صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / تشبیه /

فهرست مطالب

تشبیه


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

در کتب بلاغی قدیم تنها از تشبیه مشروط به عنوان تشبیه غریبِ عارضیِ تَبَعی سخن رفته است (به عنوان نمونه، نک‍ : تفتازانی، مطول، 344؛ خطیب قزوینی، التلخیص، 285-286؛ فقیر دهلوی، 25؛ همایی، معانی، 163) و افزایش تشبیه مضمر و تفضیل بر این مجموعه، ظاهراً ابتکار صاحب کتاب هنجار گفتار است (تقوی، 176-177)؛ ثالثاً، به لحاظ حقیقی و خیالی بودنِ وجه شبه، که تشبیه از این بابت، به دو قسم تقسیم می‌شود: یکی، تشبیه حقیقی یا تحقیقی، که وجه شبه در طرفین تشبیه واقعی است، مثل «سرخی» در تشبیه «لب» به «لعل»؛ دوم، تشبیه خیالی یا تخییلی، که وجه شبه در طرفین تشبیه، یا در یکی از آن دو، خیالی و ادعایی است، مثل «خماری و مستی» در تشبیه «چشم» به «نرگس» که وجه شبه در مشبۀ‌به، خیالی و ادعایی است (جرجانی، 46، 55؛ خطیب قزوینی، الایضاح، 224؛ تفتازانی، المطول، 314-316 جم‍ ‌)؛ رابعاً، به لحاظ وحدت و تعدّد وجه شَبَه، که شامل دوگونه تشبیه است: یکی، تشبیه واحد، که وجه شبه در آن، واحد (= یک صفت) است، مثل وجه شبه «سرخی» در تشبیه «لب» به «لعل» و «گونه» به «گل سرخ» (جرجانی، 9؛ تفتازانی، همان، 311-312، شرح، 133)؛ دوم، تشبیه متعدد، که وجه شبه در آن دو یا بیشتر از دو صفت است، مثل 5 وجه شبه در تشبیه «شمع» (= مشبه)به «عاشق» (= مشبهٌ‌به) شامل زردی‌گونه؛ اشک (= گریستن)؛ گداختن، سوختن دل و بیداری در شب (همایی، همانجا) در کتب بیان بر این دو‌گونه تشبیه نامی ننهاده‌اند (همانجا).

3-3. به اعتبار ادات

شامل دو گونه تشبیه است: الف ـ مرسل، یا صریح، و آن تشبیهی است که ادات در آن ذکر شود. مثل تشبیه «زلف» به «عنبر خام» در بیت «زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات/ ای دلِ خام‌طمع این سخن از یاد ببر» (حافظ، 516)؛ ب‌‌ـ مؤکد، تشبیهی که ادات در آن ذکر نشود و آن به دو صورت شکل می‌گیرد: 1. اضافی، که همان اضافه‌های تشبیهی است، مثل «لب لعل»، یا «لعلِ لب». این گونه تشبیه به اعتبار حذف وجه شبه، تشبیه مجمل محسوب می‌شود و به اعتبار حذف ادات، تشبیه مؤکد (= تشبیه مؤکد اضافی) به شمار می‌آید (نک‍ : خطیب قزوینی، التلخیص، 274- 275، 286- 288؛ تفتازانی، المطول، 344). نیز به اعتبار ادات و وجه شبه، تشبیه بلیغ نام می‌گیرد (آق اولی، 152)؛ 2. گزاره‌ای (= غیراضافی)، که در آن مشبه، در نقش مسندٌالیه، و مشبهٌ‌‌به در نقش مسند ظاهر می‌شود و از آن معنای این همانی یا عینیت دو سوی تشبیه دریافت می‌گردد، مثلِ «روی او ماه است»؛ از این ساخت نیز به تشبیه بلیغ تعبیر می‌شود (آق اولی، 156-157؛ هاشمی، 270؛ شمیسا، بیان، 110-111؛ نیز نک‍ : تفتازانی، المطول، 343، شرح، 150؛ همایی، همان، 160-161).

3- 4. به اعتبار اغراض تشبیه

شامل تشبیه مقبول، یعنی تشبیهی که اغراض تشبیه را متحقق سازد و مردود، یعنی تشبیهی که اغراض تشبیه را متحقق نسازد (تفتازانی، همان، 151؛ آق اولی، 156؛ نیز نک‍ : ادامۀ مقاله، اغراض تشبیه).

3- 5. به اعتبار میزان مبالغه

این طبقه‌بندی براساس ذکر یا حذف ارکان تشبیه صورت می‌گیرد و از ذکر 4 رکن تشبیه مثل «چشم همانند نرگس است در مستی» تا حذف 3 رکن و ذکر یک رکن (= مشبّهٌ‌‌به)، مثل کاربرد «نرگس» به جای «چشم» و به بار آمدن تشبیهی کوتاه شده، موسوم به استعارۀ مصرحه، پیش می‌رود و در هر مرحله و با حذف هر رکن، بر مبالغه و بلاغت آن می‌افزاید. به نظر می‌رسد که نخست سکاکی در مفتاح‌العلوم (ص 151) تحت عنوان «مراتب تشبیه» از این طبقه‌بندی سخن گفته، و سپس در کتب بلاغی ذیل «خاتمه» از آن بحث شده است (نک‍ : خطیب قزوینی، التلخیص، 289-291، الایضاح، 270-271؛ تفتازانی، المطول، 345- 348، شرح، 151-152؛ فقیر دهلوی، 26-27؛ تقوی، 178-179؛ همایی، همان، 160).

3- 6. به اعتبار خلاف آمد

گونه‌ای تشبیه در کتب بلاغی به زبان عربی و کتب فارسی تألیف شده براساس کتب عربی مطرح است به نام تشبیه مقلوب یا تشبیه قلب؛ و گونه‌ای هم در کتب بلاغی به زبان فارسی موردبحث است به نام تشبیه مغالطه که در طبقه‌بندیهای رایج و شناخته شدۀ پیشین نمی‌گنجد. وجه تشابه این دو تشبیه شکل‌گیری آن دو برخلاف جریان عادی شکل‌گیری تشبیه است. به همین سبب می‌توان آنها را ذیل عنوان «خلاف آمد» طبقه‌بندی کرد:

الف‌ـ تشبیه مقلوب (= قلب)

عبارت است از قلب تشبیه یا قلب طرفین تشبیه (سکاکی، 147؛ جرجانی، 170)، یعنی واژگون کردن و معکوس ساختن تشبیه که نتیجۀ آن جا به جا شدن مشبه و مشبهٌ‌‌به خواهد بود. این امر که برخلاف سنت ادبی صورت می‌گیرد، موجب تحقق یکی از اغراض تشبیه می‌گردد (نک‍ : ادامۀ مقاله، اغراض تشبیه)، چنان‌که بر طبق سنن ادبی روی معشوق به ماه یا به صبح تشبیه می‌شود، حال اگر صبح یا ماه به روی معشوق تشبیه شود، تشبیه مقلوب همراه با غلو و اغراق به بار می‌آید و بدین‌سان بر کمال مشبهٌ‌‌به تأکید می‌گردد (سکاکی، 146-147؛ خطیب قزوینی، الایضاح، 244؛ تفتازانی، المطول، 334، شرح، 145). چنین است تشبیه «نرگس» به «چشم معشوق» در مصراع «گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس» (حافظ، غزل 178، بیت 7؛ نیز نک‍ : تفتازانی، همانجا؛ شمس قیس، 309؛ شمس‌العلماء گرکانی، ابدع، 138).
تشبیه معکوس (= عکس): در کتب بلاغی نوشته شده به زبان فارسی، از آغاز تا روزگار حاضر (نک‍ : رادویانی، 52-53؛ همایی، فنون...، 2/ 236-237) از گونه‌ای تشبیه، موسوم به تشبیه معکوس یا عکس با تعریفهایی چون: مانند کردن دو چیز به یکدیگر (همان، 2/ 236) یا «تبدیل طرفین تشبیه» (شمس‌العلماء گرکانی، همان، 132) سخن در میان است (نیز نک‍ : شمس‌قیس، همانجا؛ تاج الحلاوی، 39-40؛ رامی‌تبریزی، 63؛ هدایت، 70؛ شمس‌العلماء گرکانی، قطوف...، 69). اگرچه در برخی از منابع (برای نمونه، نک‍ : همو، ابدع، 138-139) به گونه‌ای از این تشبیه سخن گفته اند و شاهد آورده‌اند که به نظر می‌رسد با تشبیه مقلوب (= قلب) بدان‌سان که در کتب بلاغی در زبان عربی آمده است، جز در نام اختلافی ندارد، اما در واقع چنین نیست و این دو تشبیه هر چند از جهت ساختار یعنی تبدیل طرفین و تغییر جایگاه مشبه و مشبهٌ‌به یکسان‌اند، اما از جهت وجه شبه اختلاف دارند. بدین‌معنا که در تشبیه مقلوب، وجه شبه تغییر نمی‌کند، همچنین مشبه نسبت به مشبهٌ‌به (برخلاف سنت تشبیه) برتر به شمار می‌آید، اما در تشبیه معکوس، وجه شبه تغییر می‌کند و به سبب همین تغییر، سنت تشبیه نیز محفوظ می‌ماند، چنان‌که در یکی از مثالهای معروف این تشبیه، که بیتی است از رشید وطواط (دیوان، 204): «پشت زمین چو روی فلک گردد از سلاح/ روی فلک چو پشت زمین گردد از غُبار»، وجه شبه در تشبیه نخست، درخشندگی سلاح جنگاوران است، چونان درخشندگی ستارگان، و وجه شبه در تشبیه دوم، غبار آلودگی است. شمس‌العلماء گرکانی ( قطوف، همانجا) به گونه‌ای و همایی (همانجا) به گونه‌ای دیگر به دگرگونی وجه شبه در تشبیه معکوس توجه کرده‌اند و عنوان مقلوب را مترادف با عنوان معکوس به کار برده‌اند.

ب‌ـ تشبیه مغالطه

مانند کردن چیزی است به چیزی، یا مانند کردن دو چیز است به دو چیز برخلاف سنتهای بلاغی (رشیدوطواط، حدائق، 47؛ کاشفی، 109؛ شمس‌العلماء گرکانی، همانجا، 145) و به همین سبب، این‌گونه تشبیه به توجیهی مغالطه‌گونه و هنرمندانه نیاز دارد. چنان‌که در ابیاتِ: «دهانت به گل مانَد ای دلنواز/ چو غنچه است رخسارت ای دلفروز؛ رُخَت غنچه، لیکن شکفته تمام/ دهن، گل، ولی ناشکفته هنوز». شاعر، برخلاف سنن ادبی دهان معشوق را به گل و رخسار وی را به غنچه تشبیه کرده، و سپس به مغالطه‌ای هنرمندانه پرداخته که گل دهان معشوق، گلی است نشکفته (= غنچه) و غنچۀ رخسار وی، غنچه‌ای است شکفته (= گل). سابقۀ این تشبیه و نام‌گذاری آن به مغالطه، به رغم نظر شمس‌العلماء گرکانی (همانجا) حداقل به نیمۀ دوم سدۀ 9ق یعنی به روزگار واعظ کاشفی (بدایع الافکار، همانجا) می‌رسد (نیز نک‍ : تقوی، 179).
در کتب بلاغـی که به زبان فارسی نوشته شده است، گاه از 5 گونه تشبیه سخن گفته‌اند: 1. تشبیه کنایت؛ 2. تشبیه مشروط یا شرطی؛ 3. تشبیه معکوس یا عکس؛ 4. تشبیه تفضیل؛ 5. تشبیه تسویه (نک‍ : رادویانی، 49-53؛ رامی‌تبریزی، 62-63) و غالباً با افزودن دوگونه تشبیه: 1. تشبیه مطلق یا صریح؛ 2. تشبیه مضمر یا اضمار، شمار تشبیهات را به 7 رسانده‌اند (نک‍ : رشید وطواط، حدائق، 45-50؛ شمس ‌قیس، 306؛ تاج‌الحلاوی، 32-40؛ هدایت، 52-53). این 7‌ گونه تشبیه در طبقه‌بندیهایی که به دست داده شد، جای گرفته‌اند؛ بدین‌ترتیب: تشبیه مشروط، مضمر و تفضیل در طبقه‌بندی به اعتبار وجه شبه قریب و غریب/ تشبیه تسویه در طبقه‌بندی به اعتبار وحدت و تعدد طرفین/ مطلق یا صریح که همان مرسل است. در طبقه‌بندی به اعتبـار ادات/ تشبیـه کنایت در طبقه‌بنـدی به اعتبار میزان مبالغـه / تشبیـه عکس یا معکـوس در طبقه‌بنـدی به اعتبار خلاف آمد.

بخش دوم، دیدگاه تاریخی

سیر تحول و تکامل دانش بیان و ضمن آن صنعت تشبیه بر اساس 4 اثر برجستۀ بلاغی: اسرار البلاغة تألیف جرجانی (د 471ق)؛ مفتاح العلوم سکاکی (555-626ق)، مطول تفتازانی (722-791 یا 797ق) و التلخیص خطیب قزوینی (د 739ق) به 4 عصر تقسیم می‌شود:
نخست، عصر وابستگی، که در آن، صنایع بیانی ضمن تحلیل بلاغی آیات قرآنی و اشعار عربی مورد توجه قرار می‌گیرد و از بحثهای نظری، در باب صنایع، جز در موارد استثنایی نشانی نیست. آثار بلاغی جاحظ (د 255ق)؛ ابن معتز (مق‍ 296ق)، قدامة بن جعفر (د 337ق) و ابن دُرید (د 321ق) از این‌گونه است.
دوم، عصر استقلال، که با ظهور جرجانی و تألیف دلایل الاعجاز و اسرار البلاغة آغاز می‌شود. بدین‌ترتیب که صنایع، اصل و شواهد، اعم از آیات و اشعار عربی، فرع این اصل قرار می‌گیرد و بحثهای نظری مورد توجه واقع می‌شود. در اسرار البلاغه اولاً، مباحث تشبیه و تمثیل و استعاره، غالباً به هم آمیخته است؛ ثانیاً، ضمن تأکید بر تمثیل فرق آن با تشبیه مورد بحث قرار دارد (نک‍ : ص 78، نیز باب ششم)؛ ثالثاً، وجه شبه به تفصیل مـوردبحث است (نک‍ : ص 55، 82) و از برخی طبقه‌بندیهای تشبیه که بحث و گفت و گو می‌شود، مثلِ تشبیه معقول به معقول (ص 63)، تشبیه اصلی و فرعی (ص 81)، تشبیه دیریاب (ص 118)، تشبیه معقَّد (ص 121)، تشبیه متعدد و فرق آن با تشبیه مرکب (ص 154-159)، و تشبیه مقلوب (ص 163).
سوم، عصر طبقه‌بندی، که می‌توان آن را عصر سکاکی (د626ق) نویسندۀ مفتاح‌العلوم خواند. سکاکی در مفتاح العلوم اولاً، با به کارگیری روش منطقی و نگرش از منظر حکمی به کار طرح و طبقه‌بندی مسائل بلاغی می‌پردازد (نک‍ : برقوقی، 3)؛ ثانیاً،ضمن تقسیم و طبقه‌بندی بلاغت به‌معانی وبیان و بدیع (نک‍ : سکاکی، قسم ثالث)، نخستین اصل از اصول سه‌گانۀ دانش بیان را اصل «تشبیه» (نک‍ : همو، 141-151) معرفی می‌کند و از حسی و عقلی بودن طرفین تشبیه (ص 142)، واحد و غیر واحد بودن وجه شبه (ص 143)، اغراض تشبیه (ص 145-147)، تشبیه تمثیل (ص 148-149)، تشبیه قریب و بعید (ص 149)، علل غرابت تشبیه (ص 150-151)، و از مراتب تشبیه یا طبقه‌بندی تشبیه به اعتبار میزان مبالغه (ص 151) سخن می‌گوید؛ مباحثی که در دوره‌های بعد و در عصر تفتازانی تکمیل می‌شود و مباحث مربوط به تشبیه مجمل و مفصل، اقسام تشبیه به اعتبار ادات یعنی تشبیه مؤکد و مرسل، بحث شیوه‌های غریب‌سازی تشبیه و طبقه‌بندی تشبیه به اعتبار اغراض یعنی تشبیه مقبول و مردود نیز بدان افزوده می‌شود (نک‍ : تفتازانی، المطول، 339- 345).
چهارم، عصر تنقیح و تکمیل، که با تلاشهای خطیب قزوینی (د 739ق) در تنقیح و تکمیل و تبویب آراء سکاکی و جرجانی در کتاب الایضاح فی علوم البلاغة و به ویژه در التلخیص فی علوم البلاغة که همان تلخیص المفتاح است، بلاغت را به کمال رساند و مباحث بلاغی را منقح ساخت (برقوقی، 4). الایضاح و التلخیص جلوه‌گاه سیر علوم بلاغی و از جمله صنعت تشبیه است و مبنای ظهور آثار برجستۀ بلاغی روزگاران بعد، به ویژه آثار تفتازانـی یعنـی المطـول و مختصر یا شرح المختصر ــ که شرح التلخیـص محسـوب مـی‌شود ــ گردید. در این دو کتاب که جلوه‌گاه کمال دانشهای بلاغی است و از جمله مباحث تشبیه، بدان‌سان که در بخش اول (= دیدگاه موضوعی) مطرح گردید (نک‍ : تفتازانی، همانجا، نیز شرح، 147-151؛ خطیب قزوینی، التلخیص، 275-289)، قطع نظر از مباحث تازۀ بلاغی که تحت تأثیر پژوهشهای غربی در روزگار ما مطرح شده، و به مباحث سنتی بیان پیوسته است، المطول و مختصر جلوه‌گاه کمال دانشهای بلاغی به شمار می‌آید.
در جنب آثار بلاغی موردبحث، که غالباً از سوی ادبای ایران‌ـ زمین فراهم آمده است، آثار بلاغی به زبان فارسی را با توجه به ویژگیهای آنها می‌توان مورد بحث و بررسی قرار داد و برای تحقق این منظور آنها را به دو دسته تقسیم کرد و دسته‌ای را کتب تألیفی و دستۀ دیگر را اقتباسی خواند:

1. کتب تألیفی

آثاری است که به زبان فارسی تألیف شده است. اساس این آثار 3 کتاب بلاغی است موسوم به: ترجمان البلاغه، تألیف رادویانی (د 475ق/ 1082م)؛ حدائق السحر فی دقائقِ الشعر، تألیف رشید وطواط (د 573ق/ 1177م)؛ و المعجم فی معاییر اشعار العجم، تألیف شمس قیس رازی (سدۀ 7ق/ 13م) و دیگر آثار مثل حقائق الحدائق رامی تبریزی (سدۀ 8ق/ 14م)، دقائق الشعر از تاج الحلاوی (سدۀ 8ق/ 14م) تا مدارج البلاغه از رضاقلی‌خان هدایت (1215- 1288ق) و همانندان آنها، جمله تحتِ تأثیر کتب سه‌گانۀ رادویانی، رشید وطواط و شمس قیس رازی نوشته شده، و حاکی از حرکت کُند بلاغت و حتى درجا زدن این دانش است، چنان‌که مباحث تشبیه نیز در این کتابها، جمله همان مباحثی است که از آغاز در باب 5 گونه یا 7 گونۀ تشبیه یعنی تشبیه کنایت (= مَکْنی)؛ تفضیل؛ مشروط؛ معکوس؛ تسویه (نک‍ ‍: رادویانی، همانجا) و تشبیهات مذکور به علاوه تشبیه مطلق یا صریح و تشبیه مضمر یا اضمار (نک‍ : رشید وطواط، 42-50؛ شمس‌قیس، 306-310؛ هدایت، 52 بب‍ ‌) مطرح بوده است، حتى در اثری چون فنون بلاغت و صناعات ادبی همایی (2/ 227-246) تحولی چشمگیر در این زمینه دیده نمی‌شود.

2. کتب اقتباسی

آثاری است که نخست در عصر صفوی، در ایران و در عصر گورکانیان هند (932-1275ق/ 1526-1857م) در شبه قاره پدید آمد، مثل عطیۀ کبرى و موهبت عظمى از خان آرزو (1099- 1169ق) و حدائق البلاغه از فقیر دهلوی (د 1180- 1183ق) و نظایر آن و سپس از حدود کمتر از یک سده پیش تاکنون در ایران آثاری چون هنجار گفتار نصرالله تقوی (1245-1326ق)، درر الادب، از حسام العلما آق اولی (1269-1323ش)، معالم البلاغه از محمد خلیل رجایی (1340ش) و همانندان آنها تا معانی و بیان تألیف جلال‌الدین همایی (1278-1359ش) در شمار کتب اقتباسی است، یعنی کتابهایی که براساس آثار بلاغی به زبان عربی، به ویژه کتاب المطول و شرح المختصر تفتازانی و با عنایت به زبان و ادب فارسی و با ذکر و تحلیل شواهدی از دواوین شاعران فارسی‌گوی تألیف شده است. این آثار جلوه‌گاه مباحث بیانی و از جمله جلوه‌گاه صنعت تشبیه است، بدان‌سان که در کتب بلاغی به زبان عربی، خاصه المطول و شرح المختصر آمده است و نویسندگان این آثار عملکردی بالنسبه پویا داشته‌اند و در پاره‌ای موارد ابتکاراتی نیز از خود نشان داده‌اند. در روزگار ما محتوای این گونه آثار بود که با تحقیقات بلاغی در مغرب زمین درآمیخت و موجب در افگنده شدن طرحهایی تازه از بلاغت و از جمله از صنعت تشبیه گردید (نیز نک‍ : ه‍ د، بلاغت، نیز بیان در زبان و ادب فارسی).

مآخذ

آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، شیراز، 1340ش؛ ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، 1347ش؛ ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، 1336ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1364ش؛ برقوقی، عبدالرحمان، مقدمه بر التلخیص فی علوم البلاغة (نک‍ : هم‍ ، قزوینی)؛ تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ تفتازانی، مسعود، المطول، قم، مکتبة الداوری؛ همو، شرح المختصر، به کوشش میرسیدشریف، قم، 1407ق؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، 1363ش؛ جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد اسکندرانی و م. مسعود، بیروت، 1996م؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1362ش؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، التخلیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، 1350ق/ 1932م؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، استانبول، 1949م؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، 1359ش؛ رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ همو، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1339ش؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1362ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373ش؛ شمس‌العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، 1328ش؛ همو، قطوف الربیع، تهران، 1328ق؛ شمیسا، سیروس، بیان، تهران، 1379ش؛ همو، سیر رباعی، تهران؛ طیبی، حسین، التبیان فی البیان، به کوشش توفیق فیل و دیگران، کویت، 1986م؛ عمعق بخاری، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، فروغی؛ عنصری، حسن، دیوان، به کوشش یحیى قریب، تهران، 1323ش؛ فقیر دهلوی، میرشمس‌الدین، حدایق البلاغة، لکهنو، 1893م؛ کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، 1369ش؛ کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، ابوالفضل، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، 1348ش؛ مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش محمدعلی غلامی‌نژاد، تهران، 1375ش؛ منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356ش؛ ناصرخسرو قبادیانی، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1367ش؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1341ش؛ نظامی گنجوی، خسرو شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، 1376ش؛ هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، بیروت؛ هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، 1331ق؛ همایی، جلال‌الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، 1361ش؛ همو، معانی و بیان، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، 1370ش.

اصغر دادبه

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: