صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن مقرب /

فهرست مطالب

ابن مقرب


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ مُقَرَّب، ابوعبدالله علی بن مقرب بن منصور بن مقرب عُيونی (572-630ق / 1176-1233م)، اديب و شاعر بحرينی. در احساءِ بحرين (= منطقه‌ای ساحلی بين بصره و عمان) و در خاندانی از سلسلۀ عيونی كه طی سده‌های 5-7ق / 11-13م بر احساء حكومت كردند، به دنيا آمد (ابن نجار، 4 / 186؛ مسلم، 275؛ قس: ابن مقرب، 206، بيت، 67). نيای بزرگ او عبدالله بن علی بن ابراهيم، پس از آنكه دولت قرامطه را در بحرين برانداخت، خود حكومت آن ناحيه را به دست گرفت (بلادی، 393-394؛ امين، 8 / 347- 348). از آن پس تا مدتها بحرين توسط اميران اين خاندان اداره می‌شد. ابن مقرب در اين خاندان پرورش يافت و از همان اوان كودكی نبوغ خود را در زمينۀ شعر و ادب به ثبوت رسانيد. ده ساله بود كه به سرودن شعر پرداخت (مسلم، همانجا). هيچ يك از منابع اشاره‌ای به استادان و چگونگی تحصيلات او نكرده‌اند، اما بعيد نيست كه وی از دروس مدرسۀ نظاميۀ بغداد (نك‍ : ابن نجار، 4 / 184) و حلقه‌های درس كسانی چون ابوالبقاءِ عكبری (نك‍ : ابن مقرب، 383) و محب‌الدين واسطی (نك‍ : همو، 569) بهره برده باشد. دربارۀ شاگردان او نيز تنها می‌دانيم كه كسانی چون ابن نجار و ابن نقطه اشعارش را از او شنيده و روايت كرده‌اند (نك‍ : ابن نجار، همانجا؛ ابن خلكان، 4 / 386؛ ذهبی، 2 / 488؛ قس: منذری، 3 / 325). وی در جوانی گويا هوای حكومت در سر داشت و اين احتمالاً با كشمكشها و دودستگيهای ميان خويشاوندان او كه صاحبان قدرت بودند، بی‌ارتباط نبود (مسلم، 276). حاكم بحرين، محمد بن علی بن عبدالله، نيز كه ظاهراً منافع خود را از جانب او در خطر می‌ديد، وي را به زندان افكند و همۀ املاك و داراييهايش را مصادره كرد (مقدمه، 6 -7؛ حلو، 4). ابن مقرب پس از تحمل رنج بسيار از زندان رهايی يافت و پس از مدتی اقامت در احساء چون از آزار دشمنان در امان نبود، روی به جانب عراق آورد (همانجاها) و چند ماه، احتمالاً ميان 604 و 605ق (نك‍ : ابن مقرب، 35، 434)، با آسايش كامل و بدون دغدغۀ خاطر در بغداد به سر برد (مقدمه، 7) و ظاهراً در همين ايام مدتی را در ملازمت حاكم بصره ابوشجاع شمس‌الدين باتكين گذرانيد و قصايد و مدايح بسياری به‌ويژه در ستايش اصلاحاتی كه وی در بصره انجام داده بود، به او تقديم داشت (نك‍ : ابن مقرب، 182-190، 191-196)؛ اما نگرانی او از جانب زن و فرزندانش كه در بحرين به سر می‌بردند، سبب شد كه وی با سرودن قصيده‌ای در مدح ابوشجاع، دربار او را ترك گويد و به بحرين بازگردد (همو، 158- 159)، با اينهمه مكاتبات وی با ابوشجاع تا مدتها ادامه داشت (نك‍ : همو، 247-251، 510-511). در بحرين قصيده‌ای در مدح امير محمد بن ماجد حاكم وقت سرود و در آن از او خواست تا اموال مصادره شده‌اش را به او بازگرداند (همو، 305-315). امير نخست با درخواست او موافقت كرد، اما سپس به تحريك اطرافيان از تصميم خود بازگشت. ابن مقرب كه چنين ديد، زبان به نكوهش او و درباريانش گشود و خود از بيم جان به قطيف گريخت (مقدمه، 8؛ مسلم، همانجا). در آنجا ابتدا امير فضل بن محمد را مدح گفت (ابن مقرب، 520-525)، اما چون روی خوش نديد، به هجو او پرداخت و از مدايحی كه دربارۀ وی گفته بود، اظهار پشيمانی كرد (همو، 140- 148؛ مقدمه، 8- 9). برخی نيز هجويۀ او را خطاب به امير با معاهده‌ای مرتبط دانسته‌اند كه در 606ق ميان فضل بن محمد و غياث‌الدين، فرمانروای كيش، منعقد شد و به موجب آن جزيرۀ بحرين به قلمرو حكومت ايران پيوست. بنابراين نظر، ابن مقرب كه در معاهده نشانی از سستی و خيانت ديده بود، بر عاملان آن به ويژه امير فضل تاخت و آنان را به خيانت متهم ساخت (مسلم، 163-164؛ دربارۀ اين معاهده كه از كهن‌ترين سندهای رسمی خليج فارس است، نك‍ : محيط طباطبايی، 98- 99).
هنگامی كه ابوالقاسم محمد بن مسعود، برادرزادۀ خود محمد بن ماجد را كشت و حكومت احساء را به دست گرفت، ابن مقرب به احساء بازگشت و امير را مدح گفت و خواسته‌های خويش را تكرار كرد (صص 160-167، 473-482)، اما امير نه تنها به درخواست وی وقعی ننهاد، بلكه بسياری از املاك بنو ابراهيم از وابستگان وی را نيز به ديگران بخشيد. ابن مقرب برحسب عادت او را هجو گفت (صص 334-340؛ قس: مقدمه، 9) و در 610ق بار ديگر به عراق رفت (ابن نجار، 4 / 184). وی پس از قيام علی بن ماجد به بحرين بازگشت و قصايدی در مدح او سرود (ابن مقرب، 84-91؛ مسلم، 164-165)، اما برخلاف معمول هيچ اشاره‌ای به املاك خود نكرد (مقدمه، همانجا). در پی شورش ابن ابی جروان و روی كار آمدن مقدم ابن غرير عيونی، علی بن ماجد از احساء گريخت. ابن مقرب نيز كه تنها حامی خود را از دست داده بود، بار ديگر به قطيف رفت و در آنجا با سرودن قصيده‌ای از بدرفتاری حاكمان جديد انتقاد كرد (صص 631-642؛ مقدمه، 9-10؛ مسلم، 165). وی در حدود 614ق به بغداد رفت و خليفۀ عباسی الناصرلدين الله را مدح گفت (نك‍ : ابن مقرب، 120- 129، 448-455)، اما از ارتباط بيشتر او با دربار خليفه اطلاعی در دست نيست .
ابن مقرب در 617ق به قصد ملاقات با الملك الاشرف راهی موصل شد، اما او برای جنگ با صليبيان به دمياط رفته بود، از اين رو شاعر قصايدی را در مدح بدرالدين لؤلؤ والی موصل و ديگر بزرگان شهر سرود و از آنان اكرام و احترام بسيار ديد (مقدمه، 9). در همين زمان بود كه ياقوت حموی در موصل با او ملاقات كرد (ياقوت، 4 / 181). شگفت آنكه ابن مقرب كه در تمام دوران آوارگی، همواره از درخواست صله ابا داشت، اين بار دست نياز به سوی بدرالدين دراز كرد (نك‍ : ابن مقرب، 439-447؛ مقدمه، 10). از اين زمان به بعد تقريباً هيچ اطلاعی از زندگی ابن مقرب در دست نيست. گويا وی همچنان ميان شهرهای احساء، قطيف و بغداد در رفت و آمد بوده است (ابن مقرب، 64؛ حلو، 8). شاعر در اواخر عمر به زادگاه خود بازگشت و در همانجا درگذشت (ابن نجار، 4 / 186).
اشعار ابن مقرب به سبك كهن و موضوع غالب آنها مدح و فخر و حماسه است. تقليد از شعر جاهلی در قصايد او كاملاً مشهود است (نك‍ : ابن مقرب، 305، 618-623، به تقلید از معلقۀ زهير بن ابی سلمی؛ قس: زوزنی، 73-74). همچنانكه تأثير شعر شاعران معروف دورۀ عباسی از جمله بشار و ابوتمام نيز در سروده‌های وی ديده می‌شود (نك‍ : ابن مقرب، 28، بيت 22، جم‍؛ قس: بشار، 1 / 317، بيت 6؛ ابن مقرب، 32، بيت 53-54؛ قس: ابوتمام، 14، بيت 1-3). اشعاری كه وی در رثای اهل بيت (ع) و به‌ويژه در سوگ امام حسين (ع) سروده، سبب شده كه منابع شيعی او را در زمرۀ شيعيان به شمار آورند (نك‍ : ابن مقرب، 259-266؛ ابن ابی رجال، 4 / 341-345؛ حر عاملی، 1 / 204؛ افندی، 4 / 264؛ امين، 8 / 347؛ قمی، 330)، اما غالب اين اشعار احتمالاً به علت تعصبهای مذهبی از ديوان او حذف شده است (بلادی، 394-395؛ مسلم، 277). ديوان ابن مقرب بارها به چاپ رسيده است: در مكۀ مكرمه (1307ق) به كوشش احمد بن خليفه عيونی؛ در بمبئی (1311ق) با شرح عبدالعزيز بن احمد اويسی (نك‍ : GAL, S, I / 460)؛ در قاهره (1383ق / 1963م) به كوشش عبدالفتاح محمد حلو.

مآخذ

 ابن ابی الرجال، احمدبن صالح، مطلع البدور، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن مقرب، علی، ديوان، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1383ق / 1963م؛ ابن نجار، محمدبن محمود، ذيل تاريخ بغداد، به كوشش قيصر فرح، حيدرآباد دكن، 1404ق / 1985م؛ ابوتمام، حبيب بن اوس، ديوان، به كوشش شاهين عطيه، بيروت، 1387ق / 1968م؛ افندی، عبدالله، رياض العلماء، به كوشش احمد حسينی، قم، 1401ق؛ امين محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن امين، بيروت، 1403ق / 1983م؛ بشار بن برد، ديوان، به كوشش ابن عاشور، قاهره، 1369ق / 1950م؛ بلادی، علی، انوار البدرين، نجف، 1377ق؛ حرعاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، به كوشش احمد حسينی، نجف، 1385ق؛ حلو، عبدالفتاح محمد، مقدمه و تعليقات بر ديوان (نك‍ : ابن مقرب در همين مآخذ)؛ ذهبی، محمدبن احمد، المشتبه، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1962م؛ زوزنی، احمدبن حسین، شرح المعلقات السبع، بيروت، دارصادر؛ قمی، عباس، الفوائد الرضوية، تهران، 1327ش؛ محيط طباطبايی، محمد، «سرزمين بحرين»، خليج فارس، تهران، 1341ش، شم‍ 1؛ مسلم، محمد سعيد، ساحل الذهب الاسود، بيروت، 1960م؛ مقدمۀ ديوان (نك‍ : ابن مقرب در همين مآخذ)؛ منذری، عبدالعظيم بن عبدالقوی، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405ق / 1984م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز:

GAL,S.

مریم صادقی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: