صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / تنوخی، ابوالقاسم /

فهرست مطالب

تنوخی، ابوالقاسم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تَنوخی، ابوالقاسم علی بن محمد (278-342ق/ 892-953م)، قاضی بزرگ، شاعر، محدث، متکلم و پدر محسِّن تنوخی. نسبت وی را به عمرو بن فهم، از ملوک قدیم تنوخ رسانده‌اند (خطیب، 12/ 77؛ سمعانی، 3/ 94). خود نیز در قصیـده‌ای به تنـوخ و قـومش ــ قضاعـه ــ بالیـده است (نک‍ : مسعودی، 4/ 321-322).
وی در زادگاه خود، انطاکیه پرورش یافت (خطیب، همانجا). در 287ق که خلیفه معتضد به آن شهر رفت (ابن اثیر، 7/ 498)، علی، کودک مکتبی بود. در آن زمان خلیفه خواست دیوار شهر را ویران کند و وساطت پیران شهر نیز بی‌اثر ماند؛ آن‌گاه پدر ابوالقاسم که مردی محتشم و سخن‌دان بود، چنان به شیوایی سخن گفت که خلیفه گریست و از آن کار دست بداشت (برای روایت پسر از پدر، نک‍ : تنوخی، محسن، 2/ 248-251، که ناچار جانب احتیاط باید رعایت شود).
تنوخی در 306ق/ 918م به بغداد رفت و همانجا به ادامۀ تحصیل پرداخت (سمعانی، همانجا؛ یاقوت، 14/ 162-163) و از کسانی چون حسن بن احمد کرمانی، احمد بن خلید حلبی، انس بن سالم خولانی و فضل بن محمد عطار انطاکی حدیث شنید (خطیب، همانجا؛ عبدالقادر، 2/ 596).
گویند وی بیش از 20 هزار حدیث از حفظ داشت (یاقوت، 14/ 165؛ سیوطی، 2/ 187). او علاوه بر علوم دینی و ادبی چون نحو، لغت، فقه، منطق و هندسه به اخترشناسی نیز میلی فراوان داشت و نزد کسایی منجم و بنانیِ منجم صاحب الزیج، این علم را فرا گرفت (عباسی، 2/ 11؛ یاقوت، 14/ 163). در قدرت حافظۀ او گفته‌اند که 15 سال بیش نداشت که قصیدۀ 600 بیتی دعبل را در یک شبانه روز حفظ کرد (نک‍ : تنوخی، محسن، 2/ 140-141؛ خطیب، 12/ 78؛ یاقوت، 14/ 175-176). وی اشعار بسیاری از شاعران جاهلی، مخضرمین و محدثین ازبر داشت. به روایت پسرش، تنوخی را دفتری بود شامل سرفصل اشعاری که از حفظ کرده بود. این دفتر که نزد پسر یادگار مانده بود، 230 ورق داشت (تنوخی، محسن، 2/ 142؛ یاقوت، 14/ 164؛ سیوطی، همانجا). وی در علم کلام نیز صاحب‌نظر بود و در این زمینه آیین معتزله را پیشه کرده بود، و در فقه پیرو مذهب حنفی بود (خطیب، 12/ 77، 78؛ ابن جوزی، 8/ 269؛ یاقوت، 14/ 165؛ ذهبی، 15/ 499؛ سمعانی، 3/ 94). تنوخی در آن فضای علمی گستـرده و به یمن حافظۀ نیرومند خود در همۀ این علوم زبردست‌ شد.
وی هنوز جوان بود که به قاضی‌القضاة ابوجعفر ابن بهلول پیوست و 33 ساله بود که قضای بخشهایی در جنوب ایران (عسکر مکرم، شوشتر، جندی‌شاپور و شوش) را برعهده گرفت؛ قاضی‌القضاة به او سفارش کرد که سن خود را پنهان دارد تا به جوانی متهم نگردد (سال 311ق؛ نک‍ : تنوخی، محسن، 3/ 136-138؛ یاقوت، 14/ 163؛ این روایت هم به خصوص دربارۀ جوانی ابوالقاسم از نوعی غرور تهی نیست).
نیز می‌دانیم که وی زمانی قضای بصره را چند سالی بر عهده گرفت و آن‌گاه به عللی که اکنون روشن نیست، از آن کار برکنار شد و رو سوی سیف‌الدوله نهاد و او را مدح گفت. پس از آن بود که به توصیۀ سیف‌الدوله، خلیفۀ بغداد وی را دوباره به کار گرفت. سپس می‌دانیم که المطیع‌للٰه قضای شهر کوچک ایذج را بدو داد و در منابع چنین می‌خوانیم که وی به قضای استانهای واسط، کوفه، و شهرهای فرات و جند حمص و برخی دیگر از نواحی شام و نیز ارجان و کورۀ شاپور، مداین و نواحی درزیجان، بردان و قرمیسین انتخاب شد؛ اما تفکیک زمانی این شغلهای گوناگون آسان نیست. ظاهراً نخستین شغل در زمان خلیفه المقتدر باللٰه و با فرمانی بود که ابن‌مقله (د 328ق/ 940م) نوشته بود، آغاز شد (تنوخی، محسن، همانجا؛ یاقوت، 14/ 165؛ ثعالبی، 2/ 309؛ خطیب، 12/ 78؛ سمعانی، 3/ 95).
باز در زمانی که چندان معلوم نیست، شهرت تنوخی فراگیر شده بود، چندان که آل بریدی (ه‍ م) وی را نزد خویش خواندند و به کار دبیری و امور گوناگون گماشتند. مثلاً ابوعبدالله بریدی، عامل سلطان در جنوب عراق، به وی عنایت ورزید و او را نزد خود برد و مستشار کرد و کارهای حساس خود را به او سپرد. در 324ق وی پیغام‌رسان بریدی نزد یاقوت فرمانده بود که با او قرار صلح بست و دختر بریدی را به ازدواج پسر یاقوت درآورد (تنوخی، محسن، 1/ 18-19؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 345؛ مسعودی، 4/ 321). در 325ق، باز پیام‌رسان بریدی نزد ابن رائق، و در 326ق، پیام‌رسان بریدی نزد امیرالامراء بجکم بود که با او پیمان مصالحه بست و در پی آن، ساره دختر بریدی را به همسری بجکم درآورد (تنوخی، محسن، همانجا).
در 327ق بود که فرزندش محسن در بصره به دنیا آمد و سرانجام هنگامی که ابوعبدالله بریدی در 332ق/ 934م درگذشت، تنوخی در بصره باقی ماند و به مهلبی پیوست که بعدها وزیر معزالدوله احمد بن بویه شد. میان تنوخی و مهلبیِ وزیردوستی ریشه‌داری برقرار شد، چندان‌که وی را نارنج الظرفاء و ریحانة الندماء خواندند. آن‌گاه این دو تن مجالسی تشکیل دادند که در تاریخ ادبیات شهرت بسیاری دارد. در این مجالس قاضیان ارجمند لباس قضا از تن بیرون کرده، به رفتاری شگفت و هرزه‌گویی و هرزه‌درایی مشغول می‌شدند (همو، 2/ 203؛ یاقوت، 14/ 165-168؛ ثعالبی، 2/ 309-310).
وی با ادیبان و شاعران بسیاری دوستی داشت. از جمله می‌توان به دوستی وی با جحظۀ برمکی (برای شعری که جحظه در سپاس از هدیۀ او سروده، نک‍ : خالدی، 51-52)، ابوالخیر صالح بن لبیب، ابوالفرج اصفهانی (برای ارجوزه‌ای که ابوالفرج برای وی سروده، و از او طلب جوهر کرده است، نک‍ : ثعالبی، 3/ 113)، ابوالعباس نحوی از مداحان وی، مفجع بصری (برای شعری که از سر گلایه برای تنوخی سروده است و حکایت از دوستی نزدیک ایشان دارد، نک‍ : تنوخی، محسن، 4/ 104)، محمد ابن حسن بن جمهور، از شعرای معروف آن روزگار در بصره و نیز نصر بن احمد خُبز ارزی اشاره کرد (نیز نک‍ : همو، 4/ 109؛ خالدی، 23-24). گویند تنوخی نسبت به یاران عموماً و ادیبان و شاعران سخاوت بسیار به خرج می‌داد؛ شاید به همین سبب بود که هنگامی که درگذشت، 50 هزار درهم مدیون بود (یاقوت، 14/ 164؛ ذهبی، 15/ 500).
تنوخی 20 ساله بود که سرودن شعر را آغاز کرد (خطیب، 12/ 79) و موضوعاتی چون وصف آسمان، ستارگان و گل و گیاه را به عنوان موضوعی مستقل برگزید (مثلاً برای وصف ستارگان و منازل آنها، نک‍ : ص 42-44، 50، 55، 63-64، وصف ابر، ص 44، در صورت فلکی بنات النعش، ص 50، وصف شمس، همانجا، و سرما، ص 51، 66، ...). این اشعار هم نشان از قدرت خیال و دانش گستردۀ وی دارد و هم اعتقاد شدید او را به اخترشناسی بازمی‌نماید. ابوهلال عسکری (1/ 70، 2/ 32، 54) و ابن ظافر ازدی (ص 42، 220) از اشعار وی با عباراتی چون «قد احسن تنوخی فی وصف...» و «من احسن ما قیل فی ذلک قول القاضی التنوخی» یاد کرده‌اند.
وی بجز مکاتباتی که با افرادی چون مهلبی وزیر، ابوالعلاء صاعد بن ثابت و ابواحمد ابن ورقاء شیبانی داشته (نک‍ : ص 47-48، 59، 64-65، 70)، معزالدوله را مدح کرده است (ص 59-60). گویند از آنجا که ابن معتز در قصیده‌ای به آل عباس افتخار کرده، تنوخی نیز در معارضه با وی، قصیده‌ای در مدح آل علی سروده است (یاقوت، 14/ 180-183). این امر باعث شده است تا گروهی تنوخی را شیعی‌مذهب پنداشته، بر این امر پا فشارند (نک‍ : صنعانی، 394-402؛ امینی، 3/ 377 بب‍ ؛ امین، 8/ 331-333؛ آقابزرگ، 9(1)/ 178-179؛ صدر، 90-93؛ قس: مسعودی، 4/ 321، نیز حاشیه، که وی را زیدی‌مذهب می‌داند)، اما در هر حال نیک می‌دانیم که گرایش کلامی او، اعتزال بوده است.
گویند که او مرگ خویش را پیش‌بینی کرده بود (تنوخی، محسن، 2/ 329-330، یاقوت، 14/ 185-187). وی در بصره درگذشت و در قبرستانی که در گذرگاه مربد واقع بود، به خاک سپرده شد (خطیب، 12/ 79؛ یاقوت، 14/ 163؛ ابن خلکان، 3/ 368-369).

آثـار

الف ـ چاپی

دیوان. وی را دیوان شعری بوده است. ابن حجر عسقلانی اشاره می‌کند که دیوان او را از نوۀ تنوخی (پسرِ محسِّن) شنیده است (4/ 295). اما اکنون تنها اشعاری پراکنده در منابع از وی موجود است (نک‍ : GAS, II/ 522؛ آلوارت، شم‍ 7562(2)). اشعار او یک‌بار براساس یک دست‌نویس قدیمی در مجلة کلیة الآداب بغداد به چاپ رسید (نیز نک‍ : سزگین، 2/ 701)؛ همچنین هلال ناجی در 1404ق/ 1984م اشعار پراکندۀ وی را جمع‌آوری نمود و در مجلۀ المورد چاپ کرد (ص 41-73).

ب ـ آثار یافت نشده

1. کتاب فی العروض؛ 2. کتاب فی علم القوافی؛ 3. کتاب فی الفقه (نک‍ : یاقوت، 14/ 163، 165؛ ابن قطلوبغا، 215؛ قس: کحاله، 7/ 196، که به اشتباه کتاب الفرج بعد الشدة فرزندش را از او دانسته است).
به جز اینها، وی را تألیفاتی بوده که حتى نامشان هم بر ما پوشیده است. مثلاً ابوالقاسم علی بن محسن بارها از جد خویش با عبارت «وجدت فی کتاب جدی» یاد کرده است (مثلاً نک‍ : خطیب، 2/ 174، 13/ 255)، اما نمی‌دانیم کدام کتاب.

مآخذ

 آقابزرگ، الذریعة؛ ابن اثیر، علی، اللباب، قاهره، 1357ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، دارالفکر؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن ظافر، علی، غرائب التنبیهات على عجائب التشبیهات، لوح فشردۀ الموسوعة الشعریه؛ ابن‌قطلوبغا، قاسم، تاج التراجم، به کوشش محمد خیر رمضان یوسف، دمشق، دارالقلم؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش ه‍ . ف. آمدرز، قاهره، 1332ق/ 1915م؛ ابوهلال عسکری، حسن، دیوان المعانی، به کوشش کرنکو، قاهره، 1352ق؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، 1381ق/ 1961م؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ تنوخی، علی، «دیوان القاضی التنوخی الکبیر»، به کوشش هلال ناجی، المورد، بغداد، 1404ق/ 1984م، س 13، شم‍ 1؛ تنوخی، محسن، نشوار المحاضرة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، 1391ق/ 1971م؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، به کوشش علی محمد عبداللطیف، قاهره، 1352ق/ 1934م؛ خالدی، محمد، التحف و الهدایا، قاهره، 1956م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ سزگین، فؤاد، تاریخ نگارشهای عربی، ترجمۀ خانۀ کتاب، تهران، 1380ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباددکن، 1383ق/ 1963م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384ق/ 1965م؛ صدر، حسن، تأسیس الشیعة، بغداد، شرکة النشر و الطباعة العراقیه؛ صنعانی، یوسف، نسمة السحر، به کوشش کامل سلیمان جبوری، بیروت، 1420ق/ 1999م؛ عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، عالم الکتب؛ عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1413ق/ 1993م؛ کحـاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، 1417ق/ 1997م؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

Ahlwardt ; GAS.
رضوان مساح

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: