صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابوالقاسم کثیر /

فهرست مطالب

ابوالقاسم کثیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

اَبوالْقاسِمِ كَثیر، منصور بن محمد بن كثیر، ملقب به شیخ العمید (د بعد از 432 ق / 1041 م)، دیوان سالار و وزیر عصر غزنوی. 
پدرش ابوالحسن محمد از اركان دستگاه ابوعلی سیمجور (ﻫ‍ م)، سپهسالار سامانیان در خراسان بود (بیهقی، 206) و مدتی نیز به وزارت سامانیان رسید (ثعالبی، 2 / 108). نیای ابوالقاسم، كثیر بن احمد نیز در خدمت ابوالحسن سیمجور (ﻫ‍ م) بود و چندان كفایت و كاردانی نشان داد كه سامانیان بارها كوشیدند او را برای منصب وزارت، مستقیماً به خدمت خود درآورند (بیهقی، 367- 368). ابوالعباس باخرزی، دبیر ابوالقاسم، در اشعاری كه در مدح او سروده، به وزارت وی و اجدادش اشاره كرده است (ثعالبی، 2 / 35؛ نیز نك‍ : عقیلی، 190).
به هرحال ابوالقاسم كثیر در دولت سلطان محمود غزنوی به ریاست دیوان عرض رسید (بیهقی، 1) و از همین روی او را ابوالقاسم عارض نیز گفته‌اند (منشی كرمانی، 43). به گفتۀ منشی كرمانی (همانجا)، پس از عزل احمد بن حسن میمندی (ﻫ م) از وزارت (415 ق / 1024 م)، ابوالقاسم در زمرۀ مشاوران سلطان محمود برای انتخاب وزیر و هم از نامزدهای این مقام بود، اما سلطان از بیم آنكه «شغل عرض مهمل ماند» و یا به علت تردید در توانایی وی (عقیلی، همانجا)، از تغییر منصب او خودداری كرد، ولی بیهقی (ص 366-367) هم كه روایت رایزنی سلطان در باب وزارت و نامزدهای این منصب را آورده، از ابوالقاسم كثیر یاد نكرده است.
از این گفتۀ بیهقی را كه «ابوالقاسم كثیر خود وزارت رانده بود» (ص 160)، ظاهراً باید حمل به ریاست دواوین و كارگزاری سلطان كرد، خاصه كه در منابع آن عصر كه از وزار نام برده‌اند، به زمان وزارت ابوالقاسم و حوادث مربوط به آن اشاره نشده است. به هرحال به روایت بیهقی، سلطان فرمان قتل میمندی را صادر كرد و برای اجرا به ابوالقاسم داد، اما او از دستور سلطان سرپیچید و فرمان نامۀ وی را نیز نزد خود نگاه داشت و چندی بعد به خوبی از آن بهره برد (همو، 363-364).
پس از مرگ محمود (421 ق-1030 م) و اختلاف بر سر جانشینی او ابوالقاسم ازجمله كسانی بود كه نخست از فرزند كهتر وی، محمد حمایت كرد، اما زمانی نشد كه به طرفداری از مسعود برخاست و نزد وی مقام و منزلتی به دست آورد و از سوی او در شغل پیشین خود (ریاست دیوان عرض) ابقا گردید (بیهقی، 1، 94)، اما پیش از قتل حسنك وزیر (همو، 183)، به جرم خیانت به بیت‌المال از این مقام بركنار شد (همو، 160، 337). احمد بن حسن میمندی كه در حكومت مسعود بار دیگر به وزارت رسیده بود، ابوالفتح رازی را به ریاست دیوان عرض منصوب كرد و از او خواست تا اموالی را كه ابوالقاسم و یارانش تصاحب كرده‌اند، به بیت‌المال بازگرداند (همانجا).
ابوالقاسم هرچند از ریاست دیوان عزل شده بود، اما در دربار مسعود «به رسم ندیمان می‌نشست» و حرمت و احترام خاصی داشت (همو، 184، 225). وی در مجلسی كه اموال حسنك وزیر را مصادره كردند و نیز در مراسم اعدام وی حضور داشت (همو، 183-184). ابوالقاسم چندی بعد به مقام صاحب دیوانی خراسان رسید (همو، 362). در محرم 424 احمد بن حسن میمندی وزیر به بستر بیماری افتاد و چون ابوالقاسم كثیر را رقیب خود در وزارت می‌دانست، درصدد برآمد تا از دشمن دیرینۀ خود انتقام گیرد. از این‌رو باز او را به جرم دست‌اندازی به بیت‌المال مورد بازخواست و بازجویی قرارداد. به روایت بیهقی، ابوالقاسم كه در این زمان مردی پیرو محترم بود، پیش از آنكه تحت ضربات تازیانه قرار گیرد، به ابونصر مشكال (ﻫ‍ م) رئیس دیوان رسایل متوسل شد و از او یاری خواست. ابونصر نیز به تأیید سلطان مسعود به وساطت پرداخت، اما آنچه موجب شد خشم وزیر فرو نشیند و از اعمالش نیز شرمنده شود، برملا شدن نامه‌ای بود كه در آن سلطان محمود فرمان قتل احمد بن حسن میمندی را به ابوالقاسم داده بود (همو، 363-364).
چندی بعد، احمد بن محمد بن عبدالصمد وزیر و ابونصر مشكان به مسعود پیشنهاد كردند كه ابوالقاسم را به جای طاهر، حاكم ری، به كار گمارد، اما ظاهراً ابوالقاسم در آن ایام هنوز گرفتار محاسبۀ اموال و اعمال خود در مقام ریاست دیوان بوده است و به همین سبب سلطان این شغل را به وی نداد (همو، 387- 389). به گفتۀ بیهقی، چون سلطان مسعود پس از شكست از سلجوقیان در دندانقان (431 ق / 1040 م)، در ناامیدی و پریشان حالی تصمیم گرفت به هند رود، ابوالقاسم ازجمله كسانی بود كه با تصمیم سلطان مخالفت كرد. مسعود به نظر مخالفان خویش اعتنایی نكرد و قبل از راهی شدن به هند، به اركان دولت رسماً اجازه داد كه به سلجوقیان بپیوندند و یادآور شد كه «ابوالقاسم كثیر زر دارد بدهد و عارض شود» (نك‍ : ص 660-664؛ قس: باسورت، 16). پس از این، از زندگانی ابوالقاسم كثیر و نیز از تاریخ مرگ او اطلاعی در دست نیست. از میان شاعران دورۀ غزنوی، منوچهری دامغانی (ص 34-36) وی را در قصیده‌ای ستوده است.

مآخذ

 بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش قاسم غنی وعلی‌اكبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ ثعالبی، تتمة الیتیمة، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1353 ش؛ عقیلی، سیف‌الدین، آثار الوزراء، به كوشش محدث ارموی، تهران، 1364 ش؛ منشی كرمانی، ناصرالدین، نسائم االاسحار، به كوشش محدث ارموی، تهران، 1364 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ نیز:

Bosworth, C. E., The later Ghaznavids: Spsendour and Decay, New York, 1977.

ابوالفضل خطیبی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: