تیسفون
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 4 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224541/تیسفون
جمعه 31 فروردین 1403
چاپ شده
16
تیسْفون، یکی از مجموع چند شهر نزدیک به یکدیگر در کنار اروندرود (دجله، دکلت، تیگریس) که بعدها در زبان عربی مدائن نامیده شد. به نوشتۀ نولدکه مدائن به خلاف بعضی نوشتهها مثنّا نبوده، بلکه جمع است و به مجموعۀ شهرهای حکومتنشین دو سوی دجله اطلاق میشده است (ص 16، حاشیۀ 1). بعضی از این شهرها روستایی بیش نبودند، ولی بعدها به صورت شهر درآمدند و گسترش یافتند. نامهای آنها نیز با گذشت زمان تغییر یافت. منشأ نام تیسفون مشخص نیست؛ گرچه این نام به ظاهر یونانی مینماید، محتمل است که از نام ایرانی کهن گرفته شده باشد (لسترنج، 33). نام این شهر در زبانهای یونانی و لاتینی به صورتهای کتسیفون، تسیفون و اِتسیفون آمده است. در متن آرامی تلمود این نام به صورت کتسیپون، و در سریانی کتیسپون ذکر شده است. در متن مانوی پارتی نام مذکور به صورت تیسفون و در مآخذ پهلوی و سغدی تیسپون و تسپون ( ایرانیکا، VI/ 446؛ کریستن سن، 379) و ته سی فون نیز آمده است (بیانی، تیسفون و بغداد، 46). این نام در ارمنی ویسپون و در روسی کتسفون ذکر شده است (همانجا؛ موسى خورنی، 118؛ پیگولوسکایا، «شهرها...»، 361). بعضی مؤلفان نام کاسفیا (کسفیا) را در عهد عتیق (عزرا، 17:8) همان تیسفون دانسته، و پذیرفتهاند (لسترنج، همانجا، حاشیۀ 1). در جودائیکا نام تیسفون به صورت کتوسه فئا ذکر شده است (V/ 1146). در متون عربی این نام به صورت طیسفون، طوسفون و طیسفونج آمده است (یاقوت، بلدان، 3/ 570). یاقوت از قول حمزۀ اصفهانی مینویسد که نام اصلی این شهر طوسفون بوده است (همانجا). مسعودی نام این شهر را طیسبون نوشته است (1/ 258، نیز حاشیۀ 1). مؤلفان چینی نام تیسفون را سو ـ پین و سو ـ لی ذکر کردهاند که محتمل است از واژۀ سریانی سوریگ اخذ شده باشد (کریستن سن، همانجا، حاشیۀ 6). بعضی مؤلفان نام تیسفون را با اسطورهها درآمیخته، و بنای آن را به پیشدادیان و کیانیان نسبت دادهاند که درست نمینماید. بارتولد بر آن است که نام تیسفون در میان عربها و ایرانیان به صورت تسافون یا توسافون آمده است (VII/ 193). تیسفون در شرق دجله و ساحل چپ آن واقع بود. این شهر در حدود 35 کیلومتری جنوب بغداد در ناحیهای قرار گرفته بود که رودهای دجله و فرات به یکدیگر نزدیک میشدند. همۀ مجموعه شهرهایی که تیسفون از جملۀ آنها بود، در منطقۀ سورستان (اسورستان) واقع شده بود که عربها آن را سواد مینامیدند. سواد را تا نخستین سدههای اسلامی «دل ایرانشهر» نیز میخواندند (ابن خردادبه، 5). در اسورستان شهر بابل از دیرباز در روزگار بسیار کهن پدید آمده بود. بابل به روزگار هخامنشیان و پیش از آن، شهر پرستشگاهها بود. از اینرو، هنگام فرمانروایی سرداران اسکندر مقدونی برای ادارۀ امور مناسب نمینمود. از دوران فرمانروایی اسکندر و پس از آن، دو لوحۀ گلی به دست آمد که مطالب آنها مربوط به فاصلۀ سالهای 321 تا 312 قم است. در لوحۀ دوم از حوادث سالهای 315 و 314قم و پیکار میان آنتیگون و سلوکوس یاد شده است که حاصل آن ویرانی بابل و حومۀ آن بود. از متن لوحه چنین برمیآید که در آن زمان ساتراپنشین (شهربنشین) بابل، به شهر بورسیپا در همسایگی و چند کیلومتری بابل انتقال یافت (پیگولوسکایا، همان، 18, 30-31).در 275قم نقل مکان اهالی از بابل به شهر نوبنیاد سلوکیه در نزدیکی آن آغاز گردید و اندکی بعد سلوکیه به صورت مرکز اداری، سیاسی و اقتصادی درآمد. رفتهرفته شهرهای جدیدی در نواحی نزدیک به یکدیگر احداث شد که جز از بابل میتوان به سلوکیه، تیسفون و بغداد اشاره کرد (همان، 293). سلوکیان چون بازسازی شهر کهن بابل را که بخش اعظم آن ویران شده بود، امکانپذیر ندانستند، ناگزیر ناحیۀ اُپیس را به عنوان پایتخت برگزیدند و بعدها آن را سلوکیه نامیدند. وضع جغرافیایی این شهر که کنار دجله و نزدیک بابل واقع شده بود، بسیار مناسب مینمود. گروه کثیری از اهالی بابل به سلوکیه کوچ کردند (همان، 34-35). تیسفون یکی از روستاها و قریهای نزدیک سلوکیه بوده که استرابن، جغرافینگار سدۀ نخست قم و اوایل سالهای میلادی، بدان اشاره کرده است (VII/ 219). در فاصلۀ سالهای 160 و 140قم، مهرداد اول شاه اشکانی سرزمین بابل و آشور را ضمیمۀ اراضی زیر فرمان خود کرد. اردوی نظامی پارتها در سلوکیه مستقر نشدند، بلکه در ساحل چپ دجله در تیسفون جای گرفتند. این شهر بعدها پایتخت دولت پارت شد (گیرشمن، 245). به نظر میرسد که قومس یا صددروازه در زمان استرابن هنوز پایتخت پارتیان بود و شاهان اشکانی بهتدریج تیسفون را به تختگاه خود بدل کردند. استرابن مینویسد (همانجا)، به روزگار باستان بابل پایتخت آشور بود و اکنون سلوکیه پایتخت است. سلوکیه کنار دجله است. در همان نزدیکی روستایی بزرگ است که تیسفون نام دارد. شاهان پارتی زمستانها را در آنجا میگذرانند تا مزاحمتی برای اهالی سلوکیه پدید نیاید. هرگاه جنگجویان سکایی که سپاه پارتیان را تشکیل میدهند، در شهر اقامت کنند، برای مردم شهر دشواری پدید خواهد آمد. از اینرو، در سایۀ نیروی پارتیان تیسفون بیشتر به شهر شباهت دارد، تا روستا. تیسفون چندان گسترده است که میتواند گروه بسیاری از مردم را در خود جای دهد. بناها را پارتیان خود در آنجا پدید آوردهاند. در تیسفون کالاها و دستساختههای مورد پسند پارتیان به فروش میرسد. شاهان پارتی طبق عادت به سبب مساعد بودن اقلیم، زمستانها را در آنجا میگذرانند و تابستانها به هگمتانه (همدان) و هیرکانیا (گرگان) میروند (همانجا). برخی تبدیل تیسفون به تختگاه دولت اشکانی را در عهد پادشاهی مهرداد اول (174-136قم) نوشتهاند، ولی سندی که مؤید این نظر باشد، ارائه نشده است. چنانکه استرابن متذکر شده است، تیسفون زمستانگاه شاهان پارتی بوده، و هنوز پایتخت محسوب نمیشده است. کالج مینویسد که در زمان مهرداد پادگانی در بابل، در روستای نزدیک تیسفون برپا شد تا از سوی دجله شهر یونانی سلوکیه را زیر نظر داشته باشد (ص 59). پاکُر فرزند اُرد دوم، به نوشتۀ آمیانوس مارسلینوس تیسفون را زمستانگاه یا تختگاه زمستانی اشکانیان ساخت. نوشتۀ کالج نظر استرابن را تأیید میکند که تیسفون تا آن زمان تختگاه نبوده، بلکه زمستانگاه شاهان پارتی بوده است. در 12م اردوان سوم در تیسفون تاج بر سر نهاد (پیگولوسکایا، همان، 65؛ هرمان، 51). پس از مرگ اردوان سوم، فرزندان او به نامهای وردان (بردان) و گودرز (گودرز دوم ـ گوتارزس) به رقابت، مبارزه و پیکار برخاستند. سلوکیه در جریان پیکار از سوی وردان محاصره شد. مردم شهر مقاومت کردند. وردان که از محاصره بهرهای نبرده بود، راهی هیرکانیا شد تا با گودرز پیکار کند. سرانجام، میان دو برادر صلح و آشتی برقرار گردید. هیرکانیا به گودرز واگذار شد و وردان در سورستان (سواد) باقی ماند. در 46م پیکار از سر گرفته شد و سرانجام، با مرگ وردان در 48م که حاصل سوءقصد و توطئه بود، به پایان رسید. به احتمال در این دوره تیسفون بار دیگر تختگاه دولت اشکانی شد (پیگولوسکایا، همان، 72, 73). با وسعت گرفتن قلمرو دولت پارت، تیسفون نیز رو به آبادانی و توسعه گذاشت و کاخها، میدانها، بازارها و حصارها در آن پدید آمد (بیانی، تیسفون و بغداد، 55). کالج به نقل از آمیانوس مارسلینوس مینویسد: پارتیان شهرساز نیز بودهاند و شهرهایی چون بلاشگرد و هترا (الحضر) و تجدید بنای نسا (نسایه) و مرو از ایشان است (ص 77). فعالیتهای ساختمانی تیسفون گاه و بیگاه به سبب حملۀ لژیونرهای رومی دستخوش ویرانی میشد. در 116م شهر را سپاهیان ترایانوس تصرف کردند. وی به پاس همین پیروزی به مقام امپراتوری دست یافت (97-117م، نک : پیگولوسکایا، همان، 81؛ قس: یارشاطر، 1). در 162م وِروس، سردار رومی به سوریه آمد و شهر انطاکیه را به عنوان مقر خود برگزید. در همان سال لشکرکشی آغاز گردید. در 164م کاسیوس روانۀ میان رودان (بینالنهرین) شد. متعاقب آن سلوکیه و سپس تیسفون را رومیان تسخیر کردند و کاخ ولوگش (بلاش) ویران شد. اما اندکی بعد بیماری طاعون بسیاری را نابود کرد و رومیان ناگزیر عقب نشستند و غنایم بسیاری را بر جای گذاردند (پیگولوسکایا، همان، 85-86؛ بیوار، 93). در 193م ولوگش (بلاش) چهارم، شاه اشکانی (191-208م) به تلافی برخاست و بسیاری از سرزمینهای رومیان را به تصرف آورد (پیگولوسکایا، همان، 87). در روزگار فرمانروایی سپتیمیوس سوروس، امپراتور روم (193-211م) پیکار برای دستیابی به میانرودان از سرگرفته شد. در سپتامبر 194م لشکریان رومی از فرات گذشتند، اما فشار گرما و تشنگی آنان را مجبور به بازگشت کرد. در 197م لشکرکشی رومیان از سر گرفته شد. رومیان بابل، سلوکیه و تیسفون را به تصرف آوردند و این شهرها را بیرحمانه غارت کردند (همان، 195-197؛ بیوار، 94). در پارت ولوگش پنجم جانشین ولوگش چهارم شد. در 213م میان ولوگش پنجم و برادرش اردوان پنجم، اختلاف و مبارزه درگرفت که به پیروزی اردوان انجامید. در عهد وی ماکرینوس، امپراتور روم با نیرویی عظیم بر ضد پارت دست به حمله زد. پیکار مدتی به درازا کشید. سرانجام رومیان با پرداخت 15 میلیون درهم به صلح تن در دادند (پیگولوسکایا، همان، 90-91).دربارۀ بنای تیسفون در عهد پارتیان آمده است که شهر حصاری به شکل نیمدایره با برجهای متعدد داشت. وسعت اراضی آن در فاصلۀ میان اروندرود (دجله) و این حصار 58 هکتار بود که همان شهر قدیم عهد پارتی است و عربها آن را «شهر قدیم» (مدینةالعتیقه) مینامیدند (کریستن سن، 379-380). تا پایان عهد پارتیان توسعۀ شهر همچنان دایرهوار ادامه داشت و کاخهای متعددی در شهر پدید آمد که نقش سورنا، سردار پارتی در تزیین بعضی از آنها اندک نبود (بیانی، «تیسفون از آغاز...»، 35-36). نخستین شهر از شهرهای هفتگانۀ تیسفون را به بلاش (ولوگش) اول شاه اشکانی نسبت دادهاند. نام این شهر به صورت بلاشکرد (بلاش گرد، وِلِشکیا، بلاشآباد و ساباط) آمده است. این شهر در 5 کیلومتری جنوب غربی سلوکیه واقع بود و تا تیسفون یک روز راه فاصله داشت (همو، تیسفون و بغداد، 42). ابوالفدا نام این شهر را بلاسآباد آورده (ص 294) که معرب آن ساباط شده است. این شهر نزدیک مداین (تیسفون) واقع بود (یاقوت، المشترک، 237). دربارۀ بنای شهر اختلاف نظر وجود دارد. حمزۀ اصفهانی بنای این شهر را به بلاش، فرزند فیروز شاه ساسانی نسبت داده است (ص 44). دیگر شهرهای اقمار تیسفون که در عهد ساسانیان احداث شده بودند، با نامهای وِه اردشیر (به اردشیر، بهرشیر، بهر سیر)، اَسفابور (اسفانَبَر) اسپانبَر، استانبر، بونارت کواذ (ایرانوتارت کواد، ایران وینارت کواذ)، وه جند یوخسرو (وه انتیوخ خسرو، ویه اندیوخسرو، به از اندیوخسرو، رومیه، رومقان، رومکان) و هنبوشاپور (هنبوشافور، حنسابور)، نونیافاذ (نونی آباد؟)، کردافاذ، کردآباد، درزنیدان (درزیجان) آمدهاند (همو، 30؛ یاقوت، بلدان،4/ / 445-447؛ بیانی، همان، 42 بب ؛ امام شوشتری،62).با آنکه اردوان پنجم در 217م سپاه روم را درهم شکست و پیروزی بزرگی نصیب دولت پارت شد، با این وصف حکومت اشکانیان دیری نپایید (کالج، 154). پارسها به رهبری اردشیر، پسر ساسان، از 221م سر به شورش برداشتند و با پارتیان دست به پیکار زدند که تا 224م ادامه یافت. از مندرجات مآخذ سریانی چنین برمیآید که اتحادی برضد پارتیان شکل گرفت که در آن جز از فرمانروای ماد، شاهان ادیابنه و کرخ بیت سلوک نیز شرکت داشتند. پارسها ارشک، فرزند کوچک را در تیسفون به قتل رسانیدند و این شهر را تختگاه خود قرار دادند و به تیسفون نقل مکان کردند (پیگولوسکایا، «شهرها»، 153-154).تاریخ پایان شاهنشاهی پارتیان را 27 آوریل 224 نوشتهاند. پادشاهی ساسانیان نیز از 28 آوریل همان سال آغاز گردید (همانجا). طبری پیکار اردشیر با اردوان و کشته شدن دارابنداذ کاتب اردوان را به دست شاپور فرزند اردشیر، و نیز کشته شدن اردوان به دست اردشیر را گزارش کرده است؛ وی میافزاید: گفته شده است که اردشیر در این پیکار سر اردوان را لگدمال کرد (2/ 40-41). اگرچه آغاز پادشاهی اردشیر را 224م نوشتهاند، ولی تاجگذاری وی به عنوان پادشاه 226م در تیسفون بوده است (کالج، 155). اردشیر در کرانۀ غربی اروندرود (دجله) مقابل تیسفون شهری ساخت که در انتهای غربی مدابن و به دیگر سخن سلوکیۀ تیسفون بود. این شهر را به اردشیر (بهرسیر) نامیدند که به معنای نیک است (پیگولوسکایا، همان، 157). نولدکه صورت عربی درست این نام را بهرسیر نوشته است (ص 16، نیز حاشیۀ 3). وی برآن است که شهرهای اقمار تیسفون که به اردشیر بابکان نسبت دادهاند، از اردشیر نیست، بلکه از اواخر عهد ساسانیان است (همانجا). اردشیر در آنجا شهری نساخت، بلکه به تجدید بنای شهر سلوکیه پرداخت (پیگولوسکایا، همان، 157). تیسفون پس از این، تختگاه اصلی اداری و سیاسی پادشاهی ساسانی شد که در واقع مجموعۀ شهرهای یادشده است. این شهرها را در زبان سریانی ماحوزه و در عربی مدائن خواندند (فرای، 120). بیشتر شاهان ساسانی در تیسفون تاجگذاری میکردند (همو، 121). در عهد پادشاهی بهرام یکم (274-277م) آورلیانوس، امپراتور روم در 275م به تیسفون لشکر کشید، اما سواران ایرانی با لژیونهای رومی روبهرو نشدند، زیرا پیش از برخورد سپاهیان دو کشور، امپراتور به دست سپاهیان خویش که دست به شورش زده بودند، کشته شد (لوکونین، 107). مرگ هرمزد اردشیر شاه ساسانی را در تیسفون نوشتهاند (مجمل...، 68). نرسی (سل 293-302م)، فرزند هرمزد اردشیر و نوادۀ شاپور یکم درصدد برآمد که تخت شاهی را به چنگ آورد. وی که شاهی ارمنستان را داشت، به سوی تیسفون تاخت و بر هونم، فرماندار آنها که نیروی کافی در اختیار نداشت، غلبه کرد و او را به اسارت گرفت. گمان نمیرود که برای تصرف تیسفون جنگی در گرفته باشد. وی سپس سورستان (سواد) را به تصرف درآورد. شرح این ماجرا در کتیبۀ نرسی در پایکولی به تفصیل آمده است (لوکونین، 119-120، 118). در دوران زندگی و پادشاهی شاپور دوم (309-379م، ذوالاکتاف)، تیسفون به شهری زیبا و شکوهمند بدل شد. در این دوره تیسفون از مراکز اسقفنشین چون گندی شاپور و بیشاپور بود (فرای، 139-140). میگویند شاپور شبی که در کاخ تیسفون (طیسبون) خفته بود، از غوغای مردم بیدار شد و سبب پرسید، گفتند: «این همهمه از آیندگان و روندگان است که بر پل دجله ازدحام کردهاند». دستور داد تا پل دیگری بسازند تا یکی برای گذر آیندگان و دیگری برای روندگان باشد (طبری، 2/ 55-56؛ بلعمی، 631). در روزگار پادشاهی یزدگرد اول (399-421م) مسیحیان از آزادی بیشتری برخوردار شدند. جاثلیق نسطوری یَبهَلّاها کلیسای بزرگی در تیسفون بنا کرد (نولدکه، 74-75، حاشیۀ 3). در کشفیات هیئت باستانشناسان آلمانی در ویرانههای تیسفون، خزانۀ یک کلیسای عهد ساسانی کشف شد که در آن مجسمۀ یکی از قدیسان مسیحی به دست آمد (کریستنسن، 380). در اوایل سدۀ 5 م ریاست کلیساهای ایران، رسماً بر عهدۀ اسحاق، اسقف سلوکیه ـ تیسفون بود. در مجامع کلیسایی یکرشته احکام دینی به تصویب میرسید (پیگولوسکایا، «اعراب...»، 275).جایگاه و مقرّ سرگیوس مقدس نزدیک ماحوزه (ماحوزا) یا سلوکیه و تیسفون بود (همان، 275-276). هنگامی که بهرام پنجم (گور) پادشاه ساسانی (421-439م) خواست تخت و تاج شاهی را از شاهزادهای به نام خسرو باز ستاند (کریستن سن، 270)، سپاهی از ایرانیان و قبیلۀ عرب تنوخ به فرماندهی نعمان بن منذر فراهم آورد که در منطقهای میان تیسفون و بهاردشیر موضع گرفتند. در این ماجرا حمایت نظامی اعراب حیره از بهرام، سرنوشت نبرد را به سود او تغییر داد (پیگولوسکایا، همان، 62-63). در دوران پادشاهی فیروز (459-484م)، سوخرا که از دودمـان پارتی قارن بود، فـرمـانروایـی ویهاردشیر (به اردشیر ـ بهرسیر) و تیسفون را برعهده داشت (طبری، 2/ 86). قباد (488-531م) در تیسفون تاج شاهی ساسانی را بر سر نهاد (فردوسی، 8/ 29) و به سبب توجهی که به پایتخت دولت ساسانی داشت، بعضی منابع او را سازنده و گسترشدهندۀ تیسفون (مداین) نامیدهاند (ابن فقیه، 212). طبری از وجود و حضور قباد (کواد) در مداین خبر داده است (2/ 95). در نوشتهها آمده است که مزدک در تیسفون (مداین) مردم را به پذیرش اندیشههای خود دعوت کرد (خواندمیر، 1/ 239).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید