صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن نباته، ابونصر /

فهرست مطالب

ابن نباته، ابونصر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ نُباته، ابونصر عبدالعزیز بن عمر (327-3 شوال 405 ق / 939-27 مارس 1015 م)، شاعر مدیحه‌سرا. نباته، جد اعلای اوست که نسبش به تمیمیان و سعدیان می‌رسد (بارودی، 2 / 168). ابن‌کثیر احتمال داده است که وی برادر ابن نباتۀ خطیب باشد (11 / 379)، اما با توجه به سلسلۀ نسب این دو شخصیت، چنین احتمالی بعید می‌نماید. 
ابن‌نباته از مردم بغداد بود (ثعالبی، 2 / 349؛ سمعانی، 13 / 23)، به شهرهای مختلف سفر کرد و بسیاری از امیران، وزیران و بزرگان را مدح گفت (ابن‌خلکان، 3 / 190)، ترتیب، تاریخ و مدت این سفرها به روشنی دانسته نیست. وی در حلب به جمع شاعران بارگاه سیف‌الدوله پیوست (ابوحیان، الامتاع، 1 / 136-137). از یکی از مدایح او، می‌توان چنین استنباط کرد که این سفر پیش از 20 سالگی صورت گرفته است (شکعه، 222). 
وی قصاید گزیده و نیکویی در مدح سیف‌الدوله پرداخت و نزد او تقرب جست و صله‌ای دریافت داشت (ثعالبی، 2 / 357- 358؛ همدانی، 191؛ ابن‌خلکان، 3 / 190-191). به همین سبب، در حلب زندگی بر او آسوده و فراخ گردید، چندانکه بازتاب آن در اشعارش نمایان است (شکعه، 710). به نظر می‌آید ابن‌نباته تا اواخر حکومت سیف‌الدوله (حک‍ ‍333‍-356 ق / 945-967 م) نزد وی باقی بوده است. در رجب 355 که سیف‌الدوله اسیران مسلمان بسیاری را از رومیان بازخرید، ابن‌نباته در قصیده‌ای او را نیک ستایش کرد (نک‍ : همدانی، 190-191؛ بارودی، 2 / 203-205). 
گویا ابن نباته پس از مرگ سیف‌الدوله و به ضعف گراییدن حکومت حمدانیان حلب به بغداد بازگشته است، چه به گفتۀ همدانی، در همان سال ابوالفرج‌ بن فسانجس وزیر بختیار از عمان به بغداد باز آمده و ابن‌نباته همانجا او را به قصیده‌ای بلند مدح گفته است (ص 192). سفر ابن‌نباته به ری نیز ظاهراً در همین ایام صورت گرفته است. در آنجا در قصیده‌ای 81 بیتی ابوالفضل ابن عمید (د 359 ق) را مدح گفت، اما چون ابن‌عمید در اعطای صله تأخیر کرد، مدحی دیگر در پی آن پرداخت و رقعه‌ای نیز فرستاد، تا ترحم او را بر پریشان حالی و تهیدستی خویش برانگیزد، ولی سودی نبخشید. ازاین‌رو در مجلس عام و در حضور دیوانیان و دولتمردان سخنانی راند که موجی خشم ابن‌عمید و پریشانی مجلس شد. بعدها ابن‌عمید درصدد پوزش و دلجویی از او برآمد (ابن‌خلکان، 3 / 192، 5 / 105-107؛ قس: ابوحیان، اخلاق، 334-341، 427-435، که این قصیده را به یک فرد و رخداد را به فردی دیگر نسبت داده است). افزون بر این وی در جایهای دیگر نیز زمانه را نکوهش کرده و از تلخ کامی و تنگدستی خویش نالیده است (نک‍ : ثعالبی، 2 / 352-354). 
به نظر می‌آید که ابن‌نباته پس از این سیر و سفرها به بغداد بازگشته است. همدانی در ضمن شرح رخدادهای سال 364 ق و چیرگی عضدالدوله بر بغداد و دستگیری بختیار، بخشی از قصیده‌ای را که ابن‌نباته در مدح وی گفته و در آن به پیروزی او اشاره کرده، آورده است (ص 220). وی پس از بازگشت عضدالدوله از موصل در 368 ق نیز قصیده‌ای در مدح او سروده است (بارودی، 2 / 188- 189). از این دوران به بعد از زندگی ابن‌نباته اطلاعی در دست نیست. در الفهرست آمده است که وی حدود سال 400 ق به‌طور پنهانی می‌زیسته است (ابن‌ندیم، 195)، اما از علت این امر سخنی به میان نیامده است. سرانجام شاعر در 78 سالگی درگذشت و در مقبرۀ خیزران در قسمت شرقی بغداد به خاک سپرده شد (ابن‌خلکان. 3 / 192). مهیار دیلمی پس از مرگ شاعر لامیه‌ای در 62 بیت در رثای او ساخت و با بزرگی از وی یاد کرد (3 / 54- 58) که حکایت از دوستی و پیوستگی او با ابن‌نباته دارد. 
شعر ابن‌نباته را همه ستوده‌اند. ابوحیان توحیدی وی را شاعر بلامنازع وقت خوانده است ( الامتاع، همانجا). ثعالبی نیز او را ستایش کرده و از بزرگان شعرا شمرده است. به عقیدۀ وی شعر ابن‌نباته الفاظی قریب و ساده و معانی بلند و نظامی پیوسته دارد (2 / 349). به گفتۀ ابن‌خلکان وی سبک نیکو را با معنی زیبا یکجا گرد آورده است (3 / 190). دیگران نیز از فصاحت، زیبایی، روانی و دلنشینی شعر او تأکید کرده‌اند (نک‍ : خطیب، 10 / 466؛ سمعانی، همانجا؛ ابن‌جوزی، 7 / 274؛ ابن‌فضل‌اللّه، 15 / 386). بهره‌مندی شعر او از این ویژگیها، نام وی را پایدار و پرداخته‌های او را مورد توجه مردمان ساخته است. جرجانی (ص 69، 121-122، جم‍‍‌ ) در علوم ادب و یاقوت (1 / 159، 2 / 725، جم‍‍‌ ) در جغرافیا، به اشعار او استشهاد کرده‌اند. برخی اشعار ابن‌نباته که چون ضرب‌المثل و سخنان حکمت‌آمیز زبان‌زد مردم بوده، بر شهرت او افزوده است (ابن‌خلکان، 3 / 192؛ نیز نک‍ : ابن‌اثیر، اللباب، 3 / 294؛ ابن فضل‌اللّه، 15 / 386-387؛ صفدی، 18 / 533). 
برخی، غرور و رفتار تکبرآمیز ابن نباته را نکوهیده‌اند، چه، گویند که او هیچ‌کس را در شعر فراتر از خویش نمی‌دیده است (خطیب، همانجا، نیز نک‍ : ثعالبی، 2 / 356). ابوحیان توحیدی نیز نوعی جنون و وسواس به او نسبت داده است (همان، 1 / 137). بخش عمدۀ اشعار ابن‌نباته را مدایح تشکیل می‌دهد که بیشتر، یا به سیف‌الدولۀ حمدانی تقدیم شده، یا به عضدالدوله و خاندان او. ثعالبی بخشی از قصاید او را دربارۀ عضدالدوله آورده است (2 / 360- 361). شاعر در یکی از اینها عضدالدوله را وارث مجد و عظمت ساسانیان دانسته است (همدانی، همانجا؛ بارودی، 2 / 180). 
معروف‌ترین ممدوحان او، اینانند: عزالدوله (همو، 2 / 217- 218)، بهاءالدوله (همو، 2 / 183-186)، صمصام‌الدوله (همو، 2 / 181)، شرف‌الدوله (همو، 2 / 191-192)، حمدان‌ بن ناصرالدوله (همدانی، 202؛ ابن‌خلکان، 2 / 281)، صاحب‌ بن عباد که شاعر مدایح خود را از عراق نزد او می‌فرستاده است (ثعالبی، 3 / 189؛ نیز نک‍ : بارودی، 2 / 173-174، جم‍‌ )، ابوسعید بن وهب نصرانی کاتب (همدانی، 158)، مهلبی وزیر معزالدوله (همو، 164؛ ثعالبی، 2 / 358- 359)، ابوالعلاء صاعد بن ثابت (همو، 2 / 359-360) و ابوعلی ابن ابی‌الرّیان (ابن‌ کثیر، الکامل، 9 / 456). 
ابن‌نباته در وصف نیز مهارت خویش را بازنموده است. قصیدۀ وی در سپاسگزاری از سیف‌الدوله برای اسبی که به او هدیه کرده بود، نمونه‌ای از این دست است که به گفتۀ ابن‌خلکان به غایت بدیع و نو است (3 / 190). در قصیده‌ای دیگر آتشی را که در حضور عضدالدوله در جشن سده برمی‌افروخته‌اند، به وصف آورده است (ثعالبی، 2 / 361). ثعالبی (2 / 361-362) و ابن فضل‌اللّه (15 / 388-396) ابیاتی از او نقل کرده‌اند که قدرت او را در وصف نشان می‌دهد. وی در غزل و نسیب نیز دستی داشته و ثعالبی (2 / 350-352) قطعاتی از این نوع را در کتاب خود آورده است. جز این، قطعه‌هایی نیز در فخر و حماسه (ثعالبی، 2 / 354-357)، هجا (ابن فضل‌الله، 15 / 395، 398) و رثا (بارودی، 3 / 346-354) از او روایت شده است. 
در اشعار و آثار ابن‌نباته به پاره‌ای از رویدادهای تاریخی چون کشتار جمعی از خفاجه در 402 ق (ابن‌اثیر، همان، 9 / 235) اشارت رفته است. از کسانی که شعر ابن‌نباته را روایت کرده‌اند، می‌توان اینان را یاد کرد: ابوالقاسم تنوخی (خطیب، سمعانی، همانجاها؛ ابن‌اثیر، اللباب، همانجا)؛ اصبهدوست بن محمد دیلمی (سمعانی، ابن‌اثیر، همانجاها)؛ علی‌ بن محمد حربی (ابن‌جوزی، همانجا)؛ ابوالحسن علی ‌بن عمر قزوینی (ابن‌اثیر، الکامل، 9 / 570-571)؛ عمیدالرؤساء محمد بن ایوب وزیر (ذهبی، سیر، 18 / 46؛ صفدی، 2 / 235)؛ ابوالفتح عبدالواحد بن حسین ابن شیطا (خطیب، همانجا؛ ذهبی، تاریخ، 11 / 49). 
از شاگردان او می‌توان حسین‌بن عبدالرحمن نباتی را نام برد (فیروزآبادی، 1 / 159). باتوجه به وجود اصبهدوست دیلمی شیعی در شمار راویان شعر ابن‌نباته (نک‍ : ابن‌اثیر، همان، 10 / 106)، قصیدۀ رثائیۀ مهیار دیلمی شیعی و همچنین ارتباط وی با دربار حمدانیان حلب و بویهیان عراق و ایران، می‌توان پنداشت که ابن‌نباته متمایل به مذهب شیعه بوده است. 
اگرچه ابن‌ندیم نام ابن‌نباته را در ردیف شاعران پس از 300 ق «که نویسنده نبوده‌اند» آورده است (ص 194-195)، لیکن از آنچه ابن‌خلکان (5 / 106) دربارۀ گفت‌وگوی وی با ابن‌عمید در ری نقل می‌کند، چنین برمی‌آید که ابن‌نباته در نویسندگی نیز دستی داشته است. افزون بر این، «مقاله»ای از وی در برلین موجود است (GAL, I / 94) که می‌تواند مؤید این نظر باشد. اشعار ابن‌نباته نخستین‌بار توسط ابونصر سهل‌ بن مرزبان به خراسان رسید. سهل آنها را همراه با آثار دیگری که از بغداد آورده بود، به ثعالبی (2 / 349-350) سپرد و بدین‌سان، بخشی کوچک از شعر ابن‌نباته، از منبعی اصیل در یتیمه نقل شد. از دیوان او نسخه‌هایی چند در احمدیه، نور عثمانیه و دارالکتب بر جای مانده است (GAS, II / 595). دیوان ابن‌نباته نخستین‌بار به وسیلۀ عبدالامیر مهدی حبیب طائی در 2 جلد (بغداد، 1977 م) به چاپ رسیده است. 

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ همو، اللباب، بیروت، دارصادر؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمن‌ بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358 ق؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن فضل‌اللّه عمری، احمد ابن یحیی، مسالک ‌الابصار فی ممالک ‌الامصار، چاپ عکسی، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوحیان توحیدی، علی ‌بن محمد، اخلاق ‌الوزیرین، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، دمشق، 1965 م؛ همو، الامتاع والمؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد الزین، قاهره، 1939 م؛ بارودی، محمود سامی پاشا، مختارات، قاهره، 1327 ق؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة ‌الدهره، قاهره، 1352 ق / 1934 م؛ جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1954 م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق / 1931 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ همو، سیر اعلام ‌النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ سمعانی، عبدالکریم‌ بن محمد، الانساب، حیدرآباد دکن، 1402 ق / 1982 م؛ شکعه، مصطفی، فنون ‌الشعر فی مجتمع ‌الحمدانیین، بیروت، 1981 م؛ صفدی، خلیل ‌بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ فیروزآبادی، قاموس؛ مهیار دیلمی، دیوان، قاهره، 1349 ق / 1930 م؛ همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمة تاریخ ‌الطبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، 1961 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

GAL; GAS. 

محمدرضا ناجی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: