صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / تنیس /

فهرست مطالب

تنیس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تِنّیس، شهری کهن در کرانۀ بخش شرقی دلتای نیل در مصر، که اکنون تنها ویرانه‌هایی از آن باقی است. جغرافی‌نگاران مسلمان تنیس را جزو اقلیم سوم (ابن رسته، 97؛ یاقوت، 1/ 882؛ ابوالفدا، 118)، و برخی جزو اقلیم چهارم (ابن بسام، 183؛ ابن‌سعید، 149؛ مقریزی، الخطط، 3/ 198) و از شهرهای پایین مصر (ناحیۀ ریف) دانسته‌اند (ابن دقماق، 1(1)/ 78؛ قلقشندی، 3/ 382-383) که میان فَرما در شرق، و دمیاط در غرب قرار داشته است (یاقوت، ابن سعید، همانجاها).
شهر تنیس در جزیره‌ای کوچک در دریاچۀ تنیس (اکنون مَنزله) در محل تلاقی شاخابه‌ای از نیل با دریای مدیترانه واقع بود و تقریباً تمامی این جزیره را دربر می‌گرفت (یعقوبی، «البلدان»، 337؛ ابن رسته، همانجا؛ مقدسی، 201؛ EI2). امروزه این جزیره همچنان به نام جزیرۀ تنیس معروف است و در شمال شرقی دریاچۀ منزله، در 9 کیلومتری جنوب غربی پرت سعید قرار دارد و در آن بقایای آجرهای سرخ‌رنگ گوناگون از بناهای کهن باقی است (رمزی، 1/ 198؛ تعلیقات...، 5/ 312). دریاچۀ تنیس پس از ویرانی شهر تنیس، منزله خوانده شد. این دریاچه در شمال‌استانهای شرقیه و دقهلیۀ مصر قرار دارد و از پرت‌سعید تا غیط النصاری در دمیاط گسترده است. نام کنونی این دریاچه برگرفته از نام شهر منزله، واقع در نزدیکی این دریاچه است. امروزه شهر منزله مرکز شهرستانی به همین نام در استان دقهلیه است (همان، 8/ 218).
شهر تنیس در عهد باستان تنسس نامیده می‌شد (EI2) و در دورۀ اسلامی به نام تِنّیس (نک‍ : سمعانی، 3/ 98؛ یاقوت، همانجا) و در گویش مردم تَنّیس (به فتح تاء) معروف گشت (نک‍ : قلقشندی، 3/ 383). روایاتی این نام را برگرفته از نام تنیس، شاه‌دخت قبطی می‌دانند که این شهر را بنیاد نهاد و آباد کرد (یاقوت، 1/ 833). روایات دیگر از تأسیس این شهر به دست فیلمون (قلیمون)، پادشاه قبطی خبر می‌دهند (ابن دقماق، همانجا؛ قلقشندی، 3/ 408، 410؛ مقریزی، همان، 3/ 195). به هر روی، گفته می‌شود که یک‌صد سال پیش از فتح اسلامی، این شهر بر اثر طغیان آب دریا ویران گردید و تنها برخی از نقاط مرتفع جزیره سالم ماند (نک‍ : مسعودی، مروج...، 2/ 74- 75؛ ابن بسام، 189؛ مقریزی، همان، 3/ 196- 197).
به هنگام فتح مصر توسط مسلمانان در 20ق/ 641م، تنیس شهری متشکل از کپرها و کلبه‌های نیین، و تابع روم شرقی بود (یعقوبی، تاریخ، 1/ 157؛ یاقوت، همانجا). به روایت بلاذری، عمروعاص پس از آنکه فسطاط را گشود، فرماندهانی برای فتح شهرهای مصر گسیل کرد. از آن میان عُمَیر بن وَهْب جُمَحی، تنیس و شهرها و نواحی مجاور آن را به تصرف درآورد و با مردم آنجا پیمانی همانند آنچه عمروعاص با مردم فسطاط بسته بود، منعقد کرد (ص 304). در این جنگ که نزدیک قبۀ ابوجعفر ابن زید (بعدها قبۀ فتح) روی داد، گروهی از مسلمانان کشته شدند که قبورشان معروف به قبور الشهداء نزدیک ریگزار بالای مسجد غازی قرار داشت (یاقوت، همانجا).
براساس روایت متفاوت و مفصل منسوب به واقدی، به هنگام فتح اسلامی، ابوثوب (ابوثور) از اعراب مسیحی آل غسّان بر شهر و جزیرۀ تنیس فرمان می‌راند. ابوثوب نخست تظاهر به اسلام کرد، اما بعداً برای جنگ با مسلمانان لشکری مرکب از 20 هزار تن پیاده و 500 سوار از قبطیان و اعراب مسیحی و رومیان گرد آورد و از طریق دریا به سوی دمیاط راند. عمروعاص، هلال بن اوس بن صفوان را با هزار سوار به جنگ وی فرستاد. جنگ در نیمۀ شعبان 20ق/ 30 ژوئیۀ 641م درگرفت. ابوثوب و لشکرش به اسارت درآمدند و اظهار مسلمانی کردند. پس از این فتح، مسلمانان به تنیس رفتند و در جای کلیسا، مسجد جامعی ساختند (واقدی، 2/ 89- 96؛ قس: مقریزی، همان، 3/ 198-199؛ ابن تغری بردی، 1/ 244). تنیس تا اوایل حکومت امویان به ذات الاختصاص (کپرنشین) معروف بود و سپس در آنجا قصرهایی برپا شد (یاقوت، 1/ 883-884). در زمان امارت بِشر بن صفوان کلبی در مصر (101-102ق) رومیان به تنیس حمله کردند. در جنگی که روی داد، مزاحم بن سَلَمۀ مرادی، امیر تنیس و جمعی از موالی کشته شدند (مقریزی، همان، 3/ 199؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ قس: کندی، 70).
به روزگار خلافت عباسیان، در اوضاع آشوب‌زدۀ مصر در 199ق/ 815م که سَرّی بن حَکَم سر به شورش برداشته بود، عبدالعزیز بن وزیر جَرَوی نیز رهسپار تنیس شد ویک چند بر این شهر و نواحی اطراف آن غلبه یافت (یعقوبی، تاریخ، 2/ 444؛ نیز نک‍ : کندی، 154-157). در جمادی الآخر 219/ ژوئن 834 یحیى ‌بن‌ وزیر در تنیس شورید که مظفر بن کیدر، امیر مصر شورش او را سرکوب کرد (مقریزی، همان، 3/ 209).
در ذیحجۀ 238/ مۀ 853 ناوگان دریایی فرنگان به دمیاط حمله‌ور شدند و در آنجا دست به غارت گشودند. آنان سپس قصد حمله به نواحی تنیس را داشتند، اما ناموفق بازگشتند. آنچه دشمن‌را در این ‌حملۀ غافلگیرانه کمک کرد،آن بود که عَنبسة‌ بن اسحاق ضبّی هروی والی مصر (حک‍ 238-242ق) نیروهای نظامی را از تنیس و دمیاط برای برگذاری جشن عید قربان فراخوانده بود (طبری، 9/ 193-194؛ ابن تغری بردی، 2/ 294- 295). بنای باروی تنیس که در ربیع‌الاول 230/ نوامبر 844 در زمان والی مصر، عیسی بن منصور خراسانی معروف به رافعی (حک‍ 229-230ق) در زمان واثق عباسی آغاز شده بود، پس از این حمله، در 239ق به روزگار خلافت متوکل پایان یافت (یاقوت، 1/ 882؛ نیز نک‍ : کندی، 201-202؛ مقریزی، همانجا). این بارو دارای 19 دروازه با پوشش آهنی یا مسی بود (ابن بسام، 184).
در ذیحجۀ 291/ اکتبر 904 در شرایطی که مصر دستخوش ستیز بر سر قدرت در میان خاندان طولونیان بود، خلیفه مکتفی ناوگانی دریایی به فرماندهی محمد بن سلیمان کاتب برای بازگرداندن مصر به سلطۀ خلافت عباسی فرستاد. جنگ در تنیس درگرفت و هارون بن خمارویه، حاکم طولونی مصر هزیمت یافت و مصر در اوایل سال 292ق/ نوامبر 904 به تصرف عباسیان درآمد (کندی، 244- 245؛ ابن تغری بردی، 3/ 110- 111؛ سرور، 49).
در 360ق، و در محرم 361 مردم تنیس به رهبری حسن اعصم برضد استیلای فاطمیان شوریدند و دعوت به نام عباسیان کردند. اما جوهر صقلی فرمانده سپاهیان فاطمی شورشیان را سرکوب کرد و به شام راند (مقریزی، اتعاظ...، 1/ 180- 182؛ عنان، 77- 78). در 362ق/ 973م حملۀ ناوگان قرمطیان به تنیس با مقاومت مردم این شهر دفع شد (مقریزی، همان، 1/ 194). در 415ق/ 1024م در زمان خلافت ظاهر فاطمی، سیاهان و دیگر ناراضیان در تنیس برای مطالبۀ مواجب خویش طغیان کردند و دست به غارت گشودند (همو، الخطط، 3/ 215).
در 511ق/ 1117م بدوئن (ه‍ م)، یا بالدوین پادشاه صلیبی بیت‌المقدس با لشکری از فرنگان برای تصرف مصر حمله کرد و تا تنیس پیش راند، اما به علت جراحتی که برداشت، ناکام راه بازگشت پیش گرفت (ابن اثیر، 10/ 543). از نیمۀ دوم سدۀ 6 ق/ 12م حملۀ کشتیهای مسیحیان به بندرهای مدیترانه افزایش یافت. نُرمانها در 546 ق/ 1151م و سپس در 548 ق از سیسیل (صقلیه) به تنیس حمله بردند و این شهر را غارت کردند (همو، 11/ 190؛ مقریزی، همان، 3/ 210؛ EI2) و با غنایم و اسرای بسیار بازگشتند (نیز نک‍ : ابوشامه، 1/ 295)؛ نرمانها در 571 ق/ 1175م بار دیگر با حدود 40 کشتی از سواحل سیسیل به تنیس رسیدند و آنجا را دو روز در محاصره گرفتند و سپس رها کردند. دو سال بعد فرنگان از سیسیل با حدود 40 کشتی به تنیس حمله کردند. محمد بن اسحاق، فرمانده ناوگان اسلامی، شماری از سپاهیان دشمن را به هلاکت رساند، اما مهاجمان غلبه یافتند و تنیس را به آتش کشیده، پس از 4 روز اقامت در آنجا، با غنایم و اسرا به سمت اسکندریه رهسپار شدند (مقریزی، همان، 3/ 211- 212). حملۀ فرنگان از عسقلان به تنیس در 575ق/ 1179م با مقاومت مسلمانان دفع شد (همان، 3/ 212). در ربیع‌الاول 577/ ژوئیۀ 1181 وقتی فرنگان باز به ساحل تنیس حمله، و یک کشتی تجاری را تصاحب کردند، صلاح‌الدین ایوبی فرمان داد تا قلعۀ تنیس را بسازند (همو، السلوک، 1/ 185) و باروی شهر را بازسازی کنند (همان، 1/ 186، الخطط، همانجا).
جنگهای سوم صلیبی، ناوگان صلاح‌الدین را تضعیف کرد و بیم حملات تازه‌ای به سواحل مصر می‌رفت (EI2). از این‌رو در 588ق/ 1192م سلطان فرمان داد که مردم شهر تنیس را تخلیه کنند و به دمیاط منتقل شوند. شهر در صفر همان سال از سکنه خالی شد و درختان اطراف قطع گردید و تنها پادگانی از نظامیان در شهر ماند (مقریزی، السلوک، 1/ 225، الخطط، 3/ 213).
تهدید فرنگان تا دهه‌های آغازین سدۀ 7ق/ 13م ادامه یافت و به نظر می‌رسد که در زمان پنجمین جنگ صلیبی با اشغال دمیاط شکل تازه‌ای یافت (EI2؛ نیز نک‍ : مقریزی، همانجا). از این‌رو در شوال 624/ سپتامبر 1227 سلطان ملک کامل از بیم استیلای فرنگان بر منطقه، دستور داد شهر تنیس را ویران کنند (وطواط، 130؛ دمشقی، 231؛ ابن دقماق، 1(1)/ 79).
از آن پس سیاحان و مورخان سده‌های بعد، از تنیس به منزلۀ شهری ویرانه یاد کرده‌اند (نک‍ : ابوالفدا، 119؛ ابن بطوطه، 1/ 50؛ مقریزی، السلوک، 1/ 347، الخطط، همانجا؛ EI2). با این‌حال گفته می‌شود آثاری بسیار از دورۀ کهن و بقایایی از شهر باقی بوده است (ابن عبدالمنعم، 137؛ مقریزی، همان، 3/ 215-216). تنیس که روزگاری شهری بزرگ و مشهور بود (ابن بطوطه، همانجا)، در زمان قلقشندی (د 821 ق) به روستایی کوچک بدل شده بود (نک‍ : 3/ 383).
تنیس نقشی بزرگ در تاریخ و تمدن مصر اسلامی ایفا کرده است. این شهر پایگاه دریایی مهم و مقر ناوگان مصر بود و در آنجا کارخانۀ کشتی‌سازی دایر بود (نک‍ : ابن بسام، 185؛ شیال، 151).
به جز برخی از قبایل عرب مسلمان، همچون بنی مراد و بنی عذره (نک‍ : بری، 174، 193) و موالی و سیاهان (نک‍ : مقریزی، همان، 3/ 199، 215) که پس از فتح اسلامی در تنیس سکنا گزیدند، جمعیت اولیه و اصلی شهر را مسیحیان تشکیل می‌دادند (ابن عبدالمنعم، همانجا؛ مقریزی، همان، 3/ 199، 200) که عمدتاً قبطی و یا گروههایی از عربها و رومیان بودند (نک‍ : واقدی، 2/ 93؛ مقریزی، همان، 3/ 199؛ مقدسی، 201). چنان‌که گفته شد، شمار مدافعان مسیحی شهر به هنگام فتح آن به دست مسلمانان، 20 هزار تن بود (همانجاها). دیونوسیوس بطریق انطاکیه که در 217ق/ 832م از تنیس دیدار کرده، شمار مسیحیان شهر را 30 هزار تن برشمرده است. این شهر دست‌کم تا سدۀ 4ق/ 10م اساساً شهری مسیحی‌قبطی باقی ماند، اما شماری مسیحی پیرو فرقۀ مَلکاییه هم در آنجا زندگی می‌کردند. تنیس در واقع یکی از معدود جاهایی بود که اسقفهای ملکایی پایگاه خود را پس از فتوحات اسلامی حفظ کردند؛ اگرچه به نظر می‌رسد که تنشهایی میان دو کلیسا وجود داشته است (EI2؛ نیز نک‍ : انطاکی، 23- 25). 
در 403ق/ 1012م الحاکم خلیفۀ فاطمی فرمان تخریب کلیساهای تنیس را صادر کرد و در پی آن 72 کلیسا ویران گشت (ابن بسام، 184) و مسیحیان مورد آزار بیشتری قرار گرفتند و این امر به مهاجرت مسیحیان به سرزمینهای بیزانسی دامن زد (EI2). با وجود این، ابوعبید بکری شمار مسیحیان تنیس را بیش از 10 هزار تن نوشته است و گوید که در ساحل دریا کلیساهای بسیار دارند (2/ 623). ناصر خسرو در 440ق/ 1048م جمعیت مردان تنیس را 50 هزار تن تخمین زده است (ص 65). چنین می‌نماید که جمعیت یهودی شهر بسیار کم بوده است. بنیامین تُطیلی شمار آنان را در سدۀ 6ق/ 12م تنها حدود 40 تن نوشته است (EI2).
تأمین آب آشامیدنی در تنیس دشوار بوده است؛ زیرا آبهای دریاچه که از نیل جمع می‌شد، تنها برای 4 تا 6 ماه از سال شیرین و آشامیدنی بود. از این‌رو در طول تابستان که آب نیل افزایش می‌یافت و وزش بادهای جنوب، امواج شور دریای مدیترانه را عقب می‌راند، آب شیرین را به کمک چرخاب و جوی به درون آب انبارها (مصانع یا صهارج) هدایت، و در آنجا ذخیره می‌کردند. در زمستان تا آغاز فصل گرما آب نیل کاهش می‌یافت و وزش بادهای شمالی امواج دریا را به سوی دریاچه می‌راند (ابن رسته، 90؛ اصطخری، 52؛ مقدسی، 201، 208؛ ناصرخسرو، همانجا؛ ادریسی، 1/ 337- 338؛ یاقوت، 1/ 884؛ دمشقی، 121؛ مقریزی، الخطط، 3/ 210). شماری از آب انبارها به امرایی همچون عمربن‌حفص (د 154ق) و عبدالعزیز بن وزیر جَرَوی (د 205ق) منسوب بود (ابن بسام، 188). احمد بن طولون نیز در 269ق/ 882م ضمن بازدید از تنیس چند آب انبار در آنجا ساخت (یاقوت، همانجا). مردم نیز آب انبارها و حوضهای زیرزمینی وقفی بسیار ساخته بودند (ناصرخسرو، همانجا). برخی از این آب انبارها در کاوشهای هیئت باستان‌شناسی مصر در دهۀ 1360ش/ 1980م کشف گردید (EI2).
در تنیس زراعت و دامپروری نبود (اصطخری، همانجا). قوت غالب مردم، طیور گوناگون بود که با تله شکار می‌کردند (در فصلی از سال بیش از 130 نوع پرنده در تنیس یافت می‌شد). ماهی دیگر خوراک مردم بود که شمار انواع معروف آن به 79 گونه می‌رسید (برای نام آنها، نک‍ : یاقوت، 1/ 885- 886؛ ابن‌بسام، 186-187). پنیر و کشکاب و دیگر لبنیات گاوی از دیگر غذاهای مردم تنیس بود (مقریزی، همان، 3/ 198؛ ناصرخسرو، 64). به‌جز این، تمامی مایحتاج مردم، از قبیل میوه و خـواربار از دیگـر نواحـی مصر و با کشتـی ــ که تنها وسیلۀ ارتباطـی با جزیره و شهر بود ــ بدانجا می‌رسید (اصطخری، همانجا؛ ناصرخسرو، 66؛ مقریزی، همانجا). 
بنابر وصفی مشروح که ابن بسام در سدۀ 6ق/ 12م از تنیس به دست داده است، شهر دارای دو پل بود که از زیر آنها به سوی دو لنگرگاه می‌رفتند. در شهر یک مسجد جامع و 160 مسجد کوچک وجود داشت و در هر مسجد مناره‌ای برپا بود. 56 مهمانخانه، کاروان‌سرا و بازار سرپوشیده، 500،2 باب مغازه، 100 کارگاه عرق‌‌کشی، 150 دکان پارچه‌فروشی، 160 آسیا، 36 حمام و 5 هزار کارگاه ریسندگی با 10 هزار کارگر بافنده، از دیگر بناها و تأسیسات شهری بود (ص 184- 185). شهر تنیس همچنین دارای 5 حومه (رَبَض) بود که تأسیساتی مانند دارالصناعه، دارالاماره، حمامهای مردانه، دیوانها از جمله دیوان ماهی، آب انبارها و چرخابها، مخازن صیدها، معادن نمک، مساجد و کلیساها و دو نمازگاه را دربر می‌گرفت (همو، 185-186؛ قس: ناصرخسرو، 64، آماری که در سدۀ پیش از این به دست داده است).
تنیس چنان اهمیت و موقعیت تجاری داشت که مقدسی از آن با عناوین بغدادی کوچک، کوه طلا، تجارت‌خانۀ شرق و غرب، شهری راحت و دوست داشتنی با نعمتهای فراوان و ساحلی مصفا و قصرهایی بلند یاد کرده است (ص 201). به گزارش ناصرخسرو «مدام هزار کشتی در حوالی شهر بسته باشد از آن بازرگانان... [و] هر روز هزار دینار مغربی از آنجا به خزینۀ سلطان مصر رسد» (ص 65-66). از این‌رو تنیس مردمانی توانگر و ثروتمند در خود جای داده بود (ابوعبید، 2/ 623). شاید همین امر باعث رواج روحیۀ لذت‌جویی و خوش‌گذرانی و خلق‌و‌خوی خاص در این شهر بوده است (نک‍ : ابن بسام، 188-189؛ مقریزی، همانجا).
تنیس یکی از مبادی ورود و صدور کالا بود و عوارض حاصل از این راه، بخشی از درآمدهای دولت را تشکیل می‌داد (عنان، 346؛ سرور، 40). این شهر با شام و مغرب مبادلۀ بازرگانی داشت (یعقوبی، «البلدان»، 337-338). به‌‌رغم منازعات سیاسی میان مصر و بیزانس، روابط بازرگانی میان دو کشور برقرار ماند. بیزانسیها از کارگاههای تنیس منسوجات وارد می‌کردند و در عوض کالاهایی مانند غله بدانجا می‌فرستادند (سرور، 158). در دورۀ جنگهای صلیبی، تنیس پس از اسکندریه و دمیاط سومین بندر بازرگانی مصر در دریای مدیترانه بود و روابط بازرگانی مستحکمی با بندرهای شام و سپس با دولتهای شمال ایتالیا داشت. تنیس مواد خام مانند پشم و ابریشم و نخهای زرین و سیمین برای صنایع نساجی خود وارد می‌کرد و افزون بر این، بندری برای کالاهای اساسی مانند چوب و آهن و زفت بود (EI2). به گفتۀ مقدسی عوارض در تنیس بسیار سنگین بوده است (نک‍ : ص 213). این شهرتا پیش از استیلای فاطمیان، مالیاتی معادل 20 تا 30 هزار دینار به عراق می‌فرستاد (مقریزی، همان، 3/ 200). هنگام وفات الحاکم، خلیفۀ فاطمی، عواید 3 سالۀ خزانۀ تنیس به یک میلیون دینار و دو میلیون درهم بالغ می‌شد (همان، 3/ 215).
شهرت عمدۀ تنیس از دیرباز به تولید انواع پارچه‌های فاخر و نیکو بوده است (اصطخری، 52؛ ابن رسته، 90؛ مقدسی، 201؛ مسعودی، التنبیه...، 21-22) و بیشتر مردم این شهر بافنده بودند (ابوعبید، همانجا). در دورۀ اسلامی تنیس در کنار دمیاط و دبیق و حدود 15 شهر کوچک‌تر دلتای نیل، از مراکز اصلی منسوجات کتانی در سراسر جهان اسلام بود و تولید کتان در مناطق نزدیک دلتای نیل، به این صنعت کمک می‌کرد (EI2)؛ اما پارچه‌های تنیسی از لحاظ بها، نیکویی، ظرافت و لطافت از همه برتر بود و در دنیا نظیر نداشت. وقتی ابوالفرج ابن کِلّس، وزیر عزیز فاطمی روی کار آمد، با وضع عوارض سنگین، خسارت سنگینی بر تولید و تجارت این منسوجات وارد ساخت (نک‍ : ابن حوقل، 1/ 153).
وجود مجموعۀ بزرگی از مصنوعات شیشه‌ای در 837ق/ 1434م در یکی از روستاهای تنیس مربوط به دورۀ خلفای فاطمی (نک‍ : مقریزی، همان، 3/ 217)، نشان می‌دهد که در این شهر صنعت شیشه‌گری نیز رونق داشته است. در تنیس همچنین ابزارآلات ممتاز آهنی، همچون قیچی و کارد می‌ساختند (ناصرخسرو، 66).
تنیس به لحاظ علمی و فرهنگی نیز در دورۀ اسلامی شهری شکوفا بوده است و از این شهر شمار بسیاری از علما و محدثان و ادبا برخاسته یا در آنجا به تعلیم و تعلم اشتغال داشته‌اند (ابن‌دقماق، 1(2)/ 78)؛ از آن جمله‌اند: ابن وَکیع (ه‍ م)، حسن بن علی تنیسی (د 393ق) شاعر (نک‍ : ثعالبی، 1/ 356 بب‍‌ )، و نافع‌بن عباس جوهری تنیسی (د پس از 419ق) متکلم و محدث (نک‍ : ابن بشکوال، 2/ 640؛ برای آگاهی از دیگر علمای تنیس، نک‍ : ابن‌یونس، 2/ 44، 117، 145، جم‍ ؛ سمعانی، 3/ 98-99؛ یاقوت، 1/ 886- 887؛ ابن عبدالمنعم، 137).
برخی نویسندگان آثاری در تاریخ تنیس تألیف کرده‌اند؛ از آن جمله ابوالقاسم عبدالمحسن بن عثمان بن غنائم (غانم) خطیب که قبل از 413ق/ 1022م العروس فی فضائل تنیس را تألیف کرد (نک‍ : سخاوی، 258؛ نیز روزنتال، 258). این کتاب اکنون در دست نیست (شیال، 161-162؛ شامی، 130)، اما ابن عدیم از این کتاب مطالبی نقل کرده است (5/ 2475). کتاب دیگر در تاریخ تنیس انیس الجلیس فی اخبار تنیس تألیف محمد بن احمد بن بسام تنیسی از علمای اواخر سدۀ 6ق/ 12م است. بخشی کوچک از این کتـاب برجای مانده که آن را جمال‌الدین شیال منتشر کرده است. 

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ ابن بسام، محمد، «انیس الجلیس فی اخبار تنیس»، به کوشش جمال‌الدین شیال، مجلة المجمع العلمی العراقی، بغداد، 1387ق/ 1967م، شم‍ 14؛ ابن بشکوال، خلف، الصلة، قاهره، 1966م؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1937م؛ ابن دقماق، ابراهیم، الانتصار، بیروت، 1310ق/ 1893م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ابن سعید مغربی، علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ ابن یونس صدفی، عبدالرحمان، تاریخ، به کوشش عبدالفتاح فتحی عبدالفتاح، بیروت، 1421ق/ 2000م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین، بیروت، 1422ق/ 2002م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، بیروت، 1992م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پرت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ انطاکی، یحیى، تاریخ، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس، 1990م؛ بری، عبدالله خورشید، القبائل العربیة فی مصر، قاهره، 1967م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ تعلیقات النجوم (نک‍ : هم‍ ، ابن تغری بردی)؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1947م؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، 1923م؛ رمزی، محمد، القاموس الجغرافی للبلاد المصریة، قاهره، 1953-1954م؛ روزنتال، فرانتس، تعلیقات بر الاعلان بالتوبیخ (نک‍ : هم‍ ، سخاوی)؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فـرانتس روزنتال و صالح احمد علی، بغداد، 1382ق/ 1963م؛ سرور، محمدجمال‌الدین، الدولة الفاطمیة فی مصر، قاهره، 1394ق/ 1974م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، 1383ق/ 1963م؛ شامی، عبدالعال عبدالمنعم، تعلیقات بر مباهج الفکر (نک‍ : هم‍ ، وطواط‌)؛ شیال، جمال‌الدین، تعلیقات بر «انیس الجلیس» (نک‍ : هم‍ ، ابن بسام)؛ طبری، تاریخ؛ عنان، محمدعبدالله، الحاکم بامرالله و اسرار الدعوة الفاطمیة، قاهره، 1379ق/ 1959م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ کندی، محمد، الولاة و القضاة، به کوشش رون گست، بیروت، 1908م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش جمال‌الدین شیال، قاهره، 1367ق/ 1948م؛ همو، الخطط ، به کوشش گاستون ویت، قاهره، 1922م؛ همو، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق/ 1997م؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354ش؛ واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛ وطواط، محمد، مباهج الفکر، به کوشش عبدالعال عبدالمنعم شامی، کویت، 1401ق/ 1981م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، « البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ همو، تاریخ، بیروت، دارصادر؛ نیز:

 EI2.
محمدرضا ناجی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: