صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / المریه /

فهرست مطالب

المریه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَلْمَریّه، شهر و ایالتی در جنوب شرقی اندلس، در ساحل مدیترانه. جغرافی‌نگاران مسلمان المریه را در کورۀ البیره و از اقلیم چهارم دانسته‌اند (یاقوت، 4/ 517؛ ابوالفدا، 176؛ قس: ادریسی، 2/ 537) که میان مرسیه در شرق، و غرناطه و مالقه در غرب موقعیت مهمی داشت (زهری، 101؛ ابوالفدا، همانجا). المریه در آغاز به عنوان قلعۀ نگهبانی، به فرمان عبدالرحمان بن محمد (حک‍ ‍300-350 ق/ 913-961 م) خلیفۀ اموی اندلس در 343 ق/ 954م بنا شد و شهر شدن آن به بجّانه، دیگر شهر ساحلی و نوپای اسلامی ارتباط دارد؛ زیرا به عنوان برج دیده‌بانی برای حراست از شهر بجانه احداث شده بود. پس از چندی المریه لنگرگاه و بارانداز بجانه گردید (ابن‌حوقل، 1/ 110؛ ابن‌دلایی، 86؛ ابن عبدالمنعم، 537؛ سالم، 19-20). سپس با توسعۀ روزافزون المریه، بجانه رو به اضمحلال نهاد و از توابع المریه شد (نک‍ : ابن دلایی، 87؛ ابن سعید، 2/ 190؛ ابن عبدالمنعم، 80). از دیگر توابع المریه شهرهایی چون برجه، دَلایه (ادریسی، 2/ 563) بَرشانه، شَنِش، اَندَرَش (ابوالفدا، همانجا) بَیره (مقری، نفح ... ، 1/ 142-143)، اَدره، بالش و بَلیسانه (EI2, VI/ 576) را می‌توان نام برد. 
المریه به سرعت رو به پیشرفت نهاد و همچون اشبیلیه، به عنوان پایگاه بزرگ دریایی برای دفاع از سواحل اندلس شهرت یافت. در 319 ق/ 931 م ناوگان المریه متشکل از 120 فروند کشتی به فرماندهی محمد بن رُماحِس به سرزمین عِدوه در ساحل مغرب حمله برد (ابن حیان، 5/ 287، 312-313). در 321 ق/ 933 م پس از بازسازی دارالصناعۀ المریه، ناوگان مستقر در آنجا تقویت شد و این شهر به صورت پایگاهی مجهز درآمد که عملیات دریایی بر ضد فرنگان و جزایر شرقی، مانند مَیورقه، و اهدافی متعلق به فـاطمیان از آنجا سازماندهی می‌شد (نک‍ : همو، 5/ 323-324، 366-369، 454؛ ابن‌دلایی، 81-82؛ یاقوت، همانجا؛ ابن‌اثیر، 8/ 512-513). در 343ق/ 954م حسن بن علی کلبی، عامل صقلیه، به دستور معز، خلیفۀ فاطمی، به المریه حمله برد و کشتیهای آنجا را به آتش کشید و شهر را غارت کرد. الناصر، عبدالرحمان بن محمد خلیفۀ اموی اندلس نیز متقابلاً حمله‌ای را به سواحل افریقیه ترتیب داد (ادریس، 582-583؛ قس: ابن اثیر، 8/ 512-513، که 344 ق آورده است). در 343، یا 344 ق الناصر شهر المریه را بازسازی کرد و بارویی سنگی و استوار پیرامون آن کشید (ابن دلایی، 86؛ ابن‌عبدالمنعم، 537- 538). 
حَکَم المستنصر، جانشین الناصر (حک‍ ‍350-366 ق) به تقویت پایگاه المریه پرداخت. وی در 353 ق برای دفع حملۀ احتمالی فاطمیان، از استحکامات دفاعی شهر بازدید کرد و همچنین برای دیدن دژ قبطه، از توابع المریه، به این شهر رفت (ابن‌عذاری، 2/ 236؛ قس: ابن خطیب، الاحاطة، 1/ 478- 479). در آن هنگام شمار کشتیهای ناوگان المریه به 300 فروند می‌رسید (همان، 1/ 479). به دنبال انتشار شایعۀ تحرک نُرمانها و به خطر افتادن سواحل غربی اندلس، در اوایل رمضان 360/ ژوئن 971 فرمانده نیروی دریایی اندلس با ناوگان المریه به سمت اشبیلیه راند و پس از دفع نرمانها به المریه بازگشت (ابن عذاری، 2/ 241؛ قس: ابن خطیب، اعمال ... ، 41-42). پس از آن المستنصر به تقویت ناوگان خود پرداخت، چنانکه شمار کشتیهای جنگی و غیر جنگی المریه به 600 فروند رسید (همان، 42). 
پیش از آشوبهایی که به سقوط خلافت اموی و آغاز دورۀ ملوک الطوایف در اندلس انجامید، کسانی چون ابن‌مَسلمه، قاسم بن عبدالرحمان، ابن حُدَیر، ابن‌فرجون، ابن‌صاعد و عبدالرحمان بن رویش بر المریه حکم راندند (ابن‌دلایی، 82-83؛ ابن خطیب، همان، 211). المریه در زمان خیران عامری که در محرم 405/ ژؤئیۀ 1014 بر آنجا دست یافته بود، راه شکوفایی و آبادانی پیمود (ابن دلایی، 83؛ ابن اثیر، 9/ 269؛ ابن خطیب، همان، 210-212؛ قس: قلقشندی، 5/ 253، که 409 ق آورده است). 
پس از مرگ خیران در 419 ق/ 1028 م یار او، عمیدالدوله ابوالقاسم زُهَیر عامری به حکومت المریه رسید (ابن‌دلایی، همانجا؛ ابن‌عذاری، 3/ 166؛ ابن‌خطیب، همان، 215-216؛ قلقشندی، همانجا؛ قس: ابن‌اثیر، 9/ 278). زهیر قلمرو خود را از المریه تا نواحی طلیطله در سمت شمال توسعه داد (همو، 9/ 291؛ ابن عذاری، 3/ 168- 169). المریه در زمان زهیر نیز گاه به امویان و زمانی به حمودیان وفادار بود (ابن اثیر، 9/ 286؛ ابن عذاری، 3/ 191؛ ابن خطیب، همان، 140، 146). پس از زهیر ابوبکر رُمَیمی مدت کوتاهی زمام امور را به دست گرفت و سپس عبدالعزیز بن عبدالرحمان المنصور، نوادۀ ابن ابی عامر، حاکم بلنسیه، در 429ق بر المریه مستولی شد (ابن دلایی، 83-84؛ ابن اثیر، 9/ 286، 289، 291؛ ابن عذاری، 3/ 166، 174، 191-193). با مرگ عبدالعزیز، پسرش عبدالله (محمد) در مرسیه مستقر شد و بلنسیه را زیر فرمان درآورد، اما در 433ق/ 1042م وزیرش ابوالاحوَص مَعَن بن صُمادِح تُجیبی او را کنار زد و قدرت را در المریه به دست گرفت (ابن دلایی، 84؛ ابن اثیر، 9/ 289-291؛ ابن عذاری، 3/ 167، 174، 192-193؛ ابن خلکان، 5/ 39-40). المریه در زمان حکومت ابن صمادح به اوج شکوفایی رسید (ابن‌دلایی، همانجا). پس از مرگ ابن صمادح در 443 ق/ 1051 م، پسرش ابویحیى محمد بن معن المعتصم به جای او به امارت نشست (ابن‌اثیر، 9/ 291؛ ابن‌عذاری، 3/ 167- 168، 174؛ ابن‌خطیب، همان، 190؛ قس، ابن‌دلایی، همانجا، که 446ق آورده است). المریه در این روزگار با اعلام وفاداری به هشام اموی موضع مخالف خود را با بربرها ادامه داد (ابن عذاری، 3/ 219) و زمـانی نیز خطبه به نـام حمودیـان بـود (نک‍ : ابوعبید، 2/ 818؛ قلقشندی، 5/ 248). 
به دنبال حرکت توسعه‌طلبانۀ مسیحیان قشتالی برای تصرف شهرهای اندلس، سپاهیان المریه در 478 ق/ 1085 م به فرماندهی عزالدوله (معزالدوله) احمد، پسر و ولی‌عهد المعتصم، یوسف بن تاشفین، امیر مرابطی را در جنگ با صلیبیان به سرکردگی آلفونسوی ششم یاری رساندند (سالم، 81). پس از شکست سخت آلفونسو از این تاشفین در رجب 479/ اکتبر 1086 در نبرد زَلّاقه (نک‍ : ابن خلکان، 7/ 115-117)، در 481 ‌ق/ 1088م نیز سپاه المریه در محاصرۀ دژ لِیّیط در شرق اندلس شرکت کرد، اما با مقاومت دشمن و اختلاف مسلمانان، این محاصره شکسته شد ( الحلل ... ، 66- 69؛ ابن خطیب، اعمال، 246-247). چندی بعد یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت تا با برچیدن این دولتهای کوچک اندلس، جبهۀ واحدی برای مقابله با خطر روز افزون مسیحیان ترتیب دهد. از این رو سپاه مرابطی، المریه را محاصره کرد و در 484 ق بر آن دست یافت (عبدالله زیری، 167- 168؛ مراکشی، 74؛ ابن خطیب، همان، 191-192؛ الحلل، 72). پس از استیلای مرابطون، چندی عمر بن ذمام بن معتز صنهاجی و سپس امیر تاشفین بن علی بر المریه حکم راندند (سالم، 88). 
پس از مرگ تاشفین بن علی (539 ق/ 1144 م) مردم المریه که به دولت موحدون اعلام وفاداری کرده بودند، چندی بعد بر یوسف بن مخلوف، حاکم دست نشاندۀ موحدون، شوریدند و او را به قتل رساندند و در پی آن ابویحیى عبدالله بن محمد ابن رُمَیمی را به امیری برگزیدند. ابن‌رمیمی تا سقوط المریه به دست مسیحیان حکومت کرد (مراکشی، 210-211؛ مقری، نفح، 3/ 533، 4/ 463، 464). در 542ق/ 1147م آلفونسوی هفتم (نک‍ : ه‍ د، 2/ 81) پادشاه قشتاله، المریه را پس از 3 ماه محاصره تصرف کرد و بسیاری از مسلمانان و علما را کشت و گروهی را به اسارت درآورد (یاقوت، 4/ 517؛ مراکشی، همانجا؛ ابن اثیر، 11/ 121؛ مقری، همان، 4/ 461-463). تلاش موحدون برای بازپس‌گیری این شهر در 546 ق/ 1151 م نتیجه‌ای نداد (ابن اثیر، 11/ 156-157؛ مقری، همان، 4/ 378). تا اینکه آنان پس از استیلا بر جنوب اندلس توجه خود را به المریه معطوف داشتند و قشتالیان را از زمین و دریا در محاصره گرفتند و سرانجام پس از 7 ماه المریه را در 552 ق به تصرف درآوردند و به 10 سال سلطۀ مسیحیان بر آن شهر پایان دادند (مجموع رسائل، 71- 78؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خطیب، الاحاطة، 1/ 264-265، 271؛ مقری، همان، 4/ 463؛ قس: ابن اثیر، 11/ 223-224). موحدون به بازسازی شهر دست زدند و والی آنجا، ابوالعباس احمد بن کمال، مسجد جامع و استحکامات شهر را ترمیم کرد (ابن‌سعید، 2/ 213؛ سالم، 98). با این حال، المریه در عصر موحدون موقعیت درخشان دورۀ ملوک الطوایف و مرابطون را نداشت و از این دوره، حومۀ غربی شهر ــ که تا به امروز به همان صورت باقی است ــ کاملاً متروک شد و شمار ساکنان شهر کاهش یافت (همو، 115). 
با انحطاط کار موحدون و دست انداختن رؤسای اندلس بر شهرها و نواحی، امیر مرسیه (621-635 ق/ 1224- 1238 م) به نام عباسیان بر تمام شرق اندلس چیره شد (مقری، همان، 1/ 447). 
پس از سقوط شهرهای جنوب اندلس به دست مسیحیان در اواخر سدۀ 9 ق/ 15 م، المریه پایگاه و پناهگاه مسلمانان، سرانجام در ربیع‌الاول 895/ فوریۀ 1490 به تصرف فردیناند پنجم پادشاه کاستیل و ایزابل اول ملکۀ آراگون درآمد و به این ترتیب راه برای تصرف غرناطه، آخرین پایگاه اسلامی در اندلس، هموار شد (مقری، همان، 4/ 522؛ عنان، نهایة ... ، 226-227). 
از آثار مهم بر جای ماندۀ دوران اسلامی، المریه، به مسجد جامع آن می‌توان اشاره کرد که امروزه کلیسای سان خوان یا کاتدرال نامیده می‌شود (سالم، 145، 149-150؛ عنان، الآثار ... ، 267-270).

سوابق فرهنگی

المریه از مراکز معتبر علمی و ادبی اندلس بود و چهره‌هایی نام‌آور در علوم گوناگون از این شهر برخاسته، و یا در آنجا تحصیل کرده‌اند؛ از جملۀ آنان احمد بن علی ابن خاتمه (د 770 ق) است که تاریخ این شهر را با عنوان مَزیّة المریة علی غیرها من البلاد الاندلسیة تألیف کرده است (ابن خطیب، الاحاطة، 1/ 83). مقری در نفح الطیب (2/ 175-176، 5/ 360-362، 475) و ازهار الریاض (1/ 23، 25، 3/ 8- 9) از این کتاب استفاده کرده است. دیگر مورخ اهل المریه و معاصر ابن خاتمه، ابن حاج ابوالبرکات محمد بِلِّفیقی (د 770 ق) است که کتابی با عنوان تاریخ المریة تألیف کرد (ابن خطیب، همان، 2/ 143-145، 148). از این دو کتاب ابن خاتمه و ابن‌حاج (ه‍ م م) امروزه اثری در دست نیست. از دیگر مورخان المریه باید از ابن حُبَیش (د 584 ق) یاد کرد (‌ابن‌ابار، التکملة ... ، 3/ 573-575؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 3/ 310-312). 
ادب عربی نیز در المریه رواج و رونق داشت و کسانی در آنجا به تعلیم لغت و نحو اشتغال داشتند (نک‍ : حمیدی، 76، 105؛ سلفی، 50، 51). احمد بن دَرّاج قسطلی شاعر و احمد بن عباس کاتب در دربار خیران و زُهیر به سر می‌بردند (ابن‌بسام، 1(1)/ 43، 74 به بعد، 2(1)/ 151، 160 به بعد؛ ابن خطیب، اعمال، 212-215). از شاعران دربار معتصم بن صمادح نیز از کسانی چون ابن حداد (د 480 ق)، محمد ابن عُباده معروف به این قزاز و ابن‌شهید (بعد از 444ق) می‌توان یاد کرد (ابن‌بسام، 2(1)/ 180، 195- 199، 201، 218-223، 299-300؛ ضبی، 394-395؛ ابن عذاری، 3/ 175؛ ابن خطیب، همان، 190؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 3/ 339) معتصم و فرزندان او نیز خود شاعرانی خوش قریحه بودند (نک‍ : مقری، نفح، 3/ 328- 329، 367- 368). از علمای بزرگ نحو لغت کسانی همچون محمد ابن مَعمر (د بعد از 524ق)، سلیمان بن محمد ابن طراوه (د 528ق) و ابن ورد تمیمی (د 540 ق) را می‌توان نام برد (ابن‌سعید، 2/ 208؛ مقری، همان، 3/ 384، 397؛ ابن خطیب، الاحاطة، 1/ 169-171؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 4/ 134). علم تفسیر و قرائات نیز در المریه رونق داشت و کسانی چون ابوبکر محمد بن ابراهیم غسّانی (د 636 ق)، ابن‌ ابی العیش و ابوبکر احمد بن یحیى المری در این دانش نامبردار بودند (ابن ابار، المعجم ... ، 126؛ ابن عبدالملک، 1(1)/ 70؛ ابن خطیب، همان، 3/ 24، 97). ابوعلی حسین بن محمد صفدی، معروف به ابن سکره (د 514) هم فقیه و محدثی بزرگ بود و در المریه مجلس تدریس و تحدیث داشت (نک‍ : ابن‌ابار، همان، 10، 15-16، 124، جم‍ ؛ برای شمـاری دیگر از فقیهـان و محدثـان المریه، نک‍ : یاقوت، 4/ 517-518؛ حمیدی، 75؛ ابن‌عبدالملک، 1(1)/ 105؛ مقری، نفح، 2/ 76-77، 4/ 462). در زمینۀ جغرافیا نیز مؤلفانی بزرگ، مانند ابن‌دلایی (د 478 ق) و ابوعبید بکری (د 487ق) بدانجا منسوبند (نک‍ : ه‍ د، 3/ 511، 5/ 696). 
المریه خلوتگاه زاهدان و عابدان نیز بود (ابن‌خطیب، مشاهدات، 83). از مشایخ بزرگ صوفیه در المریه ابوالعباس احمد بن محمد بن موسى ابن عَریف (د 536 ق) است که پیروانی در طریقت داشته است (ابن‌ابار، همان، 18-22؛ مقری، همان، 3/ 229-230؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 4/ 286). 

مآخذ

ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، 1882 م؛ همو، المعجم، مادرید، 1885م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن بسام، علی، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، قاهره، 1358-1361ق/ 1939-1942م؛ ابن حوقل، محمد، صورة‌الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938 م؛ ابن‌حیان، حیان، المقتبس، به کوشش پ. چالمتا و دیگران، مادرید، 1979م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1393-1395 ق/ 1973-1975 م؛ همو، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956 م؛ همو، مشاهدات، به کوشش احمد مختار عبادی، اسکندریه، 1958 م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن دلایی، احمد، ترصیع ‌الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، 1965 م؛ ابن سعید، علی، المُغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1955م؛ ابن‌عبدالملک، محمد، الذیل و التکملة لکتابی الوصول و الصلة، به کوشش محمد بن شریفه، بیروت، 1969 م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1983م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ ادریس بن حسن، تاریخ الخلفا الفاطمیین بالمغرب، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1985 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق/ 1989 م؛ الحلل الموشیة، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، 1399 ق/ 1979م؛ حمیدی، محمد، جذوة المقتبس، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، قاهره، 1372 ق/ 1952 م؛ زهری، محمد، الجعرافیة، به کوشش محمد حاج صادق، پورت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ سالم، عبدالعزیز، تاریخ مدینة المریة الاسلامیة، اسکندریه، 1984 م؛ سلفی، احمد، اخبار و تراجم اندلسیة، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1963 م؛ ضبی، احمد، بغیة الملتمس، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، 1884 م؛ عبدالله زیری، مذکّرات، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1955 م؛ عنان، محمدعبدالله، الآثار الندلسیة الباقیة، قاهره، 1381 ق؛ همو، نهایة الاندلس، قاهره، 1408 ق؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383 ق/ 1963 م؛ مجموع، رسائل موحدیة، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، 1941 م؛ مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368 ق/ 1949 م؛ مقری، محمد، ازهار الریاض، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1358 ق/ 1939 م؛ همو، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق/ 1968 م؛ یاقوت، بلدان، نیز: 

EI2.
محمد رضا ناجی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: