صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / توراگینا خاتون /

فهرست مطالب

توراگینا خاتون


آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

توراگينا خاتون، جانشين و نايب‌ السلطنۀ اوگدای خان مغول‏‏‏‎‎ (639-644ق/ 1241-1246م)، و مادر گُيوك‌خان. دربارۀ احوال وی پيش از آنكه زمام امور را در دست گيرد، اطلاع چندانی وجود ندارد؛ اما گفته‌اند كه از قوم مِرکيت و نخست همسر تايرادسون از سرداران همين قوم بود و چون چنگيز‌خان مركيتها را فرو كوبيد، توراگينا را به همسری پسر خود اوگدای در‌آورد (رشيدالدين،1/ 96). به روایت دیگر وی نخست همسر توقتا بيگی يا پسر او قودو بود (موسوی، 2093، به نقل از تاريخ سری مغولان). توراگينا از اوگدای صاحب 4 يا 5 فرزند شد (رشيدالدين، 1/ 96، 622). به نظر می‌رسد توراگينا در ايام حكومت اوگدای نیز از قدرت و نفوذ قابل توجهی برخوردار بوده، و چنان كه گفته‌اند در عزل و نصب برخی امرای اوگدای دست داشته است (همو، 1/ 141؛ جوينی، 1/ 433؛ نيز نك‍ : راكه ‍ـ ويلتس، 106-107). 
چون اوگدای بيمار شد، گيوك فرزند بزرگ خود را که با لشكر به ‌مأموريت رفته بود، به ‌دربار خواند، ولی پيش از آنكه ‌گيوك‌ در رسد، اوگدای ‌درگذشت (جمادی‌ الآخر 639ق/ دسامبر 1241). چون جانشينی برای اوگدای تعيين نشده، يا ولیعهدش خردسال بود (نك‍ : دنبالۀ مقاله)، بنا بر سنن مغول، نخست موكا‎خاتون، همسر اول اوگدای رشتۀ امور را در دست گرفت؛ اما از آنجا كه توراگينا مادر پسران بزرگ خان به شمار می‌رفت و نيز از نفوذ و زيركی و لياقت برخوردار بود، به سرعت و با تمايل شاهزادگان و امرای مغول به نيابت سلطنت نشست تا قوريلتای برای تعيين خان تشكيل گردد (جوينی، 1/ 195-196؛ ابن‌عبری، 256؛ قس: برنت،88 : آورده است که او‌گدای در بستر مرگ، توراگينا را نيابت سلطنت داد). 
به روايت برخی مورخان ايرانی و چينی، اوگدای نخست پسر خود كوجو را ولیعهد گردانيد و چون کوجو مدتی بعد درگذشت، پسر او و نوادۀ خود شيرامون را به‌ جانشينی خود برگزید؛ ولی شيرامون خردسال بود و توراگينا بی‌توجه به وصيت اوگدای، و بدون جلب نظر امرا و شاهزادگان، با در دست گرفتن نيابت سلطنت کوشید تا پسر خود گيوك را بر تخت خانی بنشاند. به هر حال نيابت سلطنت توسط همسر خانِ درگذشته منطبق با سنت مغولان بود و برخی از منابع در اين مورد از موكا خاتون نام نبرده‌اند (رشيد‌الدين، 1/ 622، 2/ 799، 825؛ ميرخواند، 5/ 171؛ ابوالغازی، 143؛ بيرن، 11؛ ساندرز، 93؛ اقبال، 151؛ گروسه ، 333).
تلاشهای توراگينا برای تحقق سلطنت گيوك با مخالفتهایی روبه‌رو شد و تشكيل قوريلتای را تا مدتها به تأخير افكند. یکی از مخالفان، باتو نوادۀ چنگيز بود كه البته نفوذ چندانی بر شاهزادگان و امرای مغول نداشت، ولی گيوك را به سبب اینکه در جنگ روسیه (1237-1241م) با فرماندهی او مخالفت کرده بود، دشمن می‌شمرد و با بهانه‌جويیهایی برای به تعویق انداختن قوريلتای، عملاً می‌خواست خاندان اوگدای به حكومت دست نیابند. افزون بر این، گروهی نيز طرفدار شيرامون بودند و دسته‌ای هم از كوتان برادر گيوك حمايت می‌كردند كه گويا خود نیز مدعی حكومت بود (رشيدالدين، 1/ 276؛ اقبال، 152؛ بيرن، 12؛ را‌كه ‎‌ويلتس، 75-76؛ ساندرز، همانجا؛ گروسه، 333-334). آورده‌اند كه گيوك اندكی پس از مرگ اوگدای به ايميل (رودی در غرب مغولستان و سرزمین اوگدای و گیوک، نک‍ : رشیدالدین، 1/ 735) بازگشت،‎ ولی بنا بر قوانين چنگيزی‎ در امور مداخله ‎نكرد (همو، 2/ 802؛ جوينی، 1/ 200، 203؛ ميرخواند، همانجا). 
توراگينا از این پس، به استقلال كامل به ادارۀ امور برخاست. وی برای جلب نظر و حمايت امرا به آنان اموال فراوان بخشید، اما با كسانی‌كه از دورۀ اوگدای، اختلاف داشت، به دشمنی و انتقام‌جويی برخاست. از آن جمله خاندان يلواج را كه از حاكمان و ديوانيان بلند پايۀ چين و ماوراءالنهر بودند، عزل كرد و كوشيد آنان را بازداشت كند، ولی‌آنها به نزد كوتان (پسر اوگدای از توراگینا) پناه بردند. جينقای، از امرای بزرگ اوگدای نيز از ترس جان به نزد كوتان گريخت. كوششهای توراگينا برای باز پس‌گيری آنها به نتيجه نرسيد و كوتان زير بار نرفت. از برخی توصيفات رشيد الدين (2/ 799-800) بر‌می‌آيد كه جينقای احتمالاً همان كسی است كه او را يليو چو‌تسا نيز خوانده‌اند و وزير و رايزن بلند پايۀ چنگيز و اوگدای بود و 25 سال به اين خاندان خدمت می‌كرد؛ اما توراگينا او را برانداخت و تاجری از نزديكان خود به نام عبدالرحمان را که تعهد کرده بود اموال بیشتری به خزانه برساند، به جای او برگمارد. افزون بر اينها، كوركوز از ديگر امرای برجستۀ مغول را كه گويا مسلمان نيز شده بود، عزل كرد (نک‍ : همو، 2/ 799-801؛ جوينی، 1/ 197-198، 2/ 241؛ ميرخواند، همانجا؛ اقبال، 152؛ بيرن، 97؛ پراودين، 276؛ بويل، 338) .
يكی از متنفذترين نزديكان توراگينا كنيزی به نام فاطمه، از بردگان خراسانی دربار اوگدای بود كه به تدريج در دستگاه توراگينا نفوذ بسيار يافت و در زمرۀ مشاوران نزديك او قرار گرفت (جوينی،1/ 199-200). گفته‌اند كه در ايام حكومت توراگينا، وی با قدرتی که یافته بود، امرا و كارگزاران بی‌‌كفايت را بر كارها چيره گردانيد و ياران اوگدای را از دربار دور كرد (رشيدالدين، ساندرز، همانجاها؛ بيانی، 1/ 140). عزل و طرد برخی از آنان که یاد شدند، به توصيه و رايزنی اين فاطمه صورت گرفت.
در همين ايام، اوتجكين، برادر چنگيز كه طمع در تخت فرمانروايی بسته بود، به جنگ با توراگينا برخاست، ولی نايب‌السلطنه با خردمندی او را از آن كار بازداشت و آنگاه كه گيوك از اردو به نزد مادر آمد، اوتجكين روی به بازگشت نهاد (رشيدالدين، 2/ 801-802؛ جوينی، 1/ 199؛ ميرخواند، 5/ 168-169). اين مخالفتها و تعارضها، قلمرو اوگدای را دستخوش نابسامانی کرده بود (رشيد الدين، 2/ 734). با اين‌همه، گفته‌اند نواحی روسيۀ جنوبی در همين دوره به قلمرو توراگينا افزوده شد (را‌كه‌ويلتس، همانجا).
مهم‌ترين مسئله‌ای كه توراگينا و گروه كثيری از شاهزادگان و امرای مغول را در اين دوره به خود مشغول می‌داشت و تعيين کنندۀ آيندۀ امپراتوری نيز به شمار می‌رفت، تشكيل انجمن يا «قوريلتای» برای تعيينِ جانشين اوگدای بود. با آنكه بزرگانی چون باتو آشكارا به بهانه‌های مختلف، تشكیل آن ‌را به تأخیر می‌افكندند (رشیدالدین، همانجا)، ولی براثر كوششهای توراگینا و طرفدارانش سرانجام در بهار644ق/ 1246م، قوریلتای در نزدیكی دریاچۀ كوكونور در حدود قراقوروم تشكیل گردید و تمام شاهزادگان مغول جز باتو، و نیز امرای بزرگ و فرمانروایان سرزمینهای اطراف مانند گرجستان و ارمنستان و آسیای صغیر، نمایندۀ خلیفه عباسی و سفیران پاپ روم در آن گرد آمدند و گیوك را بر تخت فرمانروایی نشاندند. علت این انتخاب را علاوه بر خصایص خود گیوك، خردسالی شیرامون و بیماری كوتان دانسته‌اند (جوینی، 1/ 203-207؛ ابن‌عبری، 256؛ گروسه، 334-335؛ قس، حمدلله، 587). چون الكساندر نوسكی‌گران، دوك یارسلاو از مهمانان انجمن، اندكی پس از قوریلتای در اردوی مغول درگذشت و ظاهراً برخی از كشیشان مسیحی كه در آنجا بودند، می‌پنداشتند كه وی به دستور توراگینا به قتل رسیده است، توراگینا پس از انجمن، نمایندگان پاپ را به حضور پذیرفت و هدایایی به آنها داد. گزارش این سفیران دربارۀ قوریلتای و سفر به اردوی مغول از منابع قابل توجه این دوره به شمار می‌رود (راكه ویلتس، 96؛ اقبال، 152-153).
گیوك چون رشتۀ كارها را در دست گرفت (قس: رشیدالدین، 1/ 734-735، 2/ 793-794، كه به گونه‌‌‌ای سخن گفته است كه گویا گیوك اندكی پس از قوریلتای بیمار شد و درگذشت و توراگینا باز بر تخت نشست)، با برخی سیاستهای توراگینا مخالفت نشان داد؛ از آن جمله عبدالرحمان را از مقام خود عزل كرد و صاحب یلواج را باز بر سر كار آورد (همو، 2/ 807). كوششهای فاطمه برای نفوذ بر گیوك نه تنها به نتیجه نرسید، بلكه خان مغول او را به جادوگری متهم كرد و بیماری برادرش كوتان را به او نسبت داد و سرانجام او را کشت و خاندانش را نیز به حبس و آزار براند ‌(جوینی، 1/ 200-201؛ میرخواند، 5/ 169-170؛ راکه ویلتس، 94-95؛ برنت، 89). 
دربارۀ تاریخ مرگ توراگینا اطلاع دقیقی در دست نیست. آورده‌اند كه وی دو سه ماه پس از جلوس گیوك درگذشت (رشیدالدین، 2/ 802؛ جوینی، همانجا؛ قس: اقبال، 154، كه مرگ او را چند ماه پیش از مرگ گیوك در ربیع الآخر 647/ ژوئیۀ 1249 دانسته است).
برخی از نویسندگان، توراگینا را مسیحی دانسته، و آورده‌اند كه به همین سبب تربیت پسر خود گیوك را به امیر قُداق مسیحی واگذاشت و امتیازهایی به مسیحیان قلمرو خود داد (نک‍ : همانجا؛ نیز مرتضوی، 110-111)؛ با این همه، دورۀ حكومت او را دورۀ دشمنی اروپا و مسیحیت با مغولان به شمار آورده‌اند (همو، 104-105). همین معنی و نیز این نكته كه توراگینا با امیر جینقای مسیحی دشمنی داشت و او را از دربار براند، در گروش و علاقۀ او به مسیحیت تردید ایجاد می‌کند (نیز نك‍ : ساندرز، 181).

مآخذ

ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش آنطون صالحانی، بیروت ، 1958م؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترك، به کوشش دُمزون، آمستردام، 1970م؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، 1312 ش؛ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، 1367ش؛ جوینی، عطا ملک، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن 1329-1334ق/ 1911-1916م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ را‌كه ویلتس ،ایگور، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمۀ مسعود رجب نیا، تهران،1353ش؛ رشیدالـدین فضل‌لله، جامـع‌التواریخ، به كوشش مصطفـى موسوی و محمد روشن، تهران، 1373ش؛ مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانیان، تهران،1370ش؛ موسوی، مصطفى، تعلیقات بر جامع‌التواریخ (نک‍ : هم‍ ، رشید‌الدین فضل‌لله)؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339ش؛ نیز: 

Biran, M., Qaidu and the Rise of the Independent Mongol State in Centeral Asia, Curzon, 1997; Boyle, J.A, «Dynastic and Political History of the Il –Khāns», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. v; Brent, P., The Mongol Empire, London , 1976; Grousset, R., L'Empire des Steppes, Paris ,1948; Prawdin, M, The Mongol Empire, tr, E. Paul and C. Paul, London , 1967; Saunders, J.J, The History of the Mongol Conquests, London,1971;
شادی دایی‌رضایی‌مقدم – صادق سجادی 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: