ابن مکانس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224579/ابن-مکانس
جمعه 19 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ مَكانِس، عنوان چند تن از مشاهير يكی از خاندانهای قبطی الاصل مصر كه بعضی از آنان در عهد مماليك برجی يا چركسها، عهدهدار مناصب مهم حكومتی بودهاند. القاب و عناوين آنان نشان میدهد كه در مصر از مقام و منزلت اجتماعی ممتازی برخوردار بودهاند. مشهورترين افراد اين خاندان اينانند:
(آخر ذيحجۀ 745- ذيحجۀ 794 / مۀ 1345- نوامبر 1392)، شاعر، كاتب و وزير. او در قاهره تولد يافت (ابن تغری بردی، المنهل، 4 / 85). پدرش از دبيران ديوان بود. او نيز كه كودكی باهوش بود، به ادب روی آورد و شعر را نزد برهانالدين قيراطی (د 786ق) و ديگران فرا گرفت و ملازمت بدرالدين محمد بن ابراهيم بشتكی را اختيار كرد (ابن حجر، الدرر، 3 / 119).فخرالدين با همۀ ضعفی كه در عربيت داشت، در پرتو هوش و ذكاوت خدا داد، در نظم و نثر عربی مهارت يافت و در فن كتابت كار آزموده شد. به علاوه خط خوشی داشت و علم حساب نيز میدانست، ازاينرو بارها به عنوان ناظر در دستگاههای دولتی به خدمت حكام برجی درآمد و نيز به مقام وزارت و ديگر مناصب عالی حكومتی دست يافت (ابن فرات، 9(1) / 237، 9(2) / 322؛ ابن حجر، همانجا، انباء، 3 / 132). در 792ق مورد خشم الملك الظاهر برقوق قرار گرفت، شكنجه شد و همۀ دارايياش مصادره گرديد. او خود در دو بيت زيبا كه به همين مناسبت سروده، انگيزۀ اين كار را جادوی شعر خويش و كينهتوزی و حسادت بدخواهان ياد كرده است (همو، الدرر، 2 / 120؛ ابن تغری بردی، همانجا، النجوم، 12 / 131؛ ابن اياس، 1 / 293). وی در ربيعالاول 794 از سوی برقوق به وزارت سرزمين شام منصوب گرديد و راهی دمشق شد (ابن فرات، 9(2) / 299) و هنگامی كه برقوق به حلب عزيمت كرد، در ركاب وی بود. فخرالدين در حلب و دمشق در كنار امور حكومتی با فضلا و دانشمندان نيز مباحثاتی داشت (ابن حجر، همانجا). او در رمضان همان سال معزول گرديد و همراه برادرش زينالدين و فرزندش مجدالدين به مصر احضار شد (ابن فرات، 9(2) / 307؛ ابن تغری بردی، المنهل، همانجا؛ ابن اياس، 1 / 298). گويند سلطان در نظر داشت منصب وزارت قاهره را به او تفويض كند، اما وی را در بين راه مسموم كردند و او از آن توطئه جان سالم به در نبرد (ابن حجر، انباء، همانجا؛ ابن تغری بردی، همانجا). ابن فرات مرگ او را، هنگام مراجعت از شام، بر اثر بيماری ذكر كرده است (9(2) / 323). در قاهره هيچ يك از اعيان و رجال در مراسم تشييع و تدفين او شركت نكردند (همانجا).در منابع موجود از فخرالدين ابن مكانس به عنوان شاعری مسلمان و حنفی مذهب ياد كردهاند (همو، 9(2) / 322؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ فروخ، 3 / 826)، حتی بعضی با استناد به دو بيت شعر او كه در مدح حضرت علی (ع) سروده (علیخان، 5 / 74)، وی را شيعیمذهب دانستهاند (شوشتری، 2 / 582؛ امين، 8 / 396)، اما او گرچه اسلام اختيار كرده بود، ظاهراً مانند ديگر قبطيان مصر در مسيحيت خويش پايدار بوده و چندان رعايت حرمت مقدسات اسلامی را نمیكرده است و به هنگام وفات، چند دختر در خانه داشته كه همه ترسا بودهاند (ابن تغری بردی، همانجا، به نقل از مقريزی؛ ابن عماد، 6 / 334). شيخو با توجه به همين دلايل، وی را يك شاعر مسيحی قلمداد كرده است (1 / 424-425).فخرالدين از شعرای برجستۀ مصر در روزگار خود بود و هيچ يك از همنژادانش در فضل و ادب و فصاحت و بلاغت به پای وی نرسيدهاند (ابن تغری بردی، النجوم، همانجا). وی به شيوۀ جمالالدين ابن نباته (د 768ق) شعر میسرود (ابن حجر، الدرر، 3 / 119؛ نواجی، 8-10؛ سلام، 1 / 133). شعر او با همۀ صنعتگرايی، ساده و روان و مورد استقبال عموم بود. پس از وفات وی نيز نسخههای متعدد ديوانش تا دهها سال در ميان مردم مصر دست به دست میشد (ابن تغری بردی، همانجا). فخرالدين در فنون مختلف مدح، حكمت، لغز، عتاب، وصف و خمريات شعر میسرود (همو، المنهل، 4 / 85-87؛ نواجی، همانجا؛ فروخ، 3 / 826-827). با توجه به قصيدهای كه به تقليد از متنبی سروده (نواجی، 352-354) و ارجوزۀ مشهور وی (شيخو، 1 / 425؛ نيز نك : آثار) و موشح 51بندی او (نواجی، 308-313؛ نيز نك : سلام، 1 / 304) و نمونۀ جالبی از زَجَل (ترانههای عاميانه) كه ابن تغری بردی (همان، 87-90) از او نقل كرده، پيداست كه او، از هيچ يك از سبكهای رايج در آن زمان روگردان نبوده است (نك : شيخو، همانجا). اشعار وی از نظر صناعات بديعی مورد توجه دانشمندان و ادبای پس از وی قرار گرفته است (نك : نواجی 9، علیخان، 2 / 53، 3 / 80، 88، 5 / 48، 73-74، 100-101، 104). نثر شيوای او را نيز ابن حجر ستوده و با اشاره به قسمتی از رسالۀ مفصل وی كه به بدرالدين بشتكی نوشته (نک : آثار)، گفته است كه تاكنون نثری نيكوتر از آن نشنيده است ( انباء، 3 / 132-133؛ قس: فروخ، 3 / 826)؛فخرالدين با عدهای از شعرا و ادبای همروزگارش مكاتبه داشت و قطعات منظوم و منثور رد و بدل میكرد كه ابن حجۀ حموی، بدرالدين ابن صاحب و شرفالدين عيسی بن حجاج العاليه از آن جملهاند (ابن حجه، 381؛ سلام، 2 / 11، 15، 227- 228). ابن حجر نيز بارها با او ديدار كرده و از راويان شعر اوست (نك : الدرر، 3 / 120، انباء، 3 / 132).
1. ديوان او كه فرزندش مجدالدين گرد آورده است (ابن عماد، 7 / 156). بروكلمان فهرستی از نسخههای خطی آن را معرفی كرده است (GAL, II / 16; GAL, S, II / 7). ضمناً نسخهای عكسی نيز در كتابخانۀ حكيم نجف (نجف، 1 / 118) و دارالكتب (سيد، 1 / 454) وجود دارد كه برگرفته از نسخۀ اياصوفيه (شم 3954) است. همچنين قصيدهای از فخرالدين در وين (فلوگل، I / 475-476) و دو ارجوزه در ليدن (ورهووه، VII / 424) موجود است (نيز نك : زيدان، 3 / 135؛ شيخو، همانجا). قصايدی از وی نيز در نسخهای از ديوان عمری موصلی آمده است (نقشبندی، 270). سيوطی (1 / 572)، زركلی (3 / 310)، زيدان (همانجا) و ديگران اثری از او با عنوان ديوان انشاء ياد كردهاند، اما از آنجا كه در فهرست هيچ يك از كتابخانهها به چنين اثری اشاره نشده، احتمال میدهيم كه مراد از ديوان انشاء، بخشی از ديوان وی بوده باشد (نك : شيخو، همانجا)؛ 2. رسالة، گفتوگويی است ميان 54 نفر كه هر يك از ايشان حرفهای جدا از ديگری دارد و شرط گفتوگو ميان آنان اين است كه هر كدام فقط با عباراتی متناسب با حرفۀ خود با ديگری صحبت كند. نسخهای از اين اثر در دارالكتب (خديويه، 4 / 314) موجود است؛ 3. الرسالة للبشتكی، نامهای است خطاب به بدرالدين بشتكی (نك : ابن حجر، همانجا) كه نسخهای از آن در برلين موجود است ( آلوارت، VII / 456)؛ 4. عمدة الحرفاء وقدوة الظرفاء، ارجوزهای است در آداب نديمی (خديويه، همانجا). شيخ بهايی گزيدهای از آن را با اشاره به طولانی بودن آن نقل كرده و آن را به مجدالدين، فرزند مؤلف، نسبت داده است (1 / 117-123؛ نيز نك : آلوارت، VII / 84). علاوه بر نسخههايی كه بروكلمان معرفی كرده (GAL, S، همانجا؛ GAL, II / 17)، میتوان نسخۀ موزۀ عراق (نقشبندی، 429) را نيز بدانها افزود؛ 5. اللطائم و الاشناف، ارجوزۀ ديگری است مشتمل بر 572 بيت كه به شيوۀ الصادح و الباغم اثر ابن هَبّاريه (ه م) به رشتۀ نظم درآمده است (خديويه، همانجا؛ نيز نك : GAL, S، همانجا)؛ 6. مزدوجة، كه نسخهای از آن در دارالكتب (خديويه، همانجا) و برلين ( آلوارت، VII / 456) موجود است؛ 7. وصية، ارجوزهای است در آداب نديمی كه نسخههايی از آن در دارالكتب (خديويه، 7 / 145؛ GAL، همانجا) موجود است (نك : شم 4).بغدادی نيز اثری با عنوان نبذة من الدّر النظيم فی آداب الساقی و النديم (1 / 532) به وی نسبت میدهد كه در فهرست هيچ يك از كتابخانهها ديده نشد.
برادر فخرالدين. اطلاع ما از زندگی وی اندك است. وی نيز مانند برادرش نخست مسيحی بود و سپس اسلام آورد و به سمت قضا منصوب شد (شيخو، 1 / 428). در 788ق الملك الظاهر برقوق نظارت سپاه را به او سپرد (ابن اياس، 1 / 264). در 789ق به دستور ملك او را به جرم برپا كردن مجالس لهو و لعب و شرابخواری دستگير و مجازات كردند، اما پس از 10 روز به سر كار خود بازگشت (ابن فرات، 9(1) / 5؛ ابن اياس، 1 / 266؛ نيز نك : شيخو، 1 / 429). وی در 791ق در دستگاه دولت، عنوان مشيرالدوله يافت (ابن فرات، 9(1) / 95).
برادر ديگر فخرالدين كه با لقب قاضی از او ياد شده است. وی در 791ق / 1389م صاحب ديوان اميريلبغا ناصری گرديد (همانجا).
(769-822ق / 1368- 1419م)، فرزند فخرالدين، شاعر و اديب. وی ادبيات عرب را نزد پدر فراگرفت و نحو و لغت و فقه حنفی را نيز آموخت (ابن تغری بردی، النجوم، 14 / 158). به گفتۀ سخاوی (6 / 172) هنوز خردسال بود كه در سرودن شعر چيرهدست شد (نيز نک : ابن عماد، همانجا). ابن تغری بردی (همانجا) از وی با عنوان شاعری نامدار ياد میكند. سخاوی (6 / 173) گويد: از مجدالدين اشعار فراوانی در دست است كه در عقود مقريزی آمده است. مجدالدين پس از مرگ پدر دچار تنگدستی شد و مدتی روزگارش به سختی گذشت، اما پس از چندی در ديوان انشا به كار گمارده شد و از آن پس پيوسته در سمتهای گوناگون به كار مشغول بود. وی سلطان مؤيد سيفالدين (حك 815-824ق) را مدح گفت و مورد عنايت او قرار گرفت (ابن عماد، همانجا). ابن حجر عسقلانی كه با وی دوستی و مصاحبت داشت، ضمن ستايش از نظم و نثر او گويد: بيشتر عمر مجدالدين در تنگدستی و بدحالی گذشت و سرانجام به بيماری طاعون درگذشت (سخاوی، همانجا، به نقل از ابن حجر).از مجدالدين ديوان شعری برجای مانده است كه نسخهای از آن در اسكوريال (ESC2, I / 217). و برلين (بستانی، 4 / 73) و نيز در مونيخ با عنوان ديوان الاشتياق (آومر، 228) موجود است. از اين ديوان مختصری نيز با عنوان بهجة النفوس الاوانس بمختصر ديوان المجدبن مكانس در گوتا (پرچ، IV / 303) وجود دارد.
ابن اياس، محمدبن احمد، بدائع الزهور، بولاق، 1311ق؛ ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج 4، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ همو، النجوم؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، انباء الغمر، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، حيدرآباد دكن، 1389ق؛ همو، الدرر الكامنة، به كوشش عبدالوهاب بخاری، حيدرآباد دكن، 1394ق؛ ابن حجۀ حموی، علی بن محمد، ثمرات الاوراق، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1971م؛ ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن فرات، محمدبن عبدالرحیم، تاريخ، به كوشش قسطنطين زريق، بيروت، 1936م؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، بيروت، 1403ق؛ بستانی؛ بغدادی، هديه؛ خديويه، فهرست؛ زركلی، اعلام؛ زيدان، جرجی، تاريخ آداب اللغةالعربية، به كوشش شوقی ضيف، قاهره، 1957م؛ سخاوی، محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع، بيروت، دارمكتبة الحياة؛ سلام، محمد زغلول، الادب فی العصر المملوكی، دارالمعارف؛ سيد، خطی؛ سيوطی، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387ق؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1365ش؛ شيخ بهائی، محمدبن حسین، الكشكول، بيروت، مؤسسۀ الاعلمی؛ شيخو، لويس، شعراء النصرانية بعد الاسلام، بيروت، 1924م؛ علیخان مدنی، انوار الربيع فی انواع البديع، به كوشش شاكر هادی شكر، كربلا، 1388ق؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی، بيروت، 1981م؛ نجف، محمد مهدی، مكتبة الامام الحكيم العامة فی النجف الاشرف، نجف، 1398ق؛ نقشبندی، اسامه ناصر وظمياء محمد عباس، مخطوطات الادب فی المتحف العراقی، كويت، 1985م؛ نواجی، محمدبن حسن، حلبة الكميت، بيروت، 1357ق؛ نيز:
Ahlwardt; Aumer, J., Die arabischen Handschriften..., Wiesbaden, 1970; ESC2; Flügel, Gustav, Die arabischen persischen und türkischen Handschriften... zu Wien, Wien, 1865; GAL; GAL, S; Pertsch; Voorhoeve.
حمیدرضا شیخی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید