صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ابیض، جرج /

فهرست مطالب

ابیض، جرج


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

اَبْیَض، جرج (5 مۀ 1880-21 مۀ 1959 / اردیبهشت 1259- اردیبهشت 1338)، فرزند الیاس، هنرپیشه و از پیشگامان تئاتر در مصر. وی در بیروت، در خانواده‌ای مسیحی متولد شد و از آن جهت به ابیض شهرت یافت كه پدر بزرگش «جرجس حاتونی» كه مردی پاك نهاد و خوش سیرت بود، همواره به حل اختلاف و درگیریهای مردم شهر خود «دلبتا» می‌پرداخت، «ذوالقلب الأبیض» خوانده می‌شد (ابیض، 25). پدرش الیاس مالك دو مهمانخانه در بیروت بود و نیز مدیریت یكی از آنها را برعهده داشت و از آنجا كه دوستدار شعر و ادب بود، بی‌گمان در ترتبیت ذوق هنری فرزندش بی‌تأثیر نبوده است (همو، 25-26؛ نیز نک‍ : بستانی). 
ابیض 14 سال بیش نداشت كه پدرش درگذشت و بار مسئولیت خانواده را بر دوش وی كه فرزند ارشد بود، افكند. با اینهمه، او كه تا 12 سالگی در مدرسۀ «برادران روحانی» درس خوانده بود، توانست در 16 سالگی از دبیرستان «حكمت» بیروت فارغ‌التحصیل شود (ابیض، 26-28؛ نیز نک‍ : آل جندی، 2 / 576) .
ابیض از نوجوانی شیفتۀ هنر نمایش بود و در تئاتر مدارس همواره نقشی فعال داشت (EI2, S). او در جشن فارغ التحصیلی نقش اول نمایش «سكه‌های سرخ» را كه در همان سال در پاریس روی صحنه بود، به زبان فرانسه اجرا كرد و اعجاب بازیگر فرانسوی همین نقش در تئاتر پاریس را كه شاهد اجرای این نمایش بود، برانگیخت. او ابیض را تشویق به تحصیل هنر نمایش در فرانسه كرد (ابیض، 28- 29)، اما ابیض كه سرپرستی خانواده را برعهده داشت، نتوانست به پیشناد او عمل كند و در 17 سالگی ناچا شد به عنوان تلگرافچی در ایستگاه راه آهن بیروت مشغول به كار شود. وی پس از چندی از بیروت به حوران منتقل شد، اما دیری نپایید كه از آن شغل چشم پوشید و به بیروت بازگشت (همو، 29-30؛ داغر، مصادر، 3(1) / 101). 
اندیشۀ مهاجرت كه ابیض از دیرباز، با وجود مخالفت شدید مادر، در سر می‌پروراند و دغدغۀ گریز از تنگنای بیروت و كشف افقهای بازتر، همواره ذهن پویای وی را به خود مشغول می‌داشت. این نیاز چندان در او نیرو گرفت كه در 18 سالگی، روزی در حالی كه همراه دوستش برای بدرقۀ شخصی، بر كشتی سوار شد، دیگر به خانه بازنگشت و با همان كشتی به اسكندریه نزد عموی تاجر خود رفت (ابیض، 30-34). پس از یك سال اقامات در آنجا، به عنوان رئیس ایستگاه «سیدی جابر»، در وزارت راه مشغول به كار شد (همو، 43-44؛ بربور، 178). در همان احوال، خبر یافت كه ارمته‌نولی هنرپیشۀ نامدار ایتالیایی به اسكندریه آمده است (1902 م). این امر شور هنر را دوباره در دل او برانگیخت و او را به صحنۀ نمایش باز كشانید (ابیض، 46- 49؛ داغر، همانجا)، 
اما ابیض كه تنها راه موفقیت را تحصیل هنر نمایش در فرانسه می‌دانست، برای تأمین هزینۀ تحصیل نخست سهم ارث پدری را از مادر مطالبه كرد (ابیض، 49-50)، چون به چیزی دست نیافت، روی به عباس حلمی دوم، خدیو مصر، آورد و در نامه‌های مكرر و بی‌پاسخی كه طی دو سال ارسال می‌داشت، از او طلب یاری كرد و در این احوال، دست از فعالیت نكشید و ضمن كار در ایستگاه راه آهن، چند تن از جوانان مصری را آموزش داد و یك گروه نمایشی آماتور فراهم آورد و چندین نمایشنامۀ عربی و اروپایی را در اسكندریه و قاهره روی صحنه برد (EI2, S). سرانجام خدیو مصر به آخرین نامۀ او كه در آن وی را به دیدن نمایش خویش دعوت كرده بود، پاسخ مثبت داد و در 11 آوریل 1904 در نمایش «برج‌نل» اثر الكساندر دوما كه در تئاتر «زیزینیا» به زبان فرانسه اجرا می‌شد، حضر یافت (ابیض، 54-55؛ داغر، همانجا؛ بستانی). 
استعداد بازیگری او و قابلیتی كه او در هنر نمایش از خود نشان داد، سخت مورد توجه خدیو مصر قرار گرفت و از این رو در 1904 م وی را به پاریس فرستاد (زركلی، 2 / 144؛ لنداو، 149؛ بستانی؛ EI2, S). 
ابیض در نخستین امتحان بخش هنرهای دراماتیك، در هنرستان موسیقی (كنسرواتوار) پاریس به سبب نارسایی صدا و ضعف بیان پذیرفته نشد، از این رو، همۀ توان خود را به كار بست و با مطالعۀ ادبیات نمایشی فرانسه و تمرین بازنگری همراه گروهی از دوستان هنرمند فرانسوی و نیز تماشای تئاترهای متعدد، به رفع نقاط ضعف خود در فن بیان نمایشی پرداخت و بدین گونه پس از یك سال، در امتحان دوم نه تنها پذیرفته شد،كه مورد ستایش و تحسین ممتحن كنسرواتوار نیز قرار گرفت و آن صدایی كه در امتحان نخست هیچ زیبندۀ تئاتر نبود، اینك «صدای طلایی نمایش» لقب گرفت (ابیض، 60-61، 63، 67- 68).
ابیض از سیلسون (1851-1930 م) هنرمند سرشناس و رئیس هنرستان موسیقی پاریس تقاضا كرد كه اجازه دهد در كلاسهای خصوصی وی نیز شركت كند و او را پذیرفت (همو، 69-70، 72؛ نیز نک‍ : لنداو، همانجا) و ابیض سرانجام توانست با احراز رتبۀ اول در فن بیان و ایفای نقشهای تراژیك از كنسرواتوار پاریس فارغ التحصیل شود و به گروه نمایشی استادش بپیوندد. مدت یك سال با این گروه همكاری كرد و در تمام شهرهای فرانسه و نیز كشورهای شمال افریقا، به اجرای نمایش پرداخت (ابیض، 79- 82؛ بستانی). 
ابیض در طول 6 سال اقامت در فرانسه، ارتباط نزدیكی با ابونظاره (ه‍ م) چهرۀ فرهیخته و مبارز تئاتر مصر، برقرار كرد (ابیض، 68- 69). در 1910 م در رأس یك گروه از بازیگران فرانسوی به مصر بازگشت (ضیف، 214؛ شلق، 479) و در سالن اپرای سلطنتی قاهره و نیز تئاتر الحمراء در اسكندریه نمایشنامه‌های مشهوری از آثار نویسندگان بزرگ جهان را به زبان فرانسه به روی صحنه برد (بربور، 178؛ بستانی؛ EI2, S). 
پس از اجرای نخستین نمایشها به زبان فرانسه از او خواسته شده تا نمایشنامه‌هایی نیز به زبان فصیح عربی (و نه لهجۀ عامیانه مصر) ترجمه و اجرا كند. در 1911 م سعد زغلول وزیر فرهنگ وقت از ابیض خواست گروهی عربی تشكیل دهد و وی بلافاصله گروه فرانسوی خود را منحل كرد و گروهی از بازیگران عرب زبان مصری تشكیل داد و آن را «الجوق العربی الكبیر» (گروه بزرگ عربی) نامید. این گروه عربی كار خود را با نمایشنامۀ موزیكال « جریح بیروت»، از آثار حافظ ابراهیم، شاعر نامدار مصری، شروع كرد كه مورد استقبال شایانی قرار گرفت (ابیض، 86- 88، 102؛ جوزی، 15-16؛ زیدان، 4 / 143). این نخستین گروه نمایش عربی بود كه به جوانب فنی هنر تئاتر و معمارهای تكنیكی آن توجه داشت و ابیض بدین گونه آغازگر حركتی در هنر نمایش مصر گردید و آن را پویایی بخشید (لنداو، 149؛ فاخوری، 4 / 31). او به كار گرفتن موسیقی در تئاتر را زمانی صحیح می‌دانست كه در ساختار نمایش نقشی مؤثر داشته باشد. ازاین‌رو گروه او نخستین نمایش عربی بدون آواز و موسیقی را روی صحنۀ تئاتر برد (ابیض، 89؛ EI2, S). تئاتر كه به تدریج جای خود را در میان طبقۀ روشنفكر باز كرد، شخصیتهای برجسته‌ای جذب آن شدند، از آن جمله وكیل پرآوازۀ مصر، عبدالرحمان رشدی و نیز وكیل جوانی به نام بشاره واكیم بود. بعدها نیز یوسف وهبی و فتوح نشاطی كه از خانواده‌های سرشناسی بودند، به گروه ابیض پیوستند. در نتیجه این هنر كه تا آن زمان پیشه‌ای مبتذل و بی‌ارزش می‌نمود، در انظار عمومی از منزلت والایی برخوردار شد (ابیض، 89-90، 102-103؛ «التمثیل»، 186‌). 
در 1914 م، بر اثر ركورد اقتصادی ناشی از جنگ جهانی و بازتاب آن بر كار تئاتر، گروه نمایشی ابیض و سلامه حجازی به یكدیگر پیوستند و این همكاری دو سال دوام یافت (ابیض، 103- 104؛ ضیف، 214؛ بربور، 177). در نتیجه وی توانست هنرپیشگان با تجربه و مشهوری از اعضای گروههای دیگر را به گروه خود جذب كند (ابیض، 88- 89؛ آل جندی، 2 / 577؛ بستانی). سپس برای نوشتن نمایشنامه‌های عربی و ترجمۀ آثار اروپایی از نویسندگان سرشناسی چون خلیل مطران، فرح انطون، الیاس قیاض و ابراهیم رمزی كمك گرفت. از مهم‌ترین نمایشنامه‌های عربی این گروه می‌توان از «اسكندر كبیر»، «صلاح‌الدین ایوبی»، «عنتره»، «عنتر و عبله» نام برد (ابیض، 87، 93؛ زیات؛ 399؛ داغر، «فن»، شم‍ ‍43، ص 131) و مشهورترین نمایشنامه‌هایی كه او اجرا كرده، افزون بر آنچه در بالا ذكر شد، عبارتند از: «ادیب شاه»، «لوئی یازدهم»، «شارل ششم»، «اُتلّو»، «مكبث»، «سیرانو دوبرژراك»، «پدر لیبونار»، «سفینۀ نوح» و «تیمور لنگ» (همو، مصادر، 3(1) / 101- 102، «فن»، ‌شم‍ ‍42، ص 452، شم‍ ‍43، ص 125-127؛ لنداو، 149- 151؛ گسنر، 216؛ بستانی). 
ارزشهای علمی و فنی ابیض، كار او را از كار امثال سلامه حجازی كه تئاتر را با آواز و هزل درآمیخته و جنبۀ سرگرمی و صرف بدان داده بود، متمایز ساخت (گسنر، 215؛ «التمثیل»، 185) و اگرچه در آغاز، تودۀ تماشاگر مصری نمایشهای كمدی سبك و طنزآمیز را بر نمایشهای جدی غم انگیز ترجیح می‌داد، ولی عاقبت جذب كار ابیض شد (لنداو، 152؛ ابیض، 105؛ نیز نک‍ : نجم، 2(1) / 16-17). نمونۀ این امتناع و سپس گرایش را در نمایش نامه‌های «دلقك شاه» و «گوژپشت» می‌بینیم كه نخست به سبب موضوع غم‌انگیز و پرداختن به جنبه‌های تأثرآور و تلخ زندگی، موفقیتی به دست نیاوردند، اما 5 سال بعد كه همین نمایشنامه‌ها دوباره روی صحنۀ تئاتر رفت، مورد استقبال بی‌نظیری قرار گرفت (نک‍ : ابیض، 92).
ابیض به درخواست احمد حشمت كه پس از سعد زغلول وزیر فرهنگ شده بود، ناچار شد به رغم عنایت خاص به زبان فصیح عربی، برخی از نمایشنامه‌های كمدی چون آثار مولیر را كه عثمان جلال از آنها اقتباس كرده و به زبان عامیانۀ مصری برگردانده بود، به صحنه برد. از آن جمله بود «تارتوف»، «مدرسۀ همسران» و «زنان دانا» (زیدان، 4 / 143؛ ابیض، 96-97). ابیض به تقلید از استادش سیلون، همواره نقش اول را خود برعهده می‌گرفت و از این رو مسأله تقسیم نقشها میان بازیگران كه گاه موجب بروز اختلافاتی نیز می‌شد (لنداو، 150-151؛ قس: ابیض، 207) و از آنجا كه او در نقشهای كمدی چندان توانا نبود، لاجرم گاه با عدم موفقیت روبه‌رو می‌شد (همو، 96-97، 207؛ لنداو، همانجا). در 1917 م ابیض در شهرهایی كه نكبت جنگ جهانی دامنشان را گرفته بود، به اجرای نمایش پرداخت و درآمد حاصل از آن را برای كمك به جنگ زدگان تقدیم هلال احمر كرد (ابیض، 120).
او پس از كودتای 1919 م انگلیس در مصر، تصمیم به سفر گرفت و سرانجام پس از 21 سال دوباره به زادگاهش بیروت بازگشت و توانست در لبنان، فلسطین و سوریه نمایشهای موفقی را به روی صحنه ببرد (همو، 153-154؛ بستانی). سپس در 1920 م به شهرهای شمال افریقا سفر كرد و مورد استقبال بسیار مردم این شهرها قرار گرفت (لنداو، 151-152؛ بربور، 178). گروهی از فرهیختگان و ادبای تونس از ابیض درخواست كردند كه برای كشور تونس نیز یك مركز نمایش تأسیس كند. او نیز پذیرفت و 2 سال برای آموزش و تأسیس گروه تئاتر تونس در آنجا ماند تا سرانجام آموزشكدۀ هنر نمایش تونس را پی ریخت و تئاتر تونس را در 1921 م بنیاد نهاد و آن را «جمعیة التمثیل العربی» خواند (ابیض، 158-161). ابیض در 1923 م با دولت قصبجی كه در گذشته با گروه وی همكاری داشت و در آن زمان هنرمند سرشناسی شده بود، ازدواج كرد (همو، 165-166؛ قس: بستانی) و به یاری او نمایشهای موفق بسیاری را به صحنه آورد و در مسابقات نمایشی جوایز نخست را به خود اختصاص داد (ابیض، 154، 176، 178، جم‍‌ ).
ابیض كسی است كه صدای ام‌كلثوم، آوازه خوان نامدار مصری را كشف كرد و او را كه دختری روستایی و مداح بود، بر صحنۀ تئاتر برد (همو، 172-173).
در 1925 م كه موضوع جدایی سودان از كشور مصر پیش آمد، كار تئاتر دستخوش ركورد و نابسامانی شد، چندانكه بیم فروپاشی آن می‌رفت، اما ابیض از پا ننشست و بر فعالیتهای خود افزود و نخست به شهرهای شمالی مصر روی آورد و در آنجا به اجرای نمایشهایی چون «دون ژوان» پرداخت. سپس در 1926 م به شهرهای جنوبی مصر رفت و «اسرار كاخها» و «به سوی نور» را در آن مناطق عرضه كرد، آنگاه به بغداد سفر كرد و در آنجا نمایش‌نامۀ‌ «انتقام‌جوییهای عرب» او با استقبال شایانی روبه‌رو شد و از آنجا به حیفا، حلب، طرابلس و چند شهر دیگر رفت (همو، 174-181).
در همین سال (1926 م) دختر او سعاد زاده شد. این دختر بعدها با اجرای كنسرتهایی در تئاتر «هونولولو» شهرت یافت، اما شهرت بیشتر واعتبار او به سبب تألیف كتاب جورج ابیض (مأخذ اصلی این مقاله) است كه در آن، علاوه بر شرح حال پدر، به بررسی تاریخ تئاتر در كشورهای عربی و چگونگی آن در 100 سال اخیر پرداخته است (بستانی). 
دولت مصر سرانجام در پی پیشنهادهای مكرر ابیض، در 1930 م مدرسۀ عالی هنرهای نمایشی مصر را تأسیس كرد و او در آنجا و نیز در دیگر دانشگاهها و مدارس عالی به تدریس پرداخت (ابیض، 189، 191-192؛ زركلی، 2 / 145؛ EI2, S). پیوند با دانشگاه موجب شد كه وی علاوه بر طه حسین كه از دیرباز با او آشنا بود، با روشنفكران دیگری چون مصطفی عبدالرزاق و محمد حسنین هیكل نیز پیوند دوستی برقرار كند (ابیض، 181، 190). ابیض در 1931 م گروه جدیدی به نام «اتحاد الممثلین» ‌(اتحادیۀ هنرپیشگان) را سازمان داد و با این گروه به شهرهای مصر سفر كرد و نمایشهای «بخیل» و «تارتوف» نوشتۀ‌ مولیر را به صحنه برد (همو، 193). سپس در 1932 م پا به عرصۀ سینما نهاد و در نخستین فیلم موزیكال ناطق عربی به نام «انشودة الفؤاد» (ترانۀ دل) بازی كرد (همو، 194-196؛ بستانی). 
به دنبال بحران اقتصادی مصر در پایان 1934 م فعالیتهای نمایش در این كشور مجدداً رو به كاستی نهاد. ازاین‌رو دولت مصر برای رشد هماهنگ كار نمایش و حمایت مالی آن، اقدام به تأسیس گروه تئاتر ملی كرد (ابیض، 203-204؛ بستانی). از نمایشهای بسیار مشهور این گروه یكی «آندروماك»، ترجمۀ‌ طه حسین و با كارگردانی و هنرمندی ابیض و همسرش بوده است (ابیض، 206). 
ابیض در 1941 م در اثنای جنگ جهانی دوم نمایشهایی به زبان فرانسه اجرا كرد و بخشی از درآمد حاصل از آنها را به جنگ‌زدگان اختصاص داد (همو، 214-215). او هرچند در 1942 م از تئاتر ملی كشور رسماً كناره گرفت (همو، 217؛ EI2, S)، اما در محافل روشنفكران قاهره حضوری فعال داشت، چندانكه در 1943 م كه كانون هنرمندان سازمان یافت، به عنوان اولین نمایندۀ كانون برگزیده شد (ابیض، 222). وی تا واپسین لحظات زندگی به كار هنری می‌پرداخت (بستانی؛ EI2, S). 
در آغاز سال 1952 م دولت مصر كه نمایش فیلم «لوئی یازدهم» و حتی اجرای رادیویی آن را مخالف مصالح خویش می‌دید، از پخش آن ممانعت كرد (لنداو، 275-276). در همان احوال سینما هونولولو با تمام وسایلی كه برای تهیۀ این فیلم تدارك دیده بود، به آتش كشیده شد (ابیض، 243). اما روند تحولات سیاسی مصر سخت سریع بود، چندانكه در همان سال فؤاد جلال وزیر ارشاد و امور اجتماعی وقت، ابیض را پس از 10 سال كناره‌گیری رسمی از كار تئاتر دوباره به عنوان مدیر گروه نمایش مصر، تعیین كرد (همو، 243، 245، 303). ابیض در 5 ژوئن 1953 به همراه همسر و دخترش سعاد به اسلام گروید (همو، 249؛ زرکلی، همانجا) و سرانجام در قاهره درگذشت (ابیض، 216؛ بستانی). 

مآخذ

آل جندی، ادهم، اعلام الاداب و الفن، دمشق، 1958 م؛ ابیض، سعاد، جورج ابیض، قاهره، 1991 م؛ بستانی؛ «التمثیل فی مصر»، الهلال، قاهره، 1343 ق / 1924 م، س 33، شم‍ ‍2؛ جوزی، نصری، تاریخ المسرح الفلسطینی 1918- 1948، قبرس، 1990 م؛ داغر، یوسف، «فن التمثیل»، المشرق، قاهره، 1948 م، شم‍ ‍42، 1949 م، شم‍ ‍43؛ همو، مصادر الدراسات الادبیة، بیروت، 1972 م؛ زركلی، اعلام؛ زیات، احمد، تاریخ الادب العربی، دمشق، دارالحكمه؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به كوشش شوقی، ضیف، قاهره، 1957 م؛ شلق، علی، نقاط التطور فی الاداب العربی، بیروت، 1975 م؛ ضیف، شوقی، ‌الاداب العربی المعاصر فی مصر، قاهره، 1971 م؛ فاخوری، حنا، الموجز فی الاداب العربی و تاریخه، بیروت، 1985 م؛ گسنر، جون و ادوارد كاون، قاموس المسرح، ترجمۀ مونس رزاز، بیروت، 1982 م؛ لنداو، یعقوب، دراسات فی المسرح و السینما عندالعرب، ترجمۀ احمد غازی، قاهره، 1972 م؛ نجم، محمدیوسف، المسرحیة فی الاداب العربی الحدیث، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ نیز:

Barbour, N., «The Arabic Theatre in Egypt», Bulletin of the School of Oriental Studies, London, 1935-1937, vol.VIII; EI2, S.

ناهده فوزی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: