صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اینالجق /

فهرست مطالب

اینالجق


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اینالْجُق، ملقب به غایرخان (مق‍ 617 ق/ 1220م)، از امیران دولت خوارزمشاهی و فرمانروای اترار. نام او را در منابع به صورتهای گوناگون آورده‌اند (نسوی، 85؛ جوینی، 1/ 60؛ رشیدالدین، 1/ 297؛ میرخواند، 4/ 402؛ نك‍ : قفس اوغلی، 296؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ابراهیم اینال). در اینكه اینالجق نام است، یا لقب، نیز نظر قطعی نمی‌توان داد. دورفر آن را به معنای صاحب منصب عالی رتبه و لقب فرمانروایان قرقیز دانسته (IV/ 196)، و بارتولد به معنای شاهزاده آورده است (2/ 830). 
اینالجق را دایی سلطان محمد خوارزمشاه، یا از نزدیكان مادر او دانسته‌اند (رشیدالدین، جوینی، همانجاها؛ وصاف، 563؛ نیز نك‍ : ابوالغازی، 38). در زمان سلطان محمد به سبب نفوذ فراوان مادرش تركان خاتون، طایفۀ قنقلیها و از جمله اینالجق صاحب قدرت بسیار و مقامهای مهم شدند. به نوشتۀ ابوالغازی، در پی ازدواج تكش با تركان خاتون، اینالجق مسلمان شد و با دریافت لقب غایرخان، به فرمانروایی تركستان، یعنی نواحی اترار، طراز و بلاساغون رسید (همانجا؛ برای لقب غایرخان، نك‍ : هاورث، I/ 19؛ بارتولد، همانجا). 
وقتی سلطان محمد در 614 ق/ 1217 م تصمیم به لشكركشی به سوی بغداد گرفت، چون از ملك تاج‌الدین بلگاخان، صاحب اترار دل نگران بود، او را به شهر نسا تبعید كرد (نسوی، 66). می‌توان حدس زد كه انتصاب اینالجق به فرمانروایی اترار و اعطای لقب غایرخانی به او نیز مربوط به همین زمان بوده است. شهرت اینالجق، بیشتر به سبب واقعۀ اترار، یعنی قتل بازرگانان وابسته به چنگیزخان است. این واقعه را در 615 ق/ 1218 م (بارتولد، 2/ 829)، یا اواخر سال 614 ق/ 1217 م دانسته‌اند (قفس اوغلی، 299). در واقعۀ اترار بنابر مشهور حدود 450 تاجر كشته شدند، اما «تاریخ سری مغولان» شمار آنها را 100 نفر I/ 189؛ نیز نك‍ : گروسه، 391)، و ابن عبری 150 نفر (ص 400-401) یاد كرده است. بیشتر منابع تاریخی، قتل عام بازرگانان را به دلیل گزارش مغرضانۀ اینالجق و ناشی از طمع در اموال آنها، و نیز بنا به دستور سلطان محمد خوارزمشاه ذكر كرده‌اند (نك‍ : جوینی، 1/ 60-61، 2/ 99؛ شبانكاره‌ای، 140؛ ابن عبری، 401؛ منهاج، 1/ 311؛ رشیدالدین، 1/ 471، 474؛ قس: ابن اثیر، 12/ 362). به نوشتۀ نسوی، در پی این واقعه، چنگیزخان از سلطان محمد، تسلیم اینالجق را درخواست كرد، اما چون بیشتر لشكریان سلطان محمد از قبیلۀ اینالجق بودند، وی از این كار سر باز زد (ص 87- 88). 
به دنبال لشكركشی چنگیزخان به ایران (رجب 616)، سلطان محمد خوارزمشاه فرماندهی نیروهای مدافع اترار را به اینالجق سپرد (جوینی، 1/ 64؛ نسوی، 90). به رغم پیشروی وسیع و سریع قوای مغول در ماوراءالنهر، اترار از خود مقاومت شگفت‌انگیزی نشان داد و محاصرۀ آنجا 5 ماه طول كشید. پس از آن، مقاومت شهر در هم شكسته شد و اینالجق با 20 هزار نفر از نیروهای خود به قلعۀ شهر پناه برد (جوینی، 1/ 64-65؛ رشیدالدین، 1/ 489) و حدود یك ماه دیگر به مقاومت ادامه داد. او نیروهای خود را در دسته‌های 50 نفری از قلعه بیرون می‌فرستاد تا با مغولان بجنگند. آنان تا آخرین نفر جنگیدند و بدین ترتیب، گروه كثیری از مغولان از میان رفتند. چنگیزخان دستور داده بود تا اینالجق را زنده دستگیر كنند. از این رو، مغولان نبرد با او و نیروهایش را ادامه دادند تا دیگر برایش نیرویی باقی نماند. پس، با دو تن از یارانش به مقاومت ادامه داد، تا آنكه آن دو نیز كشته شدند. آنگاه كنیزان خشت از دیوار به او می‌دادند و او به سوی دشمن می‌افكند (جوینی، رشیدالدین، همانجاها). در چنین حالی، مغولان او را اسیر كردند و نزد چنگیزخان كه پس از فتح بخارا در كار محاصرۀ سمرقند بود، فرستادند (617 ق). به دستور چنگیزخان در كوك سرای سمرقند (جوینی، 1/ 66) «سیم گداخته در چشم و گوش او ریختند تا بدین عذاب كشته گشت» (نسوی، 91). 

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به كوشش انطون صالحانی، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترك، به كوشش دمزون، سن پترزبورگ، 1871 م؛ بارتولد، و. و.، تركستان‌نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1366 ش؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329-1334 ق/ 1911-1916 م؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به كوشش محمدروشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ شبانكاره‌ای، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363 ش؛ قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داود اصفهانیان، تهران، 1367ش؛ گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میكده، تهران، 1353 ش؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، كابل، 1342 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نسوی، محمد، سیرة السلطان جلال‌الدین منكبرتی، به كوشش احمد حمدی، قاهره، 1953 م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1269 ق؛ نیز: 

Doerfer, G., Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1975; Howorth, H. H., History of the Mongols, New York, 1876; The Secret History of the Mongols, tr. F. W. Cleaves, London, 1982. 
عبدالرسول خیراندیش
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: