صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / تورات /

فهرست مطالب

تورات


آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تورات (عبری: توراه)، مجموع 5 بخش نخستِ «کتاب مقدس» عبری، یا عهد قدیم از کتاب مقدس مسیحیان که «اسفار خمسه» نیز نامیده می‌شود. این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به کل «کتاب مقدس» یهودیان اطلاق می‌گردد. 

مفهوم لغوی و اصطلاحی تورات

واژۀ توراه از ریشۀ יךח (ی ر ه‍‌ ) عبری، و در اصل خود به معنی «تعلیم»، «آموزش» و «اصل اعتقادی» است. از این‌رو، به باور بسیاری از محققان، ترجمۀ آن به قانون یا شریعت در زبانهای غربی، ترجمه‌ای نارسا ست که معنای کامل واژه را نمی‌رساند و کاربرد آن در آثار محققان جدید سبب ایجاد برداشتی شریعت‌محورانه از دین یهودی شده است. اما بنا بر شواهد تاریخی، نخست این یهودیان اسکندرانی بودند که در ترجمۀ «کتاب مقدس» عبری به یونانی، یعنی متن معروف به سبعینی، توراه را به «nomos» یونانی، به معنی قانون ترجمه کردند (ویلر رابینسن، 50-51؛ شِشتر، 117؛ جودائیکا، XV/ 1235). 
توراه در فرهنگ یهودی معانی گوناگونی دارد. نخستین و مهم‌ترین معنای آن، چنان‌که پیش‌تر آمد، مجموع 5 کتاب اول کتاب مقدس عبری، یعنی«اسفارخمسه»، متشکل از سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه است. این معنی را در آیاتی از سفر تثنیه (4: 45، 4:33) و دیگر بخشهای «کتاب مقدس» عبری (یوشع، 7:1؛ عزرا، 2:3، 6:7؛ ملاکی، 5:4) می‌توان دریافت که در آنها از تورات موسى(ع) یا توراتی که موسى(ع) پیش روی بنی‌اسرائیل نهاد، سخن به میان آمده است و در همۀ آنها مقصود از توراه، اسفار خمسه در تمایز با دیگر بخشهای «کتاب مقدس» است. 
چنان‌که در زبان عبری معمول است، هریک از این اسفار به نام برگرفته از نخستین کلمۀ معنادار آنها خوانده می‌شوند: 
سفر پیدایش یا «بِرِشیت» (در آغاز) با شرحی از آفرینش جهان آغازمی‌شود و پس از آن به پیدایش آدم و حوا و فرزندان آنها می‌پردازد. سپس اعقاب آنان را تا نوح پی می‌گیرد و ماجرای طوفان و سیل بزرگی که تمامی زمین را دربر گرفت، نسل سام بن نوح تا ابراهیم(ع)، داستان ابراهیم و فرزندانش، اسحاق و فرزندانش، و ماجرای یوسف(ع) و سرنوشت او را روایت می‌کند. 
سفر خروج یا «شِموت» (نامها) نیز دربر دارندۀ داستان بندگی بنی اسرائیل در مصر، تولد موسى(ع) و پرورش او، نزول وحی در کوه سینا و آغاز پیامبری موسى(ع)، رویارویی او با فرعون و بلاهای گوناگونی که به سبب نافرمانی فرعون بر مصریان نازل شد، خروج بنی‌اسرائیل از مصر و گذر از دریا، صعود موسى(ع) به کوه سینا و دریافت «ده فرمان» و احکام دیگر، به‌ویژه دربارۀ تابوت عهد، خیمه، مذبح و کاهنان، ماجرای گوسالۀ طلایی و شرح برپا داشتن خیمۀ اجتماع و دیگر ملزومات و آداب آن است. 
سفر لاویان یا «وَیِقرَء» (و او خواند) متشکل از شرایع مربوط به عبادت در معبد و قربانیها، فرمانها و شرایع مربوط به تقدیس کاهنان و دیگر افراد بنی اسرائیل، شرایع مربوط به نجاست و طهارت، گناهان و کیفر آنها، اعیاد، روزها و سالهای خاص، و موقوفات است. 
سفر اعداد، «بِمیدبَر» (در بیابان) یا «وـ یِدَبِّر» (و او گفت) به تاریخ بنی اسرائیل از هنگام ورود به سرزمین فلسطین در دومین سال پس از خروج آنان از مصر تا زمان مرگ هارون می‌پردازد و درگیریهای بنی‌اسرائیل با اقوام ساکن در آن سرزمین را شرح می‌دهد. 
سفـر تثنیه یا «اِلِه هـا ـ دِواریم» (این است کلمات) نیز متشکل از سخنان مفصلی است که موسى(ع) پیش از مرگ خود خطاب به بنـی اسرائیل بر زبان راند و در آنها، ضمن بیان خلاصۀ تاریخ قوم، بار دیگر شرایع، دستورهای اخلاقی، هشدارها و نشانه‌های خداوند را برشمرد. در پایان این سفر داستان درگذشت موسـى(ع) و دفن او، سوگواری قوم و سپس جایگزینی یوشع بن نون آمـده است. به این ترتیب، توراه در معنـای اسفار خمسه، هم دربـردارندۀ تاریخ اولیـۀ قوم بنی‌اسرائیـل، و هم دربردارنـدۀ مهم‌ترین قـوانین و شرایع نازل شده بر موسـى(ع) در زمینۀ پرستش، قربانی، کفاره، تطهیر، اعیاد و دیگر امور زندگی روزمره است (هریسن، 542, 566, 589, 614, 635؛ آنترمن، 11). 
معنی دیگر واژۀ توراه که بیش از همه در اسفار خمسه آمده است، مجموعۀ شرایع مربوط به موضوعی خاص، همچون توراه قربانی سوختنی (لاویان، 8:6 بب‍‌ )، توراه قربانی گناه (همان، 1:7 بب‍‌ )، یا خلاصه و جمع‌بندی قوانین (توروت) جداگانه، همچون لاویان (7: 37-38، 54:14-56) است. چنان‌که از متن این قوانین و مقایسۀ آنها با میثاق خداوند با بنی‌اسرائیل می‌توان دریافت، توراه در این جنبۀ خود، شکل‌دهنده و تنظیم‌کنندۀ زندگی همراه با قداستی (عبری: قَدوش) است که خداوند برای بنی اسرائیل در نظر گرفته است. هر دسته از این قوانین و شرایع که عموماً دو حوزۀ دین و اخلاق را دربر می‌گیرند، خود به دو نوع سلبی و ایجابی تقسیم می‌شوند. شرایع سلبی متضمن نفی بت‌پرستی و شرک، و پرهیز از پلیدیهای اخلاقی و گناهان‌اند و شرایع ایجابی متضمن ایمان به خدای واحد و پرستش او، عمل به دستورهای دینی و به جای آوردن آیینها ست (نک‍ : اپستاین، 19 بب‍ ؛ ویلر رابینسن، 52-53). 
اصطلاح توراه در دوره‌های بعد و در تعالیم ربیها، معنای کل «کتاب مقدس» عبری، یعنی اسفار خمسه، کتب انبیا و دیگر مکتوبات را به خود گرفت (ششتر، 121-125؛ ویلر رابینسن، 53). افزون بر آن، توراه در معنای گسترده‌تر و انتزاعی‌تر خود، همچنین به معنی‌کلیت وحی خداوند، جامعیت ایمان یهودی، تقدیر خداوند و سنت الٰهی حاکم بر عالم نیز هست (ششتر، 127؛ شولم، 40-41؛ نویسنر، III/ 1448؛ ویلر رابینسن، همانجا). 
در سیر تاریخ قوم یهود، پس از ویرانی معبد دوم به دست رومیـان و سقوط اورشلیم در 70م، و به‌ویژه پس از قیام نافـرجـام بـارکـوخبـا در 132-135م، ربیهـا ــ کـه بـزرگـان و حکیمـان دین بودند ــ به درستی دریافتند که با از میان رفتن معبد اورشلیم به عنوان مرکز مقدس دین و محور ارتباط قوم با خداوند که همۀ آیینها به دور آن متمرکز بود، دین یهودی بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر قرار گرفته است. از این‌رو، آنان کوشیدند تا «کتاب مقدس»، یعنی توراه را جایگزین معبد سازند و آن را محور دین و آیین به شمار آورند؛ محوری مقدس، استوار و بی‌تغییر که همۀ معتقدان را به دور خود گرد می‌آورد و به جمع مؤمنان در هر کجا که باشند، هویت و معنا می‌بخشید. در نتیجه، با آنکه تورات پیش از آن نیز جایگاه برجسته و ویژه‌ای در میان یهودیان داشت، در یهودیت ربانی تقدسی بیش از پیش یافت و شرایع و آیینهای خاصی پیرامون آن شکل گرفت. بر این اساس، هر یهودی موظف بود که یک طومار تورات را برای خود بنویسد و یا آن را به طریقی دیگر تهیه کند. 
نگارش طومارهای تورات امر مقدسی شمرده می‌شد و لمس کردن متن و حتى حاشیۀ سفید آن ممنوع بود. با آنکه طومارهای همۀ بخشهای «کتاب مقدس» عبری متبرک به شمار می‌آمد، اما طومار اسفار خمسه یا «سِفِر توراه» تقدس ویژه‌ای داشت و با احترام و تکریم خاصی با آن رفتار می‌شد و این تقدس، پوشش و جعبۀ آن را نیز دربر می‌گرفت (اسکات گرین، III/ 1303-1304؛ کون شربوک، 12؛ اپستاین، 134-142؛ شون فیلد، 80-81). از سوی دیگر، رابطۀ فرد یهودی با تورات ــ که از دیرباز مورد توجه علمای دینی یهودی بود ــ با برقراری سنت قرائت عمومی تورات در 3 روز هفته، یعنی صبح دوشنبه و پنج‌شنبه، و صبح و بعدازظهر روز شنبه (سَبَت) در کنیسه، بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفت. به این منظور، اسفار خمسه به 54 بخش (سِداریم، مفرد: سیدره) تقسیم شد تا قرائت آن در طول یک سال عبری کامل گردد (اپستاین، 198؛ کون شربوک، همانجا). 
در همین زمینه، طی سدۀ 2م، کوششی جدید برای تعیین و تثبیت متن مقدسِ پذیرفته شده از نظر محتوای دقیق و شیوۀ نگارش به رهبری ربی عقیوه (د ح 132م) شکل گرفت. استنساخ این متون توسط کاتبان (سوفریم) که در این‌زمینه آموزشهای خاصی دیده بودند، صورت می‌گرفت و این فرایند تا حدود سدۀ 6م ادامه داشت، در حالی‌که هنوز دربارۀ برخی از بخشها تردیدها و اختلاف‌نظرهایی به چشم می‌خورد. کار کاتبان را ماسورِتها (انتقال دهندگان) پی گرفتند و تا سدۀ 11م به‌تدریج آن را به سرانجام رساندند. حاصل کوشش آنان متنی مشهور به «متن ماسوری» یا «کتاب مقدس عبری» بود که در آن تنها حروف صامت نوشته می‌شدند و نشانی از مصوتها یا علائم آوایی وجود نداشت. به این ترتیب، خواندن صحیح و با دقت این متن به خودی خود امکان‌پذیر نبود و تنها از طریق دانشی پیشینی در زمینۀ مصوتها، تأکیدها، مکثها، آهنگ خواندن بخشهای مختلف، و اینکه اساساً چه قسمتهایی را باید خواند و کدامها را باید مسکوت گذاشت، ممکن می‌شد که سینه به سینه از استاد به شاگردانش منتقل می‌گشت. البته در گذر زمان، ماسورتها برای حفظ این تعلیمات شفاهی و تسهیل در به خاطر سپردن آنها، یادداشتهایی را نیز به حاشیه‌های سفید متون مقدس افزودند. روشن است که چنین دانشی خود بر تسلط و اقتدار ربیها می‌افزود و آنان را تنها مرجع شناخت متن دینی و تفسیر آن می‌ساخت (هریسن، 211-214؛ شون فیلد، 81؛ اسکات گرین، III/ 1305-1307). 
به این ترتیب، به موازات تقدس یافتن روزافزون تورات و شکل‌گیری آیینها و سنتهای پیرامونی آن، در یهودیت ربانی رفته رفته سنتی تفسیری شکل گرفت که ریشه در دوره‌های کهن داشت و متضمن چگونگی قرائت درست متن مقدس، تفسیر آن به شیوه‌های تثبیت شده، استخراج قوانین دینی و شرایع، توضیح و تشریح آیینهای دینی، و نیز جنبه‌های باطنی دین بود. این سنت که در ابتدا شفاهی بود و از استاد به جمع شاگردان انتقال می‌یافت، به‌تدریج «تورات شفاهی» نامیده شد و در گذر زمان در قالب متونی چون میشنا، تلمود و نوشته‌های مِدراشی صورت مکتوب به خود گرفت. حکیمان و ربیهای یهودی این «تورات شفاهی» را هم‌پایۀ «تورات مکتوب» می‌شمردند و آن را تکمیل‌کننده و شرح‌دهندۀ آن می‌دانستند. بنابر سنت ربانی، موسى(ع) هر دو تورات را بر فراز کوه سینا دریافت داشت و هرآنچه حکیمان و اندیشمندان بعدی در تورات مکتوب یافتند و یا به شکلی پذیرفتنی و درست از آن استخراج کردند، از پیش در سنت شفاهی که به موسى(ع) وحی شده بود، موجود بوده است. به این ترتیب، تورات مکتوب و تورات شفاهی یکدیگر را کامل می‌کنند و درک یکی بدون دیگری ممکن نخواهد بود (شولم، 47-48؛ شایا، 16-17؛ گلدنبرگ، 160, 162-167؛ نویسنر، III/ 1447 ff.؛ اپستاین، 135-137). 

مفهوم عرفانی تورات

بنابر سنتهای عرفانی یهودی، کل تورات از اسماء خداوند تشکیل شده است و کلماتی که ما آنها را می‌خوانیم، ممکن است در کنار یکدیگر به گونه‌ای تقطیع و قرار داده شوند که اسماء پنهان الٰهی را نشان دهند. زیرا بنابر روایتهای کهن «هگاده»ای، تورات در نزد خدا نخست با آتش سیاه بر آتش سفید نوشته شد و بنابراین، متن آن متنی پیوسته، بی‌فاصله و بدون تقسیم به کلمات بوده است که قرائت آن را در قالب ترتیبی از اسماء خداوند ممکن می‌ساخت. از این‌رو، در کوه سینا دو صورت تورات نازل شد: یکی توراتی که به کلمات تقطیع شده و قابل خواندن بود، و دیگری توراتی شفاهی که درواقع متشکل از ترتیبی پیوسته از اسماء الٰهی بود. به همین سبب است که کوچک‌ترین تغییر، یا کاهش و افزایشی در کلمات یا حروف تورات مجاز نیست (شولم، 37-38). 
در نظر گرفتن چنین وجه باطنی برای تورات به معنای آن است که کل تورات در جوهر خود اسم اعظم الٰهی است و از نظر عرفانی به این معنا ست که خداوند در تورات وجود متعالی خود، یا دست‌کم جنبه یا وجهی از آن را که ممکن است در آفرینش و از طریق آن آشکار شود، متجلی کرده است. افزون بر این، از آنجا که در هگادۀ کهن تورات ابزار یا عاملی شمرده شده که آفرینش عالم از طریق آن صورت گرفته است، می‌توان تورات را قدرت خلاقۀ خداوند دانست که در اسم اعظم او بیان شده است. از سوی دیگر، در مدراشی باستانی آمده است که: «خداوند در تورات نگریست و عالم را به وجود آورد». بنابر تفسیرهای یهودی، مقصود از این کلام آن است که خدا همچون معماری که بنا را بر اساس طرح از پیش ترسیم‌شدۀ خود می‌سازد، آفرینش عالم را بر اساس تورات سامان داد. همچنین شاید بتوان آن را این‌گونه تفسیر کرد که قانون یا سنتی که بر آفرینش و بر کل هستی حاکم است، از پیش در تورات موجود بوده است. این مفاهیم از یک‌سو شبیه به لوگوس مسیحی، و از سوی دیگر شبیه به صور علمیۀ موجودات در علم خداوند، یا حقیقت محمدیه و عقل در عرفان اسلامی است (ششتر، 127؛ شولم، 39-40؛ اپستاین، 290؛ آنترمن، 51-52). 
معادل دانستن تورات با اسم اعظم خداوند، همچنین به معنای در نظر گرفتن وجودی پیشینی، یا وجودی پیش از همۀ مخلوقات دیگر برای آن است. از نظر عارفان قَبّاله‌ای، «آفرینش تورات» به معنای فرایندی است که از طریق آن اسم الٰهی یا سِفیروت الٰهی (جمعِ سِفیرَه، به معنی تجلیات یا صدورها) از ذات مکتوم او به ظهور می‌رسند. به این ترتیب، تورات نخستین تجلی از تجلیات پی‌درپی الٰهی است که از طریق آن ذات پوشیده و پنهان خداوند خود را در مراتب پایین‌تر ظاهر می‌سازد. به این جنبۀ پیشینی تورات در ادبیات عرفانی قَبّاله با عنوان «توراه قِدومه» یا تورات نخستین، و گاه «حوخمه» (حکمت) یا «سوفیا»ی خداوند اشاره شده است (شولم، 41؛ آنترمن، همانجا). 
در نظر برخی از نویسندگان قباله‌ای دیگر، تورات نه اسم خداوند، بلکه شرح آن است؛ یعنی کل تورات توضیح و تفسیر نام 4 حرفی خداوند (یهوه)، و بافته‌ای زنده از صفات او ست که در قالب اسماء او ظاهر شده‌اند، بافته‌ای که در آن نام 4 حرفی خداوند به شیوه‌ای پنهان و چون مضمونی مکرر تنیده شده است. با توجه به این مفهوم، برخی دیگر از عارفان یهودی تورات را پیکری زنده، همچون بدن انسانی تصور می‌کردند که از اجزاء گوناگون تشکیل شده است و از آنجا که هریک از این اجزاء یا اندامها عملکرد و اهمیت خاص خود را دارد، حذف یا جابه‌جا کردن ذره‌ای از آن ممکن نیست. فیلون، اندیشمند برجستۀ یهودی نیز، تورات را وجودی زنده می‌دانست که معنای ظاهری پیکر آن، و معنای باطنی روح آن را تشکیل می‌دهد (شولم، 42-45). 
معنای عرفانی دیگر تورات به دو مفهوم شناخته‌شدۀ یهودیت ربانی، یعنی تورات مکتوب و تورات شفاهی باز می‌گردد. به باور عارفان یهودی، تورات مکتوب نماد وجه فاعلی خداوند، یعنی سفیرۀ تیفرث (جمال یا رحمت الٰهی)، و تورات شفاهی نماد وجه قابلی خداوند، یعنی سفیرۀ مَلخوت (ملکوت الٰهی) یا شِخینَه (حضور الٰهی) است (همو، 46-49؛ نیز نک‍ : شایا، 21؛ اپستاین، 285-286). 
این مفهوم خود با اصل عرفانی دیگری دربارۀ تورات پیوند دارد، و آن وجود لایه‌های گوناگون معانی، افزون بر معنای ظاهـری آن است. بـه نظر می‌رسد کـه ایـن اصل ــ کـه نخست توسط فیلون بیان شد و در تفسیرهای تأویلی او مورد استفاده قرار گرفت ــ ابتدا به مسیحیان و سپس به مسلمانان انتقال یافت. پس از آن، فیلسوفان یهودی در دورۀ اسلامی با تأثیر پذیرفتن از مسلمانان، این اصل را برای استخراج اندیشه‌های فلسفی خود از تورات به کار گرفتند و آن‌گاه عارفان قباله‌ای از این اصل در تفسیرهای عرفانی خود بهره بردند. به باور قباله‌ایها، در تورات مراتب چهارگانۀ معانی را می‌توان یافت که به ترتیب اینها ست: مَئَسه یا پِشَت (معنای ظاهری و تفسیر اولیۀ متن)، مِدراش یا رِمِز (معنا یا تفسیر تمثیلی)، هگاده یا دِرِش (معنا یا تفسیر تأویلی)، و سُد (راز یا حکمت). هریک از این معانی به ترتیب از مرتبۀ پیشین خود عمیق‌تر و عرفانی‌تر است و 3 معنای نخست، معنای چهارم را چون پوششی در خود حفظ و پنهان می‌کنند (شولم، 50-54؛ شایا، 18-19؛ اپستاین، 283-284). 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: