احمد بن ابی الحواری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 7 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225493/احمد-بن-ابی-الحواری
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
اَحْمَدِ بْنِ اَبِی الْحَواری، ابوالحسن (164-246 ق / 781-860 م)، از مشاهیر عرفای شام. ابوالحواری را برخی از منابع، كنیۀ پدرش عبدالله (ابن ماكولا، 3 / 216؛ ابن ملقن، 31) و برخی دیگر كنیۀ جدش میمون دانستهاند (ابن منذر، 1(1) / 47؛ ابن حبان، 8 / 24؛ خولانی، 51؛ ابن ابی یعلی، 1 / 78). كنیۀ او به اختلاف ابوالحسین یا ابوالعباس نیز یاد شده است (ابن حبان، همانجا؛ قشیری، 410؛ شعرانی، 1 / 82). گفتهاند كه اصل او از كوفه بوده، و در دمشق زیسته است (هجویری، 146؛ ابنعساكر، 50؛ سمعانی، 4 / 296؛ ابنكثیر، 10 / 363). خانوادۀ او به زهد و ورع و عرفان معروف بودهاند. پدرش و همسرش رابعه (یا رایعۀ) شامیه، و برادرش محمد و فرزندش عبدالله جملگی از زهاد بودهاند (سلمی، 88؛ یافعی، 212-213؛ ابن ملقن، 35)، و خود او را نیز گاه با لقب زاهد یاد كردهاند (دارقطنی، 2 / 929؛ ابن عساكر، همانجا). او از وكیع بن جراح و ولید بن مسلم و برخی دیگر از ثقات روایت كرده است و عبدالله بن محمد مقدسی، حسین بن عبدالله قطان رقی، ابوزرعه، ابوحاتم رازیان و دیگران از او روایت كردهاند (نصری، 1 / 204، 261-265؛ دارقطنی، همانجا؛ ابونعیم، 10 / 5-24؛ سمعانی، همانجا). احمد در تصوف از مریدان ابوسلیمان دارانی بوده است و با مشایخی همچون سفیان بن عیینه، احمد بن عاصم انطاكی، فضیل بن عیاض بشر بن سری و ابنسماك نیز مصاحبت داشته است (نصری، 1 / 557؛ سراج، 53؛ سلمی، 88، 129؛ ابونعیم، 8 / 300، 9 / 255؛ خواجه عبدالله، 43، 123؛ جامی، 65). او همچنین قاسم بن عثمان جوعی را دیده، و از او سخنانی نقل كرده (ابنجوزی، صفة ... ، 4 / 236)، و با احمد بن حنبل نیز آشنایی داشته است (نصری، 1 / 305، 463). از میان كسانی كه مصاحبت او را دریافتهاند، میتوان از ابوالحسین نوری نام برد (سلمی، 151؛ خواجه عبدالله، 190). گفتهاند كه احمد 30 سال علم آموخت و سپس كتابهای خویش را در آب ریخت و گفت: «نیكو دلیلی تو، اما پس از رسیدن به مقصود، مشغول بـودن به دلیل محـال بود» (عطـار، 345؛ نیز نك : ابونعیم، 10 / 6-7؛ ابن ملقن، 32). برخی گفتهاند كه وی در حال جذبه و سكر نوشتههای خود را غرق كرده است (عطار، همانجا). احمد از بزرگان مشایخ شام بود، چندانكه جنید او را «ریحانۀ شام» میخوانده است. او در طریقت دارای سخنان و اشارات لطیف است (همجویری، 146، 165؛ قشیری، عطار، ابن كثیر، همانجاها) و در تصوف كتابی نیز داشته است كه خواجه عبدالله انصاری آن را دیده، و مطلبی را از آن دربارۀ شیخ عرون بن زنابه در كتاب طبقات الصوفیه نقل كرده است (ص 276). به گفتۀ هجویری او ازجمله مشایخی است كه غنا را بر فقیر ترجیح میدهند و صف غنا را برای خلق شایستهتر از صف فقر میدانند (ص 24). وی در باب برخی دیگر از اصول و قواعد تصوف، چون جمع و تفرقه و مسألۀ سماع نیز آراء و اقوالی داشته كه در تألیفات صوفیه بدانها اشاره شده است (سراج، 271؛ هجویری، 165، 517؛ قشیری، 341). تأكید او در طریقت بر ضرورت پیروی از شریعت و سنت رسول خدا (ص) بوده، تا آنجا كه عمل بودن تبعیت از سنت را باطل میدانسته است (سلمی، 90؛ قشیری، 410). گفتهاند كه وی ولایت را افضل از نبوت میشمرده، و ازاینروی ناچار از دمشق گریخته، و مدتی در مكه به سربرده است (ابنجوزی، تلبیس ... ، 167). دربارۀ سال وفات او اختلاف است. برخی آن را در 230 ق / 845 م نوشتهاند (سلمی، 88؛ قشیری، همانجا؛ ابن جوزی، صفة، 4 / 238)، ولی قول درست همان سال 246 ق است كه شاگردش ابوزرعۀ دمشقی (نك : نصری، 2 / 710) نقل كرده است (نیز نك : ابن حبان، همانجا؛ ابنماكولا، 1 / 78؛ ابنابییعلی، سمعانی، همانجاها).
ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، 1368 ق؛ همو، صفة الصفوة، به كوشش محمد فاخوری، بیروت، 1406 ق؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دكن، 1402 ق / 1982 م؛ ابن عساكر، علی، المعجم المشتمل، به كوشش سكینه شهابی، دمشق، 1979 م؛ ابنكثیر، البدایة؛ ابنماكولا، علی، الاكمال، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دكن، 1383 ق / 1963 م؛ ابن ملقن، عمر، طبقات الاولیاء، به كوشش نورالدین شریبه، بیروت، 1406 ق؛ ابن منذر، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1405 ق؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به كوشش مهدی توحیدیپور، تهران، 1337 ش؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، به كوشش محمد سرور مولایی، تهران، 1362 ش؛ خولانی، عبدالجبار، تاریخ داریا، به كوشش سعید افغانی، دمشق، 1369 ق / 1950 م؛ دارقطنی، علی، المؤتلف و المختلف، به كوشش موفق بن عبدالله، بیروت، 1406 ق؛ سراج طوسی، عبدالله، اللمع فی التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914 م؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به كوشش پدرسون، لیدن، 1960 م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دكن، 1384 ق؛ شعرانی، عبدالوهاب، الطبقات الكبری، به كوشش احمد سعد علی، قاهره، 1954 م؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذكرة الاولیا، به كوشش محمد استعلامی، تهران، 1366 ش؛ قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، به كوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، 1408 ق؛ نصری، عبدالرحمان، تاریخ ابی زرعة الدمشقی، به كوشش شكرالله قوجانی، دمشق، 1400 ق؛ هجویری، علی، كشف المحجوب، به كوشش ژوكوفسكی، تهران، 1358 ش؛ یافعی، عبدالله، روض الریاحین، به كوشش ابراهیم عبیدی مالكی، قبرس، مؤسسة عمادالدین.
حسین لاشئ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید