ابوطیب مصعبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226725/ابوطیب-مصعبی
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
اَبوطَیبِ مُصْعَبی، محمد بن حاتم (مق ح 330 ق / 942 م)، دبیر، شاعر و وزیر عهد سامانی. از منابع كهن تنها تاریخ بیهقی گزارش قابل توجهی از كارهای او در دربار سامانی ارائه میدهد. براساس این گزارش بیهقی، امیرنصر بن احمد سامانی با بلعمی وزیر بزرگ خود و مصعبی كه صاحب دیوان رسالت بود، خلوتی كرد و از آنان برای اصلاح خلق و خوی تند خود ــ كه موجب روی گردانیدن مردم از وی بود ــ چارهجویی نمود (نک : ص 126- 127). رایزنی امیر با مصعبی در كنار بلعمی، میزان اهمیت وی را در دربار سامانی مینمایاند. ثعالبی نیز نفوذ او را بر امیر نصر تأیید میكند و دلیل آن را بسیاری محاسن و فضایل مصعبی میداند (4 / 79). بیهقی (همانجا) او و بلعمی را در «همۀ ادوات فضل» یگانۀ روزگار میداند. به گفتۀ ثعالبی (همانجا) وی از ندیمان خاص امیر بود و مدتی كوتاه وزارت او را نیز بر عهده داشت. نفیسی براساس گزارش بیهقی معتقد است كه مصعبی هم از آغاز شهریاری نصر بن احمد دارای مقام صاحب دیوانی بوده و شاید در زمان احمد بن اسماعیل، پدر امیر نیز این مقام را داشته است (ص 312). به هرحال، مصعبی در زمان خود از قدرت سیاسی فراوان برخوردار بوده و قصیدهای كه رودكی در مدح او گفته و عوفی (2 / 7) دو بیت آن را نقل كرده است، حكایت از آن دارد كه وی پایگاهی بلند داشته و انعام و بخشش او به شاعران میرسیده است.از قراین چنین پیداست كه مصعبی بر مذهب اسماعیلیان میرفته، یا دست كم با آنان به مدارا رفتار میكرده است. البته در زمان نصر بن احمد به دلیل تمایل امیر به مذهب اسماعیلی و سپس درآمدن او به این مذهب (نظامالملك، 258)، طبعاً میدان برای فعالیت اسماعیلیان باز بوده و رجال درباری نیز نمیتوانستهاند نسبت به این گروه بیاعتنا بمانند.ا ز این رو عجیب نیست اگر مصعبی به پاداش آنكه ابوحاتم بستی كتابی دربارۀ قرمطیان تألیف كرد، به او قضای سمرقند یا عمل سیستان را داده باشد (یاقوت، 1 / 619-620؛ نفیسی، 314). نفیسی از این كار مصعبی نتیجه میگیرد كه او نیز مانند مخدوم خود، نصر بن احمد، اسماعیلی بوده است (همانجا). قزوینی نیز از حكایتی در تاریخ سمرقند یاد میكند كه در آن مصعبی به قرمطی بودن و زندقه متهم شده است (7 / 265؛ نیز نك : مدرس رضوی، 358). در قطعۀ مشهور مصعبی كه در تاریخ بیهقی (بیهقی، 482) نقل شده است، این بیت دیده میشود:
صـد و انـد سالــه یـكی مـرد غـرچــه چــرا شصت و سـه زیـست آن مـرد تـازی
كه ناظر به مدت حیات پیامبر اكرم (ص) است، ولی اگر مراد از «مرد تازی» (یا به نقل انجو شیرازی در فرهنگ جهانگیری، ذیل غرچه، «شاه تازی») علی بن ابیطالب (ع) باشد، میتوان اجمالاً گرایش مصعبی را بر شیعۀ اسماعیلی تأیید كرد.وزارت یافتن مصعبی چندان مورد اعتنای منابع تاریخی قرار نگرفته و از نظر سیاسی با اهمیت تلقی نشده است، خاصه آنكه مدت وزارتش به گفتۀ ثعالبی (همانجا) كوتاه بوده و با قتل او به پایان آمده است. برخی منابع معاصر فاصلۀ میان عزل بلعمی و وزارت یافتن ابوعلی جیهانی را به عنوان دورۀ وزارت مصعبی تعیین كردهاند (دایرة المعارف فارسی، 1 / 32، 784؛ صفا، 1 / 393). بدین قرار، مرگ مصعبی در 326 ق كه این جانشینی صورت گرفت (نک : ابن اثیر، 8 / 378)، اتفاق افتاده است، اما به قراینی مصعبی احتمالاً آخرین وزیر امیرنصر بوده و در همان اوقات مرگ امیر به قتل رسیده است. از جمله میدانیم كه در جریان فرستادن ابوحاتم بستی به قضای سمرقند، مردم شه ربه سبب كتاب قرمطیان او، بر وی شوریدند و ابوحاتم در 329 یا 330 ق از سمرقند بازگشت (یاقوت، 1 / 619). اگر قول 330 ق را در نظر بگیریم، با مرگ ابوعلی جیهانی (نک : بارتولد، 1 / 525) و طبعاً خالی ماندن جایگاه وزارت مصادف خواهد بود. همچنین میان مرگ جیهانی و مرگ امیرنصر در 331 ق (گردیزی، 338؛ ابن اثیر، 8 / 401)، فاصلهای وجود دارد كه معلوم نیست در آن مدت چه كسی در رأس امور اداری كشور قرار داشه است (بارتولد، 1 / 524-525).عباس اقبال احتمال میدهد كه مصعبی در زمان وزارت خود و اواخر عهد امیر نصر، ابوحاتم بستی را به شغل قضا روانۀ سمرقند كرده باشد (ص 407- 408) و با توجه به عدم امكان اقامت ابوحاتم در سمرقند، میتوان رفتن و بازگشتن وی را مربوط به 330 ق دانست كه میتواند آغاز دورۀ وزارت مصعبی هم بوده باشد. خاصه آنكه مصعبی از مخالفان جیهانی بود و به هنگام وزارت یافتن وی، مخالفت خود را آشكار و مشكلاتی را تا حد مختل شدن امور ایجاد كرده بود (گردیزی، 339). از این رو مصعبی میتوانست از مرگ جیهانی و خالی شدن میدان، بیشترین بهره را ببرد، اما بحرانی كه از رمضان 330 دامنگیر حكومت نصر بن احمد شد و به قتل و نهب اسماعیلیان انجامید (نظامالملك، 264؛ بارتولد، 1 / 523)، باید تمام نقشههای مصعبی را نقش بر آب كرده باشد. بر این قراین و دلایل باید دو بیت شعر از ابوالحسن علی لحّام را افزود كه در هجو حاكم جلیل اولین وزیر نوح بن نصر گفته شده و مضمون آن گویای این است كه حاكم پس از مصعبی به وزارت رسیده است (نک : ثعالبی، 4 / 110؛ مدرس رضوی، 357). بدین ترتیب، وزارت مصعبی مقارن بحران و ضعف حكومت امیر نصر بوده و كشته شدن او هم باید نتیجۀ سیاست ضد اسماعیلی نوح بن نصر بوده باشد. گردیزی (ص 338) تصریح میكند كه با مرگ امیر نصر كسی از یاران او باقی نماند. اینكه در متن تاریخ گردیزی مسألۀ جانشینی جیهانی به جای بلعمی و مخالفت مصعبی با وی، به پس از مرگ امیرنصر نسبت داده شده (نک : گردیزی، 338- 339)، صرفاً باید سهو مؤلف یا تصرف و خطای كاتبان در توالی سطور تلقی شود.مصعبی در زمان خود بیشتر به عنوان دبیری بلندپایه و صاحب سبك شناخته میشده، چنانكه ثعالبی انشا و بلاغت و خط او را به نحوی اغراقآمیز تحسین میكند ( 4 / 79) و به احتمال بسیار، وی مكتوباتی از او در دست داشته است. در دورههای بعد، شاید از آن لحاظ كه تنها از شعر مصعبی نمونههایی در دست بوده است، او را در شمار شاعران قرار دادهاند. وی به دو زبان فارسی و عربی شعر گفته است و 13 بیت از اشعار عربی او كه برخی از آنها مثل سائر بوده، در یتیمةالدهر نقل شده است (نک : همو، 4 / 79- 80؛ قفطی، 275-276). در اشعار عربی او علاوه بر روحیۀ شادیطلبی و ترغیب به بهرهگیری از زندگی كه بر شعر سدۀ 4 ق غلبه داشت، نوعی آزادگی و آزاداندیشی نیز ملاحظه میشود.آنچه ثعالبی در معرفی شعر او گفته و آن را نتیجۀ فضل و ثمرۀ خرد دانسته است، بیشتر با نمونههایی از اشعار فارسی او در دست داریم، سازگار است. لحن حكمتآمیز مصعبی را باید در تنها قطعه یا قصیدۀ نسبتاً كاملی كه از او باقی مانده، جستوجو كرد و آن شعری است كه در تاریخ بیهقی نقل شده است (بیهقی، 481-483؛ نیز نك : لازار، 48- 49). هدایت در مجمع الفصحا این قطعه یا قصیده را كه در برخی از نسخههای تاریخ بیهقی بدون نام شاعر ضبط شده، به دقیقی نسبت داده است (2 / 646)، ولی در بعضی دیگر از نسخهها، چون نسخهای كه فیاض در تصحیح كتاب در دست داشته، نام مصعبی مذكور است. گذشته از آن، دو بیت از این قصیده در فرهنگ جهانگیری (انجو شیرازی، 1046-1047) صریحاً به نام وی ثبت شده است (نک : اقبال، 408- 409؛ فروزانفر، 56؛ نفیسی، همانجا). مضمون اصلی این قصیدۀ 14 بیتی، سپنجی بودن جهان و ناهمواری و كژرفتاری آن است كه با خطاب به جهان آغاز میشود و در طول شعر آن را به فسوس و بازی و واژگونه كاری و دشمنكامی متهم میكند و در پایان با خطاب مجدد به جهان، گناه همۀ ناهمواریهای برشمرده را متوجه خود آدمی میسازد، از این رو كل قصیده متضمن نوعی تقابل فلسفی است كه از نكوهش چرخ نیلوفری آغاز و به پذیرش فاعلیت و اختیار انسان منتهی میشود. اینگونه مضامین در بسیاری از اشعار حكمی سدههای 4 و5 ق تكرار شده است. برخی از این اشعار، از لحاظ ساخت و بافت با این قصیده مشابهت دارند. از آن میان به ویژه قصیدۀ منوچهری (ص 116- 1209 به مطلع:
جهانا چه بد مهر و بدخو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی
یاد كردنی است و میتوان گفت كه از شعر مصعبی متأثر است (مصفا، 40). از مصعبی ابیات فارسی دیگر نیز باقی مانده است (برای نمونه، نك : رادویانی، 7؛ محمد بن سرخ، 9، 43).
ابن اثیر، الكامل؛ اقبال، عباس، «دو شاعر عصر قدیم»، یغما، 1337 ش، س 11، شم 9؛ انجو شیرازی، حسین بن حسن، فرهنگ جهانگیری، به كوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1359 ش؛ بارتولد، و. و.و، تركستان نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد، 1356 ش؛ ثعالبی، عبدالملك بن محمد، یتیمة الدهر، بیروت، دارالكتب العلمیة؛ دایرةالمعارف فارسی؛ رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغة، به كوشش احمد آتش، تهران، 1362 ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، 1338 ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به كوشش ادوارد براون، لیدن، 1321 ق / 1903 م؛ فروزانفر، بدیع الزمان، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، به كوشش عنایتالله مجیدی، تهران، 1354 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1342 ش؛ قفطی، علی بن یوسف، المحمدون من الشعراء و اشعارهم، به كوشش ریاض عبدالحمید مراد، دمشق، 1395 ق / 1975 م؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، تاریخ گردیزی، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ لازار، ژیلبر، اشعار پراكنده، تهران، 1362 ش؛ محمد بن سرخ نیشابوری، شرح قصیدۀ فارسی، به كوشش محمد معین، تهران، 1334 ش؛ مدرس رضوی، محمد تقی، تعلیقات بر تاریخ بخارای نرشخی، تهران، 1363 ش؛ مصفا، مظاهر، پاسداران سخن، تهران، 1335 ش؛ منوچهری، احمد بن قوص، دیوان، به كوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1363 ش؛ نظامالملك طوسی، حسن بن علی، سیاستنامه، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1370 ش؛ نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودكی، تهران، 1336 ش؛ هدایت رضاقلی خان، مجمع الفصحا، به كوشش مظاهر مصفا، تهران، 1339 ش؛ یاقوت، بلدان.
محمد مهدی مؤذّن جامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید