صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / تیمور، محمود /

فهرست مطالب

تیمور، محمود


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تِیْمور، محمود (ذیحجۀ 1311- ربیع الاول 1393/ ژوئن 1894-آوریل 1973)، نویسندۀ مصری با کارنامه‌ای پربار از داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، سفرنامه و پژوهشهای مربوط به زبان و ادبیات عرب. 
خاندان‎ تیمور با ریشه‌ها و پیوندهای‎کُرد (EI2؛ داغر، 4/ 153؛ ضیف،263)، تُرک (تونجی، ‌‌1/ 297)، چرکسی (تیمور، 63؛ خفاجی، 5/ 126؛ بدر، 224) و یونانی (طلیمات، مقدمه بر...، 11) از 3 نسل پیش یعنی در آغاز سدۀ 19م از موصل به مصر آمده، در آنجا مستقر شدند. آنان بی آنکه به اشرافیت خود ببالند، به سرعت با مصریان سازگاری یافتند و البته تبار خود را نیز به عربها رساندند (EI2؛ آل‎جندی، 2/ 461)؛ مصریان هم آنان را، به عنوان خادمان مخلص زبان و ادبیات عرب، به خوبی در میان خود پذیرفتند (EI2). اسماعیل‎ تیمور، پدربزرگ‎ محمود ــ که در دربـار محمـدعلـی و فرزنـدان او مناصب مهمی ‎داشت ــ6 زبان ترکی، عربی، فارسی، فرانسه، انگلیسی و ایتالیایی را می‌دانست (همانجا؛ تیمور، 62، 63). وی گروهی نسخه‌نویس را به کار نسخه‌برداری کتابهای کهن خطی (خفاجی، 5/ 128) واداشت و کتابخانه‌ای فراهم آورد (تیمور، 63) که پس از مرگش از میان رفت (قس:EI2، نیز خفاجی، همانجا، که وی را بنیان‌گذار کتابخانۀ بزرگ تیموریان دانسته‌اند). 
احمد تیمور پاشا، پدر محمود، خود دارای تألیفات متعدد تاریخی، لغوی، ادبی و جز آن بود (نک‍ : جندی، اعلام، 24؛ آل‌جندی، 2/ 461). وی با همت و حمیتی کم‌نظیر به خرید، استنساخ و جمع‌آوری میراث مکتوب عربی و اسلامی از کتابخانه‌های آستانه، پاریس، لندن، برلین و سایر نقاط اروپا پرداخت و به تک تک کتابها فهرست و توضیحات لازم را افزود و هنگام مرگ هستۀ اصلی‌کتابخانۀ ملی قاهره را با 17هزار جلد کتاب به یادگار گذاشت (جندی، همان، 17-19؛ آل‌جندی، نیز تونجی، همانجاها، که ارقامی‌تقریباً مشابه داده‌اند؛ قس: EI2: 134‘4 جلد؛ نیز بدر، 231، که عدد 200 هزار را ذکر کرده‌اند!). 
عایشه تیموریه، عمۀ محمود توانست از همۀ محدودیتهایی که در آن روزگار بر زنان عرب تحمیل می‌شد، پافراتر نهد و چنان در عرصۀ شعر کلاسیک پیش رود که برخی از ناقدان غربی او را با سافوی یونانی مقایسه کردند (خفاجی، 5/ 129؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تیموریه، عایشه). محمد تیمور، برادر محمود، دو سال از وی بزرگ‌تر بود. محققان محمد تیمور را از پیشگامان ادبیات داستانی و نمایشی مصر، نظریه‌پرداز عرصۀ داستان‌نویسی، و یکی از تیزبین‌ترین منتقدان حوزۀ نمایشنامه‌نویسی این کشور دانسته‌اند (تونجی، همانجا؛ پلا، 255؛ لنداو، 247؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تیمور، محمد). 
به این‌ترتیب، محمود از آغاز کودکی راهنمایان و مشوقان شایسته‌ای در کنار خود داشت: پدری که پس از مرگ‌ همسر جوانش خود را وقف کتاب و کتابخانه کرد و فرزندان خود را به حفظ «معلقۀ» امرؤالقیس و مطالعۀ آثاری چون هزار و یک شب تشویق می‌کرد؛ عمه‌ای که محمود، در کودکی شعرش را حفظ کرده بود و برادری که از نوجوانی با محمود در کار تهیۀ روزنامۀ خانگی با اخبار خانوادگی وتألیف و اجرای نمایشهای ساده درمنزل به سبک نمایشهای سلامۀ حجازی (از اپراخوانهای مصری در آغاز سدۀ 20م) همکار و هم‌بازی بود و بعدها توان نویسندگی محمود را با دانش، تجربه و ذوق خود هدایت کرد (خباز، 158؛ ضیف، 264؛ تیمور، 57، 59، 195؛ EI2؛ نیز نک‍ : ادامۀ مقاله). 
اما زمینه‌های ‎مساعد برای رشد فکری، فرهنگی و ادبی در خانۀ احمد تیمور منحصر به چارچوب خانواده نبود، بلکه کانون فرهیختگانی چون محمد عبده، محمد محمود شنقیطی، محمود سامی بارودی، محمد رشید رضا (داغر، 4/ 153) و خاورشناسانی نظیر کراچوفسکی (EI2) هم همین خانه بود. 
احمد تیمور فرزندان خود را در تعطیلات تابستان به املاک زراعی خود در روستا می‌برد تا با حضور در میان کشاورزان با آنان انس گیرند و فرهنگ آنجا را بشناسند و آداب فروتنی فراگیرند. محمود برخی از شخصیتهای داستانهای آیندۀ خود نظیر الشیخ جمعة را در همین محیط یافت (خضر، 172؛ هداره، 386). 
محمود تیمور پس از اتمام دورۀ دبیرستان، وارد مدرسۀ عالی کشاورزی شد (داغر، همانجا)؛ اما در 20 ‌سالگی در اثر ابتلا به حصبه ناچار 3 ماه در خانه ماند و پس از بهبود هم به سبب ضعف جسمانی نتوانست تحصیلات خود را به پایان رساند. آن‌گاه برای جبران ناکامی در تحصیل، مطالعات تقریباً منظمی را در زمینۀ ادبیات آغاز کرد (خضر، 173؛ جندی، اضواء...، 1/ 35؛ ضیف، 300؛ قس: خباز، 109، که 30 ‌سالگی تیمور را ذکر کرده است). 
وی تا این‎ زمان آثار رمانتیک‎ منفلوطی و ادبای‎ مهجر، به‎ویژه الاجنحة المتکسرة اثر جبران خلیل جبران (EI2)، و اشعار عاطفی و خیال‌انگیز عربی و غربی معاصر (خضر، 173-174) را خوانده بود و اینک با تأثر از آن به سرودن شعر منثور پرداخت (تیمور، 195). 
در همین زمان یعنی 1914م بود که برادرش، محمد پس از 3 ‌سال اقامت درپاریس به میهن بازگشت. ره‌آورد سفر وی برای محمود شناخت جدیدی دربارۀ اصول و قواعد فنی ادبیات داستانی و نمایشی بود (ضیف، 264-265). او با عقاید انقلابی و جسورانه‌ای که در مخالفت با شیوه‌های کهن ادبی یافته بود، از میان آثار معاصر ادب عربی فقط دو اثر واقع‌گرا را با ارزش دانست و برادر را به خواندن آن تشویق کرد: حدیث عیسی بن هشام نوشتۀ محمد مویلحی، و زینب تألیف محمد حسین هیکل (تیمور، 196،EI2 ). این مبلغ پرشور رئالیسم، درگام بعدی، برای‎ فرودآوردن‎ محمود از آسمان‎‎ رمانتیسم‎ و وارد ‎کردن او به ‎زندگی واقعی مردم، گی دو موپاسان نویسندۀ واقع‌گرای فرانسوی، و چخوف بنیان‌گذار مکتب عینیت‌گرایی را به محمود معرفی کرد (تیمور، 197). از اینجا، فکر و احساس محمود به درگیری میان رمانتیسم ریشه‌دار و رئالیسم تازه رسیده، مشغول شد. 
محمد با وجود آشنایی با ادبیات عرب و معرفی آن به محمود، تقلید کورکورانه ازغربیان را نمی‌پسندید و می‌کوشید با نوسازی و درعین حال بومی‌کردن ادبیات وتئاتر مصر واقعیتهای زندگی مردم این کشور را نمایش دهد. وی با همین هدف مجموعۀ داستان ما تراه‌العیون را با نگرش رئالیستی و به گفتۀ کراچوفسکی، با رنگ و بوی عربی ـ مصری در 1917م منتشر کرد (پلا، 255-256؛ خضر، 173-174، 176، 200؛ بدر، 214؛ ضیف، 265). محمود هم از 1916 تا 1919م مشغول خلق آثاری با صبغۀ رمانتیک و عاطفی و چاپ آن در مجلۀ السفور بود (EI2؛ خضر، 176، 177)، اما در همین دوران، مطالعۀ داستانها و نمایشنامه‌های رئالیستی و بومی محمد و نیز انس با آثاری که وی معرفی‌کرده بود، و سرانجام، مرگ نابهنگام محمد در 1921م، کارساز شد: رئالیسم پیروز گردید و محمود، پس از انتشار مجموعۀ آثار برادر در 1922م، اولین کار جدی خود یعنی مجموعۀ داستان الشیخ جمعة را به تأسی از ماتراه‌العیون در 1925م (خضر، 174، 263؛ عبدالنور، 510؛ قس: EI2، که این تاریخ را 1921م ذکر کرده است) منتشر کرد و در مقدمه دربارۀ رئالیسم و ضرورت آن در داستان‌نویسی سخن گفت (ضیف، همانجا؛ عبدالنور، 511-512). 
پس از انتشار داستانهای بعدی تیمور، مجلۀ الفجر که گاه یک مجلۀ ادبی‌ پیشرو به شمار آمده است (EI2 )، محمود تیمور را گی دو موپاسان مصر خواند (خضر، 177). یکی از منتقدان هم تیمور را در مصر با امیل زولا در فرانسه مقایسه کرد؛ با ذکر این تفاوت که جامعۀ شرقی در مصر هنوز صداقت و شایستگی آن را ندارد که بگذارد یک زولا مانندی نقاب از چهره برگیرد (EI2 ؛ نیز نک‍ : خضر، 183، که چنین سخنی را از خلیل مطران نقل کرده است). پس از آن، کرنکو خاورشناس انگلیسی «اختراع فن داستان کوتاه در ادبیات عرب» را به محمود تیمور تبریک گفت و کراچوفسکی، مستشرق روس، از «ظهور فصل‌نوین ادبیات معاصر عرب در الشیخ جمعة» خبرداد (همو، 200). اما به نظر می‌رسد که این همه تحسین و تجلیل، بیش از آنکه حاصل دقت و کارشناسی باشد، به تعبیر عباس خضر (همانجا)، تعارفاتی به قصد تشویق و تشجیع بوده است؛ چنان که تیمور، خود بعدها ترجیح می‌داد دربارۀ الشیخ جمعة و سایر آثار قبل از 1930م خویش سخنی به میان نیاورد (خباز، 161). وی در1970م/ 1349ش نوشت که برجسته‌ترین ویژگی الشیخ جمعة «توصیف رئالیستی» آن است و اقبال بیش از انتظاری که به آن شد برای فلسفۀ ساده‌لوحانه و آسان‌گیرانۀ قهرمان داستان بود (تیمور، 198-199). 
همین توصیفهای مفصل و زنده که ناشی از مشاهدۀ دقیق و مطالعۀ عینی محیط و روابط افراد در لایه‌های گوناگون اجتماع است (خضر، 199)، مهم‌ترین و عمومی‌ترین ویژگی رئالیسم در مجموعه‌های داستان کوتاه محمود تیمور تا پایان دهۀ 20م است. 
در این مجموعه‌های داستانی، علاوه بر وصف دقیق رئالیستی، تحلیلهای روان‌شناختی هم هست. شاده خاورشناس آلمانی، در 1928م دربارۀ تیمور گفت که وی روش ناتورالیستهایی چون زولا و نیز نویسندگانی با تحلیلهای روان‌شناختی مانند پل بورژه را در پیش‌گرفته است (خضر، 201)؛ ولی از آنجا که رویکرد روان‌شناسانه در ادبیات به عرصه‌ای فراخ‌تر از داستان کوتاه نیاز دارد، از آغاز دهۀ 40 بود‌ که تیمور با پرداختن جدی به رمان و نمایشنامه (لنداو، 252؛ برای جدول زمانی آثار تیمور، نک‍ : خباز، 499-501) در این زمینه توفیق بیشتری یافت. برخی از ضعفهای روان‌شناسانۀ شخصیتها را در آثار دورۀ اول داستان‌نویسی تیمور، ناقدانی مانند عبدالمحسن بدر (ص 239، 241-242، 251، جم‍ ) به تفصیل بیان کرده‌اند؛ اما نقدهای کارشناسانۀ زکی طلیمات بر نمایشنامه‌های دورۀ بعد (نک‍ : «فی مسرحیات...»، شم‍ 444، ص 6- 8، شم‍ 448، ص 129-132) حاکی از ظهور موفق این رویکرد در آثار تیمور است که البته به قول ‌انور جندی ( اضواء، 1/ 42) تا این زمان به دوران بلوغ و پختگی ادبی خود رسیده است. 
در 1941م/ 1320ش، یعنی در اوایل ‎‎همین دوران جدید آفرینش ادبی بود که مجلۀ المقتطف از بازگشت رمانتیسم به آثار تیمور خبر داد (صیرفی، 69). او خود گفت که می‌خواهد تابع ذوق، شخصیت و حوادث زندگی خویش باشد و نه محبوس در چارچوب یک مکتب خاص ادبی (خباز، 255). محققان بر این تنوع و عدم محدودیت تأکید کرده‌اند (ضیف، 266؛ داغر، 4/ 154). 
یکی از دغدغه‌های کهنۀ خانوادۀ تیمور مسئلۀ زبان و تصمیم‌گیری میان عربی عامیانه و فصیح بود. احمد تیمور، پدر محمود، با تألیفاتی نظیر الامثال العامیة و معجم تیمور فی العامیة و الفصحى گویا قصد تصحیح خطاهای وارد شده در زبان عربی را داشت (آل‌جندی، 2/ 461؛ جندی، اعلام، 24). محمد، برادر و راهنمای دوران جوانی محمود، نیز نمایشنامه‌های خود را به زبان عامیانه می‌نوشت (صالح بیک، 179). محمود تیمور علاوه بر این زمینه‌ها، در آغاز زندگی ادبی خود با خاورشناسانی ارتباط داشت که شباهت تام و تمام زبان عربی با زبان لاتین و در نتیجه قطعیت و جواز انشعاب آن به چندین لهجه و زبان فرعی را به نسل جوان القا می‌کردند (بهاء‌الدین، 47). 
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: