احمد بن خصیب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 7 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225515/احمد-بن-خصیب
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
اَحْمَدِ بْنِ خَصیب، ابوالعباس (د 265 ق / 879 م)، وزیر و دیوان سالار متنفذ عباسیان. از تاریخ تولد و آغاز زندگانی او اطلاعی در دست نیست. از آنجا كه وی را جرجرایی خواندهاند (نك : صفدی، 6 / 372)، ظاهراً بایستی در جرجرایا (شهری میان واسط و بغداد) زاده شده باشد. خصیب، پدر احمد، در زمان خلافت هارون الرشید (170-193 ق / 786- 809 م) حاكم مصر بود (ابن ندیم، 125؛ ذهبی، 1 / 116) و این امر در راهیابی احمد به دربار بیتأثیر نبوده است. كهنترین گزارش تاریخی دربارۀ احمد به زمان خلافت معتصم 218-227 ق / 833-842 م) باز میگردد و آن هنگامی است كه سپاهیان معتصم به فرماندهی اشناس ترك در 223 ق با احمد بن خلیل درگیر شده بودند و احمد بن خصیب با یك تن دیگر، آشتیجویانه به نمایندگی از جانب اشناس نزد احمد بن خلیل در رفت و آمد بود تا مگر آتش جنگ خاموش شود (طبری، 9 / 75). احمد تا اوایل دوران خلافت وثق (227-232 ق) كه اشناس زنده بود، همچنان كاتب و مشاور او بود (یعقوبی، 2 / 481). چنین مینماید كه وی در این دوران از نفوذ و قدرتی برخوردار بوده است، زیرا از روایت طبری چنین برمیآید كه كاتبانی زیر دست او بودهاند (9 / 125). احمد بن خصیب با تكیه بر مناصب و مقامهای خود ثروت فراوانی اندوخته بود و برخی گزارشها دربارۀ او حكایت از آن دارد كه خانۀ بسیار مجللی در سامرا داشت (تنوخی، نشوار ... ، 8 / 49). به همین سبب در 229 ق كه واثق در اقدامی خشونتبار، چند تن از دبیران و كارگزاران دیوانها را دستگیر كرد و داراییهایشان را مصادره نمود، بر او نیز خشم گرفت، مالی هنگفت او وی ستاند و به زندانش انداخت و به برادر و مادر او هم آزار رساند (یعقوبی، طبری، همانجاها؛ تنوخی، الفرج ... ، 2 / 63؛ نیز نك : یغموری، 306). ابن زیات، وزیر واثق، احمد و دیگران را در زندان نگاهداشته بود تا بازماندۀ داراییهای خود را نیز بازپس دهند، اما سرانجام به پایمردی قاضی احمد بن ابی دؤاد و بهرغم مخالفت ابن زیات، همگی آنان آزاد شدند (تنوخی، همان، 2 / 63-64). دوران خلافت متومكل (232-247 ق / 847-861 م) در زندگی سیاسی احمد بن خصیب دارای اهمیت ویژهای است، زیرا هنگامی كه متوكل در 235 ق پسرش منتصر را به عنوان نخستین ولیعهد برگزید و تدبیر امور مصر و مغرب را به او سپرد، احمد بن خصیب كه ظاهراً از مدتها پیش روابط نزدیگی با منتصر داشت، رسماً به سمت دبیر و مشاور در كنار او بود (نك : یعقوبی، 2 / 487) و این دوستی تا پایان عمر منتصر هیچ گاه به سردی نگرایید (مثلاً نك : مسعودی، مروج ... ، 7 / 299). البته چنین پیشرفتهایی در آن دوره كه تركان بر دستگاه حكومت چیره بودند، بیهماهنگی با آنان شدنی نبود. به هر حال دو گزاش از كندی (ص 473) و تنوخی (همان، 1 / 249-250، به نقل از جهشیاری) احمد را در سالهای 240 و 241 ق در زمرۀ دبیران و نزدیكان متوكل نشان میدهد. در واپسین سالهای خلافت متوكل، روابط خلیفه با منتصر سخت به تیرگی گرایید و منتصر با یاری تركان در دسیسهای پدر را كشت (یعقوبی، 2 / 492). چنین به نظر میرسد كه احمد نیز در این ماجرا بینقش نبوده است، زیرا از اینكه دیگر فرزندان متوكل به قدرت دست یابند و از او و دیگر دسیسهگران انتقام بگیرند، در هراس بود (نك : همو، 2 / 494؛ طبری، 9 / 244، 256). وی در روزبه خلافت نشستن منتصر، در جمع كارگزاران دولتی، نوشتهای خواند و در آن از قول منتصر، قتل متوكل را به فتح بن خاقان نسبت داد (همو، 9 / 234). احمد در دورۀ كوتاه خلافت منتصر (247- 248 ق) به وزارت رسید (یعقوبی، 2 / 493؛ مسعودی، التنبیه ... ، 314). او كه از نفوذ فرزندان متوكل، معتز و مؤید، بیمناك بود، همراه با وصیف و بغا، دو تن از متنفذان ترك میكوشید تا منتصر دو برادر خود را از جانشینی خلع كند (نك : طبری، 9 / 244). احمد همچنین بر آن بود كه از اقتدار تركان بكاهد، چنانكه زیركانه از خلیفه خواست تا وصیف را به مرز روم فرستد؛ خلیفه نیز با تدبیری وصیف را بدین كار برانگیخت و او را به آنجا گسیل كرد (نك : همو، 9 / 240 به بعد). احمد همچنین فرمان داده بود تا همۀ دارییهای محمد بن موسی ابن فرات (ه م) را كه از كارگزارانش بود، مصادره كنند (مسعودی، مروج، 7 / 297- 298). احمد در دورۀ وزارت خود با اینگونه رفتارهای ناخوشایند و خشونت با دیگران، انتقادها و نكوهشهایی بر ضد خویش برانگیخته بود كه بازتابش در منابع دیده میشود (مثلاً نك : همان، 7 / 296؛ ابنعبدربه، 3 / 10). همین رفتار خشونتآمیز او را، ابوالعینا دستمایۀ هجوی تند و گزنده بر ضد وی در خطاب به خلیفه كرده است (یاقوت، 17 / 303-304). پس از مرگ منتصر، احمد بن خصیب به انگیزۀ دور ساختن فرزندان متوكل از این منصب، احمد بن محمد بن معتصم را به تركان پیشنهاد كرد آنان نیز پذیرفتند و او با لقب مستعین به خلافت نشست (248-252 ق). پسران متوكل از این گزینش سخت خشمگین بودند، و نزاع میان آنان و تركان نیز به پیروزی تركان انجامید. بدینسان خلافت مستعین استوار گردید، اما سررشتۀ كارها به دست احمد بن خصیب، اوتامش ترك و كاتبش شجاع بن قاسم بود (یعقوبی، 2 / 494). مستعین در آغاز كار به احمد سمت وزارت داد، ولی دیری نپایید كه احمد جای خود را به اوتامش داد و خود به سمت دبیری تنزل یـافت (طبـری، 9 / 256؛ نیـز نك : مسعودی، التنبیه، 315؛ صفدی، 6 / 372). از خلافت مستعین بیش از 4 ماه نگذشته بود كه رابطۀ احمد با تركها تیره شد و آنان مستعین را بر ضد احمد تحریك كردند. مستعین بر او خشم گرفت و پس از مصادرۀ داراییهای او و فرزندش، وی را به مغرب تبیعد كرد (یعقوبی، 2 / 494؛ طبری، 9 / 259؛ نیز: نك : آبی، 7 / 420). سبب تیرگی روابط احمد و تركها چندان روشن نیست. در دوران تیرگی روابط احمد و تركان، بحتری قصیدهای در ستایش مستعین و نكوهش احمد سرود و سخت به او تاخت و او را به خیانت در بیتالمال متهم كرد و در نكوهش وی تا بدانجا پیش رفت كه حتی ریختن خونش را حلال دانست (نك : بحتری، 3 / 1636- 1638؛ صولی، 112-113)؛ در حالی كه همین بحتری در خلافت منتصر شعرهای ستایشآمیز برای احمد گفته بود و احمد نظر خلیفه را كه از بحتری دل خویش نداشت، برگردانده، و از بخشش خلیفه نیز او را بهرهمند كرده بود (صولی، همانجا؛ نیز نك : مرزبانی، 302-303). ابوالعینا نیز در این دوران رسالۀ مستقلی در نكوهش و هجو احمد نوشت (نك : حصری، 3 / 809-810). از 248 ق كه تبعید احمد آغاز شد، تا به هنگام مرگش، گزارشی از اینكه وی دوباره به منصبی رسیده باشد، در دست نیست. از بازماندگان احمد، نوادۀ او احمد بن عبدالله یك چند وزیر مقتدر عباسی بود و در 314 ق از كار بركنار شد (نک : سمعانی، 5 / 151؛ ابن طقطقی، 269-270).
آبی، منصور، نثر الدر، قاهره، 1990 م؛ ابن طقطقی، محمد، الفخری، بیروت، 1400 ق؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ بحتری، ولید، دیوان، به كوشش حسن كامل صیرفی، قاهره، 1963 م؛ تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ همو، نشوار المحاضرة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ حصری، ابراهیم، زهر الآدب، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1373 ق؛ ذهبی، محمد، دول الاسلام، حیدرآباد دكن، 1364 ق؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دكن، 1385 ق / 1966 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش ددرینگ، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ صولی، محمد، اخبار البحتری، به كوشش صالح اشتر، دمشق، 1378 ق / 1958 م؛ طبری، تاریخ، كندی، محمد، «اخبار قضاة مصر»، الولاة والقضاة، به كوشش روون گست، بیروت، 1908 م؛ مرزبانی، محمد، الموشح، به كوشش محبالدین خطیب، قاهره، 1385 ق؛ مسعودی، علی، التنبیه والاشراف، به كوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، 1357 ق / 1938 م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش باربیه دُمنار، پاریس، 1873 م؛ یاقوت، ادبا؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م؛ یغموری، یوسف، نور القبس، اختصار المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به كوشش رودلف زلهایم، بیروت، 1384 ق / 1964 م.
ناصر گذشته
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید