ابوالفتح میرزا مؤیدالدوله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224926/ابوالفتح-میرزا-مؤیدالدوله
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
اَبوالْفَتْحْ میرزا مُؤَیِّدُالدوله (د 1330 ق / 1912 م)، از شاهزادگان قاجار كه سالها بر ولایاتی چون خراسان، فارس، اصفهان و گیلان حكومت كرد. او پسر بزرگ سلطان مراد میرزا حسـامالسلطنه، عموی نـاصرالدین شاه بود (نك : اعتمادالسلطنه، روزنامه، 243). حسامالسلطنه به سبب سركوب فتنۀ سالار در خراسان (1266 ق / 1850 م) و فتح هرات (1273 ق / 1857 م)، در امارت و ولایت به حسن تدبیر شهرت یافته بود (همو، «المآثر»، 1 / 61، 69-70). ابوالفتح میرزا در 1286 ق با افسرالدوله، دختر ناصرالدین شاه، ازدواج كرد و نیز در همان سال كامران میرزا نایبالسلطنه، پسر شاه، خواهر او را به زنی گرفت (نظامالسلطنه، 1 / 45)، بدینسان اعتبار و نفوذ ابوالفتح میرزا در دستگاه سلطنت و دولت فزونی یافت، چنانكه وی نخست در 1287 ق، به نیابت از سوی پدر و با پیشكاری میرزا محمد حسین استرابادی (ناظمالملك)، حاكم یزد شد (همانجا؛ بامداد، 1 / 51) و سال بعد، پدرش حكومت اصفهان را كه در قلمرو حكمرانی او بود، با پرداخت 000‘20 تومان پیشكش به ناصرالدین شاه، برای ابوالفتح میرزا گرفت (نظام السلطنه، 1 / 48؛ بامداد، همانجا).حكومت ابوالفتح میرزا در اصفهان مقارن با قحط فراگیر در این شهر و بیشتر نواحی ایران بود و تلاشهای نظامالسلطنه حسین قلیخان مافی كه پس از مرگ ناظمالملك به پیشكاری ابوالفتح میرزا منصوب شده بود، در بهبود زندگی قحط زدگان به جایی نرسید (نظامالسلطنه، 1 / 49-53). سرانجام در 1290 ق نظامالسلطنه از مقام خود استعفا كرد (همو، 1 / 59-62) و سال بعد نیز به عزل ابوالفتح میرزا فرمان دادند و هنگامی كه مسعود میرزا ظلالسلطان به جای او به حكومت اصفهان فرستاده شد، شهر همچنان ویران بود هزاران تن از مردم تلف شده بودند (ظلالسلطان، 210، 232). حسامالسلطنه كه از 1293- 1298 ق، حكومت كرمانشاهان و كردستان را برعهده داشت (سنندجی، 351-360)، در 1294 ق ابوالفتح میرزا را به حكومت كردستان برگماشت (وقایع نگار، 238). به گزارش اعتمادالسلطنه در 1297 ق شیخ عبیدالله یاغی كُرد در ساوجبلاغ مكری (مهاباد) و ارومیه سر به شورش برداشت، ابوالفتح میرزا كردستان را در برابر این حفظ كرد. ازاینرو پس از سركوب شیخ عبیدالله، او نشان سرتیپی اول و لقب مؤیدالدوله گرفت (تاریخ، 3 / 2010، 2022).در 1298 ق حسامالسلطنه از مقام خود عزل شد، اما ابوالفتح میرزا تا اواخر این سال همچنان در حكومت كردستان باقی ماند (سنندجی، 360-370). او در ربیعالآخر 1299 به حكومت خمسه منصوب شد (اعتمادالسلطنه، همان، 2 / 1201)، ولی دو سال بعد كه زمینهای خالصۀ قزوین و خمسه را به دیگری واگذار كردند، وی از مقام خود كناره گرفت (نظامالسلطنه، 2 / 358- 359). در 1302 ق حكومت گیلان كه در حوزۀ حكمرانی كامران میرزا بود، به ابوالفتح میرزا واگذار شد. گفتهاند مداخلۀ فراشان و افراد بدنام در ادارۀ امور ولایت، موجبات ناخشنودی مردم را فراهم آورد (نك : فخرایی، 26-27). فرمانی از ابوالفتح میرزا در تاریخ 27 شعبان 1304 در دست است كه به مردم ضیابر (مركز روحانی محال گسكرات) دستور میدهد تا در احكام شرع از سید صالح مجتهد ضیابری پیروی كنند (گلشنی، 719-721). در جمادیالآخر 1305 هنگامی كه ناصرالدین شاه تمام قلمرو حكومت ظل السلطان و كامران میرزا نایبالسلطنه را از آنان گرفت، ابوالفتح میرزا نیز از حكومت گیلان عزل شد و به جای وی برادرش حسامالسلطنه ابوالنصر میرزا منصوب گردید (اعتمادالسلطنه، روزنامه، 619-620؛ بامداد، 1 / 52)، اما ابوالفتح میرزا دوباره در 1308 ق، منصب حكمرانی گیلان یافت. در تابستان 1309 ق / 1892 م به دنبال وبای هولناكی كه در اكثر نقاط ایران شیوع پیدا كرده بود، ابوالفتح میرزا مردم گیلان را به حال خود گذاشت و به ییلاق رحمتآباد رفت و در غیاب او، میرزا علیخان وزیر به تنهایی دو ماه در گیلان حكومت كرد. لیاقت و كاردانی این وزیر در رفع تشویش و نگرانی مردم موجب شد تا دورۀ دوم حكومت ابوالفتح میرزا در گیلان با مشكلات كمتری روبهرو شود (رابینو، 557- 558).او در رجب 1310 از گیلان به خراسان رفت و به جای فتحعلیخان صاحب دیوان شیرازی، به حكومت نشست و از 1311 تا 1312 ق نیابت تولیت آستان قدس رضوی نیز با او بود (مؤتمن، 232). ابوالفتح میرزا در این دوره از حكومت خود در خراسان با كارهایی از قبیل احتكار گندم، وضع مالیات بر نانوایان شهر، حمایت نابجا از مقربان دستگاه حكومتی و كشتار مردم، خشم همگان و علمای دین را برانگیخت، چنانكه در حرم مطهر چند روز بسته شد و ائمۀ جماعات به مساجد نرفتند و حتی گفتهاند، درحالیكه قوچان دچار زلزلهای ویرانگر شده بود، ابوالفتح میرزا كه به «سردار كل» نیز لقب یافته بود، به جای دلجویی از مردم، از هر خانۀ سالم، 5 تومان برای تأمین مخارج سركشی خود به این نواحی گرفت. در نتیجۀ این اقدامات والی، مردم دست به شورش برداشتند و سرانجام به عزل او فرمان داده شد. هر چند افسرالدوله بر آن شد تا با میانجیگری نزد شاه و بستنشینی در آستان قدس، از عزل شوهرش جلوگیری كند، اما كاری از پیش نبرد. با اینهمه در اول جمادیالآخر 1316 به امارت عراق، گلپایگان و خوانسار منصوب شد (اعتمادالسلطنه، همان، 1058- 1059؛ افضلالملك، 285) و در ذیقعدۀ 1317 ولایت فارس یافت، اما بزرگان شیراز از همان آغاز با انتصاب او سخت مخالفت كردند و وی حدود یك سال بعد ناچار به تهران بازگشت (وقایع اتفاقیه، 599، 632؛ نظامالسلطنه، 1 / 310).ورود ابوالفتح میرزا به تهران همزمان با درگذشت ملكه ویكتوریا بود و او به عنوان نمایندۀ ویژۀ دربار قاجار، برای عرض تسلیت و نیز شركت در مراسم جلوس و تاجگذاری ادوارد هفتم، رهسپار لندن شد و به دریافت نشان نایل آمد. او در بازگشت به ایران، خود را به اردوی مظفرالدین شاه كه از سفر فرنگ مراجعت میكرد، رساند و بین راه رشت و قزوین، در چادر اتابك امین سلطان منزل كرد (همو، 1 / 306؛ چرچیل، 188). در 1321 ق / 1903 م كه مظفرالدین شاه به تشكیل مجلس عالی مشاوره فرمان داد، ابوالفتح میرزا نیز به عضویت آن درآمد (نظامالسلطنه، 3 / 644؛ مغیثالسلطنه، 49). او در همان سال بار دیگر حكومت خراسان یافت؛ اما سال بعد به تهران احضار شد (چرچیل، همانجا). بعد از انقلاب مشروطیت ابوالفتح میرزا در اوایل 1325 ق / 1907 م به حكومت فارس رفت، اما اعتراض مردم شیراز موجب شد كه وی در همان سال به تهران بازگردد (مغیثالسلطنه، 179؛ بامداد، 1 / 53). وی در دوران استبداد صغیر (23 جمادیالاول 1326-26 جمادیالآخر 1327) مدتی حاكم تهران بود (چرچیل، همانجا و به دستور محمدعلی شاه، آزادیخواهان را محاكمه میكرد (فخرایی، 27).ابوالفتح میرزا پس ازفوت، در قم در مقبرۀ محمدشاه به خاك سپرده شد (بامداد، همانجا).
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری، به كوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ همو، روزنامۀ خاطرات، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ همو، «المآثر و الآثار»، چهل سال تاریخ ایران، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ افضلالمك میرزا غلامحسین خان، افضل التواریخ، به كوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1361 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران 1347 ش؛ چرچیل، جورج، فرهنگ رجال قاجار، ترجمه و تألیف غلامحسین میرزا صالح، تهران، 1369 ش؛ رابینو، ﻫ. ل. ، ولایات دارالمرز ایران، گیلان، ترجمۀ جعفر خمامیزاده، تهران، 1350 ش؛ سنندجی، میرزا شكرالله، تحفۀ ناصری، به كوشش حشمتالله طبیبی، تهران 1366 ش؛ ظلالسلطان، مسعود میرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در جنبش مشروطیت، تهران، 1352 ش؛ گلشنی، عبدالكریم، «سید عبدالوهاب مجتهد گیلانی و تبارش»، یادگار نامۀ ابراهیم فخرایی، به كوشش رضا رضازادۀ لنگرودی، تهران، 1363 ش؛ مغیثالسلطنه، یوسف، نامهها، به كوشش معصومه مافی، تهران، 1362 ش؛ مؤتمن، علی، راهنما یا تاریخ و توصیف دربار ولایتمدار رضوی (ع)، تهران، 1348 ش؛ نظامالسلطنه مافی، حسین قلی، خاطرات و اسناد، به كوشش معصومه مافی و دیگران، تهران، 1362 ش؛ وقایع اتفاقیه، به كوشش علیاكبر سعیدی سیرجانی، تهران 1362 ش؛ وقایعنگار كردستانی، علیاكبر، حدیقۀ ناصریه در جغرافیا و تاریخ كردستان، به كوشش محمد رئوف توكلی، تهران، 1364 ش.
عبدالكریم گلشنی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید