صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / بامدی /

فهرست مطالب

بامدی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بامَدی، یا بامِذی، بااَمْدی (= بابا احمدی)، طایفه‌‌ای بزرگ از طوایف لر شیعه مذهب ایل بختیاری (ﻫ م)، پراکنده در ناحیه‌‌ای گسترده در دو استان چهار محال و بختیاری و خوزستان. بامدی از اتحاد طوایف «دورکی‌‌باب» و یکی از بابهای چهارگانۀ هفت لنگ بختیاری تشکیل یافته است.
اصطلاح «باب» به مفهوم پیوستگی و همبستگی جغرافیایی‌‌ ـ سیاسی میان چند طایفه است و گفته‌‌اند که به هنگام ضعف حکومتهای مرکزی ایران، قدرتهای بزرگ محلی بختیاری، طایفه‌‌های همجوار را با هم در اتحادیه‌‌ای سیاسی طایفگی به نام «باب» جمع می‌‌آورند.دورکی باب یکی از آنها بود که از همبستگی 12 طایفه (رخش خورشید، 86) یا 11 طایفه (خسروی، 1/ 81). بدون به شمار آوردن خوددورکی (طایفۀ مقتدر بنیان گذار باب) و به روایتهای دیگر از 7، 8 یا 9 طایفه (سپهر، 617؛ امان، 60؛ امان اللٰهی، 201؛ امیر احمدیان، 49)، به سرپرستی خانهای مقتدر دورکی تشکیل شده بود. رهبری مشترک، همسایگی، حس تعلقات جمعی و مشترک در برابر فشارها تهدیدهای گروههای دشمن و خویشوندایهای سببی، رشته‌‌های پیوند میان این طایفه‌‌ها را استحکام می‌‌بخشید (رخش خورشید، 88).
بامدی در میان بختیاریها به «بامدی خرس» شهرت دارد. این شهرت به‌سبب درشتی جثۀ مردان بامدی (کوپر، 63) و زورمندی و نیز پِرموبودن اندام آنهاست (شاهمرادی، 629). در میان بختیاریها طایفه‌‌های دیگری نیز هستند که به نام یکی از جانوران درنده و وحشی معروفیت دارند. مثلاً طایفۀ مُنجِزی از باب بختیاروند هفت لنگ، به جهت تناور و پرزور بودن مردانش به «منجزی گراز» و یکی از تیره‌‌های آن، به سبب زیرکی و چالاکی مردم آن به «رووا» (روباه) معروفیت دارند (همو، 629-636).

سازمان اجتماعی و سیاسی

طایفۀ بامدی به دو تیرۀ بزرگ کشکی و سراج دین (سراج دینوند) یا سراج‌الدین تقسیم می‌‌شد (رخش‌‌خورشید، 86-88؛ نیز ﻧﮑ: خسروی، 1/ 85؛ صفی نژاد، 117؛ امان الٰلهی، 205). برخی تیرۀ درویش آدمی (منابع قدیم‌‌تر نام این تیره را درویش آدینه ضبط کرده‌‌اند، ﻧﮑ: سپهر، همانجا؛ کیهان، 2/ 73) را که با فاصلۀ جغرافیایی دورتر از دو تیرۀ دیگر و در حدود جنوب رودخانۀ دز با کدخدایی مستقل زندگی می‌‌کنند، تیرۀ سوم طایفۀ بامدی (امان، 61؛ رخش خورشید، یازده) و برخی دیگر «تش» یا واحدی از تیرۀ سراج دین به‌شمار آورده‌‌اند (همو، 88، 91؛ امان اللٰهی، همانجا).
هریک از تیره‌‌های بامدی به چند («تَش» (آتش= اجاق: خاندان، دودمان) و هر «تش» به چند اولاد (برخی اولاد را برابر با اصطلاح لُری «کُرُّبو»= کُر و بو، به معنای پسر و پدر گرفته‌‌اند، ﻧﮑ : صفی‌نژاد، 112) و هر اولاد به چند کربو (خانوار) یا بُهون (چادر) تقسیم می‌‌شده است (گارثویت، 146، نیز 86؛ امان، 64؛ رخش خورشید، 90-91؛ خسروی، 1/ 73).
سراج دین بزرگ‌‌ترین تیرۀ بامدی و دارای 6 تش (با احتساب تیرۀ درویش آدمی) به نامهای کوهی، احمد (یا احمد فردینی)، درویشی (با درویش میرحاج)، برام (= بهرام)، اُدیوی و درویش آدمی بود. اعضای هر تش با یکدیگر خویشاوندند و از یک نیای مشترک به شمار می‌‌روند. اولادهای هر تش واحدهای جداگانه‌‌ای را تشکیل می‌‌دهند که در قلمرو جغرافیایی معینی در کنار هم زندگی می‌‌کنند و مراتع مشترک دارند (رخش خورشید، 91؛ امان‌اللهی، 202-203؛ صفی‌‌نژاد، 117-118؛ برای شمار و نام تشتهای تیره‌‌های دیگر و اولادهای هر یک، ﻧﮑ: رخش خورشید، 88-91؛ نیز ﻧﮑ: نمودار).
در تقسیم‌‌بندی ایلی طایفۀ بامدی در کتاب ایل بختیاری (ﻧﮑ: امیر احدیان، 44-45)، برخلاف منابع پژوهشی دیگر، رده‌‌های تش، اولاد، مال و خانوار به ترتیب پس از طایفه آمده، و ردۀ تیره از آن حذف شده است. سبب حذف این رده را نویسنده، به کار نرفن واژۀ «تیره» در میان بختیاریها، نبود عنوان خاص برای رئیس این رده و کاربرد عنوان مشترک کدخدا برای هر دو ردۀ تیره تش دانسته است؛ «مال» را نیز یک واحد اقتصادی متغیر و متشکل به هنگام کوچ‌‌ تشها و تیره‌‌های بامدی است، زیر ردۀ اولاد و کوچک‌‌ترین ردۀ ایل بختیاری به شمار آورده است.
مرکز آمار ایران در سرشماری عشایر کوچندۀ 1366ش در نموداری که از سازمان اجتماعی بزرگ طایفۀ دروکی باب ترسیم کرده، طایفۀ بامدی را متشکل از 4 تش به نامهای کشکی، درویش آدمی، احمد فخرالدین و سراج‌‌الدین آورده، و برای هر یک به ترتیب 9، 5، 2و5 اولاد ذسکر کرده است (سرشماری، 1366ش، 29).
در بزرگ ایل بختیاری، طایفه نقش سیاسی دارد و به هنگام جنگ و ستیز به منزلۀ یک گروهِ واحد بر می‌‌خیزند. از این رو، اعضای طایفه یکدیگر را اساساً بر پایۀ منافع مشترک که مهم‌‌ترین آن قلمرو و سرزمین است، می‌‌شناساند (دیگار، 29). طایفه را کلانتر، تیره راکِخا (کدخدا) و تش و اولاد را ریش سفید اداره می‌‌کردند (امان، 64). کلانتر طایفه که او را خان می‌‌نامیدند، مسئول ادارۀ امور طایفه، جمع‌‌آوری مالیات، تأمین سپاه به هنگام جنگ، کدخدا منشی در رفع اختلافها میان اعضای طایفه با یکدیگر و یا با اعضای طایفه‌‌های دیگر، سازماندهی کوچ و استقرار در اردوگاهها بوده است. او از سوی ایلخان بختیاری به کلانتری طایفه مصوب می‌‌شد. کدخدایان طایفه از سوی کلانتر و به تأیید ایلخان یا مستقیماً از سوی ایلخان انتخاب و به این کار گماره می‌‌شدند. در سلسله مراتب رهبری، مقام ریش‌‌سفیدی، افتخاری بود و ریش‌سفیدان از سوی اعضای تش و اولاد برگزیده می‌‌شدند (امیراحمدیان، همانجا). کدخدایی و کلانتری معمولاً جنبۀ موروثی داشت و پس از مرگ هر کدخدا و کلانتر، پسر او، یا درصورت نداشتن پسر، برادر او به این مقامها گماره می‌‌شد (رخش خورشید، 110).

دالمانی در سفرنامه‌‌اش (IV/ 200-201) کدخدا ــ رئیس طایفه‌‌های کوچک (تیره) ــ را مسئول کوچهاری سالیانه، رسیدگی به امور حقوقی جزئی و منازعات و برقرار کردن صلح و سازش درمیان دو طرف منازعه دانسته است. او می‌‌نویسد: کدخدا مطیع امر خان است و با یاری او نظم و امنبت را در تیرۀ خود برقرار می‌‌کند. قبلاً کدخدایان را خانها انتخاب می‌‌کردند، اما اکنون (در زمان هنری دالمانی) کدخدایی در خانواده‌‌ها موروثی است.
هریک از دو تیرۀ سراج دین و کشکی بامدی یک کلانتر مستقل داشت. کلانتر تیرۀ سراج دین آنجف (پدر آنجف کلانتر وقت بامدادی در 1344ش) با حکم اولاد ایلخانی، و کلانتر تیرۀ کشکی آستّار با حکم اولاد حاج‌‌ایلخانی به سمت کلانتری برگزیده و منصوب شده بودند (رخش خورشید، همانجا) . اولاد حسین قلی‌‌خان، معروف به ایلخانی و اولاد حاج امام قلی‌‌خان برادرش، معروف به حاج ایلخانی مدعیان منصب ایلخانی ایل بختیاری و رقیب یکدیگر بودند (دالمانی، IV/ 202؛ امان‌‌اللٰهی، 207).
در بختیاری کلانتران آن را با لقب «آ» (مخفف آقا)، کدخدایان را «ریش سفید» و رؤسای اولاد دو خانواده را «گَپْ کربو» (بزرگ اولاد) می‌‌خواندند (نامۀنور، 60).
کلانتران بختیاری، ازجمله کلانتران طایفۀ بامدی از دامداران عمده به شمار می‌‌رفتند و در قلمرو خود زمینهای کشاورزی بزرگ داشتند. با وجود امکانات بسیاری که کلانتران داشتند، از خوانین ایل مقرریهای جنسی یا نقدی سالیانه نیز دریافت می‌‌‌‌کردند. مقرریها از محل مالیاتهایی بود که از افراد ایل برای خونین جمع‌‌‌‌آوری می‌‌شد. مثلاً آنجف کلانتر سابق تیرۀ سراج دین، سالیانه 4 من روغن، 4 گاو، 4 «تیشتر» (بزغاله) و 200 تومان پول نقد از خان مقرری می‌‌گرفت (رخش خورشید، 113-114).
 هر اولاد از تشهای بامدی ازلحاظ استقرار مکانی در گرمسیر و سردسیر به واحدهای کوچک‌‌تری به نام «مال» تقسیم می‌‌شد که اعضای هر مال را چند خانوار از خویشاوندان نزدیک معمولاً وابسته به یک اولاد تشکیل می‌‌دادند. اعضای مال به هنگام کوچهای فصلی در یک جای هاص از قلمرو جغرافیایی تیره و طایفۀ خود و در کنار هم چادر می‌‌زدند و به چرای دامهای خود در یک گلۀ مشترک می‌‌پرداختند (همو، 92) . مال یک واحد اقتصادی عینی ایل بود که تقش مهم تولیدی در ایل داشت. هر مال به هنگام کوچ برای چرا و تعلیف دامها در جاهای متفاوت چادر می‌‌زد و دریک مقطع زمانی از سال ثابت و در سالهای بعد متغیر بود (صفی‌‌نژاد، 118-119؛ کیاوند، 15).

کوچ

طوایف بختیاری دو کوچ بهاره و پاییزه در سال داشتند. کوچ بختیاری به‌سبب وضعیت جغرافیایی سزمین و وجود سلسله کوههای بلند زاگرس و رودخانه‌‌های پر آب و راههای ناهموار و سنگلاخ و پر برف کوهستانی، و وسایل حمل و نقل سنتی بسیار سخت و توان فرسا بود.
هر یک از شاخه‌‌های هفت لنگ و چهار لنگ بختیاری «ایل‌‌راه» مشخص و معینی داشتند. شاخۀ هفت لنگ و طایفه‌‌های وابسته به آن، از جمله طایفۀ بامدی دورکی باب، عمدتاً از 4 ایل‌‌راه جداانه به نامهای تاراز، هزار چَمه، تنگِ فاله و دِزپات می‌‌گذشتند (ﻧﮑ: امیر احمدیان، 244-248).

طایفۀ بامدی سالی دوبار از خط الرأس رشته‌‌کوههای زاگرس می‌‌گذشتند. معمولاً در فاصلۀ زمانی میان 10 فروردین تا اوایل اردیبهشت سرزمین گرمسیر را ترک می‌‌کردند و به سوی سردسیر می‌‌رفتند. بخشی از بهار و تمام تابستان را درچراگاههای سرسبز و خوش‌‌آب و هوای شمال و شمال خاوری زاگرس می‌‌گذراندند. از میانۀ شهریور تا نیمۀمهرماه مالهای هر تش چادرهای خود را جمع می‌‌کردند و از سردسیر به سوی گرمسیر می‌‌کوچیدند و پاییز و زمستان را در دامنه‌‌های جنوبی و در جنوب باختری و باختر زردکوه در خوزستان به سر می‌‌بردند. (رخش خورشید، 27، 33).
مهم‌‌ترین ارتفاعات و رودخانه‌‌هایی که بامدیها در مسیر کوچ از آنها می‌‌گذشتند، اینهاست: کوه اُدیو، کوه مُنار، کوه تاراس و زردکوه، و رودخانه‌‌های کارون، سور، تلوک، شیرین‌‌بهار، اُوبازُفا و تیرگُی (همو، 32-33).
کویر نخستین پژوهشگر علاقه‌‌مند خارجی بود که در سال 1303ش/ 1924م به میان ایل بختیاری رفت و همراه طایفۀ بامدی از اقامتگاه گرمسیری به سوی چراگاههای کوهستانی در ناحیۀ سردسیر سرزمین بختیاری کوچ کرد. او در گزارشی همراه فیلم مستندِ مردم‌نگارانه‌‌اش، کوچ بامدیها را به قلۀ زردکوه و پیکارشان را با قوای طبیعت بر سر علف وصف کرده است (برای آگاهی از چگونگی کوچ و مسیر کوچ بامدی، ﻧﮑ: کویر، سراسر کتاب).

معیشت

بنابر گزارش گروه پژوهش مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، طایفۀ بامدی تا 1344ش نیمه چادرنشین بودند و معیشت آنها بر یک اقتصاد تولیدی دو پایه ، دامداری و کشاورزی استوار بود (رخش خورشید، 14). کشاورزی در منطقۀ سردسیر بختیاری توسعۀ بیشتری نسبت به ناحیۀ گرمسیر بختیاری داشت. در ناحیۀ سردسیر کشت‌‌آبی به سبب دسترسی ایلیاتیها به آب فراوان، و دامداری و رمه‌‌پروری به جهت کمیت و کیفیت خوب پوشش گیاهی چراگاهها، بر نواحی خشک گرمسیر بختیاری برتری داشت. این امکانات سبب گرایش اولادها و تشهای بامدی به استقرار در نواحی سردسیری و ده‌‌نشین تنگ گزی، شوراب، صحرای مارملیکی وبیرگان قرار داشتند (ﻧﮑ: همو، 47-63).

جمعیت

آمار روشن و دقیقی از جمعیت طایفۀ بامدی در دست نیست. عبدالغفار نجم الملک در سفرنامۀ خوزستان (ص 169) جمعیت کل هفت‌‌لنگ را در 129ق تخمیناً 21هزار خانوار، و دورکی، یکی از شاخه‌‌های آن را 4هزار خانوار آورده است. قدیم‌‌ترین آمار از جمعیت بامدیها را دیترامان (ص 88) در 1328ق/ 1910م، 800 خانوار به دست می‌‌دهد. همو شمار آنها را در 1351ش/ 1972م میان 500 تا 600 خانوار تخمین زده است.

طبق سرشماری عشایر کوچندۀ ایران در 1366ش، 536خانوار، شامل 836‘3 تن از طایفۀ بامدی کوچ می‌‌کرده‌‌اند و محلِ قشلاقِ 529 خانوار آنها در شهرستان مسجد سلیمان و 7 خانوار آنها در شهرستان شوشتر بوده است (سرشماری، 1366ش، 13). در سرشماری 1377ش اشاره‌‌ای به گروههای کوچندۀ طایفۀ بامدی نشده، و عشایر کوچندۀ ایل بختیاری جمعاً172‘27 خانوار، شامل 505‘181 تن ذکر شده‌است (سرشماری، 1377ش، 13).

 طایفه ستیزی

 از دیرباز میان طایفه‌های هفت لنگ و چهار لنگ بختیاری اختلاف و جنگ و ستیز بوده است. طایفه‌های وابسته به هفت‌‌لنگ نیز میان خودشان پیوسته جنگ و ستیز داشته‌‌اند. راولینسن در سفرنامه‌‌اش (ص 106) در نیمۀ اول سدۀ 13ق/ 19م و عبدالحسین سپهر در تاریخ بختیاری (ص 154) به ستیزه‌‌ها و درگیریهای طایفگی در هفت‌‌لنگ اشاره می‌‌کنند. نمونۀ بارز این ستیزه‌‌ها، دشمنی دیرپا میان دو طایفۀ بامدی دورکی، شجاع‌‌ترین و بی‌‌باک‌‌ترین طایفۀ بیداروند (بهداروند) بختیاریف رقیب و دشمن طایفۀ بابادی، حمایت می‌‌کردند (همو، 102) تا دهۀ 60 همین سده ادامه داشته است (نیز ﻧﮑ: کریمی، 96).

مآخذ

امان‌‌اللهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1360ش؛ امیر احمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368ش؛ دیگار، ژاپن‌‌پیر، فنون کوچ‌‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران؛ 1366ش؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان‌‌الٰلهی بهاروند، تهران، 1356ش؛ رخش خورشید، عزیز و دیگران، بامدی طایفه‌‌ای از بختیاری، تهران، 1346ش؛ سپهر، عبدالحسین، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1376ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، ایل بختیاری، مرکز آمار ایران، تهران، 1369ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی کوچنده (1377ش)، نتایج تفصیلی، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران 1378ش؛ شاهمرادی، بیژن، «کیارسیف طایفه‌‌ای در بختیاری»، چیستا، تهران، 1366ش؛ س 4، ﺷﻤ 8؛ صفی‌‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368ش؛ کوپر، م. س.، سفری به سرزمین دلاوران، ترجمۀ امیرحسین ظفر ایلخان بختیاری، تهران، 1334ش؛ کیاوند، عزیز، حکومت، سیاست و عشایر، تهران، 1368ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گارئویت، ج.ر.، تاریخ سیاسی، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1373ش؛ نامۀ نور، تهران، 1359ش، ﺷﻤ 8-9؛ نجم‌الملک، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1341ش؛ نیز:

D' Allemange, H. R., Du Khorassan un Pays es Backtiraris, Paris, 1911; Ehman, D., Baḫtiyârem- Persische Bergonmaden im wandel der Zeit, Wiesbaden, 1975; Garthwaite, G. , R. «The Bakhtiyārī Ilkhānī: an Illusion of Unity», International Journal of Middle East Studies, Cambridge, 1977; vol. VIII, no. 2.
علی بلوکباشی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: