صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابوالعنبس صیمری /

فهرست مطالب

ابوالعنبس صیمری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبوالْعَنْبَسِ صِیْمَری، محمد بن اسحاق ‌بن ابراهیم (د 275 ق / 888 م)، ادیب، شاعر، فکاهی‌نویس و منجم دربار عباسی. اصل وی را از کوفه دانسته‌اند، اما چون مدتی قاضی صیمره (ناحیه‌ای در دهانۀ رود معقل نزدیک بصره) بود، نسبت صیمری یافت (ابن ندیم، 168؛ یاقوت، بلدان، 3 / 442-443). ریو (ص 528) او را با ابوالعنبس احمد ابن صیمری یکی پنداشته است. میل شدید او به طنز از همان آغاز او را دلقکی مشهور ساخت، تا آنجا که به بارگاه متوکل راه یافت و ندیم او شد و تا زمان معتمد (حک‍ ‍256- 279 ق)، مقیم بغداد بود و سرانجام در همان شهر وفات یافت، اما در کوفه به خاک سپرده شد (سمعانی، 8 / 366؛ ابن جوزی، 5(2) / 99). 
ابوالعنبس گویا در علم کلام صاحب اطلاع بوده، زیرا ابوالعبر او را متکلم خوانده و ابن بطه نیز سخن وی را بازگو کرده و به همین جهت او را در زمرۀ اصحاب کفر و ضلالت نهاده است. به این ترتیب و باتوجه به نظریات ابن‌بطه، بعید نیست که ابوالعنبس معتزلی مذهب بوده باشد (EI2, S). وی شاعری هجاگوی بود و بیشتر شاعران هم‌عصر خود را هجو گفت و حتی طباخ معتمد نیز از گزند زبان وی در امان نماند (ابن جوزی، همانجا؛ ابن ندیم، 168- 169؛ یاقوت، ادبا، 18 / 10). به روایت ابوالفرج اصفهانی (21 / 49-52)، بحتری، شاعر بزرگ عرب، در مجلس متوکل شعری در مدح خلیفه خواند، اما متوکل که از غرور و فخرفروشی بحتری خشمگین بود، به ابوالعنبس اشاره کرد تا در معارضه با او شعری بسراید. شعر هجوآمیز ابوالعنبس موجب شد که بحتری مجلس را ترک گفت و خلیفه نیز که از شادی می‌خندید و دست می‌زد، 000‘10 درهم به شاعر صله داد. ابوالفرج روایت دیگری نیز از این ماجرا آورده است (21 / 52-53؛ نیز نک‍ : صفدی، 2 / 193؛ مسعودی، 4 / 9، 10؛ زبیدی، 110-112؛ یغموری، 325؛ دربارۀ روابط شاعر با بحتری، نک‍ : علوان، 36- 38). 
از مباحثۀ ابوالعنبس با ابوالعبر که صولی آن را نقل کرده است (ص 325)، می‌توان دریافت که علت گرایش شاعر به هزل‌سرایی و هتاکی، تنها کسب معاش بوده است. از این گفت‌وگو که به روزگار خلافت متوکل رخ داد، چنین برمی‌آید که ابوالعنبس بیش از 30 کتاب در «سخف» نوشته بوده است. از جملۀ این سخیفه سراییها، حکایت مسخره‌آمیز خر اوست که پس از مرگ به خواب شاعر می‌آید و علت مرگ خود را که عشق به مادینه‌ای است. باز می‌گوید. این حکایت مشهور را که گویند ابوالعنبس با نقل آن، مجلس متوکل را سخت به طرب آورد، مسعودی نقل کرده است (4 / 10؛ نیز نک‍ : علوان، 39). بعدها بدیع‌الزمان همدانی (ص 96-100) ابوالعنبس را شخصیت اصلی یکی از مقامات خویش قرار داد. این مقامه به نام «المقامة الصیمریة» معروف است و در آن، قهرمان داستان که همان ابوالعنبس است، خود حکایت می‌کند که با ثروتی هنگفت رهسپار بغداد شد و در آنجا با بزرگان و اشراف درآمیخت و روزگاری را به عیش و نوش گذراند، اما این گشاده‌دستی و اسراف به تهی‌دستی وی انجامید، چندانکه دوستان از گرد او بپراکندند. با اینهمه، شاع پس از مدتی مال و مقام از کف داده را بازیافت و بر اثر آن تجربه دانست که باید از یاران دغل پرهیز کند (ذکاوتی، 33-34). 
از شعر ابوالعنبس که به احتمال بسیار، کم نبوده، متأسفانه چندان باقی نمانده است که پژوهنده را در اظهار نظری قاطع کمک کند. مجموعۀ اشعار موجود او عبارت است از: 14 بیت در هجو بحتری (ابوالفرج، 21 / 50-51؛ زبیدی، 111؛ یاقوت، همان، 18 / 13-14)، 4 بیت در هجو ابن مدیر (مرزبانی، 394؛ یاقوت، همان، 18 / 9)، 2 بیت در هجو طباخ معتمد (ابن ندیم، همانجا؛ یاقوت، همان، 18 / 10)، 4 بیت دربارۀ خری که در عشق مادینۀ خود جان باخته است (مسعودی، همانجا)، 5 بیت در مرگ توکل (ابوالفرج، 21 / 53) و 6 بیت دیگر به صورت پراکنده (ابن جراح، 5؛ یاقوت، همان، 15 / 148- 149، 18 / 9). در کنار شعر هجا و شوخ چشمی که به الفاظ روزمره و معانی معمول آکنده است، شاعر گاه به سرودن شعر جدی نیز روی آورده و در این راه تا حدی موفق بوده است. رثای متوکل و دوبیتی که جحظه از قول او نقل کرده (همان، 18 / 12)، از این قبیل است. با اینهمه به نظر می‌رسد که وی بیشتر همّ خود را صرف تألیف کتاب، خواه جدّی و خواه هزل‌آمیز، می‌کرده است، چنانکه ابن ندیم بیش از 41 کتاب به وی نسبت داده است (ص 169). دیگر منابع نیز در این خصوص همه از ابن ندیم نقل کرده‌اند. باتوجه به عناوین این آثار و تنوع موضوعات آنها، می‌توان چنین پنداشت که وی از نمایندگان بارز نثر طنزآمیز بوده و بعدها نویسندگان دیگر چون علی‌ بن محمد طاهری از شیوۀ او تقلید کرده‌اند (یاقوت، همان، 14 / 156؛ EI2, S). با اینهمه، همانگونه که پلا اشاره کرده (EI2, S)، نمی‌توان او را طبق نظر باسورث (ص 31) در ردیف جاحظ نشاند. اگر برخی از عناوین آثار او، جاحظ را به یاد می‌آورد، شاید بدان سبب باشد که ابوالعنبس گاه آثار جاحظ را به سرقت برده، یا سخت تحت تأثیر او قرار داشته است. گویا او در دستبرد یا تقلید به جاحظ بسنده نمی‌کرده است، چنانکه قفطی در تاریخ الحکماء (ص 410) وی را متهم می‌کند که آثار دیگران را بر می‌گرفته و به نام خود می‌خوانده است و نیز ابن ندیم (ص 336) کتاب اصل الاصول وی را از آنِ ابومعشر می‌داند، و گفته شده است که این کتاب، بازسازی یا تألیف مجددی از اصل الاصول ابومعشر است (EI2, S). 
موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخه‌ای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ 13 ق متعلق است، می‌توان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی 000‘1 سال استنساخ و بازنویسی کرده‌اند (همانجا). 

آثـار

 چنانکه اشاره شد، ابن ندیم 41 کتاب به او نسبت داده است. پلا (ص 134-136) مجموعۀ این آثار را به 2 بخش تقسیم کرده است. 
نخست کتابهایی است که عناوین آنها بر محتوایشان دلالت دارند، بدین شرح: 1. الاحادیث الشاذة، 2. احکام النجوم، 3. الاخوان والاصدقاء، 4. استغاثة الجمل الی ربّه، 5. تأخیر المعرفة، 6. تذکیة العقول، 7. تفسیرالرؤیا، 8. الثقلاء، 9. الخضخضة فی جلد عمیرة، 10. دعوة العامة، 11. راحة و منافع الفدارة، 12. الرد علی ابی‌میخائیل الصیدنانی فی الکیمیاء، 13. الرد علی المتطببین، 14. الرد علی المنجمین، 15. السحاقات والبغایین، 16. صاحب‌الزمان، 17. الطنبلنب، 18. طوال اللحی، 19. العاشق والمعشوق، 20. عنقاء مغرب، 21. فضل السرم علی الفم، 22. فضل السلّم علی ‌الدرجة، 23. کتاب الحوّایین والتریاقات، 24. کتاب الدولتین فی تفضیل الخلافتین، 25. المدخل فی صناعة التنجیم، 26. مساوی العوام و اخبار السفلة الاغتام، 27. الموالید، 28. نوادر الحوصی، 29. نوادر القواد، 30. هندسة العقل
دستۀ دوم کتابهایی است که نمی‌دانیم مؤلف در آنها به چه موضوعی پرداخته؟ آیا هزل و طنز است یا جد؟ بدین شرح: 1. اخبار ابی‌فرعون کندر بن جحدر، 2. الجوایات المسکتة، 3. عجائب البحر، 4. الفاس‌بن الحائک، 5. فضائل حلق الرأس، 6. فضائل الزق، 7. کتاب الخلعتین، 8. کنی الدواب، 9. کورابلا، 10. مناظرته للبحتری، 11. نوادره و اشعاره

مآخذ

 ابن جراح، محمد، الورقة، به کوشش عبدالوهاب عزام و عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1953 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1357 ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش عبدالکریم ابراهیم غرباوی و محمود محمد، غنیم، بیروت، 1383 ق / 1963 م؛ بدیع‌الزمان همدانی، احمد، المقامات، تهران، 1296 ق؛ ذکاوتی، علی‌رضا، بدیع‌الزمان همدانی و مقامات‌نویسی، تهران، 1364 ش؛ زبیدی، محمد، طبقات النحویین واللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1373 ق / 1954 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1397 ق / 1977 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، 1381 ق / 1961 م؛ صولی، محمد، اشعار اولاد الخلفاء، به کوشش ج. هیورث دن، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ علوان، محمدباقر، الابحاث، بیروت، 1973-1977 م، شم‍ ‍26؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903 م؛ مرزبانی، محمد، معجم الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379 ق / 1960 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، قم، 1404 ق / 1984 م؛ یاقوت، ادبا، همو، بلدان؛ یغموری، یوسف، نورالقبس، مختصرالمقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384 ق / 1964 م؛ نیز: 

Bosworth, C. E., The Mediaeval Islamic Underworld, Leiden, 1976; EI2, S; Rieu, Charles, Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts, London, 1894; Pellat, Charles, «Un Curieux amuseur baġdādien: Abū'l-῾Anbas aŞ-Ṣaymarī», Stusia Orientalia, Halle, 1968. 

رضوان مسّاح

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: