صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / حادره /

فهرست مطالب

حادره


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 29 مهر 1398 تاریخچه مقاله

حادِره (گاه نیز حُوَیْدِره)، به معنی وزغ، لقب شاعری جاهلی به‌نام قطبة بن اوس از قبیلۀ ثعلب، شاخۀ ذبیان و سپس غطفان که اندکی پیش از اسلام درگذشت.
گروه غطفان و از جمله بنی‌ثعلبه، بیشتر در نواحی حجاز می‌زیستند (اسد، 8). آنچه ما را در تعیین محدودۀ زمانی این شاعر یاری می‌رساند، رابطۀ دوستی و سپس دشمنی او با شاعری به‌نام زبّان است که بی‌گمان در آخرین سالهای عصر جاهلی می‌زیسته، و فرزند او منظور، همسر پدر را به زنی گرفت. این گونه زناشویی که در اسلام حرام و به «زواج مَقْت» مشهور است، موجب شهرت او شد. این مرد، گویا تا زمان عثمان نیز زنده بوده است (همو، 9؛ نیز نک‍ : EI2).
یکی دیگر از معاصران زبّان، مردی عُیَینه نام بود که به‌دست حضرت پیامبر(ص) اسلام آورد و در شمار«المؤتلفة قلوبهم» قرار گرفت (همانجاها؛ نیز نک‍ : ابن‌سلام، 23). اخباری که پیرامون حادره و شعرش نقل کرده‌اند، مانند دیگر اخبار جاهلی حال و هوای افسانه‌ای دارد و از نظر ساخت و پرداخت، کاملاً به آنها شبیه است. مجموعۀ اخبار او را در 4 محور می‌توان خلاصه کرد:
یکی رابطۀ او با زبّان است که نخست با یکدیگر به شکار می‌رفتند؛ اما حادره بر رفتار ناجوانمردانۀ زبّان خرده می‌گیرد و هجایش می‌گوید. زبّان در پاسخ می‌‌گوید که «تو گویی غوکی (= حادره) هستی درشت‌شانه و میان‌باریک که در گودالها بانگ بر‌می‌آورد». از همین جا ست که شاعر پس از آن به «حادره» شهرت یافت (ابوالفرج، 3 / 271؛ خطیب، 1 / 209-210؛ حادره، 35).
در روایت دوم، باز سخن از زبّان است که اشتران یکی از همسایه‌های حادره را می‌رباید و بابت بدهکاری خود به مردی یهودی می‌دهد. این یهودی که هم پیمان حادره بود، از بیم او اشتران را باز پس می‌دهد (ابوالفرج، 3 / 271-272؛ حادره، 100، 101).
سوم، روایت نبردی سخت است که میان 3 رئیس قبیله از یک‌سو، و بنی‌ثعلبه و قبیلۀ حادره از سوی دیگر در‌می‌گیرد و چون بنی‌ثعلبه پیروزی می‌یابند، حادره درآن‌باره شعری در 6 بیت می‌سراید (ابوالفرج، 3 / 272-273). اما این قطعه در اصلِ دیوان نیست و ناشر آن را در «ملحقات» نقل کرده، و بسیاری از روایات گاه ضد و نقیض را نیز آورده است (حادره، 91-92).
آخرین روایت نیز ماجرای نبردی است که میان قبیلۀ شاعر و یارانشان از یک‌سو، و بنی‌تمیم از سوی‌ دیگر در نزدیکی چشمۀ کُفافه درگرفت؛ و چون بنی‌ثعلبه پیروز شدند، حادره قطعه‌ای سرود (ابوالفرج، 3 / 274؛ حادره، 94، که ناشر شعر را در ملحقات گذاشته، و در حاشیه به اختلاف روایات اشاره کرده است).
شعر حادره (مجموعاً 62 بیت، در 5 قطعه و قصیده، همراه با 25 بیت منسوب به او) حال و هوای جاهلی دارد و نسبتاً اصیل می‌نماید (بلاشر، II / 268) و آکنده از کلمات و تصاویر نامأنوس بیابانی است؛ اما شعری که بیش از همه حادره را مشهور ساخته، قصیده‌ای عینیه در 28 بیت است که با انبوهی روایت متفاوت و گاه متناقض در دیوان گرد آمده است (نک‍ : حادره، 63-66، 67- 68).
این شعر را حسان بن ثابت در‌شمار بهترین اشعار ‌شمرده است (ابوالفرج، 3 / 271؛ خطیب، 1 / 210). در اعتبار این قصیده، همین بس که به قول ابوعبیده، از برگزیده‌های اصمعی و مفضل بوده است (مفضل، 43- 48؛ ابوالفرج، خطیب، همانجاها).
از دیوان حادره، نسخه‌های متعددی به‌جای مانده، و چند تن نیز به چاپ آن اقدام کرده‌اند. روایتی که اینک انتشار یافته، جمع و املای ابوعبدالله محمد بن عباس یزیدی است که با واسطه از اصمعی نقل کرده است (اسد، 15 بب‍ ؛ GAL, S, I / 54؛ GAL, I / 17).
این دیوان را نخستین‌بار انکلمان در لیدن (1858م) همراه با ترجمه‌ای به زبان لاتین منتشر کرد؛ سپس امتیازعلی عرشی، بر اساس 4 نسخه، آن را در مجلۀ «انجمن پادشاهی آسیایی» در بمبئی (س 1948- 1949م، ج24-25) به چاپ رسانید. آن‌گاه ناصرالدین اسد، با بیان اینکه دست‌یابی بر چاپهای پیشین دشوار است و اینکه خود او هم بر دو نسخۀ تازه دست یافته، و هم اشعار پراکنده‌ای از حادره را در آثار دیگر بازیافته است، به‌چاپ مجدد آن اقدام کرد (نک‍ : مجلة ... ، 15(3) / 271 بب‍‌ )؛ اما همو کتاب را بدون تغییر عمده‌ای دوباره در بیروت (1973م) منتشر کرد. در این چاپ، تنها برخی از نظرات انتقادی حمد جاسر که در مجلۀ العرب (نوامبر، 1971م) منتشر شده بود، ملحوظ گردیده است (نک‍ : اسد، 5).

مآخذ

ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، لیدن، 1913م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ اسد، ناصرالدین، مقدمه بر دیوان حادره (هم‍‌ )؛ حادره، قطبه، دیوان، به کوشش ناصرالدین اسد، بیروت، 1400ق / 1980م؛ خطیب تبریزی، یحیى، شرح اختیارات المفضل، به کوشش فخرالدین قباوه، بیروت، 1407ق / 1987م؛ مجلة معهد المخطوطات العربیة، قاهره، 1969م؛ مفضل، ضبی، المفضلیات، به کوشش احمدمحمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1361ق / 1942م؛ نیز:

Blachère, R., Histoire de la littérature arabe, Paris, 1964; EI2; GAL; GAL, S.

آذرتاش آذرنوش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: