ابن یزداد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226115/ابن-یزداد
دوشنبه 15 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
اِبْنِ یَزْداد، شهرت چند تن از خاندانی ایرانی که در سدههای 2-4 ق / 8-10 م در عرصۀ سیاست و علم و ادب عصر عباسیان به مقامات مهمی دست یافتند. قدیمترین اطلاعات مربوط به این خاندان در اشعاری که بحتری (د 284 ق / 897 م) در مدحشان سروده و آنان را بنو سُوَیْد و بنویزداد خوانده، آمده است (1 / 283، 2 / 659، 1124، 1324) و چنانکه از این اشعار برمیآید، خاندان بنوسوید از شهر مرو شاهجان (در خراسان) بودهاند (همو، 2 / 861، 1324) و ازاینرو به مروزی شهرت یافتهاند. نیاکان بنویزداد زرتشتی بودند. به گفتۀ ابنطقطقی نخستین کسی از آنان که اسلام آورد، سوید نام یافت. وی که در کودکی پدرش را از دست داده بود، برای آموزش به یکی از دبیران ایرانی سپرده شد. پس از فراگیری بسیاری از آداب دیوانی ایران پیش از اسلام، به عنوان کاتب در دیوان مرو مشغول کار گشت و به تدریج صاحب عنوان و مال شد (ص 227- 228). به گفتۀ بحتری آن دسته از اخلاف سوید که از نسل یزداد، پسر او (ساکن در مرو) بودند، بنو یزداد نامیده شدند و هر یک از آنان نیز به ابنیزداد شهرت یافتند. شاخصترین چهرههای این خاندان اینانند:
(د 230 ق / 845 م)، ادیب، شاعر، کاتب و به روایتی وزیر مأمون، خلیفۀ عباسی. وی در مرو به دنیا آمد. از دوران جوانی او آگاهی چندانی در دست نیست. محمد احتمالاً در دوران استقرار مأمون در مرو (193-202 ق / 809-817 م) به دست او اسلام آورده، زیرا روایتی در دست است که در آن از او با عنوان «مولی مأمون» یاد شده است (مجمل التواریخ، 356). همچنین میتوان احتمال داد که او از جمله کسانی بوده که همراه مأمون از خراسان به بغداد رفتهاند. محمد در بغداد هنگامی که بزرگانی چون فضل بن سهل، احمد بن ابی خالد احول، احمد بن یوسف، ابوعبادة ثابت بن یحیی بن یسار و عمرو بن مسعدة بن صول به ترتیب متصدی مقام وزارت در عصر مأمون بودند، عهدهدار سمت کتابت در دیوان بود. پس از آنان محمد بن یزداد و فضل بن مروان در اواخر عمر مأمون (217 ق به بعد) در او نفوذ یافتند و از دیگران پیش افتادند (نک : مسعودی، مروج، 7 / 3، التنبیه، 304-305). دربارۀ آخرین منصب او منابع متفق القول نیستند. بنابر برخی روایات محمد بن یزداد در اواخر دوران مأمون سمت وزارت یافت (همانجا؛ مرزبانی، 363؛ ابنعمرانی، 66)، اما براساس روایات دیگر مأمون پس از فضل بن سهل یا حسن بن سهل منصب وزارت را حذف کرد و دیگر کسی را به این مقام نگماشت (مسعودی، همان، 304؛ العیون، 3 / 379). به گفتۀ مسعودی این اختلاف نظر مورخان از شیوۀ خلافت مأمون سرچشمه میگرفت، زیرا پس از فضل بن سهل وی شخصاً به رتق و فتق امور میپرداخت و به کاتبانش منصب وزارت محمد بن یزداد صحیح باشد، اختیاراتی بیش از آنچه بعدها برای «وزیر تنفیذ» (در مقابل وزیر تفویض) برشمرده شده، برعهده نداشته است. محمد در سفری که مأمون عرم غزای روم داشت، همراه او بود. مأمون در همین سفر بیمار شد و درگذشت (طبری، 8 / 652-653؛ ابوعلی مسکویه، 6 / 468- 469) و به روایتی، نامهای که وی در آخرین روزهای عمرش در باب ولیعهدی ابواسحق المعتصم نوشت، اثر محمد بن یزداد بود (همو، 6 / 466). با آغاز خلافت المعتصم در 218 ق محمد معزول شد و سرانجام پس از سالها خانهنشینی در 230 ق در سامرا جان سپرد (صفدی، 5 / 214). محمد در ادب و شعر نیز دست داشت و شعری که وی در رثای مأمون سروده، شهرت یافته است. نمونههایی از اشعار او را میتوان در آثار نویسندگان سدههای بعد یافت (مرزبانی، صفدی، همانجاها). از آثار اوست: 1. کتاب رسائل؛ 2. دیوان شعر (ابنندیم، 138) گفتهاند وی شعر اندک میسروده است (همو، 191).
(د 261 ق / 875 م)، کاتب، شاعر، مورخ، وزیر مستعین و مهتدی عباسی. شهرت او از دوران خلافت متوکل (232-247 ق / 847-861 م) آغاز شد و به رغم سعایت دشمنان، مورد اعتماد خلیفه بود (ابنابار، 166). وی از جمله کاتبانی بود که در 243-244 ق به همراه المتوکل به دمشق سفر کردند (نک : ابنعساکر، ذیل عبداللـه بن محمد بن یزداد). از روایت طبری (9 / 217) بر میآید که ریاست «دیوان زمام ضیاع» در 245 ق با او بوده و ظاهراً در کنار این مسئولیت منصب مهمتری نیز برعهده داشته است، زیرا همو یادآور میشود که ابوصالح شخصی را به نیابت خود بر دیوان مذکور گماشته بوده است (همانجا). به هنگام کشته شدن متوکل (247 ق)، به سبب مأموریتی که از جانب خلیفه برعهده داشت، در فارس به سر میبرد. در آغاز خلافت المستعین (248 ق) وزیر وقت، احمد بن خصیب او را از فارس به سامرا فرا خواند (ابنابار، همانجا)، اما وزارت احمد بن خصیب به سبب مخالفت ترکان بیش از 2ماه دوام نیاورد و او در جمادیالاول 248 عزل و تبعید شد (طبری، 9 / 259؛ ابنعساکر، همانجا؛ ابنطقطقی، 242؛ یعقوبی، 2 / 494). در مورد وزیر بعدی المستعین، منابع اتفاق نظر ندارند. به گفتۀ مؤلفان سدههای 7 تا 8 ق / 13 تا 14 م که بسیار جای تردید است، مستعین، ابوصالح را به جانشینی ابنخصیب گماشت. بنابر نقل همین منابع وی نیز پس از مدتی بسیار کوتاه به علت مخالفت ترکان متواری گشت و خلیفه شجاع بن قاسم را به جای او نشاند، اما پس از کشته شدن شجاع، وزارت مجدداً به ابوالح عبداللـه محول شد (ابنابار، همانجا؛ ذهبی، 12 / 339؛ صفدی، 17 / 494؛ قس: ابنطقطقی، همانجا، که تنها از وزارت اول او سخن گفته). در برابر این روایات، طبری تصریح کرده است که پس از عزل احمد بن خصیب، اوتامش در 248 ق به وزارت رسید و با کاتبش شجاع زمام امور را در دست گرفت و تنها پس از قتل این دو (249 ق / 863 م) بود که مستعین، ابوصالح را به وزارت منصوب کرد (9 / 263-264). یعقوبی نیز بدون اشاره به وزارت ابوصالح، اوتامش را جانشین ابن خصیب ذکر میکند (2 / 494، 496). ابوصالح در دوران وزارتش در تنظیم مالیه و مقابله با افزونخواهی ترکان کوشش بسیار کرد. چنین به نظر میرسد که وی درصدد بود تا با محدود کردن اقطاعاتی که در اختیار سرداران ترک قرار داشت، موجبات کاهش قدرت ایشان را فراهم آورد. به همین سبب با تهدید بغای صغیر که پس از مرگ بغای کبیر و اوتامش از اقتدار بسیار برخوردار بود، مواجه شد و پس از 4 ماه وزارت جهت حفظ جان خویش از سامرا به بغداد گریخت و پنهان شد (طبری، 9 / 264؛ ذهبی، 12 / 339-340؛ صفدی، ابنطقطقی، همانجاها). پس از معزول شدن مستعین توسط ترکان و آغاز خلافت معتز، ابوصالح هنوز از چنان اعتباری برخوردار بود که خلیفه درصدد برآمد تا او را به وزارت بگمارد، اما مخالفت ترکان با او و تمایل آنان به جعفر ابنمحمود اسکافی مانع از این کار شد (طبری، 9 / 388). ابوصالح از این پس به جمع یاران صالح بن وصیف که با عزل معتز، مهتدی را به خلافت رسانده بود، پیوست و در دستهبندیها و دسیسههای معمول در دستگاه خلافت شرکت میجست (همو، 9 / 398، 440-441). ظاهراً این تغییر مشی در ارتقای منزلتش بیتأثیر نبوده، زیرا نه تنها طبری (9 / 440) او را یکی از دبیران بزرگ این دوره خوانده است، بلکه شماری از مورخان نیز از او به عنوان وزیر مهتدی یاد کردهاند ( مجمل التواریخ، 365؛ ابن کثیر، 11 / 26)، اما این بار نیز منزلت والای او چندان نپایید و با ورود موسی بن بغا به سامرا به قصد جلوگیری از تغییر خلیفه و گریختن صالح بن وصیف، ابوصالح در 256 ق دستگیر شد (طبری، 9 / 438-440؛ ابنکثیر، همانجا). دربارۀ وقایع زندگانی او پس از دستگیری چیزی نمیدانیم و آنچه ابنکثیر (همانجا) در باب رهایی او و ادامۀ کاترش به عنوان وزیر مهتدی آورده، نیز مورد تأیید منابع دیگر نیست. برخی گفتهاند که ابوصالح در رجب 261 در حال اختفا در بغداد درگذشت. پس از انتشار خبر مرگ وی، برای اطمینان از صحت این خبر قبرش را شکافتند و مجدداً او را به خاک سپردند (ابنعساکر، همانجا؛ صفدی، 17 / 494-495). از این مطلب میتوان دریافت که سالهای پایانی عمر وی نیز به آرامش نگذشته است. ابنعبدربه (4 / 170) وی را از کسانی شمرده که شایستۀ ورود به کار دبیری نبودهاند و ابنابار (ص 165) نیز او را ناتوان در کتابت خوانده است. با این حال، تردید نیست که ابوصالح در نظم و نثر دست داشت و از نزدیکان و مشوّقان بحتری شاعر بود (صولی، اخبار البحتری، 113، 115-116) و در دیوان این شاعر اشعاری در مدح وی وجود دارد (نک : 1 / 282-284، 2 / 658-661، 685، جم ). آثار شناخته شدۀ او اینهاست: کتاب الرسائل (ابنندیم، همانجا)؛ دیوان شعر در 30 برگ (همو، 192). این دیوان در دست نیست، ولی نمونههایی از اشعار او را در آثار دیگران میتوان یافت (مرزبانی، 389؛ ابنعساکر، همانجا؛ ذهبی، 12 / 340)؛ کتاب التاریخ (ابنندیم، 138). ابنندیم (همانجا) از اثری دیگر از او با عنوان کتاب البارع نام برده که فرزندش ابو احمد [بن] عبداللـه بن محمد بن یزداد آن را تکمیل کرده است (نک : دنبالۀ مقاله).
(د بعد از 300 ق / 913 م)، کاتب و مورخ. از نام، مراتب علمی و زمان ورودش به امور دیوانی اطلاعی در دست نیست. در عصر معتضد عباسی (279- 289 ق) به دبیری اشتغال داشت (صابی، 12-13). به گفتۀ ابنندیم (همانجا) وی کتاب البارع پدرش را تکمیل کرد و حوادث مربوط به سالهای پس از 261 ق تا سال 300 ق را بر آن افزود.
(د 327 ق / 939 م)، محدّث و کاتب. وی از ابوسعید اشجّ و محمد بن مثنی عنزی و زبیر بن بکّار حدیث استماع کرد و شماری از محدثان نامآور از جمله دارقطنی، ابنشاهین و دیگران از او حدیث روایت کردهاند. ابومحمد نیز با سمت دبیری به خدمت تشکیلات اداری عباسیان درآمد و سرانجام در دوران خلافت الراضی درگذشت (خطیب، 14 / 355-356؛ صولی، الاوراق، 123).
ابنابار، محمد بن عبداللـه، اعتاب الکتاب، به کوشش صالح اشتر، دمشق، 1380 ق / 1961 م؛ ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، نسخۀ خطی کتابخانۀ احمد ثالث، استانبول، شم 2857 / 6؛ ابن عمرانی، محمد بن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش تقی بینش، مشهد، 1363 ش؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، به کوشش دخویه، لیدن، 1869 م؛ بحتری، دیوان، به کوشش حسن کامل صیرفی، قاهره، 1973 م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تارخ بغداد، قاهره، 1349 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و صالح السمر، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ صابی، هلال بن محسن، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958 م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج 5، به کوشش س. ددرینگ، بیروت، 1389 ق / 1970 م؛ همو، همان، ج 17، به کوشش دُرُتِئا کراوولسکی، بیروت، 1981 م؛ صولی، محمد بن یحیی، اخبار البحتری، به کوشش صالح اشتر، دمشق، 1378 ق / 1958 م؛ همو، الاوراق، اخبار الراضی باللـه، به کوشش هیورث ـ دن، قاهره، 1935 م؛ طبری، تاریخ؛ العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، 1869 م؛ مجمل التواریخ والقصص، به کوشش ملک الشعرای بهار، تهران، 1318 ش؛ مرزبانی، محمد بن عمران، معجم الشعراء، به کوشش عبدالتار احمد فراج، قاهره، 1379 ق / 1960 م؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارالصعب؛ همو، مروج الذهب، به کوشش و ترجمۀ باربیه دومنار، پاریس، 1873 م؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م.
محمدعلی کاظم بیکی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید