صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / بافقیه /

فهرست مطالب

بافقیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بافَقیه، عنوان شاخه‌ای از سادات یمن در تَریم، منشعب از خاندان بزرگ باعلوی که سده‌های 8-11ق/ 14-17م شماری فقیه و صوفی از آن برخاستند. عنوان بافقیه به سبب انتساب اعضای این خاندان به احمدبن عبدالرحمان به علوی بن محمد فقیه (د 726ق/ 1326م) است که دانش او در فقه سبب اشتهارش به فقیه گردیده بود. محمدبن علی بن محمد (د 862ق/ 1458م) از اخلاف او که به سبب سکنێ در غَیْدید (در پیرامون تریم) به مولێ عیدید شهرت دارد، نیای اصلی خاندان بافقیه به شمار می‌آمد و نسل او از سوی پسرانش: عبدالرحمان، عبدالله، علی، علوی و زین‌الدین در حضرموت پراکنده شد (نکـ: شلی، 1/ 399، 2/ 137، 515).
برخی از اعضای اصلی و پرشهرت این خاندان به ترتیب اینانند : زین‌بن عبدالرحمان بن محمد عیدید (سدۀ 9ق) که به فراگیری فقه نزد مشایخ زمان پرداخت و مدتی در دَوعَن و بندر شحر زیست و در همانجا از دنیا رفت. او به تصوف، به ویژه طریقۀ شاذلیه، گرایش داشت (همو، 2/ 229). فرزند او عبدالرحمان (907-950ق/ 1501-1543م). جامع میان شریعت و طریقت بود که کراماتی به وی نسبت داده‌اند (همو، 2/ 294؛ عیدروس، 213). از همین شاخۀ عبدالرحمان، ابوبکر بن محمد بن طیب (د 1011ق/ 1602م) نیز ضمن مهارت در فقه، به تصوف گرایش داشت و دارای مقامات و مجاهداتی بود؛ چنانکه بسیاری کسان برای کسب فیض، به‌ سوی بندر شحر که محل زندگی او بود، می‌شتافتند (شلی، 2/ 93).
در همین سده عبدالله بن زین بن محمد از این شاخه، ضمن چیرگی در علوم فقه، حدیث تفسیر، گرایشی نیز به تصوف داشت و بسیاری کسان از جمله شلی از او دانش آموخت. گفته‌اند که مناظراتی میان او و قاضی عبدالله بن ابی بکر خطیب، در برخی از مسائل فقهی وجود داشته است. عبدالله از تریم به هند سفر کرد و از شیوخ صوفیه در شهرهای اوده و بیجاپور بهره برد و در بیجاپور درگذشت (همو، 2/ 374-375).
از تبار علوی بن محمد عدید، محمد بن علوی (د 924ق/ 1518م)، فاضلو عالم به علم فقه یادکردنی است. وی در عدن به استماع حدیث و فراگیری فقه از احمدبن یحیێ رشید پرداختو محمد ملازم استاد بود و حتێ با دختر او ازدواج کرد و نیز از وی اجازۀ روایت یافت. وی در شهر عدن درگذشت (همو، 1/ 383، عیدروس، 111). از نوادگان او، عبدالرحمان بن علوی بن احمد (د 1047ق/ 1637م)، محدث، فقیه، صوفی و مقتدای زمان خود، یکی از مشاهیر خاندان بافقیه است. وی در تریم متولد شد و علوم اسلامی را فراگرفت و در فقه به درجۀ والایی رسید. همچنین در حدیث مهارت تمام یافت و بارها صحاح شیخین، بخاریو مسلم را بر استادان خود عرضه کرد. وی شاگردان بسیاری پرورش داد که از شلی و برخی مشایخ خاندان عیدروس می‌توان یاد کرد. افزون بر اینها وی به تصوف هم تمایل داشت و از دست بزرگان طریقت خرقه پوشید؛ شاید اینکه وی قضای تریم را نپذیرفت، به سبب همین گرایشهای صوفیانه بوده باشد. وی سرانجام در شهر خود درگذشت (شلی، 2/ 304-306؛ صنعانی 2/ 118؛ محبی، خلاصة...، 2/ 365-366).
ابوبکر بن محمد (د 1005ق/ 1597م)، از نسل فرزند دیگر محمد عیدید، عبدالله بود که به صاحب قیدون اشتهار داشت. او در تریم به دنیا آمد و پس از فراگیری علوم اسلامی، به ویژه در فقه مهارت یافت و به عنوان یکی از برجسته‌ترین افراد خاندان بافقیه شناخته شد. وی از بزرگان زمان خود همچون عبدالله بن عیدروس و زین بن حسین بافضل کسب علم کرد و در سفر به دَوعَن و قیدون، به نشر دانش و نیز افتا پرداخت و مقتدای زمان خود در آن دیارشد و در همان قیدون درگذشت (شلی، 2/ 94-95؛ صنعانی، 2/ 17-18؛ محبی، همان، 1/ 94). از نسل عبدالله، حسین بن محمد بن علی (د 1040ق/ 1630م) را نیز می‌توان یاد کرد. او آموزش خود خاصه در زمینۀ فقه و اصول به پایان رساند و به فضای تریم برگزیده شد (شلی، 2/ 227-228). فرزند او، احمد (د 1052ق/ 1642م)، نیز در علومی همچون فقه، فرایض، تفسیر، حدیث و حساب توانا گشت و در طی سفر به حرمین، بسیاری از عالمان آن دیار را درک کرد و سرانجام در مکه از دنیا رفت (همو، 2/ 130-131؛ صنعانی، 2/ 30؛ محبی، همان، 1/ 183-184).
برادر او عبدالله همچون بسیاری از خاندانهای سادات حضرموت به هند رفت (واسعی، 235)و به سبب جایگاه اجتماعی که در آنجا یافت، دارای شهرت فراوان شد. او که به «صاحب مدینة کنور» شهرت دارد، در تریم متولد شد. بسیاری از دانشها مانند فقه، حدیث و عربی را از مشایخ زمان همچون عبدالرحمان سقاف و عبدالرحمان بن علوی بافقیه را فراگرفت و از دست مشایخ صوفیه، خرقه پوشید. وی با سفر به شهر کنور هند، ضمن آموزش علم نزد پسرعمویش، محمد بن عمر بافقیه، نزد فرمانروای شهر، عبدالوهاب اعتبار یافت و او دختر خود را به عبدالله داد و او را به وزارت برگزید و این عوامل همه سبب افزونی شهرت او گشت (محبی، همان، 3/ 39-40؛ شلی، 2/ 373).
در منابع به شروح و اختصاراتی از وی همچون شرح آجرومیه، شرح الملحة (ظاهراً ملحة الاعراب حریری، ﻧﮑ: حاجی خلیفه، 2/ 11817) و اختصار آن اشاره شده است. عبدالله در ادب نیز توانا بود و اشعاری داشته است که در منابع شرح حال او برخی از آنها آورده شده است (ﻧﮑ: شلی، 2/ 371-373؛ صنعانی، 2/ 130؛ محبی، همان، 3/ 39-40، ذیل...، 130).
محمد بن محمد، پسر عموی عبدالله که پیش از وی، در شهر کنور حضور داشت، خود نیز در آن دیار بسیار معروف بود. وی پس از فراگیری دانشهایی، در فقه به مقامی رفیع رسید (ﻧﮑ: واسعی، 235-236)و نزد حاکم آن دیار، عبدالمجید تقرب یافت و با دختر او ازدواج کرد. محمد در آنجا تدریس می‌کرد، اما با مرگ عبدالمجید، سختی و آشفتگی اوضاع او را به ترک کنور و مهاجرت به حیدرآباد کشاند و در همان شهر نیز از دنیا رفت (شلی، 2/ 36-.37).
از اخلاف علی، پسر دیگر محمد عیدید، می‌توان به شهاب‌الدین احمد بن حسین بن عبدالرحمان (د 1048ق/ 1638م) اشاره کرد. وی مفتیو قاضی تریم بود. او پس از کسب دانش، از بسیاری مشایخ خود اجازۀ افتا و تدریس به دست آوردو شهرتی فراوانی یافت، چنانکه شاگردان بسیاری برای دانش‌اندوزی نزد او می‌شتافتند. همچنین وی به قضای تریم برگزیده شد. پس از چندی از این سمت عزل شد، ولی طولی نکشید که بار دیگر به آن مقام دست یافت. او در اواخر عمر به تصوف گرایید و خود به ارشاد پرداخت (محبی، خلاصة، 1/ 182-183؛ صنعانی، 2/ 29-30).
شاگرد وی احمد بن عبدالرحمان (سدۀ 11ق)، هم از افراد همین شاخه از خاندان بافقیه است. او نزد مشایخی از خاندانهای بافقیه، عیدروس و بافضل، حضور یافت و بهره‌های علمی برد و سپس به حجاز رفت. پس از دو سال اقامت در آن سرزمین، رهسپار مصر شد و از مشایخ آن دیار تفسیر، حدیث، فقه، اصول، فرایض، حساب، نحو و معانی و بیان آموخت و به استادی رسید. او با کسب اجازۀ اقتدا و تدریس قرآن، فقه و حدیث پرداخت. پس از درگذشت استادش، قاضی احمد بن حسین، به قضای تریم دعوت شد که به عدم رقبت، به قبول آن تن در داد، اما پس از مدتی از این امر دوری گزید و شاگردش، سهل بن احمد باحسن را به این منصب گمارد؛ او نیز چندان دوام نکرد و دوباره خود احمد پس از آنکه شروط چندی با سلطان کرد، این سمت را پذیرفت. وی سرانجام در تریم درگذشت.رساله‌ای با عنوان تحریر المقال لما وقع لحاکم تریم اذا ذاک فی دخول شوّال دربارۀ رؤیت هلال نگاشته که متن آن را شلی در شرح حال او آورده است (2/ 172-177).
یکی دیگر از اعضای این خاندان به نام محمد بن عمر طیب بافقیه است (970-1011ق/ 1563-1602م) که در شحر زاده شد. ازوی به عنوان مورخ یاد کرده‌اند. او در نتاریخ حضرموت کتابی تألیف نمود که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ سلطانیه موجود است. متن مختصری از آن با عنوان اختصار تاریخ الطیب باقیه للقرن العاشر از عمر بن سقاف نیز شناخته شده است (ﻧﮑ: حبشی، 434؛ سرجنت، 293-294).

مآخذ

حاجی خلیفه، کشف؛ حبشی، عبدالله، محمد، مصادر الفکر العربی الاسلامی فی الیمن، صنعا، مرکز الدرسات الیمینه؛ شلی، محمد، المشرع الروی، جده، 1402ق/ 1982م؛ صنعانی، محمد، ملحقِ البدر الطالعِ شوکانی، بیروت، دارالمعرفه؛ عیدروس، عبدالقادر، النور السافر، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ محبی، محمدامین، خلاصة الاثر، قاهره، 1284ق؛ همو، ذیل نفحة الریحانة، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1391ق/ 1971م؛ واسعی، عبدالواسع، تاریخ الیمن، قاهره، 1346ق؛ نیز :

Serjeant, R.B., «materials for south arabian history», bulletin of the school of oriental and african studies, 1950, vol.XIII(2). 
فرامرز حاج‌منوچهری
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: