صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابوعبیده، معمر بن مثنی /

فهرست مطالب

ابوعبیده، معمر بن مثنی


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبوعُبیده، مَعمر بن مثنی (114- ح 210 ق / 732- 825 م)، ‌راوی و لغت‌شناس بزرگ اوایل عصر عباسی.

بررسی منابع

از زندگی ابوعبیده به رغم شهرت بسیارش آگاهی اندكی در دست است و منابع كهن در این باره به اطلاعاتی مختصر بسنده كرده‌اند. نحستین كسانی كه از ابوعبیده نامی به میان آورده‌اند، مانند اخفش، ابن سلام، خلیفة بن خیاط و جاحظ، همه از معاصران وی و اغلب شاگرد او بوده‌اند. اینان در میان روایات متعددی كه نقل كرده‌اند، تنها به ذكر نسب، قبیله و مذهب او پرداخته‌اند. در سدۀ 3 ق، ‌ابن قتیبه شرح حال مختصری از او به دست داده است. دیگر نویسندگان این دوره همچون ابن هشام، بلاذری، نبرد، تغلب و طبری، جز اطلاعاتی مختصر به دست نداده‌اند و تنها به نقل بخشهایی از آثار و روایات وی پرداخته‌اند. از نویسندگان سدۀ 4 ق، مسعودی در مروج الذهب ضمن اشاره به سال وفات ابوعبیده و گرایش وی به شعوبیگری و ارتباطش با برخی از معاصران خود از جمله ابونواس، اخبار بسیاری دربارۀ پادشاهان ساسانی از قول او نقل كرده است. ابوطیب لغوی (د 351 ق) نخستین كسی است كه روایات مختلف دربارۀ ابوعبیده را گردآوری كرده و شرح حال مستقل و نسبتاً كاملی از وی تدارك دیده است. در اواسط سدۀ 4 ق سیرافی و زبیدی به روایاتی دربارۀ او اشاره كرده‌اند كه در منابع متقدم نیامده است. در همین روزگار، ابن ندیم ضمن نقل روایاتی دربارۀ ابوعبیده از جمله اشاره به سال تولد او، فهرست مستقلی از آثارش به دست داده است. در سدۀ 5 ق، ‌خطیب بغدادی با توجه به روایات پراكنده‌ای كه در منابع كهن آمده، شرح حال نسبتاً مفصلی از او را فراهم آورده است. از این پس، همۀ آنچه در منابعی چون معجم الادباء، انباه الرواة و وفیات الاعیان آمده، از چند نكته فراتر نمی‌رود: ولادت و مرگ ابوعبیده، بحث دربارۀ شعوبیگری و خارجی بودن وی، داوریهای مخالف و موافق او دربارۀ هم‌روزگارانش و خلاصه آثار او. بیشتر این اطلاعات نیز از طریق شاگردانش،‌ به ویژه ابوحاتم سجستانی و اثرم انتشار یافته است.

زندگی

اصل و نسب ابوعبیده، به درستی روشن نیست، اما در اینكه نیای وی ایرانی و از یهودیان باجروان (در بین‌النهرین) بوده تقریباً تردیدی نیست. خود در روایتی به یهودی بودن اجدادش اشاره كرده است (نک‍ : ابوالفرج، 18 / 189؛ سیرافی، 68؛ ‌ابن ندیم، 59؛ ابن خلكان، 5 / 243؛ قس: سزگین، 9، كه گفتۀ ابوعبیده را بی‌اهمیت شمرده و بر آن است كه بعدها دشمنان وی به استناد همین روایت او را یهودی خوانده‌اند).
جدّ وی به دست عبیدالله بن معمر تیمی از نوادگان ابوبكر اسلام آورد (ابوالفرج، 20 / 77؛ سیرافی، 67- 68). از همین رو ابوعبیده را از موالی تیم بن مره (تیره‌ای از قریش) شمرده‌اند‌ (ابن قتیبه، المعارف، 543؛ زبیدی،‌؛ یغموری، 109). به گفته‌ای وی به «سُبّخت» كه گاه در منابع به «سخت» و «نسخت» تصحیف شده، ملقب بوده است (نک‍ : ابن ندیم، همانجا؛ ابوالفرج، 18 / 189؛ قفطی، 3 / 285؛ سیوطی، المزهر، 2 / 428). اما به نظر می‌رسد سبخت در اصل همان سیبخت (به یای مجهول) باشد كه در پهلوی مركب از دو كلمۀ سی (سه) و بخت (بُختن: رستگار كردن) است و بر تثلیث مسیحیت، یا بر 3 اصل زردشتی دلالت داشته است (نک‍ : یوستی، 293)، با این حال ابوالفرج (همانجا)، آن را نامی یهودی می‌داند كه دشمنان ابوعبیده برای اشاره به دین اجدادش بر وی نهاده‌اند. از این رو وب این لقب را نمی‌پسندید.
در تاریخ ولادت ابوعبیده اختلاف است، ابن ندیم (همانجا) آن را 114 ق و یغموری (همانجا)، 112 ق نوشته است. برخی نیز 110 ق را ترجیح داده‌اند (نک‍ : یاقوت، ادبا، 19 / 160؛ قفطی، 3 / 283؛ ابن خلكان، 5 / 242). با توجه به اینكه فرزندان عبیدالله بن معمر در آن روزگار بر بصره حكم می‌رانده‌اند، می‌توان پنداشت ابوعبیده كه از موالی آنان بوده، در بصره به دنیا آمده و در همانجا پرورش یافته است (نیز نك‍ : ابن اثیر، 142؛ عیثمین، 19- 20؛ بستانی، 2 / 155). بصره در آن روزگار از پررونق‌ترین مراكز علم و ادب به شمار می‌رفت و مشهورترین دانشمندان عصر در آنجا گرد آمده بودند (نک‍ : پلا، 171-190). از این رو، تردیدی نیست كه ابوعبیده در بصره تحصیلات خود را آغاز كرده است، به ویژه كه اغلب استادانش، چنانكه خواهیم دید، بصری بوده‌اند. در منابع كهن از كسان بسیاری به عنوان شیخ یا استاد ابوعبیده یاد شده است و همچنین كسانی كه وی از آنان روایت شنیده، بسیار متعددند. از مشهورترین استادان وی ابوعمرو بن علا، مؤسس مكتب نحوی بصره، یونس بن حبیب، رؤبة بن عجاج، ابویعقوب ثقفی، اخفش اكبر، قتادة بن عامه و هشام بن عروه را می‌توان نام برد (ابن سلام، 40؛ جاحظ، الحیوان، 7 / 59؛ طبری، 5 / 326؛ یزیدی، 80؛ خطیب، 13 / 252-253؛ ابن انباری، 28؛ ابن درید، 3 / 35؛ ابن خلكان، 4‌ / 85). از دیگر استادان وی كه در خور توجه است، مردی است به نام عمر كه احتمالاً ایرانی بوده و اطلاعات بسیار گسترده‌ای دربارۀ تاریخ ایران قبل از اسلام داشته است و به همین سبب او را عمر كسری نامیده‌اند (مسعودی، مروج، 1 / 146). او احتمالاً همان عمر بن فرخان است كه ابن ندیم (ص 305) او را از مترجمان آثار پهلوی به عربی دانسته است. ابوعبیده بر اساس روایاتی كه از این شخص شنیده بود، كتاب اخبار الفرس را تدوین كرد. این اثر یكی از مآخذ عمدۀ مسعودی در نقل و شرح اخبار پادشاهان ایران قبل از اسلام بوده است (مروج، 1 / 146، 258- 259، 278- 279؛ نیز نك‍ : ابوالفرج، 17 / 318- 319).
ابوعبیده پس از آنكه در مكتب برجسته‌ترین دانشمندان روزگار خود در علوم گوناگون شعر و لغت و انساب و اخبار مهـارت یافت، مجالس درس خود را در بصره تشكیل داد (نک‍ : ابواحمد 1 / 107). شاگردان بی‌شماری به حلقۀ درس او روی آورده‌اند كه نام بیش از 60 تن از آنان در منابع آمده است. از مشهورترین شاگردان او جاحظ، ابونواس، ابن مناذر، ابن سلام جمحی، خلیفة بن خیاط، ابوحاتم سجستانی، ابوعثمان مازنی، اثرم، ابن اعرابی، ابن هشام، ابن سعد، ابن شبّه، ابن حبیب، ابن نطاح، ابن سكیت و ابوعبید قاسم بن سلام را می‌توان نام برد (ابن‌سلام، 39؛ خلیفه، 1 / 5؛ ابن‌قتیبه، عیون، 2 / 69؛ بلاذری، انساب، 1 / 209؛ مبرد، 1 / 152، 182؛ ابن‌معتز، 120؛ ابن‌هشام، 1 / 9، 49، 212؛ طبری، 5 / 326، 6 / 248؛ ابن‌انباری، 49؛ یاقوت، همان، 16 / 74، 18 / 113؛ ابوالفرج، 18 / 20؛ ابن ندیم، 78؛ ابن خلكان، 6 / 395).
به گزارش خطیب بغدادی (13 / 253-254)، ابوعبیده در 188 ق به دعوت فضل بن ربیع، وزیر هارون الرشید، به بغداد رفت. ظاهراً این نخستین سفر وی به بغداد نبوده است. دست كم دو روایت در دست است كه اگر درست باشند، حكایت از آن دارند كه او پیش از وزارت فضل بن ربیع برای راه یافتن به دربار هارون الرشید به دو تن از وزیران برمكی، جعفر بن یحیی (مق‍ ‍187 ق) و فضل بن یحیی، متوسل شده بوده است: یكی روایت ابوحاتم سجستانی است كه می‌گوید ابوعبیده نزد جعفر بن یحیی برمكی رفت، اما جعفر او را شایستۀ ورود به بارگاه خلیفه ندید (نك‍ : زبیدی، همانجا) و دیگری روایتی است كه می‌گوید ابوعبیده و اصمعی به حضور هارون الرشید رسیدند، اما خلیفه، اصمعی را برای مجالست ترجیح داد. در این روایت به مناظره‌ای كوتاه بین ابوعبیده و فضل بن یحیی دربارۀ شاعران نوخاسته اشاره رفته است (سیرافی، 70؛ یغموری، 116).
به هرحال ابوعبیده پس از 188 ق رسماً در زمرۀ ندیمان هارون الرشید درآمد. به روایتی، ابونواس و اسحاق موصلی با نفوذی كه در دربار داشتند، چندان به تمجید و ستایش از ابوعبیده پرداختندكه خلیفه مصمم شد ابوعبیده را به دربار فراخواند و او را جایگزین اصمعی كند. وی در آغاز به شایستگی از ابوعبیده استقبال نكرد، اما چون مقام علمی او را دریافت به او پاداش فراوان بخشید (ابن قتیبه، همان، 2 / 130؛ یاقوت، همان، 19 / 157؛ ابن خلكان، 5 / 235؛ بیانی، 2 / 15). و گویند او را به استادی خود برگزید و برخی آثارش را از وی فراگرفت (خطیب، 13 / 252). ابوعبیده در طی این مدت، مجالس درسی در بغداد تشكیل داد و افزون بر تدریس به تألیف نیز پرداخت (ذهبی، 9 / 446). مدت اقامت وی در بغداد به درستی روشن نیست، اما احتمالاً وی تا پایان خلافت هارون (193 ق) در آنجا به سر برده است. ابوعبیده سفری نیز به فارس كرده كه به درستی معلوم نیست در چه زمانی بوده است. تنها گفته‌اند به قصد دیدار با موسی بن عبدالرحمن هلالی روانۀ آن دیار شد و از پاداشهای وی برخوردار گردید (زبیدی، همانجا؛ قفطی، 3 / 284).
در تارریخ مرگ ابوعبیده اختلاف نظر فراوان است، اما در اینكه وی عمر طولانی یافته، تردیدی نیست (یمانی، 351). ابن قتیبه نخستین كسی است كه به تاریخ وفات او اشاره كرده و آن را 210 یا 211 ق نوشته است ( المعارف، همانجا). مسعودی 211 ق را ترجیح داده (مروج، 3 / 449)، سیرافی (ص 71) و زبیدی (همانجا) نیز آن را 208 یا 209 ق گفته‌اند، اما خطیب بغدادی (13 / 258) تاریخ وفات او را 213 ق و در 98 سالگی وی نوشته است. در چگونگی مرگ او نیز چند روایت تردیدآمیز در دست است. در یكی از آنها، از زبیر بن بكار نقل شده كه ابوعبیده به دست محمد بن قاسم بن سهل نوشجانی مسموم شده است (نک‍ : ابوالفرج، 4 / 10؛ یغموری، 124؛ بستانی، همانجا). در گزارش دیگری نیز ابوعبیده در بستر بیماری، ‌خود تلویحاً به این امر اشاره كرده است (یغموری، همانجا). به استناد این دو روایت، منابع متأخرتر (نک‍ : خطیب، 13 / 257؛ ابن شاكر، 7 / 290) در كشته شدن ابوعبیده به دست نوشجانی تردید نكرده‌اند. البته آنچه درستی این دو روایت را مورد تردید قرار می‌دهد، این است كه در منابع نزدیك به روزگار ابوعبیده هیچ اشاره‌ای به این ماجرا نشده و تنها از نیمۀ اول سدۀ 4 ق ذكر آن در منابع دیده می‌شود. به علاوه روایت نخست را زبیر بن بكار از قول خود نوشجانی نقل می‌كند و اگر وی به راستی قاتل ابوعبیده بوده، آیا خود اینگونه بدان اعتراف می‌كرد؟ روایت مسعودی نیز كه گفته است، هیچ كس حاضر به شركت در تشییع جنازۀ ابوعبیده نشد و مردی از مصریان را اجرتی دادند تا او را به خاك سپارد (مروج، همانجا)، چندان پذیرفتنی نیست.

شعوبیگری

 از آغاز خلافت عباسیان كه ایرانیان سررشتۀ بسیاری از امور دولت را در دست گرفتند، تبلیغات شعوبیه نیز كه زمزمۀ آن از نیمۀ دوم سدۀ اول ق شروع شده بود (عطوان، 149)، شدت بیشتری یافت و در سدۀ 3 ق به اوج خود رسید (امین، 1 / 63) و به تدریج كتابهای بسیاری توسط شعوبیانی كه بیشتر مولازادگانی غیرعرب و به ویژه ایرانی‌تبار بودند، در تحقیر و مذمت عربها نوشته شد. به عنوان مثال علان شعوبی، نویسندۀ ایرانی هم‌روزگار ابوعبیده، حدود 45 كتاب در «مثالب» قبایل عرب نوشته بوده است (نک‍ : ابن‌ندیم، 118). از سوی دیگر، برخی هواداران نژاد عرب، مانند جاحظ و ابن قتیبه، نیز در ردّ آثار شعوبیان و دفاع از مفاخر عرب دست به تألیف كتابهایی زدند. ابوعبیده نیز در این میان با تألیف كتابهایی دربارۀ عیبها و عاغدات ناپسند (مثالب) برخی قبایل عرب، مانند لصوص العرب، ادعیاء العرب و مثالب باهلة و آثاری در ستایش از ایرانیان، مانند فضایل الفرس و اخبار الفرس (ابن ندیم، 59)، پا به میدان كشمكشهای شعوبی و ضد شعوبی نهاد. جاحظ نخستین كسی است كه اورا از مخالفان نژاد عرب معرفی می‌كند و می‌گوید: در شگفتم از كسی (ابوعبیده) كه خود را مسلمان می‌داند و با اینكه در قرآن به صراحت آمده كه از قوم ثمود (كه مورد غضب خداوند قرار گرفتند) كسی باقی نمانده (اشاره به آیۀ «وَثَمودَ فَما اَبْقی»، نجم / 53 / 51)، بر آن است كه بقایای قوم ثمود در بین عربها پراكنده‌اند. جاحظ این گفتۀ ابوعبیده را جز از روی سوء نیت و بدگمانی نسبت به عربها نمی‌بیند (نک‍ : البیان، 1 / 164-165). جالب توجه است كه با اینكه جاحظ نخستین كسی است كه لفظ شعوبیه را به كار برده (نک‍ : همایی، 77؛ امین، 1 / 57)، ابوعبیده را صریحاً شعوبی نخوانده است. پس از جاحظ، ابن قتیبه ( المعارف، همانجا) از ابوعبیده به عنوان دشمن عربها یاد كرده و در رسالۀ «الرد علی الشعوبیة» (ص 270-271) سخت بر وی تاخته و او را در ذكر معایب و زشتیهای نژاد عرب از همۀ دشمنان شعوبی عربها كه به نظر وی، سرسخت‌ترینشان فرومایه‌ترین ایشانند، حریص‌تر خوانده است. با اینكه ابن قتیبه خود می‌گوید از نقل طعنه‌های ابوعبیده خودداری كرده تا مبادا آنها را جاویدان سازد، باز به نقل روایاتی از وی پرداخته كه در آنها افتخارات عربها سخت مورد طعن و ریشخند قرار گرفته است(نک‍ : همان، 271- 274). پس از جاحظ و ابن قتیبه، دیگر نویسندگان كهن نیز به شعوبی بودن ابوعبیده اشاره كرده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 20 / 77؛ تنوخی، 13 / 291؛ مسعودی، همانجا؛ ابوطیب، 45؛ نووی، 1(2) / 260؛ قس: قفطی، 3 / 280، كه شعوبی بودن وی را با تردید مطرح ساخته است) وحتی گفته‌اند كه وی چنان تعصبی نسبت به ایرانیان داشت كه حتی افسانه‌های كهن عربی را برگرفته از داستانهای ایران باستان می‌دانست (سیوطی، المزهر، 2 / 505؛ گلدسیهر، I / 182). با اینهمه آثاری نیز در فضایل عربها با نامهای مناقب قریش و فضائلها، مقاتل فرسان العرب، مآثر العرب و مآثر غطفان به وی نسبت داده‌اند (نک‍ : مسعودی، التنبیه، 90، 180؛ ابن ندیم، همانجا). از همین رو، منابع معاصر دربارۀ شعوبی بودن وی آراء متفاوتی اظهار داشته‌اند. در بین مستشرقان، گلدسیهر او را شعوبی محض می‌داند و در این باره به تفصیل بحث كرده است (I / 179-186). هوار (ص 141) و پلا (ص 196، 301) نیز به راه گلدسیهر رفته‌اند، اما گیب (نک‍ : EI2) معتقد است كه، به رغم گفته‌های گلدسیهر، دلیلی بر شعوبی بودن ابوعبیده در دست نیست و او با نوشتن مثالب و خوار شمردن بزرگان عرب و به ویژه مهلبیها فقط حربه‌ای مؤثر به دست شعوبیان داده تا در مبارزات ضدعربی خود از آن استفاده كنند و همین امر باعث شده كه مخالفان شعوبیه او را به هتك حرمت عرب متهم سازند. از میان نویسندگان معاصر عرب نیز برخی معتقدند كه وی علاوه بر آثاری كه در مثالب تازیان نوشته، مانند همۀ شعوبیان سعی كرده تا در شرح امثال و اشعار، ‌با كمك گرفتن از داستانهای جعلی و روایتهای ساختگی، مفاخر عربها را واژگونه نشان دهد و این امر برای عربها بسی خطرناك‌تر از جنگ رو در رو بوده است (امین، 1 / 70). برخی دیگر نیز شعوبی بودن وی را به شدت انكار كرده، آن را تهمتی از جانب دشمنان وی دانسته‌اند (بیاتی، 2 / 12-16).
افزون بر آنچه گفته شد، نشانه‌های دیگری نیز در دست است كه با توجه به آنها نمی‌توان عقیدۀ نویسندگان كهن عرب را چندان بی‌اعتبار دانست: راه یافتن ابوعبیده به دربار هارون‌الرشید در زمان نفوذ برمكیان و كسب محبوبیت و شهرت در روزگار وزارت فضل بن ربیع وزیر ایرانی هارون الرشید، دورانی كه دربار خلیفه محل تجمع شعوبیانی چون هیثم بن عدی و ابونواس بود؛ اختلاف و كشمش شدید وی با طرفداران متعصب برتری نژاد عرب بر عجم به ویژه اصمعی و نیز دوستی پایدار وی با آزاداندیشان متهم به شعوبیگری چون اسحاق بن ابراهیم موصلی و ابونواس كه راه را برای ورود وی به دربار هموار ساختند.

مذهب

دربارۀ مذهب ابوعبیده در منابع كهن اختلاف است. برخی او را از اباضیان و برخی دیگر از صفریان دانسته‌اند، اما هیچ كدام در خارجی بودن وی تردید نكرده‌اند. جاحظ (همان، 1 / 273)، ابن قتیبه ( المعارف، همانجا) و مسعودی (مروج، همانجا) به خارجی بودن او اشاره كرده‌اند. به گفتۀ گلدسیهر (I / 181)، مقصود آنان از خارجی بودن، همانا شعوبیگری است. جاحظ شعوبی دیگری، یعنی عیثم بن عدی را نیز خارجی خوانده است (نک‍ : همان، 1 / 274). این امر گفتۀ گلدسیهر را تأیید می‌كند، اما این نكته را نباید از یاد برد كه جاحظ در الحیوان (3 / 402) به صراحت ابوعبیده را از خوارج صفری دانسته است. ابوحاتم سجستانی نیز وی را از صفریان شمرده، می‌گوید: «ابوعبیده تمایل بسیاری به من داشت، چون مرا از خوارج سجستان می‌پنداشت» (نک‍ : ابوطیب، همانجا). به گفتۀ یغموری (ص 109-110)، ‌ابوعبیده نخست صفری مذهب بود، اما چون با برخی عقاید صفریان مخالف بود، از آنان كناره گرفت. قفطی نیز داستانی در تأیید خارجی بودن وی نقل كرده است (3 / 281؛ قس: سیوطی، همان، 2 / 407)، اما ابن خلكان صحت این روایت را مورد تردید قرار داده است (5 / 241). برخی نیز او را قدری مذهب و متمایل به معتزلیان دانسته‌اند (نک‍ : زبیدی، 175، 177) و احتمالاً دو عامل باعث این داوری شده است: یكی وجوه اشتراكی كه بین عقاید اباضیان و معتزله وجود دارد (نک‍ : بغدادی، 125) و دیگری ستایشهای وی از برخی بزرگان معتزله از جمله نظام (نک‍ : ابن مرتضی، 50). از میان منابع معاصر، تنها گلدسیهر (همانجا) خارجی بودن ابوعبیده را نیذیرفته است، اما دیگران این امر را مسلم شمرده‌انـد (نک‍ : هوار، همانجا؛ پلا، 289-290؛ ایرانیكا). به علاوه ابوعبیده كتابی با عنوان خوارج البحرین و الیمامة نوشته بوده (نک‍ : ابن‌ندیم، همانجا) كه خود می‌تواند دلیل دیگری بر خارجی بودن وی باشد.

روایت

ابوعبیده را باید به حق از پیشگامان نهضت گردآوری تدوین اشعار و اخبار عرب دانست كه از نیمۀ دوم سدۀ 2 ق آغاز شد و تا اواخر سدۀ 3 ق در شهرهای بصره، كوفه و بغداد ادامه داشت. با ظهور او و اصمعی كه هر دو از شاگردان ابوعمرو بن علا و از استادان مكتب بصره بودند (سیوطی، همان، 2 / 401)، روایت شعر و اخبار و نوادر عرب به دوران تازه‌ای گام نهاد. اینان به دو كار بزرگ دشوار دست زدند؛ اولاً برای محفوظ ماندن این ذخایر علمی و ادبی از خطر نابودی و تحریفات بیشتر در پی نگارش و تدوین آنها برآمدند. از این دوران به بعد اندك اندك روایت شفاهی جای خود را به روایت كتبی داد و مجموعه‌های عظیمی از شعر و ادب و تاریخ عرب گردآوری شد. با نگاهی به الفهرست ابن ندیم (ص 59-60) جایگاه ابوعبیده در این زمینه به خوبی روشن می‌شود. وی حدود 200 كتاب در زمینه‌های مختلف تاریخ، لغت، انساب، امثال و اخبار و نوادر به رشتۀ تحریر در آورد و این افزون بر روایات شفاهی است كه به شاگردانش املا كرده است. گویند وی 000‘14 مثل را تنها برای جعفر بن سلیمان روایت كرده است (نک‍ : قفطی، 3 / 284). ثانیاً آنان به بررسی دقیق روایات پرداختند وكوشیدند روایات سره را از ناسره باز شناسند (جاحظ، ‌البیان، 3 / 217؛ بلاشر، 184-186). ابوعبیده برای این كار راه بادیه را در پیش گرفت، یا با بدویانی كه به شهرها می‌آمدند، به مشورت پرداخت تا آنچه را شنیده بود، با استفاده از دانش آنان اصلاح كند (نک‍ : ابوعبیده، النقائض، 1 / 30-31، 487؛ ابوزید قرشی، 55؛ ابوالفرج، 17 / 228؛ سیوطی، همان، 1 / 175، 2 / 508).
به روایتی، وی دربارۀ قطعه شعری كه از حماد شنیده بود، نخست با 5 بدوی مشورت كرد و سپس رأی به جعلی بودن آن داد (نک‍ : سیوطی، هان، 1 / 180؛ بلاشر، 193). همچنین از بین اشعار و قطعات بی‌شماری كه به امرؤالقیس نسبت می‌دادند، جز حدود 20 قطعه و قصیده بقیه را جعلی خواند (نک‍ : سیوطی، همان، 2 / 486‌-487)، در روزگار ابوعبیده گویی به تدریج نوعی تخصص و تقسیم كار بین راویان به وجود آمد (بلاشر، 172). ابوعبیده بیشتر به جمع‌آوری و تدوین روایات مربوط به لغت، انساب، امثال و رخدادهای تاریخی پرداخت و اصمعی بیشتر به شعر و نحو روی آورد (نک‍ : زبیدی، 171). تلاش ابوعبیده در این زمینه راه را برای تألیف كتابهای جامعی در زمینه‌های مختلف علوم قرآنی، لغت، اخبار و انساب هموار ساخت و تأثیر تألیفات ادبی و تاریخی وی در آثار نویسندگان سده‌های 3 و 4 ق به وضوح آشكار است. از بین این نویسندگان به ویژه اینان را می‌توان نام برد: اخفش در معانی القرآن (نك‍ : 1 / 305؛ نیز نك‍ : زبیدی، 73)، جاحظ در البیان (1 / 47، 3 / 236، جم‍‌ ) و الحیوان (1 / 52، 146، جم‍‌ )، ابن هشام در السیرة النبویة (1 / 9، 49، 212، جم‍‌ )، ابن عبدالبر در الانباه علی قبائل الرواة (15، 16، جم‍‌ )، بلاذری در انساب‌الاشراف (4(2) / 101-103، جم‍‌ ) و فتوح البلدان (ص 263، 271، 274، جم‍‌ )، مبرد در الكامل (1 / 32، 110، جم‍‌ )، ابن عبدربه در العقد الفرید (1 / 140، 319، جم‍‌ ) و ابوالفرج اصفهانی در الاغانی (1 / 4، 10، جم‍‌ ). در بین نویسندگان این دوره، طبری بیش از همه در تاریخ خود آثار وی را سند قرار داده است (نک‍ : 2 / 193، 206، جم‍‌ ). استفادۀ وی از روایات و كتابهای ابوعبیده به ویژه ایام العرب، اخبار بنی یشكر، جفرة خالد و خراسان به اندازه‌ای است كه می‌توان بخش اعظم این كتابها را در تاریخ طبری باز یافت (نک‍ : 5 / 514-‌521، 6 / 248، 379، 390-391، 508، 516، 555، 7 / 43-45، 130-134). كتاب ایام العرب وی امروزه از همین طریق بازسازی و منتشر شده است (نک‍ : بخش آثار در همین مقاله).
ابوعبیده راوی حادیث نبوی نیز بوده و از محدثان بزرگی چون هشام بن عروه روایت كرده است (قفطی، 3 / 277؛ خطیب، 13 / 252، 253). وی در آغاز كتاب الخیل (ص 4-10)، احادیث بسیاری از پیامبر (ص) نقل كرده است. به علاوه كتابی به نام غریب الحدیث تألیف كرده كه اگر چه اكنون در دست نیست، بخشهایی از آن را می‌توان در غریب الحدیث شاگردش ابوعبید قاسم بن سلام (نک‍ : 1 / 14، 15، 16، جم‍‌ ) و دیگر كتابهایی كه در سده‌های بعد به این نام نوشته شده، بازیافت (نک‍ : ابراهیم حربی، 1 / 4، 24، جم‍‌ ؛ نیز نك‍ : خطابی، 1 / 49، جم‍‌ ). با این حال، معلوم نیست چرا ذهبی (9 / 445) وی را از راویان حدیث به شمار نیاورده است. ابوعبیده نخستین خطبۀ حضرت علی (ع) پس از خلافت و روایاتی از امام سجاد (ع) را نیز نقل كرده است (نک‍ : جاحظ، البیان، 2 / 38- 39؛ مفید، 128؛ ذهبی، 4 / 396؛ نیز نك‍ : خویی، 18 / 268). اعتماد محدثان و نویسندگان به روایات و آثار ابوعبیده اعتمادی تقریباً مطلق است و بیشتر منابع او را ثقه دانسته‌اند (نک‍ : ابن حبان، 9 / 196؛ خطیب، 13 / 257؛ ابن حجر، تقریب، 2 / 266، تهذیب، 10 / 248؛ سیوطی، همان، 2 / 404).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: