صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / علوم / ابوالصلت /

فهرست مطالب

ابوالصلت


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبوالصَّلْت، امیة بن عبدالعزیز بن ابی الصلت (460- 529 ق / 1068-1135 م)، ادیب، شاعر، ستاره‌شناس، ریاضی‌دان، فیلسوف، موسیقی‌دان، پزشك و داروشناس اندلسی، معروف به طبیبِ فیلسوف. وی در دانیه، از شهرهای اندلس زاده شد. سالهای كودكی و جوانی را در اندلس گذراند و نزد گروهی از دانشمندان، از جمله ابوولیدِ وَقَّشی، قاضی دانیه، دانش آموخت (یاقوت، 7 / 52-53؛ ابن‌خلكان، 1 / 220-‌223؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 2 / 52؛ ابن‌سعید، 1 / 256؛ ذهبی، 19‌ / 634-635).
ابوالصلت در 489 ق / 1096 م به مصر رفت و به دستگاه افضل بن امیر الجیوش، ‌وزیر توانای الآمر خلیفۀ فاطمی پیوست. در برخی منابع آمده است كه وی پیش از رفتن به مصر، مدتی در مهدیه نزد امیران صنهاجی به سر برده و از سوی حاكم مهدیه، به رسولی به مصر رفته است (ابن‌سعید، 1‌ / 257؛ مقری. 2 / 312). مختار تاج المعالی، یكی از نزدیكان افضل، به فضل ابوالصلت پی برد و به اوعلاقه یافت و به بهره‌جویی از آگاهیهای او در عرصه‌های پزشكی و نجوم پرداخت و سرانجام به رغم حسد و زشت‌خویی كاتب افضل كه در مجلس وزیر مجال ستایش از دانشمندان به كسی نمی داد، ابوالصلت و دانش او را بسیار ستود و گواهی گروهی از بزرگان اهل دانش را در برتری وی بر دیگر نویسندگان آن روزگار نقل كرد. گویا تاج المعالی در چشم افضل آنقدر محتشم بود كه كاتبش جرأت معاوضه با وی نكرد و ناگزیر خشم خویش را فرو خورد، اما از او و نیز از ابوالصلت كینی شدید به دل گرفت. زمانی كه افضل بر تاج المعالی خشم گرفت و او را به زندان افكند، كاتب فرصت انتقام یافت و اتهامی بر ابوالصلت وارد ساخت. پس ابوالصلت نیز زندانی شد و مدت 3 سال و یك ماه در حبس به سر برد (یاقوت، 7 / 53-57؛ ابن خلكان، همانجا).
یاقوت به رغم آنكه شرح حال ابوالصلت را به تفصیل آورده است، دربارۀ اتهامی كه بر او وارد شده ــ جز اشارات مبهمی كه در اشعار وی یا گفت‌و‌گوهایش با دیگران دیده می‌شود ــ چیزی نمی‌آورد. بر پایۀ روایتی كه از خود ابوالصلت نقل شده، بدگویی یكی از شاگردانش نزد افضل، خشم وزیر را نسبت به او برانگیخته است. برخی اشعار ابوالصلت حاكی از این است كه دانش گسترده و جاه‌طلبی او در سنین جوانی (ابن‌ابار، تحفۀ، 60) و حسد مردمان نسبت به وی، ‌موجب زندانی شدنش گردیده است (یاقوت، 7 / 67- 68؛ ابن خلكان، 1 / 220؛ مقری، 4 / 332)،‌اما ابن ابی اصیبعه ناكامی ابوالصلت را در بیرون كشیدن یك كشتی حامل در ساحل اسكندریه غرق شده بود و ابوالصلت با تكیه بر آگاهیش از دانش مكانیك، دعوی كرد كه می‌تواند كشتی را از آب بیرون آورد. محمولۀ كشتی در آن دوران درگیری شدید مسلمانان با نیروهای صلیبی، اهمیت بسیار داشت. از این رو، افضل كه خود از مجاهدان نامدار ضد صلیبی بود، به امید حصول نتیجه، با هزینه‌ای گران همۀ ابزارهای مورد نیاز ابوالصلت را در اختیار او نهاد. ابوالصلت توانست كشتی را تا نزدیكی سطح آب بالا آورد، ولی ریسمانهایی كه به كار برده بود، ناگهان گسیخت و كشتی بار دیگر به قعر دریا فرو رفت. افضل به خشم آمد و ابوالصلت را محبوس ساخت (2 / 53). البته به دشواری می‌توان پذیرفت كه تنها به گناه این ناكامی، وی مدت 3 سال در زندانی به سر برده شد.
دربارۀ محل زندانی شدن ابوالصلت، روایات گوناگون است. یاقوت در یك جا از زندان شحنه در مصر و در جای دیگر از كتابخانۀ حكیم ارسطو در اسكندریه نام می‌برد (7 / 57، 68) و ابن سعید كتابخانۀ قاهره را محبس او می‌شمارد (همانجا). به احتمال زیاد، ابوالصلت نخست در اسكندریه زندانی شده و پس از مدتی به قاهره منتقل گشته است. مقری نیز تصریح می‌كند كه ابوالصلت در كتابخانه محبوس بوده است (2 / 312). به سخن دو تن اخیر، ابوالصلت در حالی كه از زندان رها گشته كه در همۀ دانشهای قدیم و جدید، به ویژه در فلسفه، پزشكی و موسیقی، سرآمد همگان بوده است (ابن سعید، مقری، همانجاها). در حقیقت نیز گستردگی دامنۀ دانشها و در عین حال درك عمیق او كه ستایش بسیاری از مؤلفان را برانگیخته است (عمادالدین، 1 / 91؛ قفطی، 80؛ ابن ابّار، التكملة، 1 / 203؛ مقری، 2 / 311)، از نوعی آموزش ویژه در وضعی بسیار استثنایی حكایت می‌كند. ابن‌سعید (همانجا) و مقری (2 / 312) مدت زندانی بودن او را 20 سال گفته‌اند كه بی‌شك نادرست است. 
ابوالصلت پیش از زندانی شدن، به تدریس علوم ادبی نیز می‌پرداخته و از همان دوران در میان ادبا دوستانی داشته است. از شاگردان او شیخ سلیمان بن فیاض اسكندرانی، بزرگان شاعر (زركلی، 3 / 131) را نیز نام برده‌اند. در اسكندریه، مكین‌الدوله ابوطالب احمد بن عبدالمجید از ممدوحان او بود. ظافر حداد شاعر از دوستان ابوالصلت پس از رهایی او از زندان و استقرار در مهدیه، در قصیدۀ بلندی از اشتیاق خود نسبت به او و روزهای هم صحبتی یاد می‌كند و او را بسیار می‌ستاید (یاقوت، 7 / 69؛ ابن ابی اصیبعه، 2 / 54-55؛ مقری، 3 / 59).
ظاهراً در زندان به ابوالصلت چندان سخت نگذشته، زیرا طبیعی است كه مردی دانشمند چون او با دسترسی به كتابهای بسیار، چندان احساس دلتنگی نكند. علاوه بر این، دوستان و شاگردان وی به دیدارش می‌رفته و با او به گفت‌وگو می‌پرداخته‌اند. یكی از این شاگردان، ابوعبدالله شامی است. وی شاهد نفرین استادش برآن شاگرد حق ناشناس ــ كه ذكرش گذشت ــ بود و در این باره گوید: سالی بر این برنیامد كه نفرینش مستجاب شد (یاقوت، 7 / 68).
سرگرمی خوش‌آیند دیگر ابوالصلت در زندان، سرودن شعر بوده است. شعر وی در حد اعلای استحكام و فصاحت است و با بهترین اشعار عرب برابری می‌كند و علاوه بر این، سیمای مردی خردمند و با تجربه را نیز نشان می‌دهد. البته در اشعاری كه در زندان سروده است، گاه نیز از رنج زندان و به ویژه رنج هم‌نشینی با یاران نامتناسب زندان ــ كه به گفتۀ وی از رنج زندان بدتر است ــ می‌نالد. یكی از این اشعار در شكایت از شخصی است كه ابوالصلت از او امید پشتیبانی داشته و همو سبب نامرادی وی شده است (یاقوت، 7 / 68، 70؛ ابن ابار، تحفة، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 2 / 60). جالب توجه است كه ابوالصلت در این دوران خود را كم سال می‌خواند (ابن‌ابار، همانجا)، در حالی كه برپایۀ منابع، در آغاز این دوران او دست كم 30 داشته است. به هر حال از این سخن معلوم می‌شود كه دعوی ابن ابی اصیبعه، بر اینكه ابوالصلت در حدود 510 ق وارد مصر شده (2 / 53)، ‌نادرست است.
ابوالصلت اشعار بسیار زیبایی نیز در ستایش افضل و جنگهای او با صلیبیان دارد كه به احتمال زیاد در زندان سروده است (همو، 2 / 56-57). ابن ابی اصیبعه از نامه‌ای سخن می‌گوید كه ابوالصلت به انضمام دو قصیده در ستایش افضل برای علی بن سلیمان، معروف به ابی صیرفی فرستاده بوده است. از پاسخ ابن صیرفی به ابوالصلت كه ابن ابی الصبیعه آن را نقل كرده است، چنین برمی‌آید كه وی به خواهش دانشمند زندانی، با یكی از بزرگان مصر دیدار كرده و شفاعت او را برای رهایی ابوالصلت از زندان خواستار شده و او نیز وعدۀ یاری داده است (2 / 53-54). ابوالصلت در 505 ق از زندان آزاد شد، نخست به اسكندریه رفت و در 506 ق از آنجا رهسپار مهدیه شد. یحیی بن تمیم بن بادیس امیر مهدیه (حاكم افریقیه) وی را گرامی داشت (ابن خلكان 1 / 222-223).
ابوالصلت در الرسالة المصریة كه آن را به نام همین امیر نوشته، وصف حال خویش را آورده و از روزگار خود درمصر شكایت كرده و یحیی بن تمیم را بسیار ستوده است (ابن ابی اصیبعه، 2 / 62؛ یاقوت، 7 / 57- 58؛ قفطی، 80-81). در اشعاری كه در این رساله آورده است، ‌برخی سخنان مذمّت‌آمیز دربارۀ مصریان دارد (یاقوت، 7 / 68، 70؛ قفطی، 81). همچنین از برخی پزشكان مصر و ناتوانی و نادانی آنان بر ریشخند یاد می‌كند (اولمان، 276). ابوالصلت در مهدیه همسر گزید و صاحب فرزندی شد. این فرزند كه عبدالعزیز نام یافت، خود شاعر و شطرنج باز نامداری گشت (ابن خلكان، ‌همانجا). ابوالصلت 23 سال آخر زندگی خود را در همین شهر و در خدمت امرای صنهاجی آن سامان، یحیی بن تمیم، علی بن یحیی و حسن بن علی به سر برد و در همانجا درگذشت. وی در هنگام مرگ ابیاتی برای نقش بر روی سنگ قبر خود سروده كه بسیار دلنشین است (ابن ابار، همان، 56؛ ابن ابی اصیبعه، 2 / 54).
ابن ابیطار از او و دیدگاههایش دربارۀ برخی داروهای نباتی یاد كرده است (2 / 56، 82، 3 / 23، 36، 41، جم‍‌ ).

آثـار

مهم‌ترین آثار ابوالصلت اینهاست:
1. الادویة المفردة. این اثر شامل 20 باب است و در آن از داروهای ساده و تأثیر آنها در اعضای بدن سخن گفته شده است. از این اثر، تنها ترجمه‌های لاتین و عبری آن كه اولی در سدۀ 7 ق / 13 م توسط آرنالدوس ویلانُوانوس و دومی در سدۀ 8 ق / 14 م توسط یهودا ناتان صورت گرفت، ‌شناخته شده بود. در دهه‌های اخیر چند نسخۀ خطی اصل عربی آن نیز شناخته شد. برخی از این نسخه‌ها در دمشق (ظاهریه، 2 / 15-17)، تركیه ( فهرس، 133) و لندن (اسكندریه، 73-74) نگهداری می‌شود (نیز نك‍ : ‌EI2؛ اولمان، همانجا).
2. الانتصار، در حساب و هندسه. این اثر در برابر رد ابن رضوان برحنین بن اسحاق و در دفاع از نظرات این یك نوشته شده است. ابن خلدون از این اثر به خطا به عنوان الاقتصار یاد كرده است (1 / 875، 879). نسخه‌ای از این اثر در آستان قدس نگهداری می‌شود كه خطای یاد شده به آن نیز راه یافته است (آستان، 10 / 12، 282).
3. رسالة العمل بالاسطرلاب، در 90 باب. برخی نسخه‌های خطی این اثر در كتابخانۀ شمارۀ 1 مجلس شورای اسلامی (شورا، 19 / 410-411)، مشهد (مدیر شانه‌چی، 2‌ / 538) و برلین ( آلوارت، شم‍ ‍5798) نگهداری می‌شود. ابوالصلت اشعاری نیز در وصف اسطرلاب دارد (ابن ابی اصیبعه، 2 / 60). برخی اشعار او حاكی از آن است كه به پیش‌گویی از راه تنجیم اعتقاد نداشته است (ویدمان، 1050).
4. رسالة فی الموسیقی. اصل عربی این اثر به دست نیامده، اما ترجمۀ عبری آن برجا مانده است. نسخه‌ای از این ترجمه در كتابخانۀ ملی پاریس نگهداری می‌شود (EI2؛ نیز نك‍ : سارتن، II / 230)، فارمر بر آن است كه تأثیر ابوالصلت بر موسیقی شمال افریقا قابل توجه است (ص 221-222).
5. الرسالة المصریة. ابوالصلت در این اثر دیدنیهای مصر و آداب و رسوم مردم آن را وصف كرده و از پزشكان، منجمان و شاعرانی كه در این سرزمین با آنان آشنا شده، سخن گفته و از آثار ایشان یاد كرده است. این رساله همچنین حاوی اشعاری از مؤلف است كه در آنها ناخرسندی شاعر از رفتار و اخلاق مردم مصر بازتاب یافته است. الرسالة المصریة در 1371 ق / 1951 م به كوشش عبدالسلام محمد هارون در مجموعۀ شمارۀ 1 نوادر المخطوطات در قاهره به چاپ رسیده است.
6. تقویم الذهن، در منطق. این اثر در 1915 م همراه با ترجمۀ اسپانیایی آن به كوشش گنثالث پالنثیا در مادرید به چاپ رسیده 
است.
7. الحدیقة فی مختار من الشعار المحدثین (یاقوت، 7 / 64). از این كتاب اثری باقی نمانده است.
8. الملح العصریة، در شرح حال شعرای اندلس و اشعار آنان (ابن ابی اصیبعه، 2 / 62). از این كتاب نیز اثری باقی نمانده است.

مآخذ

 آستان قدس، فهرست؛ ابن ابار، محمد بن عبدالله، تحفة القادم (المقتضب)، به كوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، دارالكتاب اللبنانی؛ همو، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1375 ق / 1955 م؛ ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، ‌عیون الانباء، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛ ابن بیطار، عبدالله بن احمد، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، 1291 ق؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، قاهره، 1953 م؛ حاجی خلیفه، كشف؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ زركلی، اعلام؛ شورا، خطی؛ ظاهریه، خیمی، خطی (طب و صیدله)؛ عمادالدین كاتب، محمد، خریدة القصر، قسم شعرای مغرب، به كوشش مرزوقی و دیگران، تونس، 1966 م؛ فهرس مخطوطات الطب الاسلامی فی مكتبات تركیا، استانبول، مركز ابحاث للتاریخ؛ قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، به كوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903 م؛ مدیر شانه‌چی، كاظم و دیگران، فهرست نسخه‌های خطی دو كتابخانۀ مشهد، تهران، 1351 ش؛ مقری، احمد بن محمد، نفح الطیب، به كوشش محمد بقاعی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

Ahlwaradt; EI2; Farmer, H. G., A History of Arabian Music, London, 1967; Iskandar, A, Z., A Catalogue of Arabic Manuscripts on Medicine and Science, London, 1967; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927; Ullmann, W., Die Medizin im Islam, Leiden, 1970; Wiedemann, E., Gesammelte Schriften zur arabisch-islamischen Wissenschaftsgeschechte, Frankfurt, 1984.

محمدعلی مولوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: