ابوالغازی بهادرخان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 9 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224907/ابوالغازی-بهادرخان
دوشنبه 15 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
اَبوالغازیْ بَهادُرْخان، فرزند عرب محمدخان بن حاج محمدخان یا حاجم خان (1014- رمضان 1074 ق / 1605- مارس 1664 م)، تاریخنگار و از فرمانروایان خاندان شیبانی ازبک در خوارزم. یگانه نوشتۀ معتبر دربارۀ زندگی ابوالغازی، کتاب شجرۀ ترک اثر خود اوست. در اورگنج زاده شد و در خیوه درگذشت (ابوالغازی، 291، 334؛ نک : دنبالۀ مقاله). پدرش پیروزی بر قزاقهای مهاجم روس در اورگنج را که 40 روز پس از تولد او روی داد، به فال نیک گرفته، فرزند را ابوالغازی نام نهاد (همو، 292). ابوالغازی که از جانب پدر از نوادگان یادگار خان ازبک است و مادرش مهربانو نیز از وابستگان همین خاندان است، در 6 سالگی مادرش را از دست داد و تا 16 سالگی همراه پدر در اورگنج زندگی کرد (همو، 292، 294). با تغییر بستر آمودریا، اورگنج اهمیت خود را از دست داد، بدین سبب عرب محمدخان پایتخت خود را به خیوه منتقل ساخته، ادارۀ اورگنج را به ابوالغازی و پسر دیگرش حبش سلطان سپرد. دیری نگذشت که حبش به اتفاق برادر دیگرش ایلبارْس بر پدر شورید (همانجا). ابوالغازی همراه پدر و برادر بزرگش اسفندیارخان با برادران شورشی به جنگ برخاست (همو، 294-296)، اما کاری از پیش نبرد. ایلبارس پدر را اسیر و کور کرد (رضانور، 3 / 300). ابوالغازی نزد امامقلی خان حاکم سمرقند که تابع دولت صفوی بود، رفت (ابوالغازی، 296 به بعد). اسفندیار خان نیز به ایران پناهنده شد (همو، 296-297) و به استراباد رفت و در اثنای لشکرکشی شاه عباس به قندهار به حضور او رسید و همچون نیای خود حاج محمدخان که در ایام استیلای ازبکان به صفویان پناه برده و از یاری آنان برخوردار شده بود، او نیز با احترام پذیرفته شد. اسفندیار به دستور شاهعباس و به یاری «سرخیلان صاین خانی» و لشکر استراباد بر برادران چیره شد (اسکندر، تاریخ عالمآرا، 2 / 977). اسفندیار، خیوه، هزار اسب و کاث را تصرف کرد و به مقام خانی رسید و حکومت اورگنج را به ابوالغازی واگذارد (ابوالغازی، 298). اسفندیار که با یاری قبایل ترکمن استراباد به حکومت رسیده بود، ناگزیر از آنان جانبداری کرده، با ازبکان مخالفت میکرد، حتی درصدد قتل آنان نیز برآمد. ازبکان نیز برای حفظ موجودیت خود به ابوالغازی روی آورده، او را به جنگ با برادر تحریک کردند. در این نبرد ابوالغازی شکست خورد و به ایشیمخان والی ترکستان پناهنده شد و پس از اقامتی کوتاه در آنجا نزد تُرسونخان به تاشکند رفت و 2 سال در آنجا ماند (ابوالغازی، 298-306؛ رضانور، 3 / 303-304). ابوالغازی پس از کشته شدن ترسون به بخارا رفت، اندکی به خیوه آمد و مجدداً با برادر به جنگ پرداخت (نک : ابوالغازی، 307- 309)، اما اینبار نیز ناکام ماند و اسیر شد. اسفندیار او را به ایران نزد حاکم ابیورد تبعید کرد. والی ابیورد نیز او را نزد شاهصفی که تازه به سلطنت رسیده و در همدان بود، گسیل داشت (همو، 309؛ رضانور، 3 / 304؛ اسکندر، ذیل عالم آرا، 24-25). شاه او را با احترام پذیرفته، به اصفهان فرستاد و برایش مقرری سالانه تعیین کرد (ابوالغازی، همانجا). ابوالغازی، 10 سال در اصفهان اقامت گزید، پس از آن با استفاده از فرصت و تطمیع محافظانش، از اصفهان گریخت و مدت 2 سال نزد ترکمنهای منطقۀ کوهستانی ابوالخان (بالخان) به سر برد. آنگاه نزد ترکمنهای منقشلاق و سپس قَلماق رفت و با یاری آنان در 1052 ق / 1642 م به زادگاهش اورگنج بازگشت (همو، 315-316؛ رضانور، همانجا). 6 ماه پس از بازگشت ابوالغازی، برادرش اسفندیارخان درگذشت و مدتی بعد (1054 ق) او به خانی برگزیده شد (رضانور، 3 / 304-305). در دوران 20 سالۀ حکومتش بر خوارزم که با جنگ با قبایل ترکمن سپری شد، با دول همسایه از جمله روسیۀ تزاری و ایران روابط دوستانه داشت و موفق شد قبایل گونهگون ترکمن را تحت اطاعت خود درآورد (برای حوادث فرمانروایی، نک : ابوالغازی، 316-334). ابوالغازی که با یاری دولت صفوی به حکومت رسیده و از برکشیدگان آن دولت بود، در تمام مدت فرمانروایی مناسبات دوستانۀ خود با ایران را حفظ کرد. اگرچه این روابط گاهگاهی با مزاحمتهای گماشتگان صفوی سست میشد، ولی ابوالغازی همواره از حمایت فرمانروایان صفوی برخوردار بود (نوایی، 138؛ وحید، 96-97). وی در اواخر عمر به سبب کهنسالی از حکومت کنارهگیری کرد و ادارۀ امور را به فرزندش ابوالمظفر انوشه محمد سپرد و خود به نوشتن کتابش پرداخت (ابوالغازی، 319 به بعد). ابوالغازی به زبانهای فارسی و عربی تسلط داشت و آشنایی با مثنویات و قصاید و غزلیات و داشتن هنرهای سهگانه: استعداد نظامی، فهم و درک ادبیات و آگاهی از تاریخ ایران و توران و مغول را، موهبتی خداداد در خود میدانست و به آنها میبالید (همو، 2-3). از ابوالغازی بهادرخان دو اثر به جا مانده است که از منابع مهم تاریخ خوارزم و قبایل ترکمن بهشمار میروند: 1. شجرۀ تراکمه، در انساب ترکمنها به زبان ترکی جغتایی. وی این کتاب را با اقتباس از جوامع التواریخ و با مقابلۀ 20 «اوغوزنامه» که در دست داشت. در 1070 ق / 1660 م تألیف کرد (IA, IV / 81؛ بانارلی، II / 646) ابوالغازی در این کتاب که به درخواست بزرگان ازبک نوشته شده، روایات و داستانهای مربوط به ترکمنها را گرد آورده است (بانارلی، همانجا). از این کتاب تاکنون نسخ معدودی شناخته شده که قدیمترین آنها در کتابخانۀ تاشکند موجود است. تومانسکی در 1892 م آن را به روسی ترجمه و در عشقآباد منتشر کرد. همچنین چاپ عکسی متن اصلی آن در 1937 م از سوی انجمن زبان ترک انتشار یافت. در این اثر، اطلاعات مفیدی دربارۀ توغلوق (تغلق)های هند و نیز ترکمنهای خراسان که در جامع التواریخ نیامده است، وجود دارد (بانارلی، IA، همانجاها). 2. شجرۀ ترک، در تاریخ خاندان شیبان ازبک و بیان انساب این خانواده، بهویژه از نیمۀ دوم سدۀ 9 تا نیمۀ دوم سدۀ 10 ق، به زبان ترکی جغتایی. ابوالغازی در سبب تألیف کتاب چنین گوید: فرزندان چنگیز، هرجا که فرمان راندند، مورخانی داشتند آشنا به زبانهای فارسی و ترکی که تاریخ آنان را نوشتهاند. من نیز خواستم که تاریخ خاندان خویش را تدوین کنم؛ اما در تمام خوارزم کسی را نیافتم که این مهم را انجام دهد و اگرچه هیچ پادشاه تاریخ خود را ننوشته است، من خود به این کار پرداختم و آن را شجرۀ ترک نام نهادم (همانجا). ابوالغازی پس از کنارهگیری از حکومت، نوشتن کتاب را در 1074 ق آغاز کرد، اما نتوانست آن را به انجام برساند و با مرگ وی کتاب ناتمام ماند و و صفحات پایانی آن (ص 319-334) توسط پسرش انوشه نویسانده شد و در 1076 ق به اتمام رسید (ص 334). کتاب شامل 9 باب است: باب اول از آدم (ع) تا مغول و بابهای 2- 8 از حکومت چنگیز و فرزندان او در ایران و قپچاق و ماوراءالنهر و شبهجزیرۀ کریمه بحث میکند. باب نهم که بخش اصلی کتاب است، در تاریخ خاندان شیبان میباشد. بابهای هشتگانه با استفاده از تاریخ خواجه رشیدالدین (همو، 35) و ظفرنامۀ شرفالدین علی یزدی (همو، 12) و 17 «چنگیزنامه» (بانارلی، II / 647) نوشته شده است. مؤلف باب نهم را با یاری جستن از حافظۀ خود به رشتۀ تحریر درآورده است. در اینباره گوید: از آدم (ع) تا جوجی را با استفاده از بعضی کتابها نوشتم؛ لیکن از شیبان خان تا زمان خود را به هیچ کتاب مراجعه نکردم و آنچه را به یاد داشتم، نوشتم. از اینرو برخی از رویدادها کوتاه شده است (همو، 72). طوغان معتقد است نسخهای از جامع التواریخ که ابوالغازی از آن بهره برده، نسخهای کامل بوده است و نیز مؤلف در بخش انساب احتمالاً از مُعز الانساب خواجه رشیدالدین استفاده کرده است (IA, IV / 82).
این اثر، نخستینبار در 1717 م توسط اشترالنبرگ یکی از اسیران سوئدی نبرد پولتاوا، در شهر توبول پیدا شد و اسیری دیگر به نام شنستروم آن را در 1720 م به آلمانی ترجمه کرد. بعدها مسرشمید اصل و ترجمۀ آن را به گوتینگن آورد. بارن آن را به فرانسوی ترجمه کرد و با نام «تاریخ انساب تاتار» با حواشی بنتینک در 2 مجلد در 1726 م در لاهه انتشار یافت. در 1780 م تردیاکوفسکی آن را به روسی ترجمه کرد. همچنین اصل ترکی آن در 1824 م در کازان تحت سرپرستی فرن و با مقدمۀ لاتینی وی، توسط ابراهیم خلیف انتشار یافت. همچنین این اثر نخست توسط احمد وفیق پاشا و سپس از سوی رضانور به ترکی استانبولی ترجمه و انتشار یافت (بانارلی، IA, II / 646-647، همانجا). چاپ انتقادی آن، توسط دمزون با حواشی بسیار دقیق که با بهرهگیری از مآخذی مانند جامع التواریخ، روضة الصفا، تاریخ جنابی، حبیب السیر، ظفرنامه، تاریخ رشیدی و ... تدوین شده (دمزون، مقدمه، 2)، به فرانسوی ترجمه و با متن ترکی آن در یک مجلد در 1871 م در پترزبورگ چاپ شده است.
ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترک، به کوشش دمزون، پترزبورگ، 1871 م؛ اسکندربیک منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ همو، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش سهیلی خوانساری، تهران، 1317 ش؛ رضانور، تورک تاریخی، استانبول، 1342 ق / 1924 م؛ نوایی، عبدالحسین، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران، تهران، 1360 ش؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به کوشش ابراهیم دهگان، اراک، 1329 ش؛ نیز:
Banarli, Nihad Sâmi, Resimli Türk edebiyâti târihi, Istanbul, 1971; Desmaisons, P. I., Histoire des Mongols et des Tatares’par Aboul-Ghâzi Béhâdour Khân, Petersburg, 1871; IA.
علیاکبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید