صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / علوم / ابوسهل مسیحی /

فهرست مطالب

ابوسهل مسیحی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبوسَهلِ مَسیحی، عیسی بن یحیی مسیحی جرجانی (د پس از 400 ق / 1010 م) پزشك، فیلسوف، ستاره‌شناس و ریاضی‌دان ایرانی. از زندگی وی آگاهی اندكی در دست است. عمده‌ترین مأخذ دربارۀ ابوسهل روایتی است كه نظامی عروضی (ص 118- 121) آورده است. این داستان با آنكه توسط مورخان بعدی (میرخواند، 7 / 465-466؛ خواندمیر، 2 / 444؛ غفاری، 114-115) تكرار شده و نیز بسیاری از معاصران به آن استناد كرده‌اند، با دیگر رویدادهای تاریخی آن دوره چندان سازگار نیست. افزون بر این روایت، بیهقی، قفطی، ‌ابن‌ابی‌اصیبعه و ابن‌عبری گزارشهای كوتاهی دربارۀ زندگی ابوسهل آورده‌اند. گزارش شهرزوری (2 / 37) رونویسی از نوشتۀ بیهقی (نك‍ : ص 88-90) است و ابن فضل الله عمری (9 / 255) نیز پاره‌هایی از سخنان ابن ابی اصیبعه (1 / 327- 328) را تكرار كرده است.
بیهقی (ص 89) ابوسهل را در زمرۀ مسیحیان آورده و گفته است كه او بر پرستشگاههای مسیحیان نمی‌رفت و در خانۀ خویش عبادت می‌كرد. 
ابوسهل در جرجان زاده شد و سالهای نخست زندگی خود را در بغداد گذراند و هم در آنجا به فراگیری دانشهای زمان خود پرداخت (همو، 88). از آنجا كه ابوسهل كتابی برای اسپهبد مرزبان بن رستم ابن شروین ــ از امیران آل باوند ــ نوشته (نك‍ : «نوادر الحكماء»،‌گ 1 الف)، می‌توان گفت كه وی زمانی (پیش از 389 ق) نزد مرزبان كه مدتی بر فریم و شهریار كوه فرمان می‌راند، به سر برده است (نك‍ : ایرانیكا، I / 748-749). ابوسهل سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلی مأمون بن محمد خوارزمشاه (نك‍ : ه‍ د، آل مأمون) راه یافت و به زودی به مقامی بلند رسید (بیقهی، همانجا؛ نیز نك‍ : ابن ابی صیبعه، 1 / 328؛ قفطی، 408). از آنجا كه ابوسهل كتابهایی برای این فرمانروا، ابوالحسن (یا ابوالحسین، نك‍ : نظامی، 118) سهیلی (سهلی) ــ وزیر مأمونیان تا حدود 404 ق ــ و ابوالعباس مأمون بن مأمون (حك‍ ‍399- 407 ق) نوشته است (بیهقی، 88- 89؛ ابن ابی صیبعه،‌همانجا؛ ششن، نوادر، 2 / 424؛ آلوارت، GAS, VII / 389; V / 534)، می‌توان پنداشت كه وی پس از رفتن به گرگانج دست كم تا 400 ق در آن شهر و در دربار مأمونیان بوده است.
بنابر روایت نظامی عروضی، ابوسهل به همراه ابونصر منصور بن عراق، بیرونی، ابن سینا و ابن خمّار در فرمانراویی مأمون بن مأمون و وزارت ابوالحسین سهیلی در دربار خوارزمشاه گرد آمده بودند، تا آنكه سلطان محمود غزنوی، حسین بن علی میكال (نك‍‌ : ه‍ د، 2 / 173) را نزد مأمون فرستاد و از وی خواست كه آنان را به دربار وی روانه كند. مأمون پیش از پذیرفتن فرستادۀ محمود، موضوع را به آگاهی آنان رساند و گفت چون توان سرپیچی از دستور محمود را ندارد، هر كه رفتن به دربار او را خوش نمی‌دارد، از گرگانج بگریزر. ابوسهل و ابن سینا از رفتن به دربار محمود خودداری كردند و از راه بیابان خوارزم (قره قوم) رهسپار سفر شدند. ابن سینا بر پایۀ احكام نجوم پیش‌بینی كرد كه راه گم خواهند كرد و ابوسهل نیز بر همان اساس گفت كه از این سفر جان به سلامت نخواهد برد. سرانجام آن دو در بیابان سرگردان شدند. ابوسهل از تشنگی جان سپرد و ابن سینا با دشواری فراوان خود را به باورد (ابیورد) رساند و سرانجام به جرجان رفت (نظامی، 118-121).
نظامی عروضی تأكید كرده است كه در این زمان قابوس وشمگیر (مق‍ ‍403 ق) فرمانروای جرجان بوده است (ص 121). بر پایۀ سخن نظامی، این رویداد به پیش از 403 ق بازمی‌گرد، اما شایسته است در این داستان ــ كه در آن تنها گرد آمدن دانشمندان در دربار خوارزمشاه و سفر ابن سینا از گرگانج به جرجان درست است ــ به چند نكته توجه كنیم: نخست آنكه بیرونی دست كم تا 407 ق در گرگانج بوده است، چه در این سال، بزرگ‌ترین ارتفاع نصف‌النهاری خورشید را در این شهر اندازه گرفته است (بیرونی، تحدید، 53)؛ ابن خمار پس از گشوده شدن گرگانج در 408 ق به دست محمود، به فرمان وی به غزنین برده شد (بیهقی، 12؛ شهرزوری، 2‌ / 10)، دیگر آنكه حكمی كه دربارۀ پیشگویی به ابن‌سینا و ابوسهل نسبت داده شده، بی‌گمان نادرست است، چرا كه این دو به هیچ روی به احكام نجوم اعتقاد نداشته و حتی رساله‌هایی در ردّ آن نوشته بوده‌اند (نك‍ : دنبالۀ مقاله؛ نیز نك‍ : ه‍ د،‌ / 7). همچنین ابن سینا در زندگی‌نامه‌ای كه خود تقدیر كرده، در این باره گفته است كه ضرورت وی را بر آن داشت كه گرگانج را ترك كند (بیقهی، 45؛ قفطی، 417)، اما به همراهی با ابوسهل و مرگ وی در بیابان هیچ اشاره‌ای نكرده است. همچنین وی بر خلاف گفتۀ نظامی عروضی، تأكید كرده كه اندكی پس از قتل قـابوس به جرجان رسیده است (نك‍ : بیهقی، قفطی، همانجاها). از همه مهم‌تر آنكه ابن ابی اصیبعه (2 / 19) به هنگام بر شمردن آثار ابن سینا، از رساله‌ای دربارۀ زاویه یاد می‌كند كه وی در جرجان برای ابوسهل نگاشته بوده است. این نكته در برخی نسخه‌های خطی، دربارۀ سرگذشت ابن سینا، نیز آمده است (نك‍ : سیرة الشیخ، گ 87 ب؛ سیرة شیخ الرئیس و فهرست كتبه، گ 6 الف؛ نیز نك‍ : گلمن، 98-99, 139). در صورتی كه محل نگارش این رساله درست قید شده باشد (با در نظر گرفتن احتمال تصحیف جرجانیه یا گرگانج به جرجان) نشانۀ زنده بودن ابوسهل پس از رسیدن ابن‌سینا به جرجان و بی‌پایگی داستان نظامی عروضی است. برخی از منابع ( نك‍ : قفطی، 409؛ ابن ابی اصیبعه، 1 / 328؛ ابن عبری، 330؛ ابن فضل الله، همانجا) تنها به مرگ وی در 40 سالگی اشاره كرده‌اند، اما از آنجا كه بسیاری، ابوسهل را استاد ابن سینا خوانده‌اند و خود وی نیز در رسالة فی الزاویة تلویحاً به این نكته اشاره دارد (نك‍ : دنبالۀ مقاله) و با توجه به بی‌پایه بودن داستان چهار مقاله دربارۀ مرگ ابوسهل بر اساس رسالۀ یاد شدۀ ابن سینا، می‌توان گفت كه ابوسهل بی‌گمان بیش از 40 سال زیسته است.
ووستنفلد در گذشت ابوسهل را 390 ق / 1000 م دانسته است (ص 59) و بسیاری از معاصران (لكلرك، I / 359؛ سارتن، I / 678؛ میه‌لی، I / 120) از آن پیروی كرده‌اند كه نادرست است. چه، ابوسهل پس از 399 ق كتابهایی برای ابوالعباس مأمون (حك‍ ‍399- 407 ق) نوشته است (نك‍ : ششن، GAS، همانجاها). دیگر معاصرانی كه درگذشت وی را 400-401 ق آورده‌اند (زوتر، 79؛ اولمان، GAS. III / 326; GAL, I / 273;151)، تنها بر پایۀ نوشتۀ نظامی عروضی سخن رانده‌اند.

جایگاه نظریات و روابط علمی ابوسهل

الف ـ در پزشكی و فلسفه

برخی از تاریخ‌نگاران كه پزشكانی بنام نیز بوده‌اند (ابن‌مطران، 306-307؛ ابن ابی اصیبعه، ابن عبری، ابن فضل‌الله، همانجاها) و نیز بسیاری از معاصران (نك‍ : نصر، 28؛ لكلرك، سارتن، میه‌لی، همانجاها؛ قس: الگود، 185)، ابوسهل را استاد ابن سینا در پزشكی دانسته یا به شهرت این انتساب اشاره كرده‌اند، اما ابن سینا دربارۀ فراگیری پزشكی از كسی نام نبرده و تنها گفته است: «از آنجا كه این دانش چندان دشوار نیست، من در اندك مدتی بر همۀ آن آگاه شدم» (نك‍ : بیهقی، 40؛ قفطی، 414‌؛ ابن ابی اصیبعه، 2 / 3؛ شهرزوری، 2 / 105).
بسیاری بر چیره‌دستی او در پزشكی تأكید داشته‌اند (نك‍ : ابن ابی اصیبعه، 1 / 327؛ ابن عبری، همانجا؛ بیهقی، 88) و حتی برخی او را برتر از ابن‌سینا دانسته‌اند (نك‍ : ابن‌فضل‌الله عمری، همانجا). قطب‌الدین شیرازی در جای جای كتاب بزرگ خود التحفة السعدیة كه شرحی مفصل بر قانون ابن سینا، همراه با تحلیل و مقایسۀ آن با آراء پزشكان و فیلسوفان دیگر است، از نظریان ابوسهل بیش از آراء دیگر دانشمندان سود جسته و در برخی جاها نظر وی را بر آراء ابن سینا و دیگران ترجیح داده است (نك‍ : گ 1 الف، 9 ب، 15 الف، 7 الف، 21 الف، جم‍‌ ). البته گاه نیز نظر ابوسهل را به كلی رد كرده است و از سخنان وی برمی‌آید كه ابوسهل در برخی موارد نظریاتی داشته كه منحصر به خود وی بوده است (نك‍ : گ 8 ب، 43 ب)،‌پزشكان بنام دیگری نیز از آراء وی بهره گرفته‌اند كه از آن میان می‌توان به نفیس بن عوض كرمانی (نفیس، 3، 4، 34، 355، 592، جم‍‌ ) اشاره كرد. 
ابوسهل اگرچه در پزشكی از پیروان جالینوس بوده و نوشته‌های وی را برتر از دیگر آثار در این زمینه شمرده است (نك‍ : «اصناف»، 217)، ‌اما در مورد منشأ زندگی و نیروهای بدن و مركز حس كه از مباحث بسیار مهم پزشكی قدیم بوده است، برخلاف جالینوس و پیروانش كه مغز را مهم‌ترین عضو بدن و مركز حس می‌دانسته‌اند، به پیروی از ارسطو و همچون ابن سینا، قلب را مركز نیروی زندگانی و گرمای غریزی و روح حیوانی شمرده است (نك‍ : اظهار، گ 7 ب، 12 الف). وی همچنین دربارۀ ‌ساختمان قلب و شاهرگهای متصل به آن، دیدگاه جالب توجهی داشته است. او در این باره گوید: «4 رگ بزرگ به قلب راه دارد، نخست وریدی كه خون از كبد به قلب می‌رساند و دیگر شریانی كه خون و روح (كه می‌توان آن را به اكسیژن تركیب شده با هموگلوبین خون تعبیر كرد) از راه آن به شش می‌رود و این دو در سوی راست قلب هستند، سوم شریانی كه قلب از راه آن مادۀ روح را از شش می‌گیرد و چهارم شریانی كه خون و روح از آن به سوی تمامی بدن می‌رود و این دو رگ در سوی چپ قلب هستند» (همان، گ 14 ب‌ ـ 15 الف). این سخن از آنجا كه می‌توان آن را بخشی از نظریۀ بسیار مهم این نفیس دربارۀ گردش ریوی خون دانست، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، اما آنچه باعث برتری بی‌چون و چرای نظریۀ ابن نفیس بر این نظریه می‌شود، این است كه ابن نفیس برخلاف دیگر پزشكان پیش از خود، وجود منافذ میان دو بطن قلب و امكان نفوذ خون و روح از یك بطن به دیگری را برپایۀ دانش تشریح رد كرده و نیز به تلطیف (اكسیداسیون هموگلوبین) خون در ششها اشاره كرده است (نك‍ : ه‍ د، ابن‌نفیس)، اما ابوسهل به وجود این منافذ باور داشته است (نك‍ : المائة، گ 19 ب، اظهار، گ 12).
به گفتۀ قطب‌الدین اشكوری (ص 257- 258) ابوسهل نظر پزشكان دیگر را كه خون طمث را غذای جنین می‌شمردند (نك‍ : ابن ربن طبری، 32؛ ابن سینا، 2 / 559) واز این رو قطع آن را در دوران یائسگی، دلیل انقطاع بارداری می‌شمرده‌اند، رد كرده و گفته است كه چنین خونی كه بدن آن را دفع می‌كند، نمی‌تواند منشأ غذای جنین باشد. وی منشأ غذای را خون سالم بدن مادر می‌دانسته است (قطب‌الدین اشكوری، همانجا)، اما گفتنی است كه این نظریه در آثار ابوسهل دیده نشده و ابن سینا با آنكه قاعدتاً بایستی از این دیدگاه آگاهی می‌داشته، در قانون به هنگام آوردن نظر خود در این باره (همانجا) ــ برخلاف جایهای دیگر كه آراء مخالف را آورده و بر آنها خرده گرفته ــ به گفتار ابوسهل اشاره نكرده است.
به رغم اهمیتی كه آثار ابوسهل در میان پزشكان جهان اسلام داشته است، نام و نوشته‌های وی نزد اروپاییان تقریباً ناشناخته ماند و كتابهای پزشكی وی به زبان لاتین ترجمه نشد. مترجمان اروپایی بیشتر به ترجمۀ كتابهایی می‌پرداختند كه در آن همانند كتاب قانون (به ویژه كتاب سوم آن) به بخش درمانی پزشكی اهمیت بیشتری داده شده بود (نك‍ : كرمی، 289-290)، درحالی‌كه ابوسهل با گرایش به تفصیل در مسائل درمانی موافق نبود. به گفتۀ وی، در بیشتر كتابهایی كه دربارۀ پزشكی نوشته شده است، بخش درمانی بسیار بیشتر و بخش علمی و نظری (مبانی عمومی، اصول پیشگیری و .. ) بسیار اندك است. وی دانش پزشكی را به صورتی كه در آن روزگار عرضه می‌شده، در مجموع به ترتیب و تسهیل و تلخیص، ‌در بخش نظری به تكمیل و تصحیح و در بخش درمانی به اختصار و توضیح نیازمند می‌شمرده است (نك‍ : المائة، گ 2). همچنین وی در دو اثر مهم خود، المائة والطب الكلی توجه چندانی به شناسایی و بیان نشانه‌های بیماری نداشته است (نك‍ : دنبالۀ مقاله).
ابوسهل در فلسفه نیز جایگاهی ویژه داشت (نك‍ : فضل بن احمد، 19، بیهقی، قفطی، ابن ابی اصیبعه، شهرزوری، ابن ‌فضل‌الله، همانجاها). فخرالدین رازی وی را در زمرۀ بزرگ‌ترین فیلسوفان دنیای اسلام آورده است (ص 21). ابوسهل از جمله كسانی است كه احكام نجوم را ــ كه در حكمت قدیم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است و بسیاری در رد یا قبول آن رساله‌هایی نوشته بوده‌اند ــ بی‌اساس و عاری از برهان شمرده‌اند (نك‍ : ابوسهل، «اصناف»، 216). فخرالدین رازی (همانجا) رساله‌ای در رد احكام نجوم به وی نسبت داده است.

ب ـ در نجوم و ریاضیات

از ابوسهل كتابی در ریاضیات و ستاره‌شناسی به دست ما نرسیده است، اما با توجه به سخنان ابن سینا و نامه‌هایی كه ابوسهل برای بیرونی نوشته، می‌توان دریافت كه ابوسهل بر این دانشها نیز آگاهی گسترده داشته است. ابن سینا در پیش گفتار رسالة فی الزاویة نوشته است: میان من و شیخ (ابوسهل) پژوهش مبادی هندسه (یا كتاب مبادی هندسۀ ابوسهل)، دربارۀ زاویه سخنی رفت. اكنون آن سخنان را در رساله‌ای گرد آورده و از او خواهانم كه آن را نقد و ارزیابی كند (نك‍ : مهدوی، 122). با توجه به این سخنان می‌توان پنداشت كه ابوسهل در ریاضیات برتر از ابن‌سینا و احتمالاً استاد وی بوده است. افزون بر این، ابوسهل 12 كتاب در ریاضیات ستاره‌شناسی و ... برای بیرونی نوشته است (بیرونی، «فهرست»، 47- 48). بر همین پایه برخی از معاصران (كراچكوفسكی، 1 / 246؛ دمرداش، 21؛ همایی، 32)، ‌ابوسهل را استاد بیرونی شمرده‌اند، ‌اما بیرونی با آنكه چند بار در آثار خود از ابوسهل نام برده و به مكاتبات خود با او اشاره كرده (نك‍ : همانجا، الآثار البقاقیة، 63، تحدید، 137، «الدرر»، 126‌)، اما از او به عنوان استاد خود یاد نكرده است.
آنچه از ابوسهل در زمینۀ گاه شماری و ریاضیات بر جای مانده، یكی سروده‌ای به عربی است كه در آن نام ماههای ثمود را آورده است (نك‍‌ : بیرونی، الآثار الباقیة، همانجا) و دیگری محاسبۀ شمار حالتهایی است كه حروف عبارت «ان القائم غیر القاعد» را می‌توان در كنار هم قرار داد كه اگر پاسخ را a بنامیم به بهره‌گیری از دستورهای «ترتیب» و با توجه به حروف تكراری (ا، ق، ل) داریم:
 200‘475‘015‘741
پاسخ ابوسهل كه در نامه‌ای به ابورریحان نوشته 000’560’450’128 است كه به پاسخ صحیح مسأله از همۀ پاسخهایی كه دیگران داده‌اند، نزدیك‌تر است، گرچه فاصله‌اش با آن بسیار زیاد است. وی در نامه‌ای دیگر به بیرونی گفته است كه به عددی بسیار بزرگ‌تر از عددی كه نخست به دست آورده بود، رسیده است (نك‍ : بیرونی، تحدید، همانجا).
افزون بر این به گفتۀ فضل بن احمد (همانجا) ابوسهل برخلاف دانشمندان معاصر و پیش از خود كه نور را از اعراض می‌دانسته‌اند، معتقد بوده است كه نور نمی‌تواند عرض باشد؛ در عین حال آن را جوهر نیز نمی شمرده است.

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: