صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابوالعلاء معری /

فهرست مطالب

ابوالعلاء معری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

آثـار

 ابوالعلاء آثار بسیار دارد كه گاه شمار آنها را بالغ بر 100 عنوان تخمین می‌زنند، این آثار كه در موضوعات گوناگون نقد، ادب و لغت گرد آمده، عموماً همراه با التزام صنایع ادبی، مراعات ترتیب الفبایی و نوعی تقید در نگارش است. در بسیاری از كتب وی به شیوه‌ای غریب و از زبان پدیده‌ها و موجودات مختلف چون سور قرآن، ملائك و گاه حیوانات مختلف به نقد و بررسی مسائل گوناگون پرداخته شده است. برخی از آثار وی در پی جنگهای صلیبی و سقوط معرة ‌النعمان از میان رفته است و برخی از آنها كه امروز به دست ما رسیده، اینهاست:

چاپی

1. الاوزان و القوافی فی شعرالمتنبی. ابوالعلاء كه سخت شیفته و تا حدی مقلد اشعار متنبی بوده است (یاقوت، 3 / 123-124)، شروح متعددی بر دیوان او نگاشته كه از آن جمله عنوان دو شرح او یعنی اللامع العزیزی و معجز احمد باقی مانده است (ابن خلكان، 1 / 114). الاوزان كه احتمال دارد جزئی از یكی از این دو شرح باشد، در باب 10 وزن عروضی كه مورد استفادۀ متنبی قرار گرفته، فراهم آمده است. این اثر در مجلۀ مجمع ‌اللغة العربیة (شم‍ 57) به كوشش محمدطاهر حمصی در دمشق (1362 ق) چاپ شده است.
2. البشری بالجهاد، كه در قاهره (1973 م) به چاپ رسیده است.
3. حدیث ‌الاسلام، كه در دو جلد در قاهره (1974 م) منتشر شده است.
4. رسالة ‌الغفران. ابوالعلاء در این رساله كه یكی از پرآوازه‌ترین آثار اوست، در پاسخ به رسالۀ ابن‌قارح، ضمن یك سفر خیالی در جهان آخرت به نقد و بررسی اشعار شعرای دورانهای مختلف می‌پردازد. همانندی شكل این رساله با رسالۀ التوابع و الزوابع ابن شهید اشجعی (ه‍ م) كه در همین اوان در آن سوی جهان اسلام نگارش یافته، توجه‌انگیز است. همچنین تأثیر احتمالی این اثر در تألیف كتاب مشهور كمدی الهی دانته، مباحث مفصلی را در ادبیات تطبیقی جهان سبب گشته است (نك‍ : بخش رسالة ‌الغفران در همین مقاله). این رساله بارها به چاپ رسیده است، از جمله به كوشش ابراهیم یازجی (قاهره، 1325 ق)؛ به كوشش محمد كردعلی در رسائل‌ البلغاء (قاهره، 1331 ق)؛ به كوشش عائشه عبدالرحمن بنت‌الشاطی (قاهره، 1950 م)، همراه با شرح علی شلق (بیروت، 1950، 1969، 1977، 1985 م). این متن بهترین و انتقادی‌ترین متن رسالة ‌الغفران است؛ همچنین بخشهایی از كتاب توسط میس به زبان فرانسه ترجمه شده است (پاریس، 1932 م).
5. الزجر النابح، ردیه‌ای است بر كسانی كه به دنبال گرد‌آوری شدنِ لزوم مالایلزم، ابوالعلاء را به كفر متهم كردند. این اثر به كوشش امجد طرابلسی (دمشق، 1385 ق / 1965 م) به چاپ رسیده است. كتاب تكمله‌ای نیز با عنوان نجر الزجر داشته كه در آن ابوالعلاء به توجیه برخی دیگر از ابیات لزوم كه به سبب آنها به الحاد متهم شده و در الزجرالنابح به آنها اشارتی نرفته، پرداخته است.
6. سقط‌ الزند. معمولاً منابع از این اثر به عنوان دیوان اشعار جوانی ابوالعلاء یاد كرده‌اند (نك‍ : قفطی، 1 / 62؛ یاقوت، 3 / 106)، اما با مراجعه به آن به اشعاری از دوران كهولت وی و زمان اقامت او در بغداد و پس از آن نیز برمی‌خوریم. این اثر كه در تبریز (1276 ق) و نیز در بولاق (1286 ق) ضمن شرح التنویر به چاپ رسیده، دارای شروح متعددی است. ابوالعلاء خود شرحی با عنوان ضوءالسقط بر این دیوان داشته كه در بیروت (1884 م) به كوشش شاكر شقر همراه با سقط‌ الزند و در قاهره (1319 ق) به چاپ رسیده است. از دیگر شروح این دیوان می‌توان اینها را برشمرد: شرحهای خطیب تبریزی، بطلیوسی و خوارزمی كه تحت عنوان شروح سقط ‌الزند به كوشش طه حسین (قاهره، 1365 ق / 1946 م) به چاپ رسیده است؛ شرح ابویعقوب خویی با عنوان شرح‌‌ التنویر علی سقط الزند (تبریز، 1276 ق)؛ شرح اخسیكتی، واحدی و فخرالدین رازی (برای این شروح و سایر شروح دیوان، نك‍ : جندی، 2 / 767-774). بخشی از قصاید سقط الزند كه در ادبیات عرب با عنوان «الدرعیات» مشهور است، برخی را بر آن داشته است كه علت سرودن این قصاید را برانگیختن روحیۀ جهاد در مردم كه احتمالاً از دیدگاه ابوالعلاء خاموش شده بوده، بدانند.
7. شرح دیوان ابن‌ابی حصینة. ابوالعلاء كه به درخواست خود ابن‌ابی حصینه به استماع اشعار او پرداخته (نك‍ : ابوالعلاء، مقدمه، 3)، به جمع‌آوری و شرح این ابیات همت گماشت. گرچه این شرح بیشتر دارای جنبۀ لغوی است و مسائل صرفی، لغوی و فقه اللغۀ الفاظ را دربرمی‌گیرد، اما در عین حال از شرحهای معنوی و نقد ابیات نیز تهی نیست. ابن‌عدیم این اثر را در 3 مجلد معرفی می‌كند («الانصاف»، 541)، اما آنچه امروز در دست است، تنها قسمتی از دیوان و شرح آن است كه در سالهای 1375-1376 ق توسط محمد اسعد طلس در دمشق در دو مجلد به چاپ رسیده است.
8. ضوء السقط (نك‍ : سقط ‌الزند در همین بخش).
9. عبث الولید، شرح ابوالعلاء بر اغلاط دیوان بحتری، چه اغلاطی كه بحتری خود دچار آن شده، چه اغلاطی كه به واسطۀ اشتباه نساخ دیوان وارد شده است. عبث الولید در 1355 ق / 1936 م در دمشق و بار دیگر در 1976 م در قاهره به كوشش نادیا علی ‌الدوله به چاپ رسیده است.
10. الفصول و الغایات. ابوالعلاء ضمن این كتاب به طرح غرایب علوم مختلف چون لغت، نحو، عروض، صرف، تاریخ، حدیث، موسیقی، فقه، فلك و نجوم و ... پرداخته است. ترتیب خاص كتاب كه به صورت مجموعه‌ای از فقرات تدوین شده، برخی را بر آن داشته كه گمان كنند ابوالعلاء در این اثر قصد معاوضه با قرآن داشته است (باخرزی، 1-157؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، 8 / 185؛ ذهبی، ذیل حوادث 449 ق؛ قس: ابن عدیم، همان، 527، كه تصریح می‌كند به سبب این كتاب به ابوالعلاء افترا زده شد). اما در متن كتاب ابوالعلاء اشاراتی وجود دارد كه خلاف آن را اثبات می‌كند (ص 88). هر فقره با یك «غایة» (كه همانند قافیه در شعر است) پایان می‌یابد و پس از آن ابوالعلاء به تفسیر آن فقره می‌پردازد، غایات فصول براساس حروف معجم تنظیم شده و آنچه تا امروز باقی مانده از حرف همزه آغاز و به خاء ختم می‌گردد، الفصول در 1356 ق / 1938 م، به كوشش محمود حسن زناتی در قاهره به چاپ رسیده است.
11. لزوم مالایلزم، یا لزومیات، دیوان اشعار ابوالعلاء است كه در ابیات آن ابوالعلاء خود را ملزم به رعایت حروف قافیه نموده است. ابوالعلاء در توضیح مطلب مبحثی را در شناخت لوازم قافیه، همانند مقدمه‌ای بر دیوان نگاشته است. این اثر بارها به چاپ رسیده است، از جمله به كوشش طه حسین (قاهره، 1959 م)؛ با شرح ندیم عدی (دمشق، 1988 م). بطلیوسی شرحی بر لزومیات داشته كه با عنوان شرح‌ المختار من لزومیات ابی العلاء در دو مجلد به كوشش حامد عبدالمجید در قاهره (1970 م) به چاپ رسیده است. همچنین منتخباتی از لزومیات به زبانهای مختلف همچون فرانسه، لاتین و آلمانی ترجمه شده است.
12. مُلقَی السبیل. این رساله كه ظاهراً در آخرین سالهای زندگی ابوالعلاء املا شده، مجموعه‌ای از كلمات قصار و حكمت‌گونه در نظم و نثر است كه برحسب حروف معجم گردآوری شده و خطبه‌های كسانی چون قس بن ساعده و سحبان وائل باهلی را در ذهن خواننده ترسیم می‌كند. این اثر بارها چاپ شده است، از جمله: به كوشش حسن حُسنی عبدالوهاب در دمشق همراهِ مقایسه با افكار شوپنهاور فیلسوف آلمانی (1329 ق)؛ به كوشش همو، در قاهره (1330 ق)، در مجلۀ المقتبس؛ به كوشش محمد كردعلی، ضمن رسائل البلغاء، در قاهره (1331 ق)؛ به كوشش كامل كیلانی، در قاهره (1938 م)، همراه رسالة الغفران.
13. منار القائف، كه تفسیری بر معماها و غرایبی است كه در كتاب القائف آمده، ابوالعلاء القائف را در امثال و به گونۀ كلیله و دمنه برای ابوشجاع فاتك گرد آورده است.
همچنین رسائل فراوانی از ابوالعلاء در موضوعات مختلف از لغت و نحو و نقد و اخوانیات به طور مستقل و در مجموعه‌های مختلف بارها به چاپ رسیده است كه برخی از آنها عبارتند از: 1. رسائل ابی العلاء مع داعی الدعاة، كه در مجموعه‌های مختلف، ازجمله در رسائل ابی العلاء المعری به كوشش احسان عباس (بیروت، 1982 م) و بین ابی العلاء و داعی الدعاة الفاطمین به كوشش محب‌الدین خطیب (قاهره، 1349 ق) چاپ شده است؛ 2. رسالة ‌الاخرسین؛ 3. رسالة ‌الاغریغیة، همراه با ترجمۀ انگلیسی و تعلیقات به كوشش مارگلیوث (آكسفورد، 1898 م)؛ 4. رسالة الی صاحب الدواوین؛ 5. رسالة الی قاضی صدیق؛ 6. رسالة التذكرة با ترجمۀ فرانسوی كولن (پاریس، 1911 م)؛ 7. رسالة الشیاطین؛ 8. رسالة الصاهل و الشاجح، كه در قاهره (1975 م) به كوشش بنت الشاطی، به چاپ رسیده است؛ 9. رسالة العصا، برگرفته از كتاب العصای اسامة بن منقذ همراه رسالة الهنا؛ 10. رسالة المنیح الی وزیر المغربی؛ 11. رسالة الهنا، به كوشش كامل كیلانی (قاهره،1944 م)؛ 12. رسالة فی تعزیة ابی علی بن ابی الرجال، به كوشش احسان عباس (قاهره، 1952 م)؛ 13. رسالة فی التوسط لآل منیر بن الحسن؛ 14. رسالة الملائكة، به كوشش محمد سلیم الجندی (دمشق، 1944 م). بسیاری از این رسائل توسط كسانی چون كامل كیلانی، مارگلیوث و احسان عباس در مجموعه‌هایی گرد‌آوری شده است. همچنین منتخباتی از رسائل و اشعار ابوالعلاء به كوشش جرج سلمون در پاریس (1904 م) با ترجمۀ فرانسوی به چاپ رسیده است.

خطی

 1. اختیارات الاشعار فی الابواب، در كتابخانۀ ایاصوفیه (نك‍ : تذكرة النوادر، 130). 2. الراحله فی تفسیر لزوم مالایلزم (نك‍ : سامرائی، 194-197). 3. الرسالة الفلاحیة (ازهریه، 5 / 127). 4. الریاش المصطفی، در شرح حماسۀ ابوتمام. نسخه‌ای از آن در دارالمكتب مصر نگهداری می‌شود (سامرائی، 184). بروكلمان به شرح حماسة ابی تمام نیز اشاره كرده است (GAL, S, I / 454) كه احتمال دارد منظور او همین اثر باشد. 5. اللامع العزیزی، شرح شعر متنبی. نسخ متعددی از این كتاب در كتابخانه‌های مختلف، از جمله سلیمانیه و خلعت قاهره نگهداری می‌شود (سید، 217). آثار متعدد دیگری نیز به ابوالعلاء نسبت داده‌اند كه امروزه اثری از آنها در دست نیست.
دربارۀ زندگی شخصی و علمی ابوالعلاء كارهای بسیاری انجام گرفته است كه از جملۀ آنها می‌توان به این اثر تحقیقی اشاره نمود: تعریف القدماء بابی‌العلاء از طه حسین و دیگران (قاهره، 1944 م). در این مجموعه، همۀ آنچه در متون كهن دربارۀ ابوالعلاء آمده، در یك جا گردآوری شده است. برای آگاهی از آنچه دربارۀ ابوالعلاء به زبانهای مختلف از 1600 تا 1790 م نوشته شده است، می‌توان به اثر مصطفی صالح با عنوان «ابوالعلاء معری، كتاب‌شناسی انتقادی» كه در دمشق (1970 م) در«بولتن مطالعات شرقی» منتشر شده است، مراجعه كرد.

علوم ادبی و هنرهای شعری ابوالعلاء

ابوالعلاء نه تنها شاعر و اندیشمند بلكه همچنین در علوم ادبی (صرف و نحو، عروض و ... ) چنان چیره‌دست و نوآور بوده است كه می‌توان وی را فخر زبان عربی دانست. گلدسیهر او را نوآورترین چهرۀ ادبیات عربی وصف می‌كند (ص 79). طه حسین نیز دربارۀ وی می‌گوید: ابوالعلاء نابغۀ بی‌رقیب و یگانۀ ادبیات عربی است؛ نه پیش از خود مانندی داشته است، نه پس از خود (ص 019). این داوریها گزافه نیست؛ نگاهی به آثار شعر و نثر ابوالعلاء گواه برآنهاست. وی مهم‌ترین منابع ادب و لغت عرب را به یاد سپرده و در آثار خود از آنها بهره برده و به آنها استشهاد كرده است، همچنین در موارد بسیار گفته‌ها و داوریهای استادان پیشین لغت، نحو و عروض را نقد كرده و برخی را نادرست شمرده است. بدین‌سان، بعضی از آثار به جای ماندۀ او نمونه‌های درخشانی از نقد ادبی است.
ابوالعلاء از مهم‌ترین كتابهایی كه در زمینۀ لغت عرب، تا زمان او تألیف شده بود، بهره برده و محتویات آنها را همواره در حافظه داشته است. مهم‌ترین منابع وی در لغت اینهاست: كتاب العین خلیل بن احمد فراهیدی؛ جمهرة اللغۀ ابن درید؛ اصلاح المنطق، الاضداد و الالفاظ ابن سكیت؛ جامع النطق زَجاج؛ غریب الحدیث ابوعبید، كه خطیب تبریزی، شاگرد معری آن را در 445 ق نزد وی خوانده بوده است (نك‍ : قفطی، 1 / 69)؛ غریب ‌الحدیث ابن قتیبه؛ النوادر ابن اعرابی. منابع او در صرف و نحو نیز اینهاست: الكتاب سیبویه: الجُمَل زَجاجی؛ حد الاعراب مُفجع، كه بخشی از كتاب مفجع به نام الترجمان است؛ كتابهای ابوعلی فارسی؛ كتابهای ابن سَراج، مانند الاصول، الجمل و الموجز. در عروض نیز منابع مهم ابوالعلاء اینهاست: كتاب مشهور خلیل بن احمد، در عروض؛ دو كتاب العروض و القوافی از اخفش؛ القوافی از جَرمی ( برای اطلاع از بهره‌گیریهای معری از منابع نامبرده شده در آثار خود و نیز نظریات انتقادی وی دربارۀ آنها، نك‍ : حمصی، 73-122).

ویژگیهای ادبی

ابوالعلاء در آثار خود دو خصلت علمی و ادبی را درهم می‌آمیزد، چنانكه خواننده از آنها هم بهرۀ علمی می‌گیرد و هم لذت ادبی می‌برد. آثار او، به ویژه اشعارش آكنده از هنرهای گوناگون ادبی، عروضی، صرفی و نحوی است. بارزترین ویژگی وی كه زاییدۀ حافظۀ بی‌مانند او بوده، گنجینۀ واژه‌های اوست. خطیب تبریزی، در این باره گفته است: «من واژه‌ای نمی‌شناسم كه عرب بر زبان رانده و معری آن را ندانسته باشد» (ابن عدیم، «الانصاف»، 569). شعر معری آكنده از ویژگیها و نوآوریهای عروضی است. در اینجا به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:
نخست باید یادآور شد كه زبان و شعر معری برای همگان نیست، بلكه برای برگزیدگانی است كه كم ‌و بیش مانند خود وی، از گنجینۀ واژه‌ها و ظرایف عروضی و ادبی برخوردار باشند. شعر بنا بر تعریف معری «سخن موزونی است كه غریزه، آن را با شرایطی می‌پذیرد و اگر افزون یا كم شود، حس از آن دوری می‌جوید» (رسالة، 251). معری بارها بر واژۀ «غریزه» چونان بنیاد شاعری، تأكید می‌كند و هر چند دربارۀ آن توضیح نمی‌دهد، اما به احتمال قوی منظورش از «غریزه» همان «طبع یا موهبت» شاعرانه است. وی در یك جا می‌گوید: نظم، در غریزۀ آدمیان سرشته شده است ... ، چنانكه حتی ممكن است گفتار موزون بر زبان كسی رانده شود كه هرگز شعری را نشنیده است ( الصاهل، 193-194). از دیدگاه معری، خوش‌ترین شعر آن است كه دو فضیلت در آن گرد آمده باشد: غریزۀ پاكیزه و پیراسته و فضل و ادب كسب شده (رسائل، چ 1976 م، 3 / 677). نكتۀ شایان اشاره این است كه معری زنان را دارای حس و غریزۀ شعری بهتری می‌داند، تا مردان و در این باره نمونه‌هایی می‌آورد (نك‍ : رساله، 580-581).
ابوالعلاء در آثار خود از كنایه بهرۀ فراوان می‌گیرد و در این باره شوق و اصرار بسیار می‌ورزد. او چیزها را به نامهای اصلیشان نمی‌خواند، چنانكه خواننده می‌پندارد كه وی آنها را فراموش كرده است، مثلاً نان را «ابیض حر» (= سفید آزاد)، باران تند را «جارالضبع» (=بیرون كشندۀ كفتار)، مگس را «هزج النهار» (= ترنم روز) و شب را «ذوالطرتین» (= دارای دو طره) می‌نامد (نك‍ : الفصول، 169، 277، 282-284).
ویژگی دیگر آثار ابوالعلاء به كار بردن واژه‌های غریب، شاذ و نادر است كه ناشی از ثروت عظیم واژگانی او و اشتیاق شدیدش به صنایع لفظی است. وی همچنین در تعبیرات خود، اعتماد زیاد به اصطلاحات علمی و به ویژه اصطلاحات زبان‌شناسی و لغت دارد.
از ویژگی‌های دیگر معری، نوآوری فراوان در كنایات و نیز به كار بردن «فعیل» به معنای «مفعول» قیاساً و گسترش دادن واژه‌ها برپایۀ قیاس و ضرورت تعبیر است. وی از به كاربردن واژه‌های مبتذل سخت بیزار است، نیز رغبت شدیدی به بهره‌گیری از واژه‌های غریب و ناآشنا دارد. معانی متعدد یك واژه را بررسی می‌كند؛ به ریشه و اشتقاق و كشف معنای نخست آن می‌پردازد؛ در این راه اجتهاد، و گاه از نظریات زبان‌شناسان پیشین انتقاد می‌كند و معناهای تازه‌ای به برخی واژه‌ها می‌دهد.
در صرف و نحو نیز ابوالعلاء به داوری اهمیت بسیار می‌دهد و از تكلف در قیاس و تعلیل و دورشدن از اصول ادبی و تقلید از تعبیرهای نادر بیزار است و به آنچه حس را گواراتر است و بر زبان آسان‌تر می‌آید، گرایش دارد. وی در قضایای صرفی و نحوی نیز اجتهاد می‌كند. در زمینۀ نحو، ابوالعلاء از مكتب كوفی و بصری هر دو بهره می‌گیرد، هرچند غالباً گفته می‌شود كه گرایش او به مكتب كوفی بیشتر است، اما در این زمینه نیز دارای استقلال رأی و اندیشۀ آزاد است و از تقلید و تعصب می‌پرهیزد.
در مباحث عروضی نیز، معری از «غریزه» داوری می‌جوید؛ به موسیقی شعر اهمیت بسیار می‌دهد و وزن و غریزه و حس را به هم می‌پیوندند. وی به واژه‌های ویژه و ویژگی‌ واژه‌‌ها كه در واقع روح شعر را تشكیل می‌دهد، سخت پابند است. وزنهای شعر برای او تنها قالبهایی نیستند كه نظم با آنها سنجیده می‌شود، بلكه پیش و بیش از همه، آهنگهای منظمی هستند كه غریزه و احساس آنها را دلپذیر می‌یابد و این از آن روست كه معری، شعر یعنی سخن موزون را زائیدۀ غریزه و طبع می‌شمارد، نه ناشی از تمرین و تجربه.
در مورد قافیه‌ها نیز، معری از احساس، طبع و غریزه پیروی می‌كند. وی بنای قافیه بر حروف نیرومند را ترجیح می‌دهد و از این لحاظ با پیشینیانش مخالفت می‌كند و در برخی از داوریهای خود كه از طبع و ذوق الهام می‌گیرد، دارای رأی مستقل و ویژۀ خود است، مثلاً با نظر گذشتگان دربارۀ تحدیدِ «ایطاء» مخالفت می‌كند و نیز به حكم غریزه وجود «الف تأسیس» را در حالی كه در كلمۀ پس از آن اضمار نباشد، ممكن می‌شمارد. وی همچنین میان «رِدُف» در شعرِ «مقید» و در شعرِ «مطلق» فرق می‌نهد.
وی همچنین دربارۀ «زِحاف» نیز پیرو ذوق و احساس است. از زحاف آشكار پرهیز می‌كند، زیرا ذوق آن را نمی‌پسندد، اما بر آن است كه زحاف پنهان برای غریزه ناپسند نیست، چون اگر نباشد، شعر بد و زشت می‌شود.
سرانجام معری بر سلامت واژه‌ها تأكید می كند و آن را بر سلامت وزن برتری می‌دهد و واژۀ ناسالم را آفت شعر می‌شمارد.
شایان گفتن است كه دلبستگی معری بر عروض و قواعد آن، چندان است كه گاه خصال خویش، بدیها و گناهانش را با شكلهای گوناگون شعر و وزنهای آن منطبق می‌كند. مثلاً گناهانش را مانند پیاپی آمدن حركات در «فاصلۀ كبری» می‌شمارد و دین خود را سست‌تر و زشت‌تر از سستی و زشتی اشعار شاعران نوآمده و نوپرداز، می‌یابد(نك‍ : الفصول، 131؛ برای بررسی تفصیلی و مستند همۀ این ویژگیها، نك‍ : حمصی، 127- 128، 291-364).
بر همۀ این ویژگیها باید خصلت تعلیمی شعر و نثر معری را نیز افزود. وی همواره می‌كوشد كه در شعر و نثرش، به خواننده آموزش دهد و اندیشه و احساس خود را در ذهن و دل وی بگنجاند.

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: