ابوبکر حصیری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226231/ابوبکر-حصیری
سه شنبه 16 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
اَبوبَکْرِ حَصیری، عبدالله بن یوسف سیستانی (د 424 ق / 1033 م)، از ندیمان و مقربان سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود. عمدهترین مأخذ دربارۀ زندگانی ابوبکر تاریخ ابوالفضل بیهقی مورخ معاصر وی است که در همسایگی ابوبکر میزیسته و خود را مدیون او و پسرش ابراهیم حصیری (ﻫ م) میدانسته است (ص 201، 211). اشارات بیهقی به ابوبکر، بیشتر مربوط به سالهای آخر عمر او و همزمان با آغاز فرمانروایی مسعود غزنوی است. فرخی سیستانی، ستایشگر و انیس ابوبکر نیز در قصایدی چند که در مدح او سروده، اطلاعاتی ارزشمند از میزان نفوذ و جایگاه وی نزد محمود، به دست داده است. به گفتۀ همو (ص 172، 180) پدر ابوبکر، خود مردی «فقیه» و «رئیس» بوده و ابوبکر فضل و بزرگی را از او به ارث برده است. از چگونگی تحصیلات و استادان ابوبکر، اطلاعی در دست نیست. همینقدر معلوم است که به تحصیل فقه و حدیث و ادب پرداخته و در این فنون چندان چیرهدست شده که فرخی از مهارت او در نویسندگی یاد کرده و وی را «سراصحاب حدیث» و «حجت شافعی» و «سپهر آداب» خوانده است (ص 44، 171). از دیدگاه سیاسی هم ابوبکر در سلطان محمود نفوذی تمام داشت و از ندیمان خاص او بود. چندانکه در انتخاب افراد برای مشاغل مختلف، به صراحت اظهارنظر میکرده (همو، 46، 320) و نیز از این رهگذر، واسطۀ رهایی بسیاری از مغضوبان محمود از بند بوده است (همو، 45، 46، 320). محمود نیز به خواجه ابوبکر توجهی خاص داشت و هر روز او را به خود نزدیکتر می کرد و به گفتۀ فرخی (ص 320) او را «پیل» و «مهد» داد که از امتیازات خاص امرای سلطان محمود بوده است. مهمترین دلیل نفوذ ابوبکر در دربار غزنه و سلطان محمود که فرخی به صراحت بدان اشاره دارد، همسویی ابوبکر با سیاستهای مذهبی محمود است. محمود که فرمانروایی قرمطی ستیز بود، ابوبکر را نیز ضد قرمطی و موافق خویش یافت (همو، 46، 172)؛ ازاینرو وی را به ارشاد دینی و سختگیری با مخالفان مذهب خود برانگیخت (همو، 170-171). مأموریت جنگی ابوبکر حصیری به ترکستان یکی از بزرگترین مأموریتهای سیاسی او به روزگار سلطان محمود غزنوی بوده است. فرخی (ص 174) با تفصیل فراوان از دلاوریهای او یاد کرده و بدون ذکر زمان این ماجرا، چنین وانمود میکند (ص 321) که ابوبکر زمانی بر ضد خان بزرگ (قدرخان) و زمانی دیگر بر ضد دشمن خان (علی تگین) جنگیده است. غیر از فرخی، هیچ منبع دیگری مأموریت جنگی ابوبکر بر ضد قدرخان را تأیید نکرده است. ازاینرو چنین مینماید که سفر جنگی ابوبکر به ترکستان، نه برای جنگ با قدرخان که برای مبارزه با دشمن او یعنی علی تگین، آن هم در 417 ق / 1026 م، صورت پذیرفته است. بدین ترتیب که محمود، پیش از سفر به سومنات، به ماوراءالنهر رفت و با قدرخان بر ضد علی تگین پیمانی منعقد کرد (گردیزی، 406-410). پس از مراجعت محمود از هند در 417 ق، قدرخان و پسرش یغان تگین به قصد تصرف شهرهای بخارا و سمرقند، بر علی تگین تاختند (بیهقی، 692-693). در این زمان است که بیهقی (همانجا) به سفر جنگی ابوبکر به مرو، اشاره کرده است، سفری که به احتمال بسیار به قصد مساعدت قدرخان و پسرش در مقابل علی تگین، صورت پذیرفته است، این سفر میتواند همان مأموریتی باشد که فرخی (همانجا) بدان اشاره کرده است. محمود در اواخر عمر خود پسرش مسعود را از ولیعهدی برداشت و فرزند کهترش محمد را به جانشینی برگزید و این امر باعث دودستگی در میان درباریان شد. در این ماجرا ابوبکر با دوراندیشی جانب مسعود را گرفت. قصیدهای در دیوان فرخی (ص 321-322) وجود دارد که به ظن غلامحسین یوسفی (ص 383)، مربوط به جانبداری ابوبکر از مسعود در دورۀ محمود است. بیهقی (ص 56، 204، 207، 210) بارها از زبان مسعود، به رنجهای ابوبکر درنتیجۀ این گرایش، اشاره کرده است. پس از مرگ سلطان محمود در 421 ق / 1030 م و دستگیری و حبس محمد در دژ کوهتیز، ابوبکر جزء نخستین کسانی بود که این خبر و نیز اعلام وفاداری بزرگان تگیناباد را در شوال همین سال به مسعود رساند و مسعود هم با یادآوری سابقه و خدمات ابوبکر، وی را خلعت گرانبها داد (همو، 4، 55-56). مسعود پس از استقرار و استحکام قدرت، بسیاری از کسانی را که پیش از آن از او جانبداری کرده بودند، به خود نزدیک کرد و به مشاغل مهم گماشت. فرخی (ص 322، 323) به صراحت آورده است که ابوبکر در نزدیکترین محل به شاه مینشست و او را چون پسرش نصیحت میکرد و مسعود هم با اطمینان به اینکه رفتار وی از روی صدق و رعایت مصالح است، نصایح او را میشنید و به کار میبست. چند ماه بعد (صفر 422 / فوریه 1031)، ابوبکر، همراه فرزندش ابراهیم، در حالی که از محلهای میگذشت، از سَرِ مستی دشنامی سخت به وزیر احمد بن حسن میمندی داد (بیهقی، 197- 199). احمد میمندی که در روزگار سلطان محمود غزنوی (415 ق / 1024 م) به هنگام مصادرۀ اموالش مورد بازخواست و سوگندخواهی ابوبکر واقع شده (عقیلی، 177-178) و کینهای عمیق از او بر دل گرفته بود، فرصتی میجست تا ابوبکر را گوشمال دهد. از اینرو موضوع را به دربار کشاند و سلطان مسعود را در برابر دو امر یعنی قبول استعفای میمندی و یا تنبیه ابوبکر، قرار داد (بیهقی، 199-200)، اما مسعود باتوجه به حمایت و خدمات دیرینۀ ابوبکر، نه خواهان تنبیه او بود و نه راضی به استعفای میمندی. از اینرو ابونصر مشکان، رئیس دیوان رسائل را برانگیخت تا این ماجرا را به گونهای که استخفاف ابوبکر را در بر نداشته و نیز خشنودی میمندی هم حاصل شده باشد، خاتمه دهد. ابونصر بدین کار همت گماشت و موضوع را آنچنانکه مسعود میخواست، به انجام رساند (همو، 201-212). دو سال پس از این واقعه، ابوبکر در شهر بُست، بر اثر بیماری درگذشت (همو، 470).
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علی اکبر فیاض، مشهد، 1356 ش؛ عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلالالدین حسینی ارموی، تهران، 1364 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1363 ش؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ یوسفی، غلامحسین، فرخی سیستانی، مشهد، 1341 ش.
علی میرانصاری (بته کن)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید