صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جوینی، خاندان /

فهرست مطالب

جوینی، خاندان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جُوِیْنی، خانْدان، از دودمـانهـای بـرجستـۀ دیـوان‌سـالار ایرانی. هر چند که آنان از ناحیۀ جوین خراسان برخاسته بودند و اجدادشان در آنجا می‌زیستند، اما پیشینه و نسب آنان را به فضل بن ربیع، وزیر نام‌آور هارون‌الرشید و امین، خلفای عباسی، می‌رسانند. ذهبی و برخی مورخان دیگر نام اجداد جوینیها تا فضل را بـه 13 نفـر می‌رسانند (قـزوینی، مقدمه بر تاریخ ... ، «یب» ـ «یج»؛ فروزانفر، تاریخ ... ، 409، از خاطر ... ، 401-402؛ صفا، تاریخ ... ، 3(2) / 1210). مسقط الرأس و موطن اصلی جوینیها قصبۀ آزادوار از قرای جوین (شهری در شرق خراسان) بود و اجداد آنان ظاهراً از چند سده پیش‌تر در آنجا به سر می‌بردند (دولتشاه، 117).
افرادی از خاندان جوینی از عصر سلجوقیان تا اوایل دوران ایلخانان صاحب مناصب دیوانی، به‌خصوص در امور مالی و استیفاء بودند. به سبب اشتغال به این مناصب بیشتر افراد این خاندان به «صاحب‌دیوان» مشهور شدند (قزوینی، همان، «یا»؛ امین 3 / 609؛ صفا، همانجا).
از عصر مغول به بعد به‌تدریج بر قدرت و نفوذ خاندان جوینی افزوده شد و اندک‌اندک به مناصب بالاتری دست یافتند. گروه نسبتاً زیادی از افراد این خاندان گذشته از مشاغل دیوانی، خود اهل فضل و کمال و دانشمند و دانش‌پرور بودند و در این زمینه‌ها مشهور شدند و تألیفاتی هم از خود بر جای گذاشتند؛ افزون بر آن، هنگامی که به مناصبی چون وزارت و حکومت یا مشاغل دیگر دست می‌یافتند، عالمان، شاعران و دانشمندان عهد خود را برمی‌کشیدند و در تشویق و بزرگداشت این گروه کوتاهی نمی‌کردند. هر کس کتابی به نام آنان تألیف می‌کرد و تقدیم می‌داشت، از صلات فراوان بهره‌مند می‌شد. گفته‌اند که برخی از این مؤلفان سالانه هزار دینار زر سرخ مستمری دریافت می‌کردند. به این سبب، بسیاری از دانشمندان پیرامون اعضای این خاندان گرد آمدند و آثار بی‌شماری به نام آنان پدید آوردند (فروزانفر، همان، 411).
بنا بر نوشتۀ خواندمیر (ص 267)، از جمله افراد برجستۀ این خاندان عبدالملک جوینی بود؛ اما نام او در زمرۀ اجداد جوینیها که مورخان دیگر آورده‌اند، دیده نمی‌شود. خاندان جوینی همانند برمکیان پایان اندوه‌باری داشتند. ایلخانان به رغم آنکه از لیاقت آنان کاملاً بهره‌مند بودند، سرانجام به قلع و قمع ناگهانی آنان پرداختند. از این خاندان، این کسان سرشناس‌ترند:

1. منتجب‌الدین بدیع کاتب جوینی

(د پس از 552 ق / 1157م): نام کامل او علی بن احمد کاتب، و لقب او منتجب‌الدین و لقب دولتی او به تصریح خودش در عتبة الکتبه گاه مؤیدالدوله، و گاه مؤیدالملک و یمین‌الدوله بوده است. منتجب‌الدین نخستین شخصیت شناخته‌شدۀ دودمان جوینی و داییِ بهاءالدین محمد بن علی، جد بزرگ عطاملک جوینی است. او رئیس دبیران سلطان سنجر سلجوقی (سل‍ 511-552 ق / 1117-1157م) بود و در روزگار خود از استادان بزرگ فن ترسل و نامه‌نگاری به شمار می‌رفت و در این زمینه آثاری برجسته از او در دست است (قزوینی، مقدمه بر تاریخ، «یو» ـ «یز»).
وی در 516ق / 1122م، در اوایل جوانی به قصد تحصیل فن دبیری به مرو سفر کرد و مدتی در آن شهر به سر برد. از این رو، می‌توان ولادت او را در اواخر سدۀ 5 ق دانست (همو، مقالات، 2 / 529). برخی از نیاکان او هم به دبیری اشتغال داشتند؛ چنان‌که جدش مدتی دبیر قابوس بن وشمگیر زیاری بود (همان، 2 / 527-528). جد دیگر وی ناصح‌الدین ابراهیم بن علی نظام کاتب بیهقی بوده که احوال او را ابوالحسن علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق آورده است. ناصح‌الدین دبیر تَرکان خاتون، همسر سلطان سنجر، بوده، و به گفتۀ بیهقی، در 12 صفر 542 ق / 13 ژوئیۀ 1147م درگذشته است (ص 250)؛ اما سخن بیهقی چندان با واقعیات تاریخی انطباق ندارد. اگر ناصح‌الدین جد منتجب‌الدین بوده، چگونه هم‌زمان با او دبیری همسر سنجر را هم برعهده داشته است.
به هر حال، منتجب‌الدین با شعرا و فضلا روابط نزدیک داشت و از آنها حمایت می‌کرد؛ چنان‌که یک وقت رشیدالدین وطواط را از خشم سلطان سنجر رهانید (فروزانفر، از خاطر، 403-404). از شاعران برجستۀ دیگر که با منتجب‌الدین روابط دوستانه‌ای داشت، انوری است که قصیده‌ای در ستایش او سروده است (قزوینی، همان، 2 / 528- 529).
از تاریخ درگذشت منتجب‌الدین اطلاعی در دست نیست، اما از برخی مکاتبات او استنباط می‌شود که وی تا چند سال پس از مرگ سنجر (552ق) زنده بوده است. گفته‌اند پس از مرگ سنجر از کار دیوانی دست کشید و مدتی در جاجرم نزد مادرش به سر برد (مدرس، 84). از وقایع زندگی او در این سالها، همراهی وی با مردم جاجرم درسفر به نیشابور به منظور شکایت از حاکم جاجرم است. مردم منتجب‌الدین را در این سفر به پیشوایی خود برگزیدند. سالهای آخرِ عمر او با نگون‌بختی گذشت؛ 7 فرزند وی یکی پس از دیگری درگذشتند. براساس مکتوبی که در عتبة الکتبه مندرج است، منتجب‌الدین در 595ق زنده بوده، و اگر این خبر صحیح باشد، به هنگام مرگ بیش از صد سال داشته است (همو، 85-86).
از برخی مکاتبات عتبة الکتبه برمی‌آید که منتجب‌الدین در شمار مشاوران و نزدیکان سلطان سنجر و از محارم او بوده، و چند بار سلطان وی را به سفارت نزد پادشاهان و امرای همسایه اعزام داشته بوده است (همو، 85). هر بامداد پیش از آنکه ارکان دیوان نزد سلطان بروند، سلطان ساعتی با او در امور مملکت مشورت می‌کرد (قزوینی، مقدمه بر عتبة ... ، «ج»).
از منتجب‌الدین جوینی چند اثر در دست است که مشهورتر از همه عتبة الکتبه است. این اثر مجموعۀ نامه‌ها و منشآت او ست که از سوی سنجر به دیگران نوشته، و چند تای آنها مربوط به پس از مرگ سلطان سنجر است. وی این مجموعه را پس از گردآوری و تألیف به طاهر بن فخرالملک بن نظام‌الملک، وزیر سلطان سنجر، که در 528 ق / 1134م به وزارت رسیده بود، تقدیم داشت (همان، «ه‍‌ »‌).
بیشتر رسایل مندرج در عتبة الکتبه نامه‌های سلطان سنجر به دیگران است و مطالعۀ آن برای وقوف بر سازمان و تشکیلات اداری و مالی عصر سلجوقیان و خوارزمشاهیان مفید و ضروری است. برخی مکتوبات تاریخ دقیق دارند، به خصوص در یکی اشاره به مرگ سلطان سنجر شده است (همو، مقالات، 2 / 531).
عتبة الکتبه از نمونه‌های برجستۀ نثر فارسی اواسط عصرسلجوقی (سدۀ 6ق / 12م) است و به‌جز ارزش‌ ادبی از لحاظ تاریخی هم اهمیت بسیار دارد؛ زیرا اطلاعات گران‌بهایی مربوط به وقایع آن روزگار در آن وجود دارد، به قسمی که برخی از این اطلاعات را در جاهای دیگر نمی‌توان به دست آورد (همان، 2 / 533). انشای منتجب‌الدین در این کتاب مصنوع و آراسته به سجع است (صفا، گنجینه ... ، 2 / 243) و او در این‌کار چنان استادی‌ای نشان داده که نویسندۀ زبردستی چون سعدالدین وراوینی، مترجم مرزبان‌نامه، در مقدمۀ آن، تصریح می‌کند که از عتبة الکتبه بهره گرفته است (ص 2-3).
از عتبة الکتبه فقط یک نسخۀ خطی شناخته شده است که در کتابخانۀ ملی مصر نگهداری می‌شود. محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی براساس همین نسخه آن را تصحیح کرده، و در 1329ش در تهران به چاپ رسانده‌اند. عوفی در لباب الالباب (چ نفیسی، 77) اثر دیگری به نام رقیة القلم به منتجب‌الدین نسبت داده، اما تا به حال نسخه‌‌ای از آن به دست نیامده است. به گفتۀ وی، جوینی در مقدمۀ این کتاب از سخت‌گیریهای استادش به هنگام شروع دبیری سخنانی بیان کرده است (همانجا). او همچنین از کتاب دیگر منتجب‌الدین به نام عبرات الکتبه یاد می‌کند، که ظاهراً این نام تصحیف عتبة الکتبه است و جوینی اثری جداگانه با چنین عنوانی نداشته است (چ براون، 1 / 78).
از منتجب‌الدین جوینی شماری مکتوب دیگر هم در دست است که ضمن مجموعه‌ای از رسایل دبیران عهد سلجوقی در کتابخانۀ سن پطرزبورگ نگهداری می‌شود (قزوینی، مقدمه و حاشیه ... ، 3)، اما این مجموعه تاکنون به چاپ نرسیده است. منتجب‌الدین گاه شعر می‌گفت و ابیاتی به عربی و فارسی از او در دست است که در لابه‌لای نامه‌های او در عتبة الکتبه درج گردیده است. عوفی هم شعری از او را به روایت پسرش سدیدالدین در لباب الالباب نقل کرده است (چ نفیسی، 78).
گفته‌اند: منتجب‌الدین صاحب کتابخانۀ بزرگی بود که پس از مرگ سلطان سنجر آن را به نیشابور انتقال داد و در حجرۀ یکی از مدارس آن شهر به امانت نهاد. چندی بعد میان حنفیها و شافعیان نیشابور درگیریهایی طولانی رخ داد و کتابخانۀ منتجب‌الدین هم متعاقب آن از میان رفت (مدرس، 85).

2. بهاءالدین محمد بن علی

او خواهرزادۀ منتجب‌الدین بدیع کاتب جوینی و جدّ پدر عطاملک جوینی است (صفا، تاریخ، 3(2) / 1210). از حوادث زندگی وی که سبب ذکر نامش در تواریخ شده، واقعۀ نبرد سلطان تکش خوارزمشاه با سلطان طغرل سلجوقی آخرین پادشاه سلجوقیان عراق است. تکش در 588 ق / 1192م از خوارزم روی به ری نهاد و چون به آزادوار جوین رسید، بهاءالدین که در آنجا می‌زیست، به استقبال وی رفت. تکش بهاءالدین را نواخت و در بزرگداشت وی کوشید (قزوینی، مقدمه بـر تـاریخ، «یـه» ـ «یـو»، تعلیقات ... ، 592؛ فروزانفر، از خاطر، 402). بیش از این اطلاعی از او دیده نشده است.

3. شمس‌الدین محمد بن محمد بن علی

او جد علاءالدین عطاملک جوینی و شمس‌الدین محمد صاحب دیوان است و در دستگاه سلطان محمد خوارزمشاه و پسر او جلال‌الدین منصب استیفاء داشته است (خواندمیر، 267). شمس‌الدین از مقربان و نزدیکان سلطان محمد بود و در وقت شکست وی از مغولان و فرار از بلخ به نیشابور در 617ق / 1220م، همراه سلطان و در شمار مشـاوران و نـزدیکانش بـود (قزوینی، مقدمه بـر تاریخ، «یـز» ـ «یح»). پس از فوت سلطان محمد خوارزمشاه او همچنان مصاحب و مشاور سلطان جلال‌الدین بود (فروزانفر، همان، 404). از تاریخ درگذشت او اطلاعی در دست نیست.

4. بهاءالدین محمد بن محمد

(د 651 ق / 1253م)، صاحب دیوان: او پدر عطاملک و شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی بود. وی نیز در آغاز در شمار نزدیکان و هم‌نشینان سلطان محمد خوارزمشاه بود، و به قراری که دولتشاه سمرقندی از قول عطاملک نقل می‌کند، سلطان همواره با او گفت‌وگو و خصوصیت داشته، و یک‌بار از پیری، مرگ و گذشت عمر با او صحبت کرده و نالیده است (ص 150). بعد از حملۀ مغول به ایران و استیلای آنان بر خوارزمشاهیان، بهاءالدین ناگزیر به خدمت مغولان درآمد. چندی در دستگاه کُرگوز مغول فرمانروای خراسان و مازندران به سر برد و سپس نزد امرای دیگر مغول که بر ایران حکومت می‌کردند، رفت و اعتبار فراوان به دست آورد. در مجموع، حدود 35 سال از سوی امرای مغول مناصبی بر عهده داشت.
در 630 ق / 1233م جنتمور از سرداران مغول، که از جانب اوگتای قاآن حاکم خراسان و مازندران شده بود، یکی از امرای خود موسوم به کلبلات را برای دفع طرفداران جلال‌الدین خوارزمشاه به نیشابور فرستاد. بهاءالدین که در آن روزگار در آن شهر به سر می‌برد، به توس گریخت و به تاج‌الدین فریزنی صاحب قلعۀ آنجا پناه برد. کلبلات چون نیشابور را فتح، و قلعۀ توس را محاصره کرد، خواستار استرداد بهاءالدین شد. بهاءالدین جوینی را به سردار مغول تحویل دادند، اما برخلاف پیش‌بینیها، خان مغول از او استقبال کرد و وی را به رسالت نزد جنتمور فرستاد. جنتمور صاحب دیوانی ایالات خراسان و مازندران را به بهاءالدین سپرد. دو سال بعد در 633 ق بهاءالدین در معیت یکی از امیران مغول به رسالت به دربار اوگتای قاآن رفت و اوگتای او را نواخت و هدایایی به وی داد و فرمان صاحب دیوانی بخشهای وسیعی از ایران را به نام او صادر کرد. در 637 ق / 1239م چون کُرگوز به دربارخان مغول رفت، بهاءالدین را در سراسر قلمروش جانشین خویش کرد.
چند سال بعد، یعنی در 643ق / 1245م که امیر ارغون حاکم کل مناطق غربی ایران گردید، بهاءالدین را در آذربایجان، گرجستان و روم قائم‌مقام خود ساخت (قزوینی، مقدمه بر تاریخ، «یـح» ـ «ک»؛ فـروزانفـر، از خـاطر، 404-405). بهـاءالدین کـه افزون بر حکومت مناطق یادشده، مستوفی‌گری و تنظیم امور مالی این نواحی را نیز بر عهده داشت، موفق شد اصلاحات فراوان در نظام مالی و دیوانی آنجا انجام دهد ( ایرانشهر، 1 / 413).
امیر ارغون در 644 یا 645ق / 1246 یا 1247م که برای بار دوم به دربار کیوک‌خان به مغولستان می‌رفت، بهاءالدین را در مصاحبت خود به آنجا برد و در 647ق وی را با مشارکت امیرحسین نامی به قائم‌مقامی ممالک خود منصوب کرد. بهاءالدین در 651ق / 1253م پس از بازگشت ارغون از سفر چهارم خود به ایران، همراه امیری مغول به نام نایمتای به حکومت عراق و یزد منصوب شد. او در این هنگام 60 ساله بود و آهنگ آن داشت که از قبول مناصب عذر خواهد و بقیۀ عمر را خانه‌نشین شود، اما تقاضایش مورد قبول خان قرار نگرفت. اندکی بعد هنگامی که قصد بازگشت داشت، در اصفهان بیمار شد و در همـان شهر درگذشت (قزوینـی، همـان، «ک» ـ «کا»؛ صفا، تاریخ، 3(2) / 1210). بهاءالدین محمد از دانشمندان برجستۀ روزگار خود بود. وی بر نظم و نثر عربی و فارسی تسلط داشت و به هر دو زبان شعر می‌سرود. برخی سروده‌های او در جهانگشای جوینی و تاریخ وصاف درج شده، و ابیات دیگری از او در کتاب شُرف ایوان البیان فی شَرف بیت صاحب‌الدیوان اثر قاضی نظام‌الدین اصفهانی آمده است (فروزانفر، همان، 404؛ قزوینی، همان، «کا»).

5. عطاملک جوینی

(نک‍ : ه‍ د، جوینی، ابوالمظفر علاءالدین عطاملک).

6. شمس‌الدیـن محمـد صـاحب دیـوان جـوینـی

(نک‍ : ه‍ د، جوینی، ابوالمکارم شمس‌الدین محمد).

7. بهاءالدین جوینی

(ه‍ م).

8. شرف‌الدین هارون جـوینی

(مق‍ جمـادی‌الآخـر 685 / اوت 1286) خواجه شرف‌الدین هارون پسر شمس‌الدین محمد صاحب دیوان جوینی، از دانشمندان برجستۀ روزگار خود بود. وی از جوانی به دانش‌اندوزی و کسب معرفت پرداخت و از محضر استادانی چون برهان‌الدین نسفی و صفی‌الدین عبدالمؤمن بغدادی ارموی بهره برد. خط را از یاقوت مستعصمی فرا گرفت و به سبب یافتن تبحر در علوم متداول عصر خود به شهرت فراوان رسید، چنان‌که استادش صفی‌الدین ارموی بغدادی در 671 ق / 1272م رساله‌ای به نام شرفیه در موسیقی به نام او تألیف کرد (خواندمیر، 270؛ زرکلی، 8 / 63). شرف‌الدین سرانجام در مدرسۀ نظامیۀ بغداد سمت استادی یافت، لیکن در همان وقتها، چون عمویش عطاملک درگذشت، برخی از مشاغل او، از جمله تصدی دیوان بغداد به وی واگذار شد و حکومت آن شهر هم در 682 ق بدو سپرده شد. یاقوت مستعصمی در این باره قصیده‌ای سروده، و وی را ستایش کرده است (زرکلی، همانجا؛ صفا، تاریخ، 3(2) / 1212).
شرف‌الدین در 670 ق / 1272م با دختر ابوالعباس احمد بن مستعصم نوادۀ آخرین خلیفۀ عباسی پیمان ازدواج بست. این زن پیش از آن همسر عطاملک جوینی بود و وی با اجازۀ عمویش، او را به زوجیت درآورد (ابن فوطی، 368- 369). شرف‌الدین دانشمندان و ادیبان عصر خود را می‌نواخت. در مجالس او همواره تنی چند از فضلا حضور داشتند؛ از جملۀ اینان علامۀ حلی بود که کتاب الاسرار الحنفیة فی العلوم العقلیة من الحکمة و الکلام و المنطق را به نام او تألیف کرد (امین، 10 / 236).
شرف‌الدین هارون عاقبت با سعایت و فتنه‌انگیزی خواجه فخرالدین عموزادۀ حمدالله مستوفی به فرمان ارغون فرمانروای مغولی ایران به قتل رسید. مادرش هم در همان روز درگذشت (فروزانفر، از خاطر، 410).

مآخذ

ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، بغداد، 1351ق؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، 1403ق / 1983م؛ ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1342ش، شم‍ 22؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، کتاب‌فروشی فروغی؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1355ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون و محمد عباسی، تهران، 1337ش؛ زرکلی، اعلام؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1366ش؛ همو، گنجینۀ سخن، تهران، 1353ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون و محمد قزوینی، لیدن، 1324ق / 1906م؛ همو، همان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1335ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، از خاطر و خط استاد، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، 1384ش؛ همو، تاریخ ادبیات ایران (بعد از اسلام تا پایان تیموریان)، به کوشش عنایت‌الله مجیـدی، تهـران، 1383ش؛ قـزوینـی، محمد، تعلیقـات بـر لباب الالباب (نک‍ : هم‍ ، عوفی، چ نفیسی)؛ همو، مقالات، به کوشش عبدالکریم جربزه‌دار، تهران، 1363ش؛ همو، مقدمه بر تاریخ جهانگشای جوینی، لیدن، 1329ق / 1911م، ج 1؛ همو، مقدمه بر عتبة الکتبۀ منتجب‌الدین جوینی، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، 1329ش؛ همو، مقدمه و حاشیه بر مرزبان‌نامه (نک‍ : هم‍ ، وراوینی)؛ مدرس رضوی، محمدتقی، مقدمه بر دیوان انوری، تهران، 1340ش؛ وراوینی، سعدالدین، مقدمه بر مرزبان‌نامه، تحریر همو، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327ق / 1909م.

علی آل داود

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: