صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / بدخشی /

فهرست مطالب

بدخشی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَدَخشی، شاه‌ محمد (د1072ق/ 1662م)، فرزند قاضی آخوند ملاعبدی (عبدمحمد یا عبداحمد)، مشهور به «ملاشاه»، ملقب به «آخوند» و «لسان الله» و متخلص به «شاه»، شاعر، عالم و عارف سلسلۀ قادریه. اصل ملاشاه از بدخشان است و وی در دهۀ آخر سدۀ 10ق در روستای اَرکَسا از تواتبع بدخشان چشم به جهان گشود. تاریخ ولادت او را در منابع مختلف، میان سالهای 990 تا 998ق آورده‌اند (ﻧﻜ : خان لاهوری، 325-326؛ احمد، 2/ 125؛ چوهدری، 357؛ «دائرة‌المعارف...»،V/ 293؛ رضوی، II/ 115) که از آن میان تاریخ 992ق/ 1584م که توکل بیک کولابی ـ شاگرد و مرید وی ـ به آن تصریح کرده، صحیح‌تر به نظر می‌رسد (ﻧﻜ : همو، نیز احمد، همانجاها).
ملاشاه تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود و نیز در روستای موسوارک نزد ملاخواجه علی فراگرفت و در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به بلخ سفر کرد. در آنجا علوم معقول و منقل را نزد ملاحسین قبادیانی آموخت (داراشکوه، سکینة...، 154؛ احمد، 2/ 126؛چوهدری، همانجا).ملاشاه در1023ق/ 1614م به کشمیر رفت و 3 سال در سرینگر ﺳﻜﻨﻰ گزید. گفته‌اند که در این زمان شوقی وافر به عرفان و تصوف یافت و به ریاضت و زهد روی آورد و در جست‌وجوی پیر طریقت به دهلی و سپس آگره سفر کرد. در آگره آوازۀ شیخ میان میرشاه لاهوری (د 1045ق/ 1635م) را شنید و به لاهور رفت و به سلک ارادتمندان او درآمد. هر چند ملاشاه در آغاز به گفتۀ خود چندان مورد توجه و عنایت شیخ واقع نشد، اما اصرار و استواری او در راه طلب، سرانجام او را در جمع مریدان خاص میان میر جای داد (داراشکوه، همان، 162-163؛ کنبو، 3/ 284-285؛ اخلاص، 222؛ غلام سرور، 1/ 173). بدخشانی نزد استاد خود به سیر و سلوک و طی مراحل عرفانی پرداخت و سرانجام نیز از او خرقۀ خلافت و ارشاد دریافت کرد. وی در 1038ق/ 1629م به فرمان شیخ خود به منطقۀ هری َربَت در نزدیکی قلعۀ کشمیر کوچ کرد و در آنجا به وعظ و ارشاد و دستگیری مریدان مشغول شد. ملاشاه بدخشانی تا زمان درگذشت میان میر، تابستان را در کشمیر، و زمستان را در لاهور در خدمت وی به سر می‌برد؛ اما از آن زمان به بعد در کشمیر اقامت گزید و در دامنۀ کوه ماران، خانقاه و باغی به نام «چشمۀ شاهی» احداث کرد (بختاورخان، 2/ 410؛ راشدی، 1/ 432).
بسیاری از صوفیان نام‌آور آن عصر ازجمله دو تن از شاهزادگان بابری، یعنی داراشکوه و جهان آرا بیگم، در شمار مریدان بدخشی بودند. داراشکوه در آثار خود به تفصیل به شرح احوال و اقوال و نیز شطحیات شیخ خود پرداخته است (ﻧﻜ : سکینة، 152 ﺑﺒ ، حسنات...، 64،60،26، دیوان،58،28،24،18،17؛ نیز ﻧﻜ : طباطبایی، 1/ 290؛ بیکرما، 4, 5, 65؛ عبدالحی،5/ 167)و جهان‌آرا بیگم، دختر بزرگ شاهجهان (ﺣﻜ 1037-1068ق) نیز رسالۀ صاحبیه را در شرح احوال ملاشاه تدوین کرد و به گفتۀ مؤلف شاهجهان نامه در اوایل دهۀ 1050ق مسجدی برای مریدان بدخشی در کشمیر بنا نهاد (کنبو، 3/ 96). برخی دیگر از مریدان ملاشاه اینانند: ولی رام (بنوالی پسرهیرامن کاتیهه که از هندوان بود)، حاجی صالح کشمیری، ملامحمدسعید، ملامحمد امین کشمیری، ملاعبدالنبی و توکل بیک کولابی که مجموعه‌ای با عنوان نسخۀ احوال شاهی در شرح احوال استادش گرد آورده، و آن را براساس گزارش سالانۀ زندگانی و تعالیم وی از1038ق تا زمان وفات تنظیم کرده است (داراشکوه، سکینة، 146،124، 176-177؛ رضوی، II/ 20,71,110).
شاه‌محمد بدخشی مورد احترام و توجه بسیاری از صوفیان، ادیبان و نیز دولتمردان عصر خود بود. فای کشمیری، شاعر معروف کشمیر در سدۀ11ق از او به بزرگی یاد کرده، و در منظومه‌های خود او را بسیار ستوده است (ﻧﻜ : رضازاده ملک، 2/ 37-38). چنانکه مؤلف واقعات کشمیر نقل کرده، بدخشی با بابانصیب کشمیری، پرآوازه‌ترین صوفی سلسلۀ ریشۀ کشمیر نیز مصاحبت داشته است (دیده‌مری، 343؛ نیز ﻧﻜ : راشدی، 1/ 441-442). آوازۀ و شخصیت پرجاذبه‌اش ﺣﺘﻰ شاهجهان را نیز به سلک دوستداران وی کشاند. شاهجهان نخسیتن‌بر در1050ق و پس از آن در1055ق در کشمیر با او دیدار کرد و چنانکه گفته‌اند، بارها از او با عنوان «شاه معنوی هندوستان» نام برد (کنبو، 2/ 274-275، 3/ 77، 96؛ لاهوری،2/ 207، 421؛ لودی،129).
ملاشاه گاه تحت تأثیر جذبات عرفانی و حالات سکر، سخنان شطح‌آمیزی بر زبان می‌راند و همین امر سبب شد که برخی از علما و فقهای کشمیر به کفر و ارتداد او فتوا دهند؛ تا آنجا که ﺣﺘﻰ تذکره نگار مشهور آن عصر، میرزا محمدطاهر نصرآبادی نیز به دیدۀ انکار در او نگریسته، و زبان به طعن او گشوده است (ﻧﻜ : ص 63؛ نیز واله، 136الف؛ هدایت، 152؛ میرحسین دوست، 166؛ عبدالرشید، 201؛ اکرام، 431؛ صفا، 5(2)/ 1234؛ رضوی، II/ 116).
چنانکه گفته‌اند بدخشی در آغاز سلطنت اورنگ زیب (1068-1118ق)، نخست به سعایت برخی مورد غضب پادشاه قرار گرفت، اما اندکی بعد به‌سبب یک قطعه رباعی که وی در تاریخ جلوس اورنگ‌زیب سرود، بخشوده شد. ملاشاه از1069ق/ 1659م تا پایان عمر در لاهور ماند و همانجا وفات یافت و در قبرستا میان‌میر به خاک سپرده شد. آرامگاه او تا کنون پابرجاست (بختاورخان، 2/ 411؛ خافی‌خان، 2/ 78؛ قابل خان، 2/ 1110؛ اخلاص، 223؛ احمد، 2/ 134-135؛ اکرام، 432؛ جاوید، 202-203).
اساس اندیشۀ عرفای ملاشاه وحدت وجود است و از این جهت 
از آراء محیی‌الدین ابن‌عربی پیروی می‌کند. وی طریقت و حقیقت را مراتب شریعت می‌دانست و معتقد بود که نهایتِ سلب سلوک، و نهایتِ سلوک معرفت است که آن را نهایت نیست (ص 185، 187-189؛ داراشکوه، سکینة، 165-166، 169-170). شیوۀ سلوک او به نقل از داراشکوه، مبتنی بر بسط و رجا بود، هر چند خود در دوران سلوک ریاضتهای سخت و طاقت‌فرسایی را متحمل شد، اما بر مریدان خود آسان می‌گرفت. افزون بر آن، بر ذکر خفی و حبس نفس (پاس انفاس) نیز تأکید می‌ورزید (داراشکوه، همان، 167،156، نیز برای ریاضتهای وی، ﻧﻜ : 155-156، 159).

آثار

1. تفسیر شاه، یا شاه تفاسیر، تفسیری است عرفانی بر سوره‌های فاتحه،بقره،آل‌عمران و یوسف، به زبان فارسی و عربی.ملاشاه این اثر را در1057ق تدوین کرد و قسمت آخر آن، یعنی تفسیر سورۀ یوسف را به نظم‌فارسی، در قالب مثنوی سرود. از این اثر چندین نسخه موجود است (ﻧﻜ : منزوی، 1/ 58-59؛ استوری، I(1)/ 18-19؛ احمد، 2/ 138؛ اسماعیل، 90ﺑﺒ ؛ خان لاهوری، 333؛ ریو، II/ 691؛ بانکیپور، III/ 112).
2. دیوان. ظاهراً دو دیوان شعر از او باقی‌مانده که در بردارندۀ غزلیات،بخشی از رباعیات، قصاید و مثنویات اوست (برای نسخه‌های آن، ﻧﻜ : لاهوری، 334؛ اسماعیل، 89؛ چوهدری، 362؛ ریو،II/ 690-691).
3. شرح رباعیات، شامل رباعیات عرفانی که ملاشاه آن را به پیروی از جامی و محمد دوانی (د 908ق) در وحدت وجود سروده، و خود نیز آنها را شرح کرده است (ﻧﻜ : منزوی، 3/ 1614؛ خان لاهوری، 334، 335؛ احمد، 2/ 156-160).
4. مثنویات. مجموعۀ مثنویهای ملاشاه در 9 رساله جمع آمده که اینهاست: رسالة بسم‌الله، رسالۀ حمد و نعت و منقبت، رسالۀ یوسف و زلیخا، رسالۀ دیوانه، رسالۀ مرشد، رسالۀ ولوله، رسالۀ هوش، رساله در تعریفات خانه‌ها، باغات و منازل کشمیر، و رسالۀ نسبت (ﻧﻜ : همو،2/ 140-156؛ خان لاهوری، 333-334، 341-346؛ اسماعیل، 89-90؛ منزوی، 3/ 1910؛ بانکیپور، III/ 114-115؛ عبدالله، I/ 358-359؛ اته، I/ 862-863).
5. مکتوبات، مجموعۀ نامه‌هایی عرفانی است با سرآغاز «دولت دیدار نصیب» در هدایت و ارشاد مریدان. دو نسخه از آن موجود است (ﻧﻜ : منزوی، 3/ 2011؛ احمد، 2/ 160-163). داراشکوه شماری از این نامه‌ها را در سکینة‌الاولیاء، آورده است (ﻧﻜ : ص 180-196).
افزون بر اینها در کلیات ملاشاه علاوه بر آثار یاد شده، رقعات و قصاید عربی نیز دیده می‌شود (برای اطلاع، ﻧﻜ : خان لاهوری، 333-335؛ چوهدری، همانجا). گزیده‌هایی نیز از سروده‌های او در قالب غزل و رباعی در تکذره‌های عرفانی و ادبی به چشم می‌خورد (ﻧﻜ : داراشکوه، همان، 196-204؛ اخلاص، 224؛ واله، 136ب؛ هدایت، 152-153؛ صفا، 5(2)/ 1235-1236؛ راشدی،1/ 430ﺑﺒ ).

مآخذ

احمد، ظهورالدین، پاکستان مین فارسی ادب کی تاریخ، لاهور، 1974م؛ الخاص، کشن چند، همیشه بهار، به کوشش وحید قریشِ، کراچی،1973م؛ امساعیل، شاه محمد، «ملاشاه ـ تفسیر قرآن اور عربی کلام»، خدابخش لائبریری جرئل، پنته، 1983م، ﺷﻤ24؛اکرام، محمد، رود کوثر، لااهور، 1992م؛ بختاروخان، محمد، مرآة‌العالم: تاریخ اورنگ زیب، به کوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979م؛ بدخشی،شاه‌محمد، «مکتوبات»، همراه سکینة الاولیاء (ﻧﻜ : ﻫﻤ ، داراشکوه)؛ جاوید، قاضی، پنجاب کی صوفی دانشور، لاهور، 1986م؛چوهدری، محمدحنیف، «حضرت ملاشاه و شعر او»، گوهر، تهران، 1353ش؛ س 2، ﺷﻤ 4؛ خافی‌خا نظام‌‌الملکی، محمدهاشم، منتخب‌اللباب، به کوشش کبیرالدین احمد، کلکته، 1874م؛ خان لاهوری، یمین، تاریخ شعرو سخنوران فارسی در لاهور، لاهور، 1971م؛ داراشکوه،محمد، حسنات‌العارفین، به کوشش مخذوم رهین، تهران، 1352ش؛ همو، دیوان، به کوشش احمد نبی خان، لاهور،1969م؛همو، سکینة‌الاولیاء، به کوشش تاراچند و محمدرضا جلالی نائینی، تهران، 1344ش؛ دیده‌مری، محمداعظم، واقعات کشمیر، ترجمۀ حمید یزدانی، 1995م؛ راشدی، حسام‌الدین، تذکرۀ شعرای کشمیر، لاهور، 1983م؛ رضازاده ملک، رحیم، تعلیقات بر دبستان المذاهب کیخسرو اسفندیار، تهران، 1362ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1364ش؛ طباطبایی، غلامحسین سیرالمتأخرین، لکهنو، چ سنگی؛ عبدالحی، نزهة‌الخواطر، حیدرآباد دکن، 1396ق/ 1976م؛ عبدالرشید، تذکرۀ شعرای پنجاب، لاهور، 1346ش؛ غلام‌سرور لاهوری، خزینة ‌الاصفیا، کانپور، 1929م؛ قابل‌خان، ابوالفتح، آداب عالمگیری، گردآوری صادق مطلبی انبالوی، به کوشش عبدالغفور چودهری، لاهور، 1971م؛ کنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاهجهان نامه)، به کوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967م؛ لاهوزی، عبدالحمید، بادشاه نامه، به کوش کبیرالدین احدم و عبدالرحیم، کلکته، 1868م؛ لودی، شیرعلی، مرآة الخیال، بهکوشش ملک الکتاب شیرازی، بمبئی، 1324ق؛ منزوی، خطی مشترک؛ میرحسین دوست سنبهلی، تذکرۀ حسینی، لکهنو، 1293ق؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش وحید دستگردی، تهران،1317ش؛ واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ هدایت، رضاقلی، ریاض‌ العارفین، به کوشش مهرعلی گرگانی، تهران، 1344ش؛نیز:

Abdullah, S. M., A Descriptive Catalogue of the Persian, Urdu and Arabic Manuscripts in the Panjab University Library. Lahore, 1942; Bankipore; Bikrama, J. H., Dārā Shikūh: Life and Works, New Delhi, 1982; Ethé, H., Catalogue of the Persian Manuscripts in the Library of he India office, Oxford, 1903; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, Oxford, 1966; Rizvi, A. A., A History of Sufism in India, New Delhi, 1983; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970; Türkiye dianet vakfl Islâm ansiklopedisi, Istambul,1992.
محمدجواد شمس

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: