صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اینجو /

فهرست مطالب

اینجو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اینْجو، دودمانی ایرانی كه در نیمۀ اول سدۀ 8 ق/ 14 م مقارن با اواخر عصر ایلخانان، چندی به مناصب دیوانی و فرمانروایی ایالات جنوبی ایران از اصفهان تا كناره‌های خلیج فارس دست یافتند (قس: شبانكاره‌ای، 296: كه این دودمان را ترك‌نژاد خوانده است). نخستین فرد نام آور آنان شرف‌الدین محمود شاه فرزند محمد بن فضل‌الله بود كه نسب خود را به چند واسطه به خواجه عبدالله انصاری می‌رساند ( منتخب التواریخ ... ، 170؛ فصیح، 3/ 32؛ حمدالله، تاریخ ... ، 664)، اگرچه در صحت این انتساب تردید هست. به روایت دیگر نام پدر محمود شاه، امیر طخطاخ اینجو بوده، و رشیدالدین فضل‌الله در مكتوبی كه به او نوشته، از وی با این عنوان یاد كرده است (ص 168- 169). اینجو در اصل واژه‌ای مغولی و به معنای املاك خالصه و اختصاصی سلطانی و دیوان بود (نك‍ : ه‍ د، اینجو، اصطلاح) و چون ادارۀ املاك خالصه در اواخر عهد ایلخانی در عهدۀ شرف‌الدین محمود شاه بود، بدین لقب معروف شد (غفاری، تاریخ جهان‌آرا، 221، تاریخ نگارستان، 280). 
پس از شرف‌الدین، دیگر افراد خانوادۀ او نیز به اینجو شهرت یافتند (قزوینی، محمد، 1/ 166). تصدی خالصه شغل مهم و پراستفاده‌ای بود و شرف‌الدین از این راه مال بسیار اندوخت (غنی، 1/ 5). محمودشاه اوایل سلطنت محمد خدابنده، یعنی از 703 ق/ 1304م مأمور فارس شد و به تدریج بر آنجا استیلا یافت و در 725 ق/ 1325 م توانست بر مجموعۀ ولایات فارس به استقلال حكومت كند و بلوكات آنجا را متحد نماید (احمد زركوب، 101-102)؛ اما او بیشتر اوقات ملازم اردوی سلطانی بود و از سوی خود نایبانی را به فارس می‌فرستاد ( منتخب التواریخ، 172). 
محمود شاه به تدریج و در طی سالیان با مردم فارس و به ویژه شیراز ارتباط نزدیكی برقرار كرده بود، به گونه‌ای كه حتى زمانی كه عنوان حكومت نداشت، فرمانروایان بی‌مشورت او نمی‌توانستند كاری از پیش ببرند (قزوینی، یحیى، 262-263). روابط محمود با سلطان ابوسعید، در اواخر سلطنتش تیره شد (اقبال، تاریخ مفصل ایران از صدر ... ، 567). از‌این‌رو، در 734ق/ 1334 م ابوسعید او را از حكومت فارس بركنار كرد، اما محمود از فرمان او سر برتافت و ابوسعید فرمان به قتل او داد. غیاث‌الدین محمد رشیدی وزیر خویشاوند شرف‌الدین محمود به وساطت برخاست و ابوسعید به زندانی شدن وی در قلعۀ طبرك اصفهان اكتفا كرد. متعاقب آن فرزندش مسعود شاه نیز به روم (آسیای صغیر) تبعید گردید (حافظ ابرو، 187- 188؛ اقبال، همانجا). ظاهراً محمود مدتی طولانی در زندان نماند و باز مورد اعتماد و اقبال واقع شد؛ اما آرپاخان كه پس از قتل ابوسعید در 18 ربیع‌الآخر 736 رسماً به جانشینی او منصوب شد، به گمان آنكه شرف‌الدین محمود یكی از فرزندان هلاكو را در خانۀ خود نگه داشته، تا در موقع مناسب او را به سلطنت برساند، بر وی خشم گرفت و در نیمۀ رجب 736 او را به قتل رساند. دو تن از پسران محمود، یعنی مسعودشاه و ابواسحاق نیز كه در تبریز بودند، از آنجا گریختند (فصیح، 3/ 47؛‌ شبانكاره‌ای، 298- 299؛ اقبال، تاریخ مفصل ایران از استیلای ... ، 1/ 349-350). 
شرف‌الدین محمود فرمانروایی مردم دار بود و از ثروت كلان خود در كارهای خیر و عام‌المنفعه استفاده می‌كرد، چنانكه بارویی تازه و مستحكم بر گرد شیراز كشید (حمدالله، نزهة ... ، 137). ابن بطوطه هنگام گذر از یزد به شیراز وصف كاروانسرایی را می‌كند كه آن را محمودشاه آبادان كرده بود (ص 202-203). از مأنوسان و معاشران وی یكی امین‌الدین بلیانی ممدوح نام‌آور حافظ بود. امین‌الدین پس از شرف‌الدین نامۀ ادیبانۀ تسلیت‌آمیزی به مسعود شاه فرزند او نوشت كه متن آن اكنون در دست است (صفا، 3(2)/ 877- 878). از شرف‌الدین محمودشاه 6 فرزند پسر برجای ماند كه هر یك ولایت و امارت یافتند، از جمله: 

جلال‌الدین مسعودشاه

وی در 725ق/ 1325م از سوی پدر ادارۀ ولایات فارس را در دست گرفت و بعداً ابوسعید نیز حكومت كرمان و مكران تا حدود سند و هند را بدو سپرد (شبانكاره‌ای، 297)، اما در 730ق/ 1330م برای مدتی برادر دیگر وی ــ غیاث‌الدین كیخسرو ــ عهده‌دار امور فارس شد (احمد زركوب، 102). مسعودشاه كه پس از قتل پدر به روم گریخته بود، اندكی بعد با كمك شیخ حسن بزرگ ایلكانی كه امیر یاغی باستی را همراه او كرد، به شیراز بازگشت (738ق) (معین‌الدین، 93-94؛ قزوینی، یحیى، 264-265؛ اقبال، تاریخ مفصل ایران از صدر، 568-569)، اما چندی بعد یاغی باستی با مسعودشاه كه سخت مورد توجه شیرازیان بود، درگیر شد و او را در 743ق/ 1342م به قتل رساند (حافظ ابرو، 214-215؛ قزوینی، یحیى، همانجا). پس از كشته شدن مسعودشاه، مادرش ــ تـاشی خـاتون كه زنی مـدبّر بود ــ مردم شیراز را شوراند و آنان امیر یاغی باستی را از شهر بیرون راندند (شبانكاره‌ای، 312). جلال‌الدین مسعودشاه امیری كاردان بود و در آبادانی شیراز اهتمام داشت و آثار بسیار و بقاع خیر از خود برجای نهاد، از جمله باید از مدرسۀ مسعودیۀ شیراز، رباط ایزدخواست و چند بنای دیگر نام برد ( منتخب‌ التواریخ، 173). 

غیاث‌الدین كیخسرو

وی به روزگار پدر زمانی نیابت حكومت فارس را برعهده داشت و با سركوب گردنكشان آرامشی در آن ناحیه پدید آورد. در دوران تبعید برادر خود مسعودشاه، حكومت همانجا را در دست داشت. هنگامی كه مسعودشاه به فارس بازگشت (738ق)، غیاث‌الدین كیخسرو از تحویل حكومت به او سر باز زد و همین امر اختلافی درمیان دو برادر پدید آورد كه به دنبال آن غیاث الدین دستگیر شد و به حبس افتاد. او در سال بعد (739 ق/ 1338 م) در زندان درگذشت (فصیح، 3/ 55). 

ابواسحاق اینجو

وی از ناموران خاندان اینجو و ممدوح حافظ بود (نك‍ : ه‍ د، 5/ 161-165). 

شمس‌الدین محمد (717-740ق)

وی چهارمین پسر محمودشاه بود كه در شیراز مقام داشت و هنگامی كه مسعودشاه به شیراز بازگشت، با او نافرمانی آغاز كرد. پس در قلعۀ سفید شولستان به بند افتاد (غنی، 1/ 34). در 740ق/ 1339م كه پیرحسین چوپانی از سوی امیر شیخ حسن چوپانی مأمور حكومت فارس و مقابله با مسعودشاه شد، شمس‌الدین محمد از زندان گریخت و به او پیوست (فصیح، 3/ 57). پیرحسین به یاری وی مسعودشاه را از شیراز راند و حكومت فارس را در دست گرفت. اما مردم به شمس‌الدین بیش از او توجه داشتند و این امر حسادت وی را برانگیخت، تا آنكه شمس‌الدین را در 28 رمضان 740 به قتل رساند (شبانكاره‌ای، 315؛ فصیح، 3/ 57؛ قزوینی، محمد و اقبال، 377، حاشیۀ 3). پس از اندكی مردم شهر، پیرحسین را به انتقام خون او از شیراز بیرون راندند و بار دیگر مسعودشاه به شیراز بازگشت (عبدالرزاق، 1/ 155؛ كتبی، 16-17). 

مآخذ

ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384ق/ 1964 م؛ احمد زركوب، شیرازنامه، به كوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت، تهران، 1347 ش؛ همو، تاریخ مفصل ایران از صدراسلام تا انقراض قاجاریه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع‌التواریخ رشیدی، به كوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش؛ همو، نزهةالقلوب، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، مكاتبات رشیدی، به كوشش محمد شفیع، لاهور، 1364 ق/ 1945 م؛ شبانكاره‌ای، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1366 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353 ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343ش؛ همو، تاریخ نگارستان، به كوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، 1340 ش؛ غنی، قاسم، بحث در آثار و افكار و احوال حافظ، تهران، 1366 ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1339 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، تهران، 1346 ش؛ همو و عباس اقبال آشتیانی، مقدمه و حاشیه بر شدالازار جنید شیرازی، تهران، 1328 ش؛ قزوینی، یحیى، لب التواریخ، تهران، 1363 ش؛ كتبی، محمود، تاریخ آل مظفر، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1335 ش؛ معین‌الدین یزدی، مواهب الٰهی، به كوشش سعید نفیسی، تهران، 1326 ش؛ منتخب‌التواریخ معینی، منسوب به معین‌الدین نطنزی، به كوشش ژان اوبن، تهران، 1336 ش. 

سیدعلی آل داود

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: