صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ابوالحسن طبری /

فهرست مطالب

ابوالحسن طبری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبوالْحَسَنْ طَبَری، احمد بن محمد ، پزشك دانشمند ایرانی سدۀ 4 ق / 10 م در تُرًنْجِۀ طبرستان (نك‍ : یاقوت، 1 / 845) زاده شد و از این‌رو با نسبت ترنجی نیز از او یاد می شود ( نك‍ : بیرونی، صیدنه، 57، 91، 165، الجماهر، 144، 200). 
از دوران آموزش ابوالحسن چیزی نمی‌دانیم و از استادان او تنها ابن‌سیار (ﻫ م) شناخته شده است. ابوالحسن خود در المعالجات، از ابن‌سیار، گاه با همین عنوان و گاه با عناوین ابوماهر و ابوعمران نام می برد و از شیوه‌هایی كه وی در درمان بیماریها به كار می‌برده و خود شاهد برخی از آنها بوده، حكایت می‌كند (گ 38 الف، 43 الف، 45 ب، 47 الف، 52 ب، 68 ب، 76 الف، جم‍‌ ). مهارت او بی‌گمان مورد تأیید استادش نیز بوده است. ابوالحسن خود از اینكه یك بار درمان بیماری چشم ابن سیار را برعهده گرفته و یک بار نیز در درمان بیماری قلبی وی به او یاری رسانده است، گفت‌وگو می‌كند (گ 146 ب، 346 ب). وی احتمالاً در حدود سال 375 ق / 985 م در گذشته است (GAS, III / 307). 
ابوالحسن طبری به زودی به‌عنوان یك پزشك متبحر شهرت یافت. در سالهای جوانی به همراه استادش در دستگاه ابوعبدالله بریدی (نك‍ : ه‍ د، آل بریدی) از امرای عباسی كه دو بار نیز به وزارت رسید، به خدمت مشغول شد. همچنین با فرزند ابوعبدالله یعنی ابوالقاسم بریدی كه او نیز از بزرگان دستگاه خلافت به‌شمار می‌رفت، در ارتباط بود. زمانی نیز ابوعبدالله بریدی وی را برای درمان نوعی بیماری سوداوی معزالدولۀ دیلمی (نك‍ : ه‍ د، آل بویه)، نزد وی به اهواز فرستاد. وی پس از درگذشت ابوعبدالله بریدی، به دستگاه ركن‌الدولۀ دیلمی پیوست و غالباً به درمان نزدیكان او نیز می‌پرداخت (نك‍ : ابو الحسن، گ 109 الف، 183 ب، 234 ب، ابن ابی اصیبعه، 1 / 321؛ GAL, I / 272). 
ابوالحسن بیش از همه چیز از طریق تصنیف كتاب المعالجات البقراطیة شهرت یافت. این كتاب یك درسنامۀ پزشكی نفیس و دست كم برای دوران مؤلف آن، بی‌همتاست. ساختمان این اثر ، با دیگر درسنامه‌های مشهور مانند الكتاب المنصوری رازی، كامل الصناعة الطبیۀ اهوازی و قانون ابن‌سینا بسیار تفاوت دارد. هیرشبرگ، با توجه به همین نكته، آن را «اثری جالب توجه كه كاملاً مدرن به نظر می‌رسد»، خوانده است (ص 107-108). برخی نیز در اینكه اصل این اثر به زبان عربی یا فارسی بوده است، تردید كرده‌اند. به هر صورت، همۀ نسخه‌های بر جای مانده از این اثر، به زبان عربی است (سارتن، I / 677). 
كار ابوالحسن طبری در این اثر، به‌طور عمده راهنمایی پزشكان در تشخیص و درمان بیماریهاست. وی در بسیاری از جاهای این كتاب، خطاهای پزشكان را در تشخیص برخی بیماریها یادآور می‌شود. مثلاً در باب سوم از پزشكان به سبب اختلاف علامات كه از تفاوت سن و مزاج بیماران و نیز زمان بروز بیماری پدید می‌آید، در تشخیص نوع بیماری دچار خطا می‌شوند (گ 104 لف). همچنین در باب چهارم از مقالۀ چهارم، یادآور می‌شود كه برخی از پزشكان، درد چشم ناشی از نرسیدن مواد غذایی به شبكیه، زجاجیه و جلدیه را به خطا، معلول نوعی بیماری مغزی شمرده‌اند (گ 133 الف، برای برخی از نمونه‌های انتقاد وی از دیگر پزشكان، نك‍ : گ 131 ب، 161 ب، 169 الف، 175 الف، 177 ب، 304 الف، 328 ب). 
ابوالحسن طبری این اثر را هنگامی تصنیف كرد كه بسیاری از آثار پزشكی یونانی و سریانی به عربی ترجمه شده بود و طبیعی است كه او از اینگونه منابع و به ویژه آثار بقراط و جالینوس و نیز كتب حنین بن اسحاق تأثیر پذیرفته باشد. نام این اثر نشان می دهد كه وی برای بقراط ارزش بسیار قائل بوده است. چنانكه در بسیاری صفحات آن نیز از بقراط و همچنین جالینوس و روشهای درمانی آن دو سخن می‌گوید (گ 3 الف، 4 الف، 23 ب، 43 ب، 45 ب، 46 ب، 53 الف، 55 الف، 93 الف، جم‍ ؛ نیز نك‍ : فریدمان، 167). 
بسیاری از شیوه‌های درمانی كه در این اثر آمده، به تصریح مؤلف شیوه‌هایی است كه در آن روزگار متداول بوده و او آنها را از پزشكان مناطق گوناگون، یا از مردمان عادی و یا حتی از پیر زنان آموخته است. چنانكه در بسیاری از صفحات این اثر دیده می‌شود، ابوالحسن به‌رغم خدمت در دستگاه امیران و گرفتاریهای ناشی از آن، فرصت سفر نیز بسیار یافته، از شهرهای بسیار دیدن كرده و از آزموده‌های گروههای گوناگون مردم استفاده جسته است: وی نیز در طبرستان (گ 252 الف، 301 الف)، ری (گ 43 ب، 122 الف)، اهواز (گ 65 ب، 251 ب)، آبادان (گ 52 الف)، بصره (گ 62 ب، 73 الف، 131 الف، 155 الف، 159 الف، 168 الف، 171 ب، 201 الف)، بغداد (گ 63 ب، 105 الف)، موصل (گ 52 ب، 65 ب، 161 ب) و شام (گ 251 ب) به سر برده، از كحالان و نیز از ملاحان بصره (گ 146 ب، 155 الف) شیوۀ درمان برخی بیماریهای چشم را، از اهل موصل خواص آب چشمه‌های گوگردی را در درمان بیماریهای پوستی (گ 65 ب)، از مردم ناحیه‌ای میان اصفهان و اهواز درمان مارگزیدگی را (گ 190 ب)، از مردمان خوزستان درمان گزش راسو را كه به سخن وی در این ناحیه بیش از هر منطقۀ دیگر یافت می‌شود (گ 298 ب) و از اهالی سیستان شیوۀ درمان گزش موش كور را (همانجا) آموخته است (نیز نك‍ : گ 65-66 الف، 256 ب، 260، جم‍‌ ). 
نظامی عروضی در وصف این اثر گوید: «اندر طب كس چنان كتابی نكرده است» (ص 125)، ابن ابی اصیبعه (همانجا) نیز آن را از بزرگ‌ترین و سودمندترین كتابها می‌خواند، گرچه ظاهراً وی این اثر را ندیده است، زیرا به جای ذكر شمار دقیق مقالات آن ــ كه روش معمول اوست ــ گوید: «شامل مقالات بسیار است» و نیز از اثر دیگر ابو الحسن دربارۀ بیماریهای چشم كه مؤلف در همین اثر از آن یاد كرده، سخنی نمی‌گوید (نك‍ : ابوالحسن، گ 186 ب؛ ابن ‌ابی ‌اصیبعه، همانجا؛ نیز نك‍ : هیرشبرگ، 40). 
نجیب‌الدین سمرقندی (ﻫ م) در الاسباب و العلامات، خلیفة بن ‌ابی المحاسن حلبی (ﻫ م) در الكافی فی الكحل و صدقة بن ابراهیم شاذلی مصری در العمدة الكحلیة فی الامراض البصیریة از این كتاب، گاه با ذكر مأخذ و گاه بدون آن، مطالب بسیار نقل كرده‌اند، اما شاذلی اثر ابوالحسن را چندان به دقت نخوانده است، زیرا مثلاً در فصل سوم از باب سوم اثرش گوید: سمرقندی در باب بیماریهای غشای ملتحمه، بر آنچه در قانون آمده، دو نوع دیگر از این بیماریها را افزوده است (نك‍ : هیرشبرگ، 107). در حالی كه یكی از این دو، بیماری بوالتین (ریزش آب از چشم) است كه پیش از سمرقندی، ابوالحسن در همین اثر خویش ازآن یـاد كرده است (گ 152 ب، نیز نك‍ : نفیس‌ بن ‌عوض، 170). نفیس بن عوض (ﻫ م) كه خود این اثر را استنساخ كرده است (آقابزرگ، 21 / 196)، در شرح الاسباب و العلامات، مواردی را كه سمرقندی بدون ذكر مأخذ از ابوالحسن نقل كرده، یاد می‌كند. باب التخیلات الشاذة در الاسباب و العلامات تقریباً كلمه به كلمه از المعالجات البقراطیة نقل شده است. نفیس بن عوض در این باره گوید: سمرقندی به سبب حسن ظن نسبت به ابوالحسن بر سخن وی چیزی نیفزوده و از آن چیزی نكاسته است (ص 137، 207-211: قس: ابوالحسن، گ 128 الف، 185 ب ـ 186 ب). از سوی دیگر، نفیس بن عوض كه خود نیز گاه مطالبی از ابوالحسن نقل می‌كند، برخی سخنان وی را نادرست می‌خواند، از جمله پس از نقل نظر ابوالحسن دربارۀ عضلات مری، وی را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد. همچنین سخن ابوالحسن طبری را دربارۀ عضلات فم المری و فم الحلقوم نادرست و او را ناآگاه از فن تشریح می‌خواند. یك‌جا نیز سمرقندی را به علت نقل بی‌تأمل سخن ابوالحسن تخطئه می‌كند (ص 137، 287؛ قس: ابوالحسن، گ، 128 الف).
المعالجات البقراطیة، به‌رغم اهمیت و شهرت و اعتبارش در مشرق زمین، تا آغاز سدۀ 20 م از سوی خاورشناسان و استادان تاریخ پزشكی غرب، چندان محل توجه قرار نگرفت. زیرا از این اثر جز نسخه‌های خطی عربی چیزی در دست نبود. در 1905 م هیرشبرگ نخستین بار از اهمیت ابوالحسن طبری و این اثر او در تاریخ پزشكی سخن گفت. به گفتۀ وی، ابوالحسن پزشكی آزموده و مبتكر بوده كه ارزش دانش او و به ویژه نظریاتش دربارۀ بیماریهای چشم، كاملاً ناشناخته مانده است ( ص 114). در 1927 م محمد رهاب، پس از آنكه زیگریست استاد انستیتوی پزشكی دانشگاه لایپزیگ توجه او را به ابوالحسن و نسخۀ خطی این اثر او در مونیخ جلب كرد، بخشهایی از آن و به‌ویژه بخش مهمی از مقالۀ هفتم دربارۀ بیماریهای پوستی را به زبان آلمانی درآورد. از آن تاریخ، دانشمندان اروپایی با این پزشك ایرانی و نوآوریهای او آشنایی یافتند. 
پژوهشهای نوین، چهرۀ ابو الحسن طبری را به عنوان جست‌وجوی‌گری پی‌گیر، آشكار ساخت. به گفتۀ هیرشبرگ، هر یك از مقالات المعالجات البقراطیة این احساس را در خواننده ایجاد می‌كند كه مصنف تنها به موضوع همان مقاله علاقه‌مند است و در آن تخصص دارد (نك‍ : فریدمان، 166-167؛ اولمان، 140). 
پژوهش دربارۀ ابوالحسن در همین‌جا متوقف نشد. در 1938 م فریدمان در مقاله‌ای اعلام كرد كه كاشف حقیقی عامل بیماری جرب، ابوالحسن طبری است. پیش از آن، افتخار این كشف، از آن دو تن ایتالیایی به نامهای بونومو و چستونی شناخته شده بود و ادعا می‌شد كه آن دو در ژوئن 1687 بدان دست یافته‌اند. یك سال پیش از انتشار مقالۀ فریدمان، دویست و پنجاهمین سالروز كشف ثبت شده به نام آن دو، با شركت نمایندگانی از سوی مجامع معتبر خارجی، برگزار گردیده بود (فریدمان، 163). فریدمان در این مقاله پس از نقل تاریخچه‌ای از كوششهایی كه به منظوركشف عامل بیماری جرب صورت گرفته و اینكه برخی از استادان تاریخ پزشكی با استناد به سطوری از كتاب التیسیر فی المداواة و التدبیر، ابومروان عبدالملك ابن زهر (ﻫ م) مؤلف آن را، برخی دیگر سنت هیلده گارده (1099- 1179 م)، رئیس راهبه‌های صومعۀ روپرتزبرگ را صاحب این كشف شمرده‌اند (همو، 165)، می‌افزاید: همۀ این دعاوی پس از انتشار بخشهایی از اثر ابوالحسن از سوی محمد رهاب، بی‌اعتبار شد. وی سپس خلاصه‌ای از ابواب دهگانۀ مقالۀ ابوالحسن دربارۀ جرب را نقل می‌كند و با بررسی سخنان وی نتیجه می‌گیرد كه او نخستین كسی است كه وجود كرم جرب را در زخمهای این بیماری مشخص ساخته است و داروی مؤثر برای از میان بردن این كرم را نیز كشف كرده است (ابوالحسن، گ 244 الف ـ 251 الف؛ فریدمان، 166-175).
با همۀ اینها ارزش ابوالحسن طبری در تاریخ پزشكی هنوز كاملاً شناخته نشده است. هیچ یك از آثار این دانشمند آنچنانكه باید مورد بررسی علمی قرار نگرفته و جز بخشهای كوچكی از كتاب بزرگ المعالجات البقراطیة به زبانهای اروپایی ترجمه نشده است. تحقیق دربارۀ این آثار، بی‌گمان مقام والای وی را آشكار خواهد كرد.

آثـار

1. المعالجات البقراطیة. برخی از نسخه‌های خطی این اثر در سلیمانیه، بادلیان (GAS, III / 308) و نیز در كتابخانۀ شمارۀ 1 مجلس شورای اسلامی (شورا، 2 / 308- 309) نگهداری می‌شود. نسخه‌ای نیز به خط نفیس بن عوض كرمانی، مشهور، در كتابخانه محیط طباطبایی وجود دارد (آقابزرگ، همانجا؛ برای دیگر نسخه‌های خطی، نك‍ : GAS، همانجا)، 2. رسالة فی ذكر القارورة. نسخه‌ای از این اثر در دانشگاه تهران وجود دارد (مركزی، 8 / 105)؛ 3. علاج الاطفال. نسخه‌ای از آن در دانشگاه تهران نگهداری می‌شود (همان، 15 / 4158- 4159)؛ 4. مقالة فی طب العین. نسخه‌ای از این اثر در حلب نگهداری می‌شود (GAS، همانجا)، 5. كتاب العین فی المعالجات (ابوالحسن، گ 186 ب)، 6. القرابادین (همو، گ 143 ب، 145 ب، 198 ب، جم‍‌ ). از دو كتاب اخیر اثری بر جای نمانده است.

مآخذ

آقا بزرگ، الذریعة؛ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، به كوشش آگوست مولر، قاهره، 1299 ق، ابوالحسن ‌طبری، احمد بن محمد، المعالجات البقراطیة، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركزی، بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبكر علی ابن عثمان كاسانی، به كوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ همو، الجماهر فی معرفة الجواهر، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ شورا، خطی؛ مركزی، خطی؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، به كوشش محمد معین، تهران، 1333 ش؛ نفیس بن عوض، شرح الاسباب و العلامات، كلكته، 1251 ق؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: 

Friedman, R., «At-Tabari: Discoverer of the Acarus Scabiei», Medical Life, Philadelphia, 1938, vol. XLV, no. 6; GAL; GAS; Hirschberg, J., Geschichte der Augenheilkunde, Leipzig, 1908; Sarton, George, Introduuction to the History of Science, Baltimore, 1927.

محمد علی مولوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: