بامخرمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228232/بامخرمه
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
11
بامَخْرَمه، یا ابومخرمه، خاندانی اهل دانش برخاسته از حضرموت یمن (بهویژه عدن) در سدههای 9 و10ق/ 15 و16م. برجستهترین اعضای این خاندان که در فقه، حدیث، تاریخ، شعر و تصوف نامورند، اینانند:
فقیه و ادیب. وی در روستای هجرین به دنیا آمد و نزد مادر و داییش ابوبکر باقصام پرورش یافت (بامخرمه، عبدالله، قلادة...، 132) و همانجا به آموزش مقدمات پرداخت. در 853ق به همراه خاندان باعُصَیّه پیاده به حج رفت؛ سپس برای کسب علم آهنگ عدن کرد ونزد استادان ان دیار، تفسیر، حدیث، نحو و فقه آموخت (همان، 132-133؛ عیدروس، 30-31؛ حبشی، مصادر...، 207).عبدالله با وجود فقر و تنگدستی، در طلب علم بسیار سختکوش بود. استادش باشکیل که وی را صادق، صریح و پایبند به علم و دانش یافت، دختر خود را به ازدواج با او درآورد (بامخرمه، عبدالله، همان، 133؛ عیدروس، 31). بامخرمه به زودی در علوم فقه، اصول، فرائض، و جز آن دستی توانا یافت. چندانکه مردم، در مسائل مختلف خود، بیشتر به وی مراجعه میکردند (سخاوی، 5/ 9؛ بریهی، 336؛ عیدروس، همانجا). دانش گسترده و صراحت لهجۀ وی در بیان حق، هیبتی درخور احترام در وی پدید آورد (همانجا).بامخرمه که سخت مورد علاقه و احترام علی بن طاهر، سرسلسلۀ طاهریان یمن بود، به خواهش وی منصب قضای عدن را با قید شروطی پذیرفت. در مدت تصدی امر قضا، اقامۀ حق و تزویج شرع مقدس را سرلوحۀ اعمال خویش قرار داد. او که نتوانست بیت از چندماه در این منصب باقی بماند، به ناچار از راه دریا به شِحر گریخت و سپس به موطن خویش عجرت پناه برد. سرانجام، علی بن طاهر که وضع را چنین دید، عذر او را پذیرفت و با احترام به عدن بازش گرداند (عیدروس، حبشی، سخاوی، نیزبامخرمه، عبدالله، همانجاها). از آن پس، جز به کار علم نپرداخت وحتێ در 64 سالگی نامهای به سخاوی در مکه فرستاد و موفق به دریافت «اجازه» از وی گردید (سخاوی، همانجا). از شاگردان وی میتوان به عمر بن احمد باکثیر، عمر بن عبدالرحمان باعلوی حضرمی و جز آنان اشاره کرد (ﻧﮑ : عیدروس، 32؛ بریهی، 260؛ بامخرمه، عبدالله، همان، 133-134).عفیفالدین در عدن درگذشت و نزدیک آرامگاه استادش باشکیل به خاک سپرده شد (همان، 34-135)..بامخرمه در موضوعات گوناگون صاحب آثاری است، از آن جمله : الفتاوی، که نسخهای از آن در تریم به شمارۀ 875 نگاهداری میشود؛ امنیة الطامع، خلاصۀ شرح منطومۀ ابن هائم (یاسمینیه) در جبر و مقابله؛ شرحی بر ملحۀ حریری؛ نقدی بر جامع المختصرات نسایی؛ تقدی برالفیۀ ابن مالک؛ و نیز رسالاتی در علم هیأت (ﻧﮑ: سخاوی، عیدروس، همانجاها؛ فهرست مکتبة...، 1/ 84, «علماءحضرموت»، ﺑﺷ).
ادیب، فقیه و تاریخنگار. وی در عدن به دنیا آمد. نزد پدرش عبدالله و محمد بن احمد فضل و دیگران دانش آموخت (عیدروس، 204؛ ابنعماد، 8/ 268) و در فقه، تفسیر، حدیث و نحو و لغت تبحر یافت و شاگردان بسیاری برای استفاده از محضر درس وی گرد میآمدند (عیدروس، 204-205).ابومحمد گویا مدتی منصب قضای عدن را به سبب فقر و عائلهمندی به اکراه پذیرفت (همو، 205؛ شلّی، 13) و تا 941ق، تنها مرجع و مفتی عدن بود. وی تا پایان عمر که سخت بیمار و زمینگیر شد، در عدن زیست و در همانجا درگذشت. او را مانند پدرش در آرامگاه جد مادریش، محدبن مسعود باشکیل به خاک سپردند (همو، 14؛ عیدروس، 204-205).
1. تاریخ ثغر عدن، عبدالله طیب خود در مقدمۀ کتاب میگوید: تعلیقهای است لطیف در باب تاریخ ثغرعدن در دو قسم: قسم اول در بیان هر آنچه دربارۀ عدن از آیات، احادیث و... آمده است و نیز بناها، باورها، و...؛ قسم دوم، در بیان شرح احوال دانشمندان، امیران و.. که به آنجا وراد شدهاند (ص 1). این کتاب ارزشمند که در نوع خود از مهمترین و معتبرترین تواریخ محلی بهشمار میآید، به کوشش لوفگرن در لیدن (1936م) به طبع رسیده است (برای نقد کتاب، ﻧﮑ: عرشی، 260-261، 275-276).2. قلادة النحرفی وفیات اعیان الدهر. این تألیف چنانکه مؤلف خود در آغاز آن بیان کرده، برحسب زمان، از نخستین سالهای هجری آغاز، و به سال 927ق ختم شده است و به هر 100 سال، 5 طبقه اختصاص یافته، و در هر طبقه به اختصار شرح احوال گروهی از مشاهیر آمده است. مؤلف کوشیده است تا کتاب مرآةالجنان یافعی را کمال بخشد. وی در تألیف این اثر از کتابهایی چون تاریخ ابوالحسنخزرجی، تاریخ ابوحسان حضرمی، الجوهر الشفاف خطیب، و البرقة الشیقۀ سقاف بهرهها جسته، زیرا معتقد است که یافعی در باب طبقات یمن، کتابی جز تاریخ ابن سمره در اختیار نداشته است. از این کتاب نسخههای متعددی در یمن و استانبول و جاهای دیگر موجود است (ﻧﮑ: سارجنت، 291-289؛ حبشی، مراجع...، 255-256؛ لوفگرن، XXV/ 120-139, XXVI-XXVII/ 227-228؛ آمبروزیانا، ﺷﻤ 355؛ عمری، 15). نسخۀ ناقصی از این اثر به کوشش شومان در آمستردام (1960م) ضمن کتاب الیمن السیاسی فی مطلع القرن 16م، و نسخۀ دیگری به کوشش محمد عبدالعادل احمد در اسکندریه (1980م) به چاپ رسیده است. این کتاب احتمالاً همان است که در برخی از منابع از آن با عنوان «تاریخ مطول» یاد شده است (ﻧﮑ: عیدروس، 206؛ ابنعماد، همانجا).3. مشبه النسبة الی البلدان (اسماءالبلدان، النسبة ایل المواضع و البلدان،...)، کتابی است در بیان منسوبان به شهرها. مؤلف سبب تألیف کتاب را فقدان اثر جامعی در این زمینه دانسته است. پیش از آن باشکیل جزوۀ مختصری در این باب تهیه، اما آن را ناتمام رها کرده بود. بههمینسبب، وی با استفاده از منابع موجود، مبنای کار خویش را بر دو کتاب ما اتفق لفظاً و اختلف وضعاً، اثر ذهبی و تبصرةالمنتبه بتحریر المشبه ابن حجر قرار داد. نسخهای از این اثر در کتابخانۀ مسجد گوهرشاد و میکروفیلم آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگاهداری میشود. نیز نسخۀ ناقصی در صنعا موجود است (ﻧﮑ: فاضل، 2/ 505-508؛ مرکزی، 1/ 287؛ صنعا، 4/ 822؛ سید، 3/ 114-115؛ حبشی، همان، 218).از آثار یافتنشدۀ وی به اسماء رجال مسلم؛ شرح التنبیهِ الواسحاق شیرازی؛ شرح صحیح مسلم که در حقیقت همان شرح نَوَوی است با برخی اضافات، میتوان اشاره کرد (ﻧﮑ: عیدروس، ابنعماد، همانجاها؛ فاضل، 2/ 506).
فقیه، صوفی و شاعر. وی در هجرین به دنیا آمد. چون پدرش منصب قضای عدن را بر عهده داشت. از همان اوان کودکی به همراه خانواده به آنجا رفت. فقه را نزد پدر و برادرش عبدالله طیب آموخت. بعد از مرگ پدر در 903ق (سقاف، تعلیقات...، 30؛ سارجنت، 594)، از محضر درس استادان دیگری همچون سید ابوبکر ابن عبدالله عیدروس و شیخ محمد ابن علی باجرفیل بهره برد و برای کسب علم به زبید، شحر و جاهای دیگر سفر کرد. دیری نپایید که خود از مشاهیر هجرین شد و شاگردان بسیار یافت. نفوذ دینی و سیاسی- اجتماعی او به حدی بود که او را با دولتمردان دَوْعن و نیز هجرین درگیر ساخت. از اینرو، سلطان بدرکثیری او را 3 بار به شحر (الساحل) تبعید کرد؛ اما این تبعیدهانه تنها تأثیری در روحیۀ پرتلاطم وی نداشت، بلکه او را بر انجام دادن تکلیف خویش مصمتر ساخت. بدینسبب، دستگاه حکومتی برای اینکه بتواند او را مستقیماً زیر نظر داشته باشد، به سَیوون منتقلش کرد (همانجاها).عمر تا پیش از آشنایی با عبدالحرمان بنباهرمزصوفی (د 914ق/ 1508م)، فقهی پرآوازه بود، اما تحت تأثیر باهرمز به چنان تصوف گرایش یافت که حتێ بعدها پسرش از آوردن نام او در طبقات الفقها خودداری کرد (سقاف، EI2, III/ 586). شاید سبب اصلی تبعید وی نیز همین صوفیگرایی بوده باشد، چراکه او همۀ سنتهای جاری را زیر پا نهاد و یکسره به عبدالحرمان باهرمز پیوست (ﻧﮑ: حبشی، مصادر، 331؛ سقاف، همانجا؛ برای چگونگی راه یافتن عمر در سلک خواص شاگردان باهرمز، ﻧﮑ: عیدروس، 59-61) و از نزدیکترین و برترین شاگردان او شد و در 913ق، یک سال قبل از مرگ شیخش، از دست او خرقه پوشید (همانجا) و تا پایان عمر در سیوون جانشین باهرمز بود. وی درآنجا درگذشت و تربتش در آنجا زیارتگاه شد.عمر در شعر سدتی داشت. اشعار عامیانۀ او در بحر و اوزان بومی «حُمّینی» شامل موضوعات متنوعی است: ازاینرو، بسیار مورد توجه خاص و عام ــ حتێ در زمان حاضر ــ قرار گرفته است. برخی از اشعار او را سقاف در تاریخ الشعراء الحضرمیین آورده است (ﻧﮑ: 1/ 134-141، نیز تعلیقات، 31؛ عیدروس، 32-36؛ سارجنت، همانجا؛ شنطی، 1/ 100؛ حبشی، مصادر، همانجا؛ بامخرمه، عمر، ﺑﺷ ؛ دربارۀ شعر حمینی، ﻧﮑ: شامی، 4/ 135 ﺑﺒ؛ ترسیسی، 549). اشعار عمر را باحسن حُدیلی گردآوری، و برخی عبارات و مشکلات آن را شرح کرده است (محبی، 2/ 366).طبق گزارشهای لوفگرن، عبدالرحمان بن مصطفێ عیدروس (د 1192ق/ 1778م)، شرحی بر شعر عمر بامخرمه نگاشته است؛ نیز جعفر بن مصطفێ عیدروس (د 1142ق/ 1729م) قصیدهای از بامخرمه را شرح کرده، و عرض اللآنی نامیده است (ﻧﮑ: EI2, I/ 782, VI/ 132). از دیوان اشعار عمر نسخههای متعددی در یمن و مکه موجود است (شطنی، همانجا؛ حبشی، فهرس...، 172؛ فهرست الکتب...، 189؛ فهرس مخطوطات مکتبة...، 427). از دیگر آثاری که به این فقیه و صوفی منسوب است، میتوان به شرح اسماءالله الحسنێ، المطلب الیسیر من السالک الفقیر و الوارد القدسی فی شرح آیةالکرسی اشاره کرد (حبشی، همان، 123، 285؛ سقاف، همانجا).
فقیه و هیأتشناس. وی در شحر به دنیا آمد (همان، 30؛ تاریخ، 1/ 158؛ سارجنت، همانجا)، و نزد پدر و عمویش، طیب و قاضی عبدلله باسرومی دانش آموخت (ابنعماد، 8/ 367؛ عیدروس، 250) و برای تکمیل دانش خود به شهرهای زیبد، عدن، تعز و جاهای دیگر سفرها کرد (سقاف، همانجا؛ حبشی، همان، 484؛ قس: زرکلی، 4/ 110).عبدالله بهزودی در علوم مختلف ازجمله هیأت و بهویژه فقه، صاحبنظر گردید، بهگونهایکه عمویش عبدالله طیب هرگز خود را در حل مشکلات و مسائل پیچیده همتای او نمیدید (عیدروس، همانجا) و حتێ او را «شافعی صغیر» میخواندند (سقاف، همانجا). وی در 943ق مسئولیت قضای شحر را پذیرفت (حبشی، همانجا؛ عیدروس، 250-251)، اما کرسی استادی را بر منصب قضای شحر ترجیح داد و به عدن بازگشت و تا پایان عمر همانجا ماند و ضمن تصدی منصب افتاء، نظارت بر امور اوقاف و تدریس در مدرسههای طاهریه، منصوریه و فرحاتیه را برعهده داشت (سقاف، همان، 1/ 159؛ عیدروس، 251؛ ابنعماد، 8/ 368).عبدالله نه تنها در فقه و هیأت، که در تاریخ نیز صاحبنظر بود و آثار بسیاری در همین زمینهها به رشتۀ تحریر در آورده است. اشعاری که از وی بر جای ماندهف بیشتر مدح پیامبر(ص)، دانشمندان، امبران بهویژه سلطان بدرکثیری و سلطان سندبن محمد وداد است. سقاف (همان، 1/ 161-166) برخی از آنها، و عیدروس (ص 251-252، بهویژه دوبیتیهایی از وی را آورده است.
فهرست بخشی از آثار خطی او چنین است:1. رسالة فی العمل بالربع المجیب، موجود در کتابخانۀ آل البار در یمن (حبشی، همان، 485) 2. شرح الرحبیة فی الفرائض، که نسخهای از آن در کتابخانۀ دانشگاه ملک سعود موجود است (فهرس مخطوطات جامعة...، 281؛ برای 16 بیت الحاقی بر منظومۀ رحبیه همراه با شرح، ﻧﮑ: آمروزیانا، ﺷﻤ 502). 3. الفتاوی، موجود در کتابخانۀ آلیحیێ در تریم (ﻧﮑ: حبشی، همان، 212). 4. الفتاوی العدنیة یا الفتاوی الهجرانیة (ﻧﮑ: فهرست مکتبة...، 1/ 84-85). 5. اللمعة فی علم الفلک، موجود در خزانۀ رباط به شمارۀ 3023 (ﻧﮑ: زرکلی ، همانجا). 6. مسائل ملقطة (فهرست الکتب، 65). 7. مشکاة المصباح لشرح العدة و السلاح، که نسخههای متعددی از آن در برخی کتابخانهها موجود است (صنعا، 3/ 1182؛ فهرس مخطوطات جامعة، 349-350؛ فهرست مکتبة، 1/ 100-101). 8. نبذة فی علم الفلک. نسخهای عکسی از آن در کتابخانۀ الکاف در سیوون نگهداری میشود (ﻧﮑ : سارجنت، 593).
ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350-1352ق؛ بامخرمه، عبدالله طیب، تاریخ ثغرعدن، به کوشش اسکار لوفگرن، لیدن، 1936م؛ همو، قلادةالنحر (ﻧﮑ : ماء لوفگران)؛ بامخرمه، عمر (ﻧﮑ: ما، المنهاج / iss4)؛ بریهی، عبدالوهاب، طبقات صلحاءالیمن، به کوشش عبداله محمد حبشی، بیروت / صنعاء 1403ق/ 1983م؛ ترسیسی، عدنان بالد سباً و حضارات العرب الاولێ، بیروت/ دمشق، 1410ق/ 1990م؛ حبشی، عبدالله، محمد، فهرس مخطوطات بعض المکتبات الخاصة فی الیمن، یمن، 1994م؛ همو، مراجع تاریخ الیمن، دمشق، 1972م؛ همو، مصادر الفکر العربی الاسلامی فی الیمن، صنعا، مرکز الدرسات الیمنیه؛ زرکلی، اعلام؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، 1354ق؛ سقاف علوی، عبدالله، تاریخ الشعراء الحضرمیین، قاهره، 1353ق؛ همو، تعلیقات بر رحلة الاشوق الفویۀ باکثیر کندی، قاهره، 1405ق؛ سید، خطی؛ شامی، احمد، تاریخ الیمن الفکری فی العصر العباسی، دارالنفائس، 1407ق/ 1987م؛ شلی، محمد، «السنا الباهر بتکمیل النور السافر»، همراه تاریخ ثغرعدن (ﻧﮑ: ﻫﻤ، بامخرمه، عبدالله طیب)؛ شنطی، عصام، محمد، فهرس المخطوطات المصورة (الادب)، کویت، 1406ق/ 1986م؛ صنعا، خطی؛ عرشی، حسین، بلوغ المرام فی شرح مسک الختام، به کوشش انستاس ماری کرملی، بیروت، دارالحیاء التراث العربی؛ «علما حضرموت»، المنتهاج (ﻧﮑ: ﻣﻠ، المنهاج / iss3)؛ عمری، حسین، المؤوخون الیمنیون فی العصر الحدیث، بیروت، دارالفکر؛ عیدروس، عبدالقادر، النور السافر، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ فاضل، محمود، فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ جامع گوهرشاد مشهد، مشهد، 1365ش؛ فهرست الکتب المخطوطة بمکتبة الاحقاف بتریم للمؤلفین الیمنیین، حضرموت، مرکز الیمنی اللابحاث الثقافیه؛ فهرست مکتبة الاحقاف للمخطوطات جامعة الملک سعود، ریاض، 1984م؛ فهرس مخطوطات مکتبة مکة المکرمة، به کوشش عبدالمالک طرابلسی، ریاض، 1418ق/ 1997م؛ محبی دمشقی، محمدامین، خلاصةالاثر، بیروت، دارصادر؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ نیز:
Ambrosiana; EI2; Löfgren, o., «abū maңram's kiladat al-nohr», le monde oriental, uppsala, vol. XXV, 1931, vols. XXVI-XXVII, 1932-1933; alminhaj, www. Attasia. Org/ alminhaj / iss3/ alam-2 htm; ibid, iss4/ qsaied-2.htm; serjeant, r. b., «materials for south arabian history», bulletin of the school of oriental and african studies, 1949-1950, vol.XIII.ایرانناز کاشیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید