صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جهانگیر پادشاه /

فهرست مطالب

جهانگیر پادشاه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَهانْگیرْ پادْشاه، ابـوالمظفر نـورالـدین محمد (سل‍ 1014-1037ق / 1605-1627م)، چهارمین پادشاه سلسلۀ بابریان هند.
جهانگیر پسر ارشد اكبر‌شاه (ه‍ م) و مریم زمانی، دختر راجه بهارامل حكمران جیپور بود. او در 17 ربیع‌الاول 977ق / 30 اوت 1569م در منزل شیخ سلیم ــ از دراویشی كه اكبرشاه به وی ارادت داشت ــ به دنیا آمد، و به همین سبب او را سلیم نام نهادند؛ اما اكبر خود همواره او را «شیخو بابا» می‌خواند ( توزک … ، 1-2). اکبرشاه به شکرانۀ وجود این پسر، سیکری محل تولد او را تختگاه خود کرد و نام آن را فتحپور نهاد (همان، 2؛ کامگار، 10-11).
سلیم از 4 سالگی به تحصیل علم پرداخت (همو، 11؛ خوافی‌خان، 1 / 245) و در هیئت، طبیعیات، فن انشاء، و خطاطی پیشرفت بسیاری كرد (محمد هاشم، 16). اكبر در 991ق / 1583م عبدالرحیم‌خان خـانِ خانـان (ه‍ م) را ــ كه از دولتمردان برجستۀ دستگاه بابریان بود ــ اتابك سلیم گردانید (شاهنواز، 1 / 694؛ EI2, I / 80).
سلیم شاهزاده‌ای سرکش و خودرأی بود و سرانجام در 1010ق / 1601م بر ضد پدر شورید و در الله‌آباد خود را شاه خواند؛ اما پس از وقایعی چند، سرانجام مطیع شد (ابوالفضل، 3 / 805-806، 819؛ كامگار، 23-30، 33-35، 45) و پس از آن دیگر هرگز سر از اطاعت پدر نپیچید. یكی دیگر از اقدامات خودسرانۀ سلیم در دورۀ حیات اكبر، فرمان قتل ابوالفضل علامی (ه‍ م)، دولتمرد برجستۀ دربار اكبر بود كه توسط نرسنگه دیو، راجۀ بندیله صورت گرفت (كامگار، 30-33).
سلیم چند مرتبه ازدواج كرد (نك‍ : همو، 12-16؛ خوافی‌خان، 1 / 245-246؛ نات، 14-15)، و مشهورترین همسر او مهر‌النسا، ملقب به نورجهان بیگم، دختر غیاث بیگ تهرانی معروف به اعتماد‌الدوله بود كه در 1020ق / 1611م به همسری او درآمد (معتمدخان، 54-55). نور‌جهان نفوذ چشمگیری بر سلیم داشت (كامگار، 349)، و سلیم نخست عنوان «نورمحل»، و سپس «نورجهان» را به او داد، و حتى نام او را بر روی سكه‌ها نیز ضرب کرد (نوایی، 3 / 322؛ مجومدار، 465؛ نات، 18-19). با ازدواج نور جهان و سلیم، نفوذ ایرانیان در دربار بیشتر شد و پدر و عموی او آصف خان، در زمرۀ‌ بزرگان دربار درآمدند (خوافی‌خان، 1 / 307).
چون اکبرشاه درگذشت (جمادی‌الآخر 1014 / سپتامبر 1605)، سلیم ــ کـه بارها از سوی پدر بـه ولیعهدی نام‌بردار شده بود ــ با نام و لقب نورالدین محمد جهانگیر و کنیۀ ابوالمظفر در آگره بر تخت نشست (پنجشنبه 20 جمادی‌الآخر همان سال)؛ در حالی که گروهی از امرا خواهان فرمانروایی پسر او خسرو بودند ( توزک، 10، 35، 82؛ بکری، 1 / 80-81؛ کامگار، 52؛ دربارۀ سبب تغییر نام، نک‍ : توزک، 2؛ کامگار، 62). بر یكی از سكه‌های بدون تاریخی كه احتمالاً توسط یكی از طرف‌داران جهانگیر در دورۀ‌ شورش او در احمد‌نگر ضرب شده، از او با عنوان برهان‌الدین نیز یاد شده است (برن، 156، حاشیۀ 1).
جهانگیر وارث قلمرو بزرگ دورۀ درخشان و باشكوه پادشاهی اكبر بود كه حفظ و گسترش آن نیاز به کوششی بسیار داشت. هدف بزرگ جهانگیر در آغاز جلوس، تحقق بخشیدن به خواستۀ پدر، یعنی تصرف سرزمین نیاكانشان ماوراءالنهر، و استیلا بر سراسر دكن، و انضمام آن سرزمینها به قلمرو پادشاهی بود ( توزک، 15-16). وی برخلاف بسیاری از پادشاهان، مناصب بزرگ دولتی را، جز با تغییری اندک، در دست همان مردانی نهاد که پدرش آنها را منصوب کرده بود (همان، 9).
نخستین فرمان جهانگیر ــ كه نمادی از عدالت‌دوستی او بود ــ بستن زنجیر عدلی بود كه یك سرش بر كنگرۀ شاه برج قلعۀ آگره، و سر دیگرش تا كنار دریا بر میلی از سنگ، بسته شده بود (همان، 5). وی پس از آن 12 فرمان مهم قانونی صادر كرد و برای اجرا به سراسر قلمرو پادشاهی فرستاد. این قوانین طیف وسیعی از اموری را كه با رفاه جامعه و جلوگیری از تعدی مأموران حكومتی مربوط بود، و قوانینی دربارۀ ارتقاء مقام رجال خادم كه از دورۀ اكبر در خدمت بودند، آزادی زندانیان، ضرب سكه‌هایی با عیارهای متفاوت، و انتخاب ابیاتی كه باید بر روی این سكه‌ها ضرب می‌شد، دربر‌ می‌گرفت (نك‍ : همان، 6- 8).
جهانگیر که به روزگار شاهزادگی یک وقت مأمور سرکوب شورشیان میوار شده، ولی آن را به پایان نرسانده بود، چون بر تخت نشست، متوجه آن ولایت شد. نخست پسر خود پرویز را با سپاهی بزرگ و سوارانی نامدار برای مطیع ساختن راجپوتها و رانا امر سینگهه حکمران اودی‌پور به میوار فرستاد (ابوالفضل، 3 / 822؛ توزک، 15-16؛ برن، 156)؛ اما پرویز نیز توفیق نیافت و جهانگیر بعدها در 1022ق / 1613م، پسر دیگر خود شاهزاده خرم (شاه‌جهان بعدی) را برای رویارویی با رانا فرستاد و او در این مأموریت موفق شد و رانا را به اطاعت از جهانگیر وا داشت (كنبو، 1 / 56 بب‍‌ ).
در اواسط سال اول جلوس جهانگیر، شورش پسر بزرگش شاهزاده خسرو روی داد كه به نوعی جهانگیر را غافلگیر كرد. چنین به نظر می‌رسد كه رابطۀ خسرو با پدرش از اواخر دوران حکومت اکبر رو به تیرگی نهاده بود. خسرو شبانه همراه سواران مخصوص خود آگره را به مقصد پنجاب ترک کرد. جهانگیر بلافاصله در همان شب افرادی را مأمور بازگرداندن او كرد، و خود نیز بیمناک از پیوستن خسرو به ازبکها یا صفویان، فردای آن روز با سپاهی بزرگ به سوی خسرو روانه شد ( توزک، 31-32). چون خسرو لاهور را به محاصره درآورد، جهانگیر به او رسید و لشکرش را درهم شکست. خسرو که درصدد فرار به کابل بود، دستگیر شد و به زندان افتاد و به دستور جهانگیر حامیان خسرو را به شدت مجازات کردند (همان، 32، 37-40، 132-134؛ كامگار، 81-87؛ خوافی‌خان،1 / 253)؛ از آن جمله یکی ارجان سینگهه، پنجمین گوروی سیکها بود که به دستور جهانگیر کشته شد و اموالش مصادره گردید. این حادثه موجب تقابل سیکها و دستگاه امپراتوری شد (مجومدار، 464).
در اوایل حكومت جهانگیر شورشهای دیگری نیز در مناطق مختلف روی داد كه از آن جمله می‌توان به شورش افغانهای بنگال در 1016ق / 1607م به رهبری علی‌قلی خان ملقب به «شیرافغان»؛ شورش گجرات به رهبری یكی از فرزندان مظفر گجراتی؛ شورشهای بیهار؛ و شورش دیگری از افغانها در 1021ق اشاره کرد (برن، 157, 160-161؛ توزک، 30؛ کامگار، 76-77)، که همه سرکوب شدند و جهانگیر توانست با سیاست مصالحه‌جویانه افغانها را در ردیف دوستان خود قرار دهد.
یكی از دل‌مشغولیهای مهم جهانگیر، ادامۀ سیاست پدرش برای مطیع کردن پادشاهان محلی دكن بود که او را در تمام دورۀ حكومتش درگیر جنگ‌ با پادشاهان این منطقه، به‌ویژه با پادشاهی احمدنگر کرد. کوششهای نظامی شاهزاده پرویز و شاهزاده خرم به دستور جهانگیر، برای استیلا بر دکن (1016-1025ق) چندان قرین توفیق نبود (خوافی‌خان، 1 / 259، 291؛ توزک، 90؛ کامگار، 119، 120-122، 225-227؛ شاهنواز، 1 / 702، 723). در حقیقت به سبب بعد مسافت دكن از پایتخت، تصرف كامل این ناحیه در این دوره ممكن نشد (كامگار، 249؛ مجومدار، 467)، و جهانگیر در سالهای 1025 و 1026ق در مقابل واگذاری مناطقی كه اكبر پادشاه آنها را تصرف کرده بود و سپس دوباره دكنیان بر آنها استیلا یافته بودند، اطاعت حكام دكن را به دست آورد. جهانگیر برای تثبیت این صلح و مطیع ماندن آنان، حتى ابـراهیم عـادل‌شاه دوم (حك‍ 988-1037ق / 1580-1627م)، حكمران بیجاپور را فرزند خود خواند و به حكم او در فرامین نیز این عنوان را قید كردند (كامگار، 230-245).
یكی از مهم‌ترین پیروزیهای نظامی دورۀ جهانگیر فتح قلعۀ مستحكم كانگره در شمال لاهور (1031ق) بود که به دست شاه‌جهان صورت گرفت (معتمد‌خان، 172، 174؛ كنبو،1 / 97-101)؛ اما جهانگیر در همین سال با تصرف قندهار توسط ایرانیان روبه‌رو شد. پیش از آن در سال نخست جلوس جهانگیر، حسین‌خان شاملو حاكم هرات همراه فرماندهان سیستان، فراه و نواحی هم‌جوار آن قندهار را محاصره كرده بودند كه با اعزام نیرو از لاهور و به دستور شاه عباس اول این ماجرا خاتمه یافته بود (كامگار، 88- 89؛ خوافی‌خان، 1 / 255-256؛ ریاض‌الاسلام، 114-115)؛ اما پس از چند سال که دربار بابری به خواست شاه عباس مبنی بر بازگرداندن قندهار به ایرانیان بی‌اعتنایی کرد (همو، 113، 130-131؛ نوایی، 3 / 309؛ خوافی خان، 1 / 325-326)، سرانجام در 1031ق / 1621م، شاه عباس به بهانۀ سیر و شكار به كنار هیرمند رفت، و پس از 5 یا 6 هفته محاصرۀ قلعۀ قندهار، در دوم شعبان آن را تصرف كرد(اسكندر‌بیک، 3 / 973-974؛ كامگار، 346).
در 1032 / 1622م شاه‌جهان و عبدالرحیم خان خان خانان از طرف جهانگیر مأمور استرداد قندهار شدند. اما شاه‌جهان كه می‌دانست این مأموریت از طرف ملکه نورجهان برای دور کردن او از پایتخت و تعیین داماد خود شهریار به ولایتعهدی، ترتیب یافته است؛ به خصوص که جهانگیر حوزۀ حکومت و قدرت او را محدود کرده بود، نه تنها به قندهار نرفت، بلکه دست به شورش زد (همو، 350).
اكنون جهانگیر که با دو مسئلۀ استیلای ایرانیان بر قندهار و شورش پسرش مواجه شده بود، سركوب خطر خانگی را مقدم دانست و قوایی به سرکردگی شاهزاده پرویز و مهابت خان تدارک دید و آنان در 1033ق شاه‌جهان را در بلوچ‌پور، در شرق دهلی شكست دادند. شاه‌جهان به دکن رفت و نامه به شاه عباس نوشت و ضمن شکایت از پدر، تقاضای پناهندگی کرد. شاه عبـاس بـه وساطت بـرخاست و نـامه‌ای به جهانگیر نوشت (نك‍ : نوایی، 3 / 314، 444- 448)؛ سرانجام در 1035ق شاه‌جهان با اكراه نزد جهانگیر بازگشت. اگرچه این شورش حاصلی برای او نداشت، اما بر پیكر امپراتوری جهانگیر صدمه‌ای وارد آورد (شاهنواز، 3 / 387- 388؛ مجومدار، 486).
یكی از وقایع ناگوار اواخر حكومت جهانگیر، اسارت او به دست مهابت خان (د 1044ق / 1634م) در 1035ق / 1626م بود. مهابت خان كه پس از پیروزی بر شاه‌جهان، بیش از پیش مورد توجه جهانگیر واقع شده بود، محسود نورجهان قرار گرفت و به اتهام خیانت و رشوه‌گیری احضار شد. او كه خود را در معرض خطر می‌دید، به کمک راجپوتها، جهانگیر را که از کابل بازمی‌گشت، مورد حمله قرار داد و بازداشتش کرد و حدود یك سال او را در كابل زیر نظر نگاه داشت. حتى نورجهان نیز كه درصدد نجات جهانگیر بر آمده بود، گرفتار شد و مدتی به همراه شاه در اسارت به سر برد، اما سرانجام موفق شد بگریزد و پس از مدتی كوتاه با تغییر شرایط و تضعیف قدرت مهابت خان، جهانگیر نیز توسط نورجهان و سپاهیانش آزاد شد (كنبو، 1 / 161-165؛ محمد‌هادی، 485- 488، 492، 496-497؛ شاهنواز، 3 / 392-396؛ مجومدار، 469).
جهانگیر که به اهداف و آرزوهای خود دست نیافته بود، سالهای آخر زندگی را به سختی گذرانید. او بیمار بود و از تنگی نفس رنج می‌برد. سرانجام وقتی كه برای شكار به نزدیكی لاهور رفته بود، حالش رو به وخامت گذاشت و در 28 صفر 1037 در محلی به نام راجور در 60 سالگی درگذشت. جسد او را در مقبره‌‌ای در باغی زیبا در نزدیکی لاهور كه توسط نورجهان ساخته شده بود، به خاك سپردند (معتمد‌خان، 292-294؛ محمد‌هادی، 508- 509؛ اشر، 172).
جهانگیر پادشاه را به اوصاف و خصایصی چون عدالت، سخت‌گیری، راست‌گویی و صراحت لهجه ستوده‌اند (مثلاً توزک، 6، 15). گرچه آرزوهای بزرگ و اهداف بلندش محقق نشد، اما تحولاتی که در جامعۀ شبه قاره پدید آورد، قابل توجه است؛ از آن میان می‌توان به مواردی چون ممنوع کردن رسم خرید و فروش خواجه‌سرایان خردسالی كه توسط والدینشان برای كسب درآمد كلان و در اختیار گذاشتن آنها به حكام، مقطوع‌النسل می‌شدند؛ و ممنوعیت رسم جوهر كه همان سوزاندن زنان به همراه شوهران مرده‌شان بود، اشاره كرد (همان، 25، 86).
جهانگیر همواره طالب آموختن بود و هر شبِ پنجشنبه با عالمان و دانشمندان به گفت‌وگو می‌نشست و حتى از استادان و علمای هندو و پاندویت نیز استفادۀ علمی می‌کرد و چنان به این کار علاقه داشت که به دفعات برای كسب علم از استاد هندوی خود، جدروب كه در كوهی صعب‌العبور می‌زیست، راهی طولانی را طی می‌کرد (همان، 286). جهانگیر همچنین دلبستۀ طبیعت بود و به شناخت حیوانات به‌ویژه گونه‌های كمیاب آنها علاقۀ خاصی داشت، و افرادی را مأمور گردآوردی آنها كرده بـود (نك‍ : تـوزک، 80، 150، 154-155)؛ نیـز بـه هنـر و ادبیـات علاقه‌ای بسیار داشت و خود نقاشی ماهر بود و اطلاعاتش در این زمینه چنان بود كه به عنوان كارشناسی خبره دربارۀ نقاشیها نظر می‌داد و نقاشان نامدار و آثار آنها را به خوبی می‌شناخت (نك‍ : همان، 266-267؛ ریاض‌الاسلام، 124)، به همین سبب شاه عباس مجموعه‌ای از 240 مینیاتور زیبا و نفیس را كه تابلوهایی از تیمور و فرزندان او نیز در میان آنها بود، به عنوان هدیه توسط خان عالم نزد او فرستاد (همانجا).
جهانگیر به فارسی نیز شعر می‌سرود؛ اگرچه اشعار او را در حد متوسط دانسته‌اند (گلچین معانی، 1 / 33)، اما شعرشناس بود (نك‍ : توزک، 292، 324-325) و به گفتۀ سرخوش، «طبعِ عالیِ دشوارپسندِ خرده‌گیر و دقت‌آفرین داشت» و گاه رباعی و بیتی و مصرعی می‌سرود (ص 22-23).
خاطرات جهانگیر (نك‍ : دنبالۀ مقاله) نشان می‌دهد كه او قسمت عمدۀ زندگی خود را در مسافرت و گشت وگذار می‌گذراند و از این رهگذر شناختی كافی و واقعی از قلمرو پادشاهی‌اش به دست می‌آورد.

سیاست دینی جهانگیر

جهانگیر نیز مانند پدرش از روحیۀ تسامح برخوردار بود و با پیروان ادیان و مذاهب دیگر رفتاری مسالمت‌آمیز داشت و با آنها به احترام رفتار می‌كرد. اگرچه گاه در مراسم اصحاب ادیان دیگر شركت می‌كرد ( توزک، 202، 206، 316)، اما هیچ‌وقت اعمال یا مناسک هندوها ، زردشتیها یا مسیحیان را نپذیرفت (نك‍ : مجومدار، 470). او با سیاست دینی اكبرشاه (ه‍ م) مخالف بود تا جایی كه برخی نویسندگان شورش او بر ضد پدرش را به سبب همین اختلاف نظرهای مذهبی دانسته‌اند كه در جریان آن علما و بزرگان هر مذهب و قومی به او كمك كرده بودند (محمد‌‌هاشم، 23، حاشیۀ 4). جهانگیر به صراحت از اعتقاد به آزادی دینی خود سخن گفته است ( توزک، 6، 22)، اما چون خود شاهد اختلافها و كشمكشهای دینی در دورۀ پدرش بود، برای ایجاد فضای سالم و عاری از ریا و تزویر با کسانی که در صداقتشان تردید داشت، به شدت مبارزه می‌كرد؛ چنانچه با وجود شهرت دو شیخ نامی این دوره، شیخ نظام تهانیسری و شیخ احمد سرهندی، دستور زندانی كردن آنها را صادر كرد (محمد‌هاشم، 25).

سیاست خارجی

در دورۀ جهانگیر مانند دورۀ ‌اكبر روابط میان ایران و هند روابطی مسالمت‌آمیز و توأم با احترام متقابل بود، و میان دو دربار سفیرانی مبادله می‌شد. اولین فرستادۀ ایران به دربار جهانگیر، یادگار علی سلطان طالشی در 1018ق / 1609م برای عرض تسلیت درگذشت اكبر و تبریك جلوس جهانگیر از طرف شاه عباس به هند رفت و جهانگیر دو سال و نیم او را با احترام در دربار نگه داشت؛ و سپس میرزا برخوردار ملقب به خان عالم را كه از دولتمردان بلندپایۀ دربار بود و جهانگیر علاقه‌ای خاص بدو داشت، به عنوان سفیر همراه یادگار علی سلطان به ایران فرستاد. در این مدت همچنان ارتباط سیاسی دو دربار با ارسال ایلچی و فرستادن هدایای گران‌قیمت برقرار بود (اسكندربیک، 2 / 782-783، 950-951؛ قس: نوایی، 3 / 304-305؛ ریاض‌الاسلام، 116).

به‌جـز مسئلۀ قندهـار ــ كـه به‌ویژه پس از تصرف آن توسط ایرانیان یكی از موارد تنش‌زای روابط میان دو دربار ایران و هند بود ــ دیگر نقطۀ تلاقی منافع آنها، دكن بود كه از لحاظ سیاسی و مذهبی برای طرفین اهمیت داشت. صفویان از دورۀ شاه ‌اسماعیل اول همواره با عادل‌شاهیان، قطب‌شاهیان و نظام‌شاهیان دكن كه شیعه بودند، ارتباط داشتند، و در حقیقت جزو حامیان این حكومتهای محلی محسوب می‌شدند. شاه عباس این روابط را با فرستادن سفرایی به دكن تقویت كرد و در1020ق / 1611م نیز ایلچیانی از سوی عادل‌شاهیان، قطب‌شاهیان و نظام‌شاهیان به دربار شاه‌عباس آمدند و از تهاجم لشكریان جهانگیر به دكن شكایت كردند. به همین سبب شاه عباس در 1029ق طی نامه‌ای بـه جهانگیر، سفـارش ملـوك دكـن را بـه او كـرد (نك‍ : فلسفی، 4 / 114- 115، 300-303). مسلماً این ارتباطها و به‌ویژه میانجیگریهای شاه عباس برای جهانگیر خوشایند نبود (ریاض‌الاسلام، 146- 149).
در آغازْ جهانگیر نسبت به ایجاد رابطه با همسایگان خود در آسیای مركزی و عثمانیان بی‌تفاوت بود، اما پس از تصرف قندهار توسط ایرانیان، جهانگیر درصدد بر‌آمد تا با ازبکان و عثمانیان روابط نزدیك‌تری ایجاد، و به عملیات مشترک بر ضد ایرانیان اقدام کند (همو، 139-142)؛ ولی این کوششها و به‌ویژه کوشش امام‌قلی‌خان ازبك كه طی نامه‌ای (1033ق / 1624م) به سلطان مراد چهارم عثمانی سعی كرد تا او را نیز بر ضد ایران با خود متحد كند، و نامه‌هایی كه سلطان عثمانی در 1035ق به امام‌قلی‌خان ازبك و جهانگیر نوشت كه طی آن خـواستـار اتحـاد 3 قدرت در برابر ایـران شده بـود، سرانجام با درگذشت جهانگیر ناموفق ماند (همو، 144-145).
روابط اروپاییان با دربار بابری نیز در این دوره اهمیت بیشتر یافت. انگلیسیها در نزدیكی بندر سورت به كار تجارت مشغول بودند و پرتغالیها در گوآ تردد داشتند. گویا جهانگیر خود بیشتر متمایل به ایجاد رابطه با انگلیسیها بود و حتى در نزاع میان پرتغالیها و انگلیسیها، طرفِ گروه اخیر را گرفت و به آنها كمك نظامی كرد. پادشاه انگلیس برای تحكیم روابط خود با هند سفیر به این كشور می‌فرستاد (محمد‌هاشم، 29). در 1017ق / 1608م یك انگلیسی به نام ویلیام هاوكینز به هند رفت و تا 1022ق / 1613م در آنجا ماند. هدف او از این سفر كسب اجازۀ افتتاح تجارت با شبه‌قاره و بنای كارخانه‌ای در سورت بود. جهانگیر به گرمی از او استقبال كرد و منصب چهارصدی با مقرری 30 هزار به او بخشید؛ اما پرتغالیها مانع این تجارت شدند. پس از پیروزی كاپیتان بست انگلیسی بر نیروهای پرتغالی در محلی به نام سوالی نزدیك سورت، انگلیسیها دوباره اجازۀ فعالیت در سورت را به‌دست آوردند و كارخانه‌ای در آنجا تأسیس كردند. در 1026ق / 1617م نیز سر توماس روئه به عنوان سفیر كبیر جیمز اول، پادشاه انگلیس، به دربار جهانگیر اعزام شد. به درخواست او جهانگیر اجازه داد تا تجار انگلیسی در سراسر شبه قاره به فعالیت تجاری بپردازند؛ و از آن مهم‌تر حق قضاوت کنسولی برای آنها قائل شد (نوایی، 3 / 321؛ محمد‌هاشم، 28- 29).

فرهنگ و هنر

جهانگیر پرورش‌یافتۀ دورۀ با شكوه اكبر با تمامی وسعت نظر و افكار مترقی او بود و در نتیجه، او خود نیز از دوستداران و مروجان علم و دانش و هنر در ابعاد مختلف به‌شمار می‌رفت. جهانگیر با زبانهای فارسی ، عربی و زبان محلی هند به خوبی آشنا بود (محمد‌هاشم، 17)، و با اینكه به گفتۀ‌ خود ( توزک، 64) در هند بزرگ شده بود، اما به ترکی هم صحبت می‌کرد و می‌نوشت.
كتابی با ارزش كه شامل خاطرات جهانگیر است، و جهانگیر خود از آن با نام جهانگیر‌نامه یاد كرده (همان، 270)، از وی به جای مانده است. این کتاب به قیاس با توزك تیموری (خاطرات تیمور) و بابر‌نامه یا توزك بابری (خاطرات بابر)، به توزک جهانگیری شهرت یافته، و از آن به نامهای اقبال‌نامۀ جهانگیری، تاریخ سلیم‌شاهی، تاریخ سلیمی و واقعات جهانگیری نیز یاد شده است (استوری، I(1) / 556).
جهانگیر خاطرات خود را در 1031ق / 1622م و به زبان فارسی، كه به آن علاقۀ بسیار داشت، تدوین کرد. او واقعیات عصر خود را از سال اول جلوسش به صورت روزانه می‌نگاشت و چون وقایع 12 سال به اتمام رسید، آنها را در یك جلد مدون كرد و دستور داد تا نسخه‌های متعدد از آن استنساخ کردند و برای دولتمردان سایر ولایات فرستادند تا به عنوان دستور‌العمل مورد استفاده قرارگیرد (توزک، 270-271). جهانگیر خاطرات خود را تا سال هفدهم جلوس نیز نگاشت، اما به سبب بیماری، ادامۀ آن را به معتمد‌خان، كه پیش از آن نیز وظیفۀ ضبط وقایع را برعهده داشت، واگذار كرد تا زیر نظر خودِ جهانگیر كتاب را بنویسد (همان، 401-402). معتمد‌خان ادامۀ خاطرات را تا پایان سـال نـوزدهم جلـوس (قس: محمد هاشم، 11)، بـه نـام جهـانگیر نگاشت و پس از آن به عنوان راوی، وقایع را ادامه داد. چون معتمد‌خان نیز كار را رها كرد، محمد‌هادی در دورۀ محمد‌شاه (سل‍ 1131-1161ق / 1719- 1748م) آن را تـا در‌گـذشت جهـانگیـر ادامه داد و كتاب را به پایان رساند. او در مقدمۀ خود بر این كتاب، انگیزۀ ادامۀ این كار را سادگی و بی‌تكلفی نگاشته‌های جهانگیر دانسته كه مورد پسند وی قرار گرفته بوده است. محمد‌هادی برای تکمیل این اثر مطالب مورد نیاز را از چند کتاب معتبر و مشتمل بر وقایع سال نوزدهم جلوس جهانگیر تا سال آخر حیات او، گرد آورد (نك‍ : محمد‌هادی، 441-442).
جهانگیرنامه مهم‌ترین و نخستین كتابی است كه توسط یك پادشاه و به صورت واقعه‌نویسی روزانه به زبان فارسی نوشته شده است. جهانگیر در این كتاب به‌جز شرح وقایع سلطنت خود، اطلاعات بسیار مفیدی دربارۀ پادشاهان پیشین، طول و عرض جغرافیایی هر منطقه، آب و هوا، نوع محصولات كشاورزی، آداب و رسوم، طرز زندگی مردم و اطلاعات ادبی و فرهنگی ارائه کرده است (نك‍ : توزک، 4-5، 55، 67).
این كتاب نمونۀ بارزی از تسلط جهانگیر بر زبان فارسی است. او برخلاف سبك نگارش دورۀ خود، نثری ساده و روان داشت و در این کتاب از به كار بردن لغات عربی و تركی خودداری می‌كرد و به جای آنها لغات و اصطلاحات محلی به‌کار می‌برد تا فهم آن برای مردم آسان باشد؛ روشی كه بعدها مورد تقلید نویسندگان دیگر قرار گرفت و تأثیر بسیاری در ساده‌نویسی داشت.
خاطرات جهانگیر بارها با عنوان توزك جهانگیری یا جهانگیر‌نامه به چاپ رسیده است. این كتاب به زبانهای انگلیسی و اردو نیز ترجمه شده است و نخستین ترجمۀ انگلیسی آن به قلم راجرز، و به كوشش بیوریچ در1909م به چاپ رسید. ترجمۀ دیگر جهانگیر‌نامه به انگلیسی توسط الیوت در مجموعۀ تاریخ هند به روایت تاریخ نویسان هندی به چاپ رسید. این ترجمه به‌جز وقایع 19 سالۀ جهانگیر‌نامه، مطالبی از تتمۀ جهانگیر‌نامۀ محمد‌هادی را نیز دربر دارد؛ با این همه، باز هم تلخیصی از جهانگیرنـامه محسوب می‌شود (دربارۀ دیگر ترجمه‌های آن، نك‍ : محمد‌هاشم، 44-45).
علاقۀ جهانگیر به نوروز كه سنوات جلوس خود را بر مبنای آن گذاشته بود و برای او مهم‌ترین جشن سال بود و تا 19 فروردین در دربار ادامه می‌یافت ( توزک، 29)، و اقتباس از لباسهای دورۀ صفویه ــ كه سبب شد تا پارچه‌های زربفت ایرانی در هند رواج یابد (هاشم‌پور، 383) ــ همه نشان از گرایش او به فرهنگ و تمدن ایرانی دارد.
مانند دورۀ اكبر، در این دوره نیز سیر مهاجرت علما و دانشمندان از سرزمینهای همسایه از آسیای مرکزی، عثمانی، و به‌ویژه ایران به هند ادامه داشت و جهانگیر با بخشیدن طلا، جواهر، زر و زمین به علما و ادبا، آنان را تشویق، و از آنها حمایت می‌كرد. بیشتر شاعران دربار جهانگیر ایرانی‌تبار بودند كه از آن میان می‌توان از نظیری نیشابوری كه از گجرات به دربار او آمد، آصف‌خان قزوینی، افضل‌خان دكنی، ركنای كاشی، ملا حیاتی گیلانی، سعیدای گیلانی و باباطالب اصفهانی نام برد ( توزک، 108؛ معتمد‌خان، 308؛ هاشم‌پور، 392-394).
از لحاظ تاریخ‌نویسی، این دوره را باید دورۀ مورخان ایرانی نامید كه از میان آنها می‌توان به معتمد‌خان، مورخ رسمی دربار جهانگیر و مؤلف واقعات جهانگیری؛ امین بلخی، نویسندۀ انفع‌الاخبار؛ خاكی شیرازی، نویسندۀ منتخب‌التواریخ یا احسن‌التواریخ؛ خواجه طاهر سبزواری، مؤلف روضة الطاهرین؛ اسد قزوینی، مؤلف حالات اسد‌بیگ؛ و عبدالباقی نهاوندی، مؤلف مآثر رحیمی اشاره کرد (همو، 384- 388). در این دوره علوم مختلف از جمله هیئت و نجوم، ریاضیات و هندسه، و طب نیز پیشرفتی قابل توجه داشتند.
علاقۀ جهانگیر به موسیقی، خطاطی و نقاشی سبب شد تا در زمینۀ هنرهای یاد شده، به‌ویژه در نقاشی پیشرفتهای بسیاری صورت گیرد. وجود نقاشان برجسته‌ای چون منصور نقاش و بیشنداس، و نقاشیهای به جای مانده از آنها، و به‌خصوص بسیاری از مینیاتورهای نقاشان ایرانی‌تبار این دوره گویای این امر است (نك‍ : ورما، 110-111, 261-271). جهانگیر خود چنان به موسیقی علاقه داشت كه به سبب تبحرِ شوقی در نواختن تنبوره، عنوان «آنند‌خان» را به او داد ( توزک، 187- 188).
جهانگیر به معماری نیز علاقه داشت و در دورۀ او بناهای زیادی اعم از كاخها، مساجد، پلها، باغها، آرامگاهها و قلعه‌ها مرمت یا ساخته شد. از جملۀ این آثار می‌توان به شماری كاخ درقلعـۀ كـوچك سلیمگـره ــ كـه بعد نـورگره خـوانده شد ــ و بازسازی كاخهای قلعۀ لاهور كه دارای نقاشیهای دیواری متنوعی است، اشاره کرد (برای تفصیل، نك‍ : كخ، 70-92؛ اشر، 104-168؛ مورلند، 195-197). همچنین به دعوت او هنرمندان اروپایی به هند رفتند تا هنر گذاشتن قطعات كوچك سنگ در مرمر را به حجاران هندی بیاموزند و این هنر از ویژگیهای آرایش هندی در دورۀ جهانگیر است (هاشم‌پور، 383). در معماری نیز نفوذ هنر ایرانی به‌ویژه در طراحی مقرنس‌كاریها ــ كه از آثار دورۀ صفوی در ایران بهره گرفته بود ــ به چشم می‌خورد (كخ، 70).

مآخذ

ابوالفضل علامی، اکبرنامه، به کوشش عبدالرحیم، کلکته، 1886م؛ اسكندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ بكری، فرید، ذخیرة الخوانین، به كوشش معین الحق، كراچی، 1961م؛ توزک جهانگیری، به كوشش محمد هاشم، تهران، 1359ش؛ خوافی خان، محمد‌هاشم، منتخب اللباب، به كوشش كبیر‌الدین احمد و غلام‌قادر، كلكته، 1868م؛ ریاض‌الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند، ترجمۀ محمد‌باقر آرام و عباسقلی‌ غفاری‌ فرد، تهران، 1373ش؛ سرخوش، محمد‌افضل، كلمات‌الشعراء، به كوشش صادق علی دلاوری، لاهور، 1942م؛ شاهنواز‌خان، مآثر‌الامرا، به كوشش میرزا اشرف‌علی، كلكته، 1309ق؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1346ش؛ كامگار حسینی، مآثر جهانگیری، به كوشش عذرا علوی، بمبئی، 1978م؛ کخ، ابا، معماری هند در دورۀ گورکانیان، ترجمۀ حسین سلطان‌زاده، تهران، 1373ش؛ كنبو، محمد‌صالح، عمل صالح (شاه‌جهان‌نامه)، به كوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967م؛ گلچین معانی، احمد، كاروان هند، مشهد، 1369ش؛ محمد‌هادی، تكمله بر توزک جهـانگیـری (هم‍‌ )؛ محمد‌هـاشم، مقدمه بـر تـوزک جهـانگیری (هم‍‌ )؛ معتمد‌خـان، اقبال‌نامۀ جهانگیری، كلكته، 1865م؛ نوایی، عبدالحسین، شاه عباس، مجموعۀ اسناد و مكاتبات تاریخی، تهران، 1366ش؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، تهران، 1377ش؛ نیز:

Asher, C. B., The New Cambridge History of India, Cambridge, 1992; Burn, R., «Jahāngīr»,The Cambridge History of India, Cambridge, 1937, vol. IV; EI2; Majumdar, R. C. et al., An Advanced History of India, London, 1958; Moreland, W. H., From Akbar to Aurangzeb, New Delhi, 1994; Nath, R., Private Life of the Mughals of India, Jaipur, 1996; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1972; Verma, S. P., Mughal Painters and Their Work, Bombay, 1994.

هدى سید‌حسین‌زاده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: