صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / براق بابا /

فهرست مطالب

براق بابا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَراقْ بابا (655-707ق/ 1257-1307م)، صوفی مشهور عصر ایلخانان.
نام بَراق (= سگ) در زبان تركی قیچاقی میان مغلوها و تركهای سده‌های 7 تا 9ق/ 13 تا 15م نامی معمول بوده است؛ با اینهمه، در وجه تسمیۀ براق بابا گفته‌اند كه چون وی لقمۀ مراد خویش ساری سلتوق را بلعید، به او لقب براق دادند (كاشغربی، 1/ 315؛ اینان، EI2; 151)؛ اما این كلمه در مآخذ عربی، به قیاس لفظ عربی بُراق، به ضم خوانده شده، و با آن كلمه خط گردیده است (مثلاً ‌‌ﻧﻜ : صفدی، الوافی...، 10/ 106، اعیان...، 1/ 266؛ دهبی، 4/ 13؛ ابن تغری بردی، النجوم، 8/ 169).
دربارۀ خاستگاه و خاندان براق بابا در مآخذ متقدم و متأخر مطالبی آمده كه در بهره‌برداری از آنها نباید جانب احتیاط را از دست داد. در یكی از تاریخهای عثمانی ــ كه به اسم سلطان مرادخان عثمانی نوشته شده ــ آمده است كه براق بابا یكی از دوفرزند عزالدین كیكاووس، از سلاجقۀ روم (ﺣﻜ 643-655ق/ 1245-1257م) بود كه در اواخر عمر پس از درگیریهایی به دست واسیلیوس، امپراتور بیزانس اسیر شده بود. هنگامی كه عزالدین كیكاووس به یاری قتلغ ملك از قلعه‌ای كه در آن محبوس بود، گریخت، دو فرزند خود را در آنجا برجا گذاشت. براق بابا نخست تحت نظر بطریق روم آموزش دید و به مسیحیت گروید، اما بعدها به ساری سلتوق، از صوفیان معروف آن دیار پیوست، اسلام آوردو از مریدان او شد (گولپینارلی، 37، حاشیه؛ آق‌سرایی، 75ببـ؛ قس: ویتك، 658-659).در روایتهای دیگر، براق‌بابا را تنها از خانواده‌ای اشرافی و ثروتمند دانسته‌اند و به شاهزادگی او اشاره نكرده‌اند (ابن تعزی بردی، المنهل...، 3/ 247؛ ابن حجر، 2/ 4). در واقع تنها پیوند قاطعی كه یمان عزالدین كیكاووس و براق‌بابا می‌توان یافت، آن است كه عزالدین در 655ق به شهر توقات (بین قونیه و سیواس در روم) گریخت (‌ﻧﻜ : لین‌‌پول، 138؛ زامباور، 218) و براق‌بابا نیز در همان سال، در همان شهر به دنیا آمد (ابن‌تغزی بردی، ابن‌حجر، همانجاها) و نسبت «رومی» وی نیز از همین‌جاست.
1. Türkiye…
براق‌بابا پس از پیوستن به ساری سلتوق تقریباً به همۀ نقاط آناتولی سفر كرد و در تاریخی نامعلوم از او جدا شد، ولی در آن هنگام وی چندان شهرت یافته بود كه چون به ایران سفر كرد، در دربار غازان‌خان (ﺣﻜ 694-703ق/ 1295-1304م)، حكمران ایلخانی، مورد لطف و توجه او قرارگرفت. پس از مرگ غازان‌خان، براق‌بابا نزد پسر وی اولجایتونیز از حرمت بسیار برخوردار بود، چندان‌كه اولجایتو او را به نمایندگی از سوی خود به نقاط مختلف می‌فرستاد؛ از جمله در 705 یا 706ق براق‌بابا صدتن از مریدانش با نامه‌ای از سلطان ایلخانی، نزد ملك ناصر به شهر دمشق رفت (صفدی، الوافی، همانجا؛ ابن‌دواداری، 9/ 150؛ ابن‌تغری بردی، النجوم، نیز ابن‌حجر، همانجاها). افرم كه از دوستداران صوفیه در آن ناحیه بود، ‌قاضی قطب‌الدین ابن شیخ‌لامیه، ناظر سپاه را به قانون فرستاد تا از حال این گروه جویا شود (صفدی، همان، 10/ 106-107؛ ابن طولون، 1/ 320).گفته‌اند: از براق‌بابا نزد افرم كراماتی ظاهر شد و به‌همین‌سبب، افرم هدایایی تقدیم او كرد (صفدی، همانجا).
به گفتۀ ذهبی براق‌بابا در آن روزگار حدود 40 سال داشت و با هیأتی شگفت به شام وارد شد (4/ 13). وضع ظاهری این گروه از صوفیان كه با او به شام درآمدند، چندان شگفت بود كه صفدی به وصف یكی از ایشان پرداخته، و سراج‌الدین محار در قطعه شعری به تفصیل وضع ایشان را وصف كرده است (صفدی، اعیان، 1/ 225-226، الوافی، 10/ 107-110؛ ابن‌تغری بردی، همانجا). سپس براق‌‌بابا و مریدانش از شام راهی مصر شدند، اما از ورود ایشان به آنجا جلوگیری شد. پس ناچار به بیت‌المقدس رفتند و در 707ق دوباره به ایران بازگشتند (همو، المنهل، 3/ 249؛ ابن‌حجر، 2/ 5).
اینكه براق‌بابا بر مذهب تشیع بود، یا تسنن چندان روشن نیست، اما اولجایتوكه خود دارای گرایش شیعی بود، او را به سرزمین گیلان گسیل داشت تا ظاهراً به تبلیغ آیین تشیع بپردازد. در آن هنگام، گیلان دستخوش آشوب و ناآرامی بود و گیلانیان یكی از فرماندهان ایلخانی به نام قتلغ را در اسارت خود داشتند. براق‌بابا به همراهی قطلیجا در این مأموریت كوشش می‌كرد تا موجبات آزادی او را فراهم آورد، اما چون به حدود لاهیجان رسید، مردم آن سرزمین او را به اتهام جاسوسی به قتل رساندند (صفدی، الوافی، 10/ 107؛ ابن دواداری، همانجا؛ ابوالقاسم، 70؛ ابن تغری بردی، همانجا «دائرة‌المعارف دیانت...». (V/ 62. پس از این واقعه، به گفتۀ ابوالقاسم كاشانی مریدان براق‌بابا استخوان كشتۀ دیگری را به گمان اینكه جسد اوست، به سلطانیه آورده، دفن كردند و بر سر آن بنایی ساختند و اولجایتو نیز مبلغی به عنوان مقرری برای مریدان او معین كرد (همانجا).
با آنكه براق‌بابا اواخرِ عمر خود را در ایران گذرانید و در همانجا كشته شد، به نظر می‌رسد كه وی همچنان پیروانی با عنوان براقیون در نواحی آناتولی داشته است (‌ﻧﻜ : دائرة‌المعارف دیانت»، همانجا؛ ایرانیكا). در باب عقاید و آراء براق‌بابا و مریدانش در مآخذ موجود، خاصه منابع عربی آگاهیهایی آمده، و ﺣﺘﻰ هیأت ظاهری ایشان نیز وصف شده، و گویا همین موضوع دشت مایۀ طعن و تمسخر مسلمانان شام بوده است (صفدی، همانجا؛ ابن‌ تغری، بردی، همان، 3/ 248؛ ابن حجر، همانجا). از روی همین اوصاف می‌توان دریافت كه براق‌بابا و پیروانش به نحوی از «سنتهای شمنی» پیروی می‌كرده‌اند. با اینهمه، گفته شده است كه او و مریدانش هر روز مانند دیگر مسلمانان نماز می‌گزارده‌اند و ﺣﺘﻰ براق‌بابا محتسبی را برای این كار گماشته بوده است (صفدی، اعیان، 1/ 225؛ ابن تغری بردی، النجوم، نیز ابن‌حجر، همانجاها).
با ملاحظۀ این تناقضات، برخی چنین نتیجه گرفته‌اند كه براق‌‌بابا و پیروانش به طریقت حیدریه، از گروه قلندریه وابسته بوده‌اند («دائرة‌المعارف دیانت»، همانجا). فرقۀ براقیه را گاه منسوب به جنبش بابائیه نیز داشته‌اند، زیرا آن جنبش در نیمۀ اول قرن 7ق همزمان با یورش مغلولان در آناتولی و در قلمرو سلاجقۀ روم (ﺣﻜ 407-707ق/ 1016- 1307م) پا گرفت و دامنه‌اش به ایران نیز رسید (همانجا EI2؛ «دائرة‌المعارف زبان...»، I/ 311). علاوه بر این، از آنجا كه مرادِ براق‌بابا، ساری سلتوق از درویشهای ترك و از اولیای بكتاشیه بودها ست (EI2، ذیل ساری سلتوق؛ ایرانیكا؛ «دائرة‌المعارف زبان»، همانجا)، او را به این فرقه نیز منسوب كرده‌اند.
براق‌بابا هم عصر مولانا جلال‌الدین بلخی بوده است، ‌به همین سبب، احتمال داده‌اند كه در اوایل زندگی خود مولانا را ملاقات كرده باشد؛ اما در مآخذ موجود به این موضوع اشاره‌ای نشده است. تنها می‌دانیم كه حیران امیرجی، جانشین براق‌بابا، حسام‌الدین چلبی (د710ق/ 1310م) شیخ فرقۀ مولویه را در مسكین خانۀ براقیه در سلطانیه مهمان كرده، و از او پذیرایی نموده، و خود نیز پس از چندی برای زیارت مقبرۀ مولانا رهسپار قونیه شده است (افلاكی، 2/ 860-861؛ گولپینارلی، 114-115، نیز48-49؛ توران، 546-547).
براق‌بابلا رساله‌ای كوچك از خود باقی گذاشت كه بسیار موجز و پیچیده است. این رساله به تركی قپچاقی، و مجموعه‌ای از ملفوظات وی در حالت وجد وبیخودی است كه توسط یكی از مریدانش گردآوری شده است و به همین سبب، حاوی كلمات نامفهومی شبیه به شطحیات است. 50 سال پس از مرگ براق‌بابا، قطب علوی تفسیری به زبان فرسی بر این رساله نوشتو نقل قولهای فراوانی به آن اضافه كرد. این رساله چندین‌بار به چاپ رسیده، و آخرین چاپ آن به كوشش گولپینارلی در 1936م همراه كتاب یونس امره انجام پذیرفته است (دیری‌اوز، 168؛ گولپینارلی، 202-207؛ ایرانیكا؛ «دائرة‌المعارف دیانت»، «دائرة‌المعارف زبان»، همانجاها).

مآخذ

آق‌سرایی، محمود، مسامرة‌الاخبار و مسایرة‌الاخبار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1943م؛ ابن‌تغری بردی، المنهل‌الصافی، ‌به كوشش نبیل محمد عبدالعزیز، قاهره، 1985م؛ همو، النجوم؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الدررالكامنة، حیدرآباد دكن، 1393ق/ 1973م؛ ابن‌دواداری، ابوبكر، كنزالدرر، به كوشش روبرت رومر، قاهره، 1379ق/ 1960م؛ ابن‌طولون، محمد، القلائد الجوهریة، به كوشش محمداحمد دهمان، دمشق، 1401ق/ 1980م؛ ابوالقاسم كاشانی، عبدالله، تاریخ الولجایتو، به كوشش مهین همبلی، تهران، 1348ش؛ افلاكی، احمد، مناقب‌العارفین، به كوشش تحسین یازنجی، آنكارا، 1980م؛ ذهبی، محمد، «ذیول‌‌العبر»، همراه‌ العبر، به كوشش محمد سعید بن بسسیونی زغلول، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ زامباور، معجم‌الانساب و الاسرات‌ الحاكمة، ترجمۀ زكی محمدحسن و حسن احمدمحمود، بیروت، 1400ق/ 1980م؛ صفدی، خلیل، اعیان‌‌ المصر، چ تصویری، به كوشش سزگین، فرانكفورت، 1410ق/ 1990م؛ همو، الوافی بالوفیات، به كوشش ژاكلین سویله و علی عماره، بیروت، 1400ق/ 1980م؛ كاشغری، محمود، دیوان لغات‌الترك، استانبول، 1333ق؛ گولپینارلی، عبدالباقی، مولویه بعد از مولانا، ترجمۀ توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1366ش؛ لین‌پول، استنلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1312ش؛ نیر:

Diriöz, H.A., «Kutb ül-alevî ʾnin Barak Baba risalesi, ṣerhi», Türkiyat mecmuasl, Istanbul 1951; EI2; Gölpınarli A., Yunus Emre, Istanbul, 1936; İnan, A., «Barak efsanesi», Belleten, Ankara, 1949, vol. XIII, no 49; Iranica; Turan, O., «Selçuk türkiuyesi din tarihine dair bir kaynak», Fuad Köprülü armağanl, Istanbul, 1953; Türk dili ve edebiyat ansiklopedisi, Istanbul, 1977; Türkiye diyanet vakfl İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1992; Wittek, P. «Yazijioghlu ʾAli on the Christian Turks of the Dobruja», Bulletin of the School of Oreintal and African Studies, 1952,vol.XIV
رضوان مساح

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: