صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جهانسوز /

فهرست مطالب

جهانسوز


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَهانْسوز، علاء الدین حسین بن حسین بن سام (حک‍‌ 544-556 ق / 1149-1161م)، از امرای مشهور غوریان (ه‍‌ م) یا آل شَنسَب (برای‌اختلاف دربارۀ نام‌جهانسوز، نک‍ : میرخواند، 4 / 633؛ خواندمیر، 2 / 602)، سلسله‌ای از امرای محلی ولایت غور، ناحیه‌ای واقع در غرب افغانستان.
تاریخ حوادث این دوره به خصوص آنچه به روابط میان غوریان و سلجوقیان و غزنویان متأخر باز می‌گردد، بسیار پراکنده و مورداختلاف مورخان ونویسندگان‌است (نک‍‌ : بازورث، «غزنویان ... »، 115 -116). در منابع، نخستین بار در حوادث سال 543 ق از جهانسوز یاد شده است که همراه برادر مهتر خود سیف‌الدین سوری به غزنه تاخت و بهرامشاه غزنوی را گریزاند (ابن‌اثیر، 11 / 135؛ نیز نک‍ : بازورث، همان، 113-114).
مدتی بعد طی حوادثی، سیف‌الدین سوری به دست بهرامشاه غزنوی (ه‍ م) به قتل رسید (ابن‌اثیر، همانجا؛ فرشته، 1 / 51) و بهاء‌الدین سام هم که درصدد لشکرکشی به غزنین بود، درگذشت. آن‌گاه علاء‌الدین حسین در فیروزکوه بر تخت نشست و بی‌درنگ با لشکری بزرگ رهسپار غزنین گردید. به رغم تلاش بهرامشاه برای ممانعت از جنگ، علاء‌الدین به پیشروی ادامه داد و بهرامشاه را بشکست و به جانب هند گریزاند. آن‌گاه به ‌قتل و غارت پرداخت و غزنین را به‌آتش‌کشید و قبور سلاطین غـزنوی ــ بـه‌جـز محمـود ــ را شکافت و استخـوانهای آنهـا را سوزاند و از این تاریخ به جهانسوز شهرت یافت (منهاج، 1 / 341-345؛ رشیدالدین،1 / 335-336؛ فخرمدّبر، 437؛ میرخواند، 4 / 633-635؛ خواندمیر، 2 / 510، 602-603؛ فرشته، 1 / 51-52؛ ظهیرالدین، 47؛ دولتشاه، 61؛ نیز نک‍ : بازورث، همان، 115-119، «تاریخ ... »، 160؛ قس: میرخواند، 4 / 633، که از مرگ بهرامشاه پیش از آغاز جنگ یاد کرده است). شاعری ناشناس این واقعه را به نظم کشیده است (خان، 201-202). در این تهاجم، کتابخانۀ ابن سینا هم که گفته‌اند توسط غزنویان به غزنین منتقل شده بود، از میان رفت (حسینی، 35؛ نیز نک‍‌ : بازورث، «غزنویان»، 117).
به رغم تسخیر غزنین، جهانسوز از بیم بازگشت بهرامشاه و یا حملۀ سلطان سنجر سلجوقی، در آنجا نماند و به غور بازگشت (همان، 118) و یکی از سپهسالاران خود به نام امیرخان را به همراه 5‌ هزار سوار به امارت غزنین گماشت (فخر مدبر، همانجا؛ قس: وصاف، 187، که آورده است جهانسوز پس از تصرف غزنین در دهلی مقام کرد) و در میانۀ راه تمامی عمارات غزنویان را ویران کرد (میرخواند، 4 / 635).
جهانسوز در 548 ق / 1153م به بلخ یورش برد و آنجا را تسخیر کرد. گروهی از غزها نیز او را در این کار یاری دادند. سنجر این جسارت را بر خود هموار نکرد و به جهانسوز هجوم برد و بلخ را بازگرفت و جهانسوز را به غزنه فرستاد (ابن‌اثیر، 11 / 179). با این همه، و به رغم آنکه دولت غوریان ظاهراً از 501 ق زیر نفوذ و خراج‌گزار سلاجقه بود (بازورث، «تاریخ»، 157-158)، از جنگها و کشمکشهای جهانسوز با سلاجقه پیدا ست که وی داعیۀ استقلال داشته است و به همین سبب برادرزادگان خود غیاث‌الدین و معزالدین، پسران شهاب‌الدین را در قلعۀ وجیرستان حبس کرد (منهاج، 1 / 346؛ قس: خواندمیر، 2 / 400، که می‌نویسد: جهانسوز برادرزادگان خود را به حکومت غزنین گماشت).
همچنین آورده‌اند که چون اهالی هرات در 545 ق از علاء‌الدین بـرای بیرون رانـدن ترکـان شهر ــ ظاهراً سلاجقـه ــ یاری خواستند، جهانسوز به آنجا لشکر کشید و شهر را تسخیر کرد، گرچه همچنان به اطاعت از سلطان سنجر معترف بود (ابن‌اثیر، 11 / 151). دربارۀ این حادثه و جنگ مستقیم او با سلاجقه، منابع جملگی اختلاف دارند. بر پایۀ برخی بررسیها، جهانسوز پس از پیروزی بر غزنویان در پیکار غزنه، نسبت به سلجوقیان گردن‌کشی آغاز کرد (بازورث، همان، 161)؛ اما در جنگی که میان سلطان سنجر و علاء‌الدین به سال 547 ق در حوالی هرات روی داد، علاء‌الدین شکست خورد و به اسارت سلطان سنجر درآمد (منهاج، 1 / 346-347؛ رشیدالدین، 1 / 336-337؛ ظهیرالدین، 47؛ راوندی، 176؛ میرخواند، 4 / 635؛ عوفی، 39-40؛ نیز نک‍ : بازورث، همانجا).
بنا بر اختلاف روایات، ممکن است جنگ با سنجر و اسارت جهانسوز، پس از تسخیر کوتاه‌مدت هرات به دست او اتفاق افتاده باشد. گفته‌اند سنجر سپس جهانسوز را به سبب برخورداری از لطف طبع و قریحه بخشود و تا مدتی او را حریف بزم و انیس مجلس خویش گردانید و سپس هم وی را به حکومت بازگرداند (منهاج، 1 / 347- 348؛ خواندمیر، 2 / 510؛ نیز نک‍ : بازورث، همانجا، که آورده جهانسوز برای آزادی خود فدیه‌ای گزاف داد). گفته‌اند که وی در این ایام با جلال‌الدین اتسز در دربار سنجر آشنا شد و دوستی استواری در میانه پدید آمد؛ تا آنجا که جهانسوز سپس در ولایت غور، نام فرزند خویش را اتسز نهاد (منهاج، 1 / 300).
صحت روایت ابن‌اثیر که جنگ جهانسوز با بهرامشاه و تسخیر غزنین را پس از جنگ او با سلاجقه دانسته (11 / 164)، محل تردید است و در برابر روایات مورخان محلی یا نزدیک به زمان و مکان حادثه، این گزارش را نمی‌توان مورد اعتنا قرار داد. به هر حال، گفته‌اند که جهانسوز چون به غور بازگشت، دست به جنگ و فتح نواحی اطراف گشود (منهاج، 1 / 348؛ خواندمیر، 2 / 604) و در این کار غزنین برای او اهمیتی خاص داشت؛ چه، در اواسط سال 552 ق / 1157م (قس: ابن‌اثیر، 11 / 165) در زمان حکومت خسروشاه، باز به غزنین تاخت و آنجـا را بـه بـاد غارت داد (فخر مدبـر، 480؛ نیز نک‍ : بازورث، «غزنویان»، 119-120, 121, 122).
هجوم جهانسوز به غزنین به روزگار بهرامشاه یا خسروشاه نیز در منابع محل اختلاف است (همان، 121-122). جهانسوز مدتی بعد که قدرت و شهرت و اعتباری یافت، به تقلید از سلجوقیان و غزنویان خود را «السلطان المعظم» خواند و آداب و لوازم‌‌سلطنت را مُجرى داشت(ابن‌اثیر، 11 / 166؛ نیز نک‍ : بازورث، همان، 118). منهاج سراج از مراودات علاء‌الدین و باطنیان الموت و تبلیغ مردم غور توسط الموتیان در پایان عمر او یاد کرده است (1 / 349).

جهانسوز در ربیع‌الآخر 556 / آوریل 1161 درگذشت و پسرش سیف‌الدین محمد بر جای او نشست (بازورث، همان، 122).
جهانسوز ادیب، شاعر و شاعرپرور بود و برخی اشعار او در منـابع متعـدد آمـده است (برای نمونـه‌های شعر او، نک‍‌ : منهاج، 1 / 344، 346، 347؛ رشیدالدین، 1 / 336؛ ظهیرالدین، همانجا؛ عوفی، 39- 40، 570؛ میرخواند، 4 / 636؛ خواندمیر، 2 / 603). شاعران و نویسندگان بزرگ به دربار او آمدوشد داشتند، از آن جمله فخرالدین مبارکشاه بن حسین مرورودی معروف به فخر مدبر، که وزیر سلطان علاء‌الدین نیز بود، و نظامی عروضی مؤلف چهارمقاله که اشعاری در ستایش جهانسوز دارد (نفیسی، 1 / 89؛ اته، 119). عوفی از دیوان جهانسوز، که آن را در کتابخانۀ پیردوات‌دار سمرقند دیده، یاد کرده است (ص 39). ظاهراً آقابزرگ تهرانی نیز این دیوان را دیده بوده است (9(3) / 733). بنابراین، اثر مذکور تا روزگار معاصر نیز در دست بوده، و به این سبب نظر بازورث که معتقد است (همان، 118) این اشعار را منهاج سراج به او نسبت داده، قابل نقد و بررسی است.

مآخذ

آقا بزرگ، الذریعة؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ رضازاده شفق، تهران، 1351ش؛ حسینی، علی، زبدة‌التواریخ، به کوشش محمدنورالدین، بیروت، 1985م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، تهران، 1366ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، 1333ش؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362ش؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق‌نامه، تهران، 1332ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1335ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346ش؛ فرشته، محمد قاسم، تاریخ، بمبئی، 1868م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346ش؛ نیز:

Bosworth, C. E., The Later Chaznavids : Splendour Decay, New York, 1977; id, «The Political and Dynastic History of the Iranian World», The Cambridge History of Iran , vol. V, ed. J. A. Boyle, Cambridge, 1968; Khan, Gh. M., «First Capture of Ghaznin by Ghurides», Islamic Culture , Hyderabad, 1949, vol. XXIII.

زهرا ابراهیمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: