صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / هنر و معماری / احمد مشهدی /

فهرست مطالب

احمد مشهدی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَحْمَدِ مَشْهَدی، میرسیداحمد حسینی مشهدی (د 986ق/ 1578م)، خوشنویس نامدار قلم نستعلیق. پدرش شمع‌ریز آستان قدس بود (پیر بوداق، 222؛ قاضی احمد، گلستان...، 90). همۀ تذکره‌نویسان او را شاگرد میرعلی هروی دانسته‌اند، اما در اینکه در هرات با بخارا از وی تعلیم گرفته باشد، اختلاف دارند: محمود بن محمد در قوانین خطوط (تألیف 969ق) می‌نویسد: هنگامی که میرعلی در بخارا بود، میرسیدی احمد به خدمت ایشان رفته، مدتی شاگردی کرده است (ص 52؛ نیز نک‍ : پیربداق، همانجا)، اما قاضی احمد (همانجا) می‌نویسد: سید احمد از مشهد به هرات رفت و در شمار شاگردان میرعلی درآمد. گزارش نخست به سبب پیشی زمانی و شواهد دیگر پذیرفتنی‌تر است. در 935ق که عبیدالله خان ازبک، هرات را گشود و شماری از بزرگان و هنرمندان آن شهر را به بخارا کوچ داد، میرعلی هروی نیز در میان آنان بود. قاضی احمد (همان، 82) با آنکه خود به این ماجرا اشاره دارد، باز از سیداحمد نام نمی‌برد. بنابراین اگر سیداحمد در آن زمان در هرات می‌زیست و به گفتۀ قاضی احمد سرآمد شاگردان میر بود و «هرچه می‌نوشت از خط میر فرقی نداشت»، او را مانند دیگران از هرات کوچ می‌دادند، نه آنکه مجبور شود «کپنک پوش» و پیاده از راه بلخ به بخارا نزد استاد رود (همان، 90). از سوی دیگر، فاصلۀ زمانی کوچ میرعلی به بخارا تا مرگ سیداحمد، 51 سال است. در آن زمان سید، جوان‌تر از آن بوده که در خوش‌نویسی همتای استاد شده باشد، به‌ویژه آنکه هیچ نمونۀ تاریخ‌داری از آثار این دوره از زندگانی او در دست نیست تا بتوان بر پایۀ آن دربارۀ چگونگی خط وی داوری کرد. از این‌رو، برخلاف نوشتۀ قاضی احمد، او در بخارا به میر پیوسته، و از او تعلیم گرفته است، نه در هرات.
سیداحمد پس از درگذشت میرعلی، مدتی در کتابخانۀ عبدالعزیز خان ازبک، پسر عبیدالله خان حاکم بخارا، جانشین استاد خود شد و پس از مرگ عبدالعزیزخان (نثاری، 33: سال 957ق) به زادگاهش بازگشت. ملاقات او با میرمرادخان در 964ق (قاضی احمد، همان، 92) و گزارش محمود بن محمد (همانجا)، نشان از آن دارد که او در 969ق در مشهد اقامت داشته است. به گزارش قاضی احمد (همان، 91)، سیداحمد پس از چند سال به دربار شاه طهماسب پیوست و رعایتها دید و نامه‌هایی که به سلطان سلیمان عثمانی می‌نوشتند، به قلم جلی او بود. وی پس از مدتی مرخص شد و به مشهد بازگشت و مقرر شد که «جهت نواب اعلی کتابت نماید» و برای او مقرری تعیین شد. مدت 10 یا 15 سال در آرامش کامل به کتابت و قطعه‌نویسی مشغول بود. نیز شمار بسیاری شاگرد از او تعلیم می‌گرفتند، تا آنکه سرانجام مخالفانش خاطر شاه را از وی منحرف ساختند و یکباره نه تنها مقرری او را قطع کردند، بلکه آنچه را به او پرداخته بودند، نیز از وی پس گرفتند و کار او به «پریشانی و بی‌چیزی» کشید و اندیشۀ سفر او به هند نیز عملی نشد (همان، 91-92؛ قس: همو، «خطاطان...»، 139). آنچه قاضی احمد دربارۀ این بخش از زندگی سیداحمد نوشته، در دیگر منابع تاریخی و هنری عصر شاه طهماسب دیده نمی‌شود.

نام سیداحمد را در «رسالۀ» قطب‌الدین محمد قصه‌خوان که آن را در 964ق نوشته است، نمی‌یابیم. محمودبن محمد(همانجا) تنها از اقامت او در مشهد سخن می‌گوید. حسن بیگ روملو (ص 186)، مورخ دربار شاه طهماسب که از 948 تا 980ق در رکاب شاه بوده، تنها به ذکر نام و شاگردی او نزد میرعلی اشاره دارد. از سویی جای پرسش است که شاه طهماسب که بهترین هنرمندان ازجمله خوشنویسان کتابخانۀ خود را اخراج کرده (قاضی احمد، گلستان، 99؛ اسکندربیگ، 1/ 174)، چرا سیداحمد، کاتب کتابخانۀ عبدالعزیزخان و پرورش یافتۀ دربار عبیدخان ازبک را که تنها در طول 14 سال نخست پادشاهی او 6 بار بر خراسان تاخته (همو، 1/ 50-66)، و به قتل و غارت پرداخته بود، به عنوان منشی به دربار خود فرا خوانده، و به نوشتن مکاتبات بین دو دربار ایران و عثمانی وا داشته است (نک‍ : منصوری، 58-59). بی‌توجهی قاضی احمد که خود نیز منشی بوده، به این امر که مکاتباتی از این دست را منشیان انجام می‌دادند، نه خوش‌نویسان، جای درنگ است (نک‍ : مینورسکی، 117-118).
به نوشتۀ قاضی احمد (همان، 92)، سیداحمد در دوران تنگدستی به دعوت میر مرادخان، والی مازندران، به آنجا رفت. از نسخه‌های متعدد گلستان هنر قاضی احمد دربارۀ این سفر گزارشهای گوناگونی به دست می‌آید. در نسخه‌های حیدرآباد و چاپ تهران (همانجا) نوشته شده که سیداحمد لوایح جامی را در مازندران برای میر مرادخان نوشت و او در همان ایام درگذشت و سیداحمد ناچار به مشهد بازگشت (نک‍ : همو، «خطاطان»، 140، حاشیه)، اما سبب بازگشت وی به مشهد، درگذشت میرمرادخان نباید باشد. زیرا لوایح در 978ق (نک‍ : دنبالۀ مقاله) کتابت شده، و میرمرادخان مقارن سال 984ق درگذشته است (نک‍ : شیخعلی، 95). در ترجمۀ روسی گلستان هنر (نک‍ : قاضی احمد، «مقاله دربارۀ...»، 145) از کتابت لوایح در مازندران یادی نشده، و سبب بازگشت سیداحمد به مشهد، دیدار از فرزندانش ذکر شده است.
سیداحمد با آغاز پادشاهی اسماعیل دوم (984ق)، به دعوت او به قزوین رفت و پس از مرگ وی (985ق) به مازندران بازگشت و در 986ق در آنجا درگذشت (همانجا). همانند بخشهای دیگر زندگی سیداحمد، این بخش نیز پرسش‌انگیز است: شاه اسماعیل دوم که در دوران پادشاهی یک سال و چند ماهۀ خود، شمار بزرگی از شاهزادگان صفوی را از دم تیغ گذراند و حتی از ریختن خون کودکان یک‌ساله کوتاهی نکرد و از توجه به مهم‌ترین امور کشور غافل مانده بود (نک‍ : اسکندربیگ، 1/ 196-218)، از دعوت سیداحمد به قزوین و مستقر ساختن او در بالاخانۀ سر در باغ سعادت‌آباد چه هدفی داشت؟ دیگر آنکه سیداحمد پس از بازگشت از قزوین چرا به جای رفتن به مشهد به مازندران رفت، در حالی که میرمرادخان، پشتیبان او در گذشته بود. شواهد آشکاری وجود دارد که وی پس از بازگشت از بخارا تا پایان عمر در خراسان زیسته است: افزون بر گزارش محمود بن محمد، پیربداق منشی (ص 222) نیز که تاریخ خود را در 984ق به شاه اسماعیل دوم تقدیم کرده، دربارۀ سیداحمد نوشته است: «قطعه را به خط جلی خوب می‌نویسد، در مشهد مقدس ساکن شده، هر قطعۀ او را به چهار شاهی می‌خرند و قرار یافته».
بررسی سال‌شمار زندگی سیداحمد نادرستی گزارش قاضی احمد را دربارۀ سفرهای وی آشکار می‌سازد: او در 964ق با میرمرادخان در مشهد دیدار کرده، در 966ق به کتابت بوستان در رزۀ باخرز پرداخته (نک‍ : آثار)، و سپس تا 969ق در مشهد زیسته است. حال اگر سال بعد (970ق) وی به دربار شاه طهماسب پیوسته، و دست کم یک‌سال در قزوین و آذربایجان در اردوی شاهی مانده، و سپس مرخص شده، و به مشهد بازگشته باشد، 971ق آغاز 10 یا 15 سالی خواهد بود که قاضی احمد می‌نویسد: «بی‌کلال و ملال» در مشهد سپری کرده است و پایان این سالها 981 یا 986ق خواهد شد که در تاریخ اول (به گفتۀ قاضی احمد) او در مازندران می‌زیسته، و تاریخ دوم سال مرگ اوست. از آنجا که پذیرفتنی نیست که آنچه در گلستان هنر دربارۀ زندگی سیداحمد آمده، آگاهیهایی باشد که تنها نویسندۀ کتاب بدان دسترسی داشته است و دیگر مورخان و تذکره‌نویسان معاصر وی از آن بی‌خبر بوده‌اند، درست‌تر آن است که بیشترین بخش آنها را ساخته و پرداختۀ نویسندۀ کتاب بدانیم، چنانکه موارد مشابه آن در گلستان هنر کم نیست. در این میان تنها بخشهایی چون تاریخ درگذشت سیداحمد دقیق است که آن هم برگرفته از مادۀ تاریخی است که میرمعزالدین محمد کاشانی، خوشنویس و شاعر (د 990 یا 995ق) آن را سروده است (بیانی، احوال و آثار...، 1/ 47؛ نک‍ : منصوری، 58، جم‍‌). دیگر آشنایی سید با میرمرادخان و نوشتن لوایح جامی برای اوست، اما نه در مازندران، زیرا کاتب در پایان کتاب اشاره‌ای به نوشتن آن در مازندران ندارد و نگارگری نسخه نیز به شیوۀ خراسان است (آکیموشکین، 22، تصویرهای شم‍ 38, 49, 50).
در درستی نوشتۀ قاضی احمد و چگونگی شاگردی او نزد سیداحمد نیز جای سخن است. او به گفتۀ خود (گلستان، 89، 93)، دوبار به مشهد مقدس رفته، و در خط شاگردی سیداحمد را می‌کرده است. سفر نخست او از 964ق تا 984ق به طول انجامیده است. از آن پس، باز به نوشتۀ خود او، نه وی و نه سیداحمد هیچ‌کدام در مشهد به‌سر نمی‌بردند. قاضی احمد به دستور شاه اسماعیل دوم در قزوین به نوشتن خلاصةالتواریخ مشغول شد (نک‍ : همو، خلاصة...، 5) و سیداحمد نیز مدتی در قزوین و مازندران به‌سر برد و درگذشت. بنابراین در واپسین سالهای زندگی او، قاضی احمد سفر دومی به مشهد نداشته است. از وجود دو فرزند خوشنویس سیداحمد نیز جز قاضی احمد، تذکره‌نویس دیگری گزارش نمی‌دهد (نک‍ : «مقاله دربارۀ»، 146، «خطاطان»، 141).
آگاهیهای موجود دربارۀ زندگی سیداحمد را می‌توان به 3 دسته تقسیم کرد: 1. منابعی که همزمان یا کمی پس از مرگ او تألیف شده اند؛ 2. گلستان هنر که ظاهراً کمی پس از مرگ او تدوین شده، اما ناشناس مانده بوده و کمتر مورد استفاده قرار گرفته است؛ 3. منابع دو سدۀ اخیر که آمیخته‌ای از آگاهیهای دو دستۀ دیگر است. از زمان تألیف گلستان هنر (آغاز سدۀ 11ق) تا نیمۀ سدۀ 13ق، یعنی در مدتی نزدیک به 250 سال، از آنچه قاضی احمد دربارۀ سیداحمد نوشته، در تذکره‌های خط و خطاطان اثری نیست. مصطفی عالی (ص 46، 51) که کتابش را نزدیک به 10 سال پس از مرگ سیداحمد تألیف کرده، بجز چند جملۀ ستایش‌آمیز از وی و خطش هیچ آگاهی دیگری دربارۀ او نداده است. نوشتۀ اسکندربیگ (1/ 170) حاکی از اقامت میرسیداحمد در مشهد است. در سدۀ 13ق محمدعلی قوچانی (میرزای سنگلاخ) به شیوۀ همیشگی خود، به او نیز چون دیگر خوشنویسان لقبی بخشیده، و او را «غزل العین» خوانده است. وی از سفرهای او به شهرهای ماوراءالنهر گزارش داده، و از نسخه‌های هرگز ننوشتۀ او نام برده، در حالی که از آنچه کتابت کرده، خبری نداده است. میرزای سنگلاخ محل مرگ او را هرات می‌داند (ص 144-149).
نوشته‌های قاضی احمد را دربارۀ زندگانی سیداحمد، در نیمۀ سدۀ 13ق محمدیوسف لاهیجی در بخش «تذکرةالخطاطین» (ص 242-244) از تاریخ کلام الملوک خود آورده است. پس از او میرزا حبیب اصفهانی (ص 185-186) در نوشتن کتاب خط و خطاطان در آغاز سدۀ 14ق از آن بهره برده، اما دچار دوگانگی نظر شده، و درنتیجه احوال او را یک‌بار چنانکه قاضی احمد نوشته، و بار دیگر به روایت میرزا سنگلاخ نقل کرده است. در کتاب هوار (ص 230-231) مطلبی جز آنچه میرزاحبیب نوشته، چیزی نمی‌یابیم.

مقام سیداحمد در خوشنویسی

سیداحمد مشهدی را می‌توان یکی از نامداران هنر خوشنویسی ایران در سدۀ 10ق شمرد. تذکره‌نویسان و مورخان همزمان و پس از او همگی در کار وی به دیدۀ تحسین نگریسته، و او را ستوده‌اند (نک‍ : محمودبن محمد، 52؛ پیربداق، اسکندربیگ، همانجاها). تنها قاضی احمد به اغراق او را در آغاز جوانی، همتای استاد دانسته است. قطعه خطی از او در مرقع بهرام میرزا (گردآوری شده در 951ق) موجود است (نک‍ : گ 16) که می‌توان آن را نوشته شده در بخارا به‌شمار آورد. این قطعه را به هیچ‌روی نمی‌توان با قطعات میرعلی هروی مقایسه کرد، بلکه باید آن را یکی از نشانه‌های آشکار کم‌ارج بودن نوشته‌های قاضی احمد دانست. به‌طور کلی برخی از آثار سیداحمد با خطوط استادش میرعلی هروی برابری می‌کند. او در کتابت دستی برتر از قطعه‌نویسی داشت (بیانی، احوال و آثار، 1/ 48) و نستعلیق را از جلی تا خفی خوش می‌نوشت. هرچند گفته‌اند که در پایان عمر تصرفاتی در شیوۀ کتابت خود کرد که «پسندیدۀ ارباب تمیز» نبود (اسکندربیگ، همانجا)؛ اما نمونه‌هایی از این تغییر دیده نشده است (دانشنامه).

شاگردان او

شمار بسیاری از خوشنویسان قلم نستعلیق را در زمرۀ شاگردان میرسیداحمد برشمرده‌اند. از آن میان می‌توان میرشیخ ثانی کرمانی، حسنعلی مشهدی، محمدرحیم مشهدی، ملاقانعی، ملامحمدحسن تبریزی (عالی، 49-52)، علیرضا مشهدی، میروجیه‌الدین خلیل‌الله، شمس‌الدین محمد بسطامی، محمدرضا چرخ‌تاب مشهدی و... (قاضی احمد، گلستان، 91، 120، 123) را نام برد که نسبت شاگردی برخی از آنان مورد تردید است (بیانی، همان، 1/ 46).
سیداحمد شعر نیز می‌سرود. در گلستان هنر قاضی احمد (ص 92-93) یک دوبیتی و در نسخۀ ترجمۀ مینورسکی (نک‍ : همو، «خطاطان»، همانجا) 3 دوبیتی از سروده‌های او آمده است.

آثـار

الف ـ کتابها

1. یک نسخه بوستان سعدی مذهب به قلم نستعلیق خوش که در صفحۀ آخر آن رقم «احمدالحسینی المشهدی» و تاریخ «رمضان 966»، کتابت شده در «رزۀ باخرز» آمده، و در کتابخانۀ شهر مونیخ (شم‍ 381) موجود است (دانش‌پژوه، 320؛ بوستان، صفحۀ آخر). 2. یک نسخه نزهةالعاشقین مذهب و مصور به قطع وزیری بزرگ (21×33 سانتی‌متر) به قلم نستعلیق جلی عالی، در 405 صفحه، با رقم «احمدالحسینی المشهدی» و تاریخ 970ق، در کتابخانۀ شچدرین لنینگراد نگهداری می‌شود (دورن، شم‍ 478؛ بیانی، احوال و آثار، 1/ 48؛ کاستیگووا، 16, 23، لوحۀ 31). 3. یک نسخه لوایح جامی مصور و مذهب به قطع وزیری (17×26 سانتی‌متر) به قلم نستعلیق دودانگ خوش با رقم «احمدالحسینی المشهدی الکاتب» و تاریخ 978ق، موجود در همان کتابخانه. این نسخه برای سلطان مرادخان حسینی نوشته شده، و وقفی شاه عباس به کتابخانۀ اردبیل بوده است (دورن، شم‍ 256؛ بیانی، همانجا؛ آکیموشکین، 24، 22، لوحۀ 38). 4. یک نسخه غزلیات امیرشاهی سبزواری، مذهب به قطع وزیری بزرگ (21×32 سانتی‌متر) به قلم نستعلیق نیم دو دانگ عالی، با رقم «احمد الحسینی» و تاریخ 982ق، مربوط به کتابخانۀ سلطنتی (پیشین) تهران (بیانی، فهرست...، 605-606). 5. یک نسخه اسکندرنامۀ نظامی به قطع رحلی شامل 97 برگ با حواشی آراسته با تصاویر و گل و برگ، با صفحاتی از آغاز هفت پیکر نظامی وقف کتابخانۀ شیخ صفی موجود در کتابخانۀ شچدرین لنینگراد (دورن، شم‍ 344؛ کاستیگووا، 16-17؛ دانش‌پژوه، 131). 6. یک نسخه دیوان حافظ مذهب و مصور به قطع وزیری (16×5/ 24 سانتی متر) به قلم نستعلیق در 174 برگ، هر برگ 12 سطر، با رقم «احمدالحسینی المشهدی» در توپکاپی سرایی استانبول موجود است (TS، شم‍ 638).

ب ـ مرقعات

1. مرقعی شامل مفردات نستعلیق میرعلی تبریزی و قطعه‌ای به قلم دو دانگ خوش، بدون تاریخ، موجود در کتابخانۀ دانشگاه استانبول (بیانی، احوال و آثار، 1/ 49). 2. گردآوری مرقعی بزرگ، مشهور به «مرقع امیر غیب‌پیک» یا «مرقع سیداحمد مشهدی» را به او نسبت داده‌اند. افزون بر مقدمه و خاتمه، 53 قطعه از خطوط این مرقع از جمله قطعه‌ای با تاریخ 965ق از اوست. اوراق این مرقع مشوش است و افتادگی دارد و برخی از صفحات آن به مرقع دیگری پیوسته است. انشای مقدمه و خاتمۀ آن را نیز به سیداحمد نسبت داده‌اند (همان، 1/ 48-50). در توپکاپی سرایی استانبول مقدمۀ این مرقع نه به انشای سیداحمد، بلکه بخشهایی بی‌کم و کاست و بخشهایی با افزایش و کاهش اندک، همان «رسالۀ» قطب‌الدین محمد قصه‌خوان است، توضیح آنکه در معرفی خوشنویسان مکتب سلطان علی مشهدی (نک‍ : قصه‌خوان، 670) نامی از سیداحمد نیست، در حالی که در مقدمۀ این مرقع نام سیداحمد به ردیف اسامی دیگر خوشنویسان افزوده شده است (بیانی، همان، 1/ 51). از سویی در پایان مقدمه رقم کاتب و تاریخ 972ق و در خاتمه رقم وی و مادۀ تاریخ اتمام مرقع 973ق وجود دارد. در ورقی نیز که در مرقع دیگر صحافی شده، به عنوان «اکمال و اتمام» مرقع، رقم و تاریخ 971ق دیده می‌شود. این آشفتگی و نیز شواهد دیگر همچون وجود قطعه خطی از علاءالدین تبریزی با تاریخ 988ق (نک‍ : همان، 4/ 103)، یعنی 15 یا 17 سال پس از پایان گردآوری مرقع، در اصالت آن تردید پدید می‌آورد (نک‍ : منصوری، 59-60). 

ج ـ قطعات

1. 6 قطعه از قطعات او به اقلام درشت و ریز در کتابخانۀ شچدرین لنینگراد (کاستیگووا، 17، لوحۀ 32). 2. 35 قطعه در مرقعات شاه اسماعیل، بهرام میرزا، مالک دیلمی و محمدصالح که به قلمهای از سه دانگ تا کتابت عالی و خوش نوشته شده است، همگی بدون تاریخ، موجود در توپکاپی سرایی استانبول (بیانی، همان، 1/ 48-49). وجود قطعه یا قطعاتی از سیداحمد در مرقع منسوب به شاه اسماعیل (گرد آمده در 916ق) جای شگفتی است. زیرا در این تاریخ سیداحمد اگر هم متولد شده بوده، نمی‌توانسته است، خوشنویس باشد. از این‌روی در اصالت این مرقع جای تردید است (نک‍ : منصوری، 60-61). 3. قطعاتی نیز در کتابخانه‌های آستان قدس رضوی، سلطنتی (پیشین) در تهران، ملّیِ وین و موزه‌های کابل، بُستن و جاهای دیگر موجود است (بیانی، همان، 1/ 49).

مآخذ

اسکندربیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1334ش؛ اصفهانی، حبیب، خط و خطاطان، استانبول، 1305ق؛ بوستان سعدی، به قلم احمد مشهدی، تصویر صفحۀ آخر از نسخۀ شم‍ 381 موجود در کتابخانۀ مونیخ؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوش‌نویسان، تهران، 1345-1358ش؛ همو، فهرست ناتمام تعدادی از کتب کتابخانۀ سلطنتی. تهران؛ پیر بداق منشی، جواهرالاخبار، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، «نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های اتحاد جماهیر شوروی و اروپا و آمریکا»، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1358ش؛ دفتر 9؛ دانشنامه؛ روملو، حسن‌بیگ، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357ش؛ شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1352ش؛ عالی، مصطفی، مناقب هنروران، استانبول، 1926م؛ قاضی احمد منشی قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359ش؛ همو، گلستان هنر، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1352ش؛ قصه‌خوان، قطب‌الدین محمد، «رساله‌ای در تاریخ خط و نقاشی»، سخن، 1346ش، شم‍ 6-7؛ لاهیجی، محمد یوسف، «تاریخ کلام الملوک»، همراه تذکرۀ خط و خطاطانِ حبیب اصفهانی، ترجمۀ رحیم چاوش اکبری، تهران، 1369ش؛ محمودبن محمد، قوانین خطوط، به کوشش عبدالله جغتایی، لاهور، 1389ق؛ مرقع بهرام میرزا، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم‍ 998؛ منصوری، فیروز، فهرست اسامی و آثار خوشنویسان قرن دهم هجری قمری و نقد و بررسی گلستان هنر، تهران، 1366ش؛ میرزای سنگلاخ، تذکرة الخطاطین مسمی به امتحان الفضلا، تبریز، 1291ق؛ مینورسکی، ولادیمیر، سازمان اداری حکومت صفوی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1334ش؛ نثاری، حسن، مذکر احباب، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ نیز:

Akimushkin, O. F. and A. A. Ivanov, introd. Persidskie miniatiury XIV-XVII. vv., ed. Yu. E. Borshcheskii, Moscow, 1968; Dorn, Rost, Catalogue des manuscrits et xylographes orientaux..., St. Petersburg, 1852; Huart, Cl., Les calligraphes et les miniaturistes de l’Orient musulman, Paris, 1908; Kostygova, G. I., introd. Obraztsy kalligrafii Irana isrednei Azii XV-XIX vv., ed. A. N. Boldyrev, Moscow, 1963; Qazi Ahmad, Calligraphers and Painters, tr. V. Minorsky, Washington, 1959; id, Traktat o calligrafakh i khudozhnikakh, tr. B. N. Zakhoder, Moscow, 1947; TS, farsça. 
محمدحسن سمسار

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: