صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / چلبی عارف /

فهرست مطالب

چلبی عارف


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 23 مهر 1398 تاریخچه مقاله

چَلَبیْ عارِف، امیر جلال‌الدین فریدون (670- ذیحجۀ 719ق / 1272- ژانویه 1320م)، مشهور به امیر عارف، عارف‌چلبی و اولو عارف چلبی، نوۀ مولانا جلال‌الدین و پسر سلطان ولد، سومین پیر طریقۀ مولویه پس از درگذشت مولانا.
بیشتر اطلاعات دربارۀ زندگی او از کتاب مناقب العارفین به‌دست می‌آید که مریدش احمد افلاکی (د 761ق / 1360م) نوشتن آن را به اشارۀ همو، در 718ق آغاز کرد (نک‍ : 1 / 4؛ یازیجی، 13). بنابراین کتاب، وی در ذیقعدۀ 670 در قونیه به‌دنیا آمد. از‌آنجاکه پیش از تولد امیر عارف، همۀ فرزندان سلطان ولد و همسرش فاطمه خاتون ــ دختر صلاح‌الدین فریدون زرکوب ــ در نوزادی در‌گذشته بودند، به دنیا آمدن او مولانا را بسیار خشنود کرد. وی او را به احترام پدر بزرگ مادری‌اش، فریدون نامید و خود او را امیر عارف خواند و لقب جلال‌الدین را نیز به عنوان هدیه‌ای معنوی از جانب خود بر وی نهاد (افلاکی، 2 / 825- 828؛ سپهسالار، 152).
به روایت افلاکی، مولوی امیر عارف خردسال را بسیار دوست داشت و در حضور یاران و مریدان به وی توجهی ویژه نشان می‌داد. پدرش سلطان ولد و یاران مولانا نیز به پیروی از او، امیر عارف را گرامی می‌داشتند و با احترام بسیار با وی رفتار می‌کردند (افلاکی، 2 / 829-834، 837- 838) و سلطان ولد او را شیخ الارواح می‌خواند (همو، 2 / 958).
چنان‌که از گزارش افلاکی می‌توان دریافت (2 / 837)، امیر عارف در کودکی و جوانی آموزش رسمی چندانی ندید و تنها در خردسالی نزد صلاح‌الدین ملطی، یکی از مریدان مولانا، خواندن قرآن کریم را فرا گرفت و به این ترتیب، شاید بتوان گفت که از نظر علمی برجستگی ویژه‌ای نداشت. با این همه، برخی از محققان به سبب کیفیت غزلها و رباعیهای برجای مانده از او چنین نتیجه گرفته‌اند که وی از آموزش ادبی نیز بهره‌ای داشته است (یازیجی، 122).
به هر روی، احترام و محبت فوق‌العادۀ مولوی و سلطان ولد نسبت‌به عارف چلبی، و به پیروی از آنان، احترام بیش از حد نزدیکان و یارانشان نسبت به او، ظاهراً موجب آن شد که امیر‌عارف در بزرگسالی رفتاری گاه سبک‌سرانه و پرخاش‌جویانه، و گاه دور از آداب و خشن داشته باشد، و به گزارش افلاکی پیوسته شراب می‌نوشید، چندان که انتقاد و مخالفت برخی را برانگیخت (نک‍ : 2 / 839-840، 849-856، 869، 872 بب‍ ، 906، 908).
پس از درگذشت مولانا ــ که هم‌زمان با دوسالگی عارف چلبی بود ــ نخست حسام‌الدین چلبی و سپس سلطان ولد برجای او نشستند و به ارشاد مریدان پرداختند. از این دو، به‌ویژه سلطان ولد در طول 30 سال خلافت خود، نقش مهمی در شکل‌گیری طریقۀ مولویه، ساماندهی آداب و آیینهای گوناگون آن ایفا کرد و با فرستادن نمایندگان و خلفای خود به مناطق مختلف و ایجاد خانقاهها، درگسترش این طریقه در آناتولی بسیار کوشید (گولپینارلی، «ملامت ...  »، 191؛ فروزانفر، 174).
امیر عارف در طول سالهایی که پدرش هدایت طریقۀ مولویه را بر عهده داشت، بارها به شهرهای مختلف همچون لارنده، سیواس، آماسیه، دنیزلی، آق‌شهر، قره‌حصار و جز آنها سفر کرد. وی همچنین چند بار به ایران آمد و مدتی را در شهرهای آذربایجان به سفر پرداخت. نخستین سفر او به ایران در دوران زندگی سلطان ولد و چندی پس از جلوس غازان‌خان به تخت سلطنت، یعنی در حدود سال 694 ق / 1295م بود. به‌گزارش افلاکی، امیر عارف ــ که به قصد سفر به شهرهای ایران به حدود ارزروم آمده بود ــ به دعوت ایلتُرمش خاتون، همسر غازان‌خان، به اردوی شاهی در تبریز آمد و در خیمۀ خاتون مجلس سماعی بر‌پا کرد و از سوی غازان و امیران او تکریم شد (2 / 844-847). وی در سفر دوم خود نیز، که باز در زمان حیات پدرش صورت گرفت، نخست به مرند رفت و در آنجا با شیخ جمال‌الدین اسحاق مرندی ــ که خود را از وارثان معنوی مولانا می‌دانست و بسیار مورد احترام مردم مرند بود ــ به نزاع پرداخت و پس از دخالت مردم و امیران مغول، مرند را ترک گفت و به تبریز رفت (همو، 2 / 849-851).
 به روایت افلاکی، سفر سوم عارف چلبی به ایران نیز به خواست پدرش سلطان ولد، و برای بازداشتن اولجاتیو از تغییر مکان مرقد عمر و ابوبکر از مدینه آغاز شد، اما به‌سبب مرگ سلطان ولد (712ق / 1312م)، پس از دو سال، در 714ق صورت گرفت. در این سفر، چلبی چندی پس از درگذشت اولجاتیو به سلطانیه رسید و به رغم سوگوار بودن صاحب منصبان و بزرگان شهر، در آنجا مجلس سماعی بر پا کرد (2 / 858-862). چنین به‌نظر می‌رسد که امیرعارف تا 717ق / 1317م نیز همچنان در سلطانیه ماند، زیرا افلاکی در شرح حکایتی دیگر که در سلطانیه روی داده بود، به این تاریخ اشاره کرده است (2 / 896-897).
عارف چلبی در طول دوران 5 سالۀ خلافت خود شیوۀ پدرش در نشر طریقۀ مولویه را دنبال کرد و با فرستادن نمایندگان خود به شهرهای مختلف، و نیز بهره‌گیری از اعتبار پدربزرگ و پدرش نزد امیران و حاکمان محلی و با استفاده از نفوذ شخصی خود نزد آنان، نقش مهمی در ایجاد خانقاهها و رونق بخشیدن این طریقه ایفا کرد. از جملۀ مهم‌ترین خلفای او می‌توان به اخی احمد بایبوردی، شیخ امیره بیک آبگرمی، اخی موسى آق‌شهری، اخی محمود‌بیک ولد قلمی، مولانا کمال‌الدین، مولانا محیی‌الدین، مولانا تاج‌الدین مثنوی خوان و شیخ سهراب مولوی اشاره کرد (همو، 2 / 908، 958، 962؛ گولپینارلی، «مولویه ... »، 86) که هر یک از آنان در یکی از شهرها از جانب او ارشاد مریدان را بر عهده داشتند.
افزون بر این، عارف چلبی با توصیه به شمس‌الدین افلاکی در نوشتن کتاب مناقب العارفین، علاوه بر ثبت جزئیات زندگانی خود، سبب آن شد که خاطرات موجود از مولانا، سلطان ولد و یاران و مریدان آنان، که هنوز در ذهن کسانی که مولانا و مریدان او را دیده و با آنان زیسته بودند حـاضر بود، گردآوری و ثبت شود و همچون میراثی گران‌قدر برای آیندگان باقی بماند؛ میراثی که بدون شک بخش مهمی از حافظۀ تاریخی طریقۀ مولویه را شکل می‌دهد.
افلاکی می‌نویسد: چلبی عارف به‌سبب بیماری در قونیه درگذشت و همان‌جا، در‌کنار مزار پدربزرگ و پدرش به خاک سپرده شد (2 / 966 بب‍ ؛ سپهسالار، 152). گفتنی است که در سلطانیه مجموعه‌ای کهن مربوط به سدۀ 8 ق / 14م، متشکل از یک خانقاه و یک مزار موجود است که به نام چلبی اوغلو شهرت دارد. هر‌چند که نام صاحب این مزار مشخص نیست، ولی برخی از محققان به‌سبب سفرهای مکرر عارف چلبی به سلطانیه، و اینکه صندوق مزار او در قونیه کتیبه‌ای ندارد، آنجا را مزار وی دانسته‌اند (نیک‌بخت، 11-12). اما این نکته که افلاکی خود مرید عارف چلبی، و شاهد وقایع زندگی، مرگ و سپس ‌به‌خاک‌سپاری او بوده است، روایت او را پذیرفتنی‌تر، و این فرضیه را نامحتمل می‌نماید؛ شاید از این رو ست که در مقابل نظریۀ اول، برخی احتمال داده‌اند که عارف چلبی در یکی از سفرهای خود به سلطانیه این مجموعه را در کنار مزار براق‌بابا (ه‍ م) به‌عنوان خانقاهی برای طریقۀ مولویه ساخته است (همو، 12).
امیر عارف در جوانی با دولت خاتون، دختر امیر قیصر تبریزی ازدواج کرد و از وی صاحب دو پسر به نامهای بهاءالدین امیر عالم و مظفرالدین امیر عادل، و دختری به نام ملکه خاتون شد، که پسرانش پس از درگذشت وی به ترتیب بر منصب پدر نشستند و به ارشاد مریدان پرداختند (افلاکی، 2 / 842-843، 996؛ گولپینارلی، همان، 97؛ همایی، 2). پس از آنان نیز مشایخ طریقۀ مولویه همه از نسل عارف چلبی بوده‌اند (خزانه‌دارلو، 11؛ فروزانفر، 178؛ گولپینارلی، 33-34).
عارف چلبی ظاهراً دیوانی داشته است که نسخه‌ای از آن در مولوی‌خانۀ ینی‌قاپو و نسخه‌ای دیگر در موزۀ مولانا در قونیه موجود است (همو، «مولویه»، 90، نیز «کاتالوگ ... »، III / 21-22). به‌جز آن، بخشی از اشعار او نیز در یکی از نسخه‌های خطی مناقب‌العارفین آمده است که مشتمل بر 82 غزل و 80 رباعی است. اشعار عارف چلبی اندیشه‌ای نو و دیدگاهی ویژه را در‌بر ندارد و بیشتر تقلید و نظیره‌ای بر اشعار مولانا به‌شمار می‌رود (نک‍ : همو، «مولویه»، 90-92).

مآخذ

افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، 1976-1980م؛ خزانه‌دارلو، محمدعلی، مقدمه بر انتها نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، تهران، 1376ش؛ سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1325ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال الدین، تهران، 1333ش؛ گولپینارلی، عبدالباقی، خلاصۀ ترجمۀ کتاب احوالات مولانا، ترجمۀ عزت‌الله فرجی شادان، تهران، 1331ش؛ نیک‌بخت، محمدرضا، خانقاه و آرامگاه چلبی اوغلو، تهران، 1388ش؛ همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامۀ بهاءالدین سلطان ولد، تهران، 1376ش؛ یازیجی، تحسین، مقدمه بر مناقب‌العارفین (نک‍ : ه‍م‍ ، افلاکی)؛ نیز:

Gölpınarlı, A., Melâmîlik ve Melâmîler, Istanbul, 1931; id, Mevlânâ Müzesi yazmalar kataloğu, Ankara, 1972; id, Mevlânâ'dan sonra Mevlevîlik, Istanbul, 1953; Yazıcı, T., «Čelebī», Iranica, vol. V.

بخش ادیان و عرفان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: