صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / حجله عروس /

فهرست مطالب

حجله عروس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حِجْلۀ عَروس، یا حجله خانه، اتاق یا چادر و خیمۀ ویژه‌ای که با پرده و تور و انواع زیور و گل در خانۀ داماد می‌آرایند و عروس و داماد را برای زفاف به آن می‌برند: ای عروس هنر از بخت شکایت منما / حجلۀ حسن بیارای که داماد آمد (حافظ، 71). این حجله را حجلۀ داماد نیز گفته‌اند ( آنندراج، ذیل حجله). 
حِجْله صورت فارسی گفتاری از واژۀ عربی حَجَلة از مادۀ «ح ج ل»، به معنای خانۀ تزیین‌شدۀ عروس ( المنجد، ذیل واژه)، و تخت و اریکۀ عروس ( تاج ... ، 7 / 273) است. در فرهنگ ایران به آن «کِلّه»: تا گل در کِلّه چون عروس نهان شد / ابر مشاطه شده ست و باد دلاله (ناصرخسرو، 416)، «گِردَک» (برهان ... ، نیز انوری، ذیل واژه‌ها)، حجلۀ زفاف (مرزبان بن رستم، 185)، زفافخانه (خیام‌پور، 32)، حجله‌خانه و حجله‌گاه ( آنندراج؛ لغت‌نامه ... ) نیز گفته‌اند. در زبانها و گویشهای مختلف ایران، به حجله، «هَنجِله» در تهران و اصفهان (کلباسی، 146)، «هِنْجِله» در بختیاریِ چهارلنگ (سرلک، ذیل هنجله)، «هُجله» در خور (فره‌وشی، 45)، «چیت‌جا» (چیت: اتاقکی یا حصاری بافته از نی و موی بز، در میان قبایل لک (ایزدپناه، فرهنگ لکی، 44)، و «حَجله‌وَنه» در میان لرها (همو، فرهنگ لری، 47؛ امان‌اللٰهی، 120)، نیز اطلاق می‌کنند. 
در ایران و شماری از سرزمینهای دیگر، به‌ویژه در هندوستان، حجله‌آرایی یا «حجله بستن» برای عروس و داماد از مراسم بایستۀ جشن عروسی بوده است. چنان‌که از این بیت نظامی بر می‌آید: حجله همان است که عذراش بست / بزم همان است که وامق نشست (ص 83). نمونۀ این رسم در میان هندیان به صورت بستن و آراستن حجله‌ای به نام «مهندی» عروس و فرستادن آن در شب عروسی (در هندی و اردو: «شادی»، نک‍ : حکمت، 282) به خانۀ داماد بوده است. مهندی عروس را با انواع زیورها و گیاهان خاص تزیین می‌کردند (میرحسن علی، I / 377؛ جعفری، 227؛ نیز نک‍ : ه‍ د، حجلۀ عزا). 
در ایران قدیم، مانند امروز، تزیین اتاق خواب عروس و بستن حجله در آن کار کسانی بود که در هنر «حجله‌بندی» یا حجله‌آرایی مهارت داشتند و آنها را حجله‌ساز و حجله‌بند می‌نامیدند: باش تا حجله‌ساز طالع تو / بزم را فرش ز اختر اندازد ( آنندراج، ذیل حجله‌ساز؛ همایونی، 545). اتاق حجله را در بسیاری از مناطق ایران، ازجمله تهران، سیرجان و قوچان با جهیزیۀ عروس می‌آراستند و در آن جای ویژه‌ای برای بستر عروس و داماد درست می‌کردند (مؤیدمحسنی، 82؛ هنری، 151). در دورۀ قاجار، تهرانیها اتاقی صندوق‌خانه مانند و بدون پنجره را که فقط یک در ورودی داشت، برای حجله‌خانه برمی‌گزیدند. برخی از خانواده‌های اعیان و درباری دیوارهای حجله‌خانه را نقاشی می‌کردند و روی دیوار معمولاً عکس شیرین و فرهاد را می‌کشیدند. فصل زمستان در حجله‌خانه کرسی می‌گذاشتند و فصل گرما در آن رختخوابی می‌انداختند که پارچۀ تشک آن معمولاً مخمل راه راه، لحافش اطلس و متکاهایش زری بود. یک قدح شربت قند آمیخته با گلاب و زعفران، و دو قاشق شربت خوری هم در اتاق می‌گذاشتند (مونس‌الدوله، 50) و عروس و داماد را روی تشک می نشاندند و روبه‌روی آنها یک آینۀ قدی و در دو سوی آن دو لاله یا جار فروزان قرار می‌دادند (کتیرایی، 193-194). در ایل قشقایی چادری کنار سیاه‌چادرها برای حجلۀ عروس بر می‌افراشتند و داخل آن را تزیین می‌کردند و به نیت پُر اولاد شدن آنها، در کف چادر شاخه‌های معطر درختچۀ مورد می‌گستردند و روی آنها فرشی می‌انداختند و یک آینه و ظرف آبی می‌گذاردند و عروس را روی فرش و روبه‌روی آینه می‌نشاندند (کیانی، 281، 293). 
به هنگام ورود عروس و داماد به حجله، یا پیش از آن به عروس و داماد و مهمانان شربتی به نام «شربتِ در حجله» می‌دادند (همایونی، 548؛ به‌آذین، 59). در عروسیهای زردشتیان روستاهای یزد، داماد پس از «پرده‌برداری» از روی عروس، یک لیوان از شربت در حجله به عروس می‌نوشانْد و مهمانان نیز پس از نوشیدن شربت، خانۀ داماد را ترک می‌کردند (مهربان‌پور، 47). آن‌گاه پدر داماد، یا یکی از بزرگ‌ترهای دو خانواده، عروس و داماد را دست به دست می‌داد: آن شب گردک نه ینگا دست او / خوش امانت داد اندر دست تو (مولوی، 3 / 500). در اینجا گردک به معنای حجلۀ زفاف، و ینگا = ینگه به معنای مشاطه و زنی است که همراه عروس به خانۀ داماد برای نظارت بر آداب حجلۀ زفاف می‌آید. داماد نیز به هنگام ورود عروس به حجله بـرای قدرت ـ نمایی و نشان دادن اقتدار و سلطۀ خود در زندگی آینده، با رفتاری غیر منتظره از همسرش زهره چشم می‌گرفت، و به اصطلاح «گربه را دم حجله می‌کشت». 
خبر پیروزی داماد در عمل زفاف به صورتهای نمادین به مهمانان و مردم اعلام می‌شد. مثلاً در سروستان فارس، صبحگاه نقاره‌زن به پشت‌بام حجله‌خانه می‌رفت و آهنگی به نام «پس حجله‌ای» می‌نواخت (همایونی، 550)؛ در قوچان، داماد با تَرکه‌ای چوبی بر جامی برنجی یا مسی که پیش‌تر در حجله‌خانه گذاشته بودند، می‌زد (هنری، 51)؛ در دَوان فارس، فردای شب زفاف، و پس از دیدار کوتاه داماد با پدر و مادر عروس و بازگشتش، آهنگِ «پاحُجله» (پای حجله) می‌نواختند و پایان مراسم عروسی را اعلام می‌کردند (لهسایی‌زاده، 144). 
در برخی از حوزه‌های فرهنگی ایران، بنابر سنتهای رایج، عروس و داماد 3 روز یا یک هفته و یا بیشتر در حجله‌خانه قرق، یا به اصطلاح «حجله‌نشینی» می‌کردند (برای اطلاع از رسم و مفهوم نمادین حجله‌نشینی، نک‍ : ه‍ د، پـاگشا). در مشکین‌شهر دورۀ حجله‌نشینی را «گردک»، به معنی قرق می‌خواندند (ساعدی، 154؛ قس: گردک به معنای حجله). در سروستان، در دورۀ حجله‌نشینی عروس و داماد، خانوادۀ عروس 3 روز و هر روز 3 وعده خوراک برای صبحانه و ناهار و شام به نام «پس حجله‌ای» برای عروس و داماد و اعضای خانوادۀ داماد می‌فرستادند (برای توضیح بیشتر، نک‍ : همایونی، همانجا). پس از آن خویشان، بستگان و دوستان دو خانواده هدایایی که در برخی جاها، مانند سیرجان به «در حجله‌ای» معروف است (مؤید محسنی، 94)، برای عروس و داماد می‌فرستادند. سرانجام، زمان «برچیدن حجله» فرا می‌رسید و مادر عروس و داماد، یا بزرگی از هر یک از دو خانواده به حجله‌خانه می‌رفتند و در جاهایی به صورت نمادین، با کشیدن نخ یا نخهایی از پارچه‌هایی که حجله‌گاه را با آنها تزیین کرده بودند، حجله را بر می‌چیدند (همایونی، 551-552). اگر بعدها معلوم می‌شد که عروس در شب زفاف باردار شده است، این رویداد را «حجله‌گیر» شدن عروس و کم و بیش بدشگون می‌پنداشتند و برای رفع بدیمنی آن مرغی سیاه در جلو عروس سر می‌بریدند (شهری، 3 / 145). 
پیش از آغاز میهمانیهای پاگشاکنان، در تهران قدیم رسم بود که داماد یک «مهمانی پا حَنجله» برای خانواده‌هایی از وابستگان عروس که میل رفت و آمد و مراوده با آنها را داشت، می‌داد (همو، 3 / 144). 

مآخذ

آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1336ش؛ امان‌اللٰهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1370ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، 1343ش؛ همو، فرهنگ لکی، تهران، 1367ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1361ش؛ به‌آذین، داریوش، «مراسم ازدواج زرتشتیان»، هنر و مردم، تهران، 1348ش شم‍ 85؛ تاج العروس؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1346ش؛ حکمت، علی‌اصغر، سرزمین هند، تهران، 1337ش؛ خیام‌پور، عبدالرسول، «غلط مشهور»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1327ش، س 1، شم‍ 3؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین شهر، تهران، 1344ش؛ سرلک، رضا، واژه‌نامۀ گویش بختیاری چهارلنگ، تهران، 1381ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371ش؛ فره‌وشی، بهرام، واژه‌نامۀ خوری، تهران، 1355ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348ش؛ کلباسی، ایران، فارسی اصفهانی، تهران، 1370ش؛ کیانی، منوچهر، سیه چادرها، تهران، 1371ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ دوان، تهران، 1370ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان نامه، تحریر سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، 1363ش؛ المنجد، بیروت، 1973م؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1369ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381ش؛ مهربان‌پور، جهانگیر، «طرز عروسی زرتشتیان در دهات اطراف یزد»، مردم‌شناسی، تهران، 1335ش، س 1، شم‍ 1؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1368ش؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش وحید دستگردی، تهران، 1313ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371ش؛ هنری، رضا، «زناشویی در نزد روستاییان و چادرنشینان قوچان (1)»، پیام‌نوین، تهران، 1343ش، س 7، شم‍ 2؛ نیز: 

Jaffri, H. A., «Muharram Ceremonies in India », Ta’ziyeh : Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York / Tehran, 1979; Meer Hassan Ali, Observations on the Mussulmauns of India, London, 1973 . 
علی بلوکباشی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: