صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / تزکیه /

فهرست مطالب

تزکیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

تَزْکیه، واژه‌ای مطرح در فرهنگ تربیتی قرآن و اصطلاحی در علم حدیث و امر قضا که از آن مفهوم پاکیزه‌سازی اراده می‌شود.
تزکیه از ریشۀ «زکا» به معنای رشد و نمو است (راغب، 213) و از آنجا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است، در اصطلاح نیز، تزکیه، پاکی نفس از اوصاف رذیله (موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله (شرایط رشد) معنا شده است (نراقی، 65).
معنای قرآنی تزکیه نیز تناسب فراوانی با ریشۀ لغوی آن دارد. قرآن مجید فلاح و تزکیه را قرین هم می‌داند و در سورۀ شمس، آشکارا تحقق فلاح را برای اهل تزکیه تضمین می‌کند (شمس/ 91/ 9؛ نیز نک‍ ‍: اعلیٰ، 87/ 14) و آنان را به جاودانگی در بهشت و نعمت الاهی مژده می‌دهد (طه/ 20/ 76). افزون بر این، از نظر قرآن کسانی که نفس خویش را تزکیه نکرده‌اند، بی‌گمان در خسران‌اند (شمس/ 91/ 10). از منظر قرآن، هدف ارسال پیامبر اکرم (ص) نیز تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است؛ اگرچه در آیات الاهی غالباً تزکیه مقدم بر تعلیم کتاب وحکمت‌ آمده (بقره/ 2/ 151؛ آل عمران/ 3/ 164؛ جمعه/ 62/ 2)، در آیه‌ای، این تعلیم، مقدم بر تزکیه شده است (بقره/ 2/ 129)؛ از این‌رو می‌توان رابطه‌ای متقابل میان تعلیم و تزکیه تصور کرد. 
هرچند تزکیۀ قرآنی به‌ طور کلی با نفس، در همۀ مراتب، ارتباط دارد، بیشتر مفسران تزکیه را از نوع «افعال» نفس دانسته‌اند؛ به ویژه افعالی چون انجام طاعات، ترک معاصی و برخی اعمال عبادی مانند نماز و زکات (طبرسی، 7/ 633؛ زمخشری، 3/ 588، 589). در قرآن کریم ادای حق کسان، انفاق و نیز تخصیص بخشی از اموال به مصارف الاهی، سبب و شرط تطهیر مال و زندگی است؛ از این‌رو، تزکیۀ مالی بارزترین مصداق اجتماعی تزکیه به شمار می‌آید (توبه/ 9/ 103؛ لیل/ 92/ 18). تأکید و توصیۀ الاهی به پیامبر(ص) در گرفتن زکات مال برای تزکیۀ افراد و سپس ایجاد ارتباط با تزکیه‌شدگان نیز از همین‌رو ست؛ ارتباطی که فضای رشد را برای تک‌تک افراد جامعه افزون می‌سازد (توبه/ 9/ 103). قرآن کریم، بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی افراد، توجه پیامبر(ص) را بیشتر به کسانی جلب می‌کند که امید تزکیۀ آنها می‌رود (عبس/ 80/ 3-7).
قرآن تزکیه را نیز مانند سایر فضایل انسانی، لطفی الاهی می‌داند که حصول آن، بدون ارادۀ پروردگار ممکن نیست (نساء/ 4/ 49؛ نور/ 24/ 21). گروهی از اهل کتاب به سبب آنکه عهد و سوگند الاهی را به بهایی اندک می‌فروشند، محرومیت خود را از تزکیه فراهم می‌آورند. بر این پایه، به ویژه از آن‌رو که تزکیه در قیامت هم ادامه خواهد داشت، عذاب ایشان تداوم دارد (آل عمران/ 3/ 77). در قرآن کریم دعوی تزکیۀ خویش و پاک دانستن خود از آلایشها (نساء/ 4/ 49؛ نجم/ 53/ 32)، به ویژه دربارۀ گروهی از اهل کتاب که با اعتقاد به تزکیه، خود را پسران و دوستان خدا (مائده/ 5/ 18) و مصون از آتش جهنم می‌دانند (بقره/ 2/ 80)، مردود شمرده شده است. مفسران با توسع در این دیدگاه، با طرح تعبیر «تزکیۀ قولی»، آن را مذموم دانسته (زمخشری، 1/ 51؛ راغب، همانجا؛ طباطبایی، 4/ 372)، و طلب کردن مرگ و آماده بودن آن را (جمعه/ 62/ 6) از نشانه‌های صدق این دعوی یاد کرده‌اند. در مقابل، «تزکیۀ عقلی» امری نیکو ست که نفعش، مخصوصاً با توضیح «وَ اِلَی اللّهِ المَصیرُ»، به خود فرد باز می‌گردد (فاطر/ 35/ 18؛ نیز نک‍ ‍: طبرسی، 7/ 633؛ زمخشری، 3/ 588، 589؛ طباطبایی، 17/ 36). بدین‌ترتیب کمال تزکیه جای‌گزینی صفات انسانی به صفات الاهی است.
تزکیه در قرآن دارای مراتب و مقاطعی است: تزکیۀ خدایی، که به فضل و رحمت او نسبت دارد (نساء/ 4/ 49؛ نور/ 24/ 21)؛ تزکیۀ نبوی، به عنوان مجری ارادۀ پروردگار در امور تربیتی (توبه/ 9/ 103)؛ و تزکیۀ شخصی، که به تلاشهای رشدافزای عبد منسوب می‌شود (اعلى/ 87/ 14؛ شمس/ 91/ 9).

تزکیه در علم رجال حدیث

تعدیل راوی در سلسلۀ سند حدیث و پذیرش خبر و شهادت او را تزکیه گویند (خطیب، 170، 173؛ صالح، 132). این اصطلاح در کتابهای علم حدیث، در ذیل مبحث تعدیل و تجریح آمده است. در واقع، عمل تزکیه کار کسانی است که عدالت راوی یا محدثی را تأیید می‌کنند. در طول تاریخ برخی کسان به سبب دارا بودن همین توانایی، به مُزَکّی شهرت یافته‌اند (نک‍ : ذهبی، 25/ 440). در مقابل این تعدیل، جرح می‌آید که درحقیقت وصف عدم تزکیه است.
برای مزکی شروطی همچون عدالت و آگاهی یاد شده است. همچنین مزکی باید بالغ، عاقل، ضابط، حافظ و سالم از فسق باشد و در جرح هم افراط نکند.
امکان تزکیه چه از نوع حسی (در صورت مصاحبت، هم‌زمانی یا هم‌مکانی)، و چه از نوع حدسی (اجتهاد و تتبع در آثار و اقوال گذشتگان) از موضوعات مهم برای پذیرش فعل مزکی است (شیخ انصاری، 1/ 79). راههای این اجتهاد عبارت‌اند از: استفاضه، شهرت، شهادت قرائن و تنصیص عدلین (ابن‌ صلاح، 105؛ مامقانی، 3/ 63). در پذیرش راوی، در مبحث تزکیۀ عدلین یا عدل واحد، گاه اختلاف آراء پدید آمده است؛ تزکیۀ عدلین، مخصوصاً نزد اهل عامه، از اتفاق‌نظر بیشتری برخوردار است (ابن حجر، 68؛ سیوطی، 26؛ قطب، 38). در نظر امامیان، به ویژه به سبب نوع نگرش ایشان به مبحث حجیت خبر واحد (شهید ثانی، 18؛ مامقانی، 2/ 59؛ قمی، 462-463)، و نیز برخی از اهل عامه، تزکیۀ عدل واحد پذیرفتنی است (نک‍ ‍: ابن حجر، سیوطی، قطب، همانجاها).
در سخن از قبول جرح و تعدیل راوی، رجال‌شناسان با توسع در پذیرش تزکیه، تعدیل را بدون بیان اسباب و علل آن از سوی مزکی پذیرفتنی می‌دانند، اما جرح، بدون مدرک و ارائۀ شواهد پذیرفته نیست. به سبب وجود تفاوت در نظر جرح‌کنندگان، به‌ویژه دربارۀ شرایط و نشانه‌های جرح از نظر هر مزکی، ارائۀ مدارک الزامـی است تا در داوری رجالی از آن استفاده گردد (ابن‌ صلاح، 106؛ تهانوی، 167). هرگاه تزکیه یا عدم تزکیۀ راوی در تعارض قرار گیرد، در نظر عامه، جرح بر تعدیل مقدم است (ابن صلاح، 109؛ ابن حجر، همانجا)؛ حال آنکه از نظر امامیه، مذهب راوی نقش تعیین‌کننده دارد؛ بر این مبنا اگر جرح، از غیر امامی باشد، تزکیه مقدم است (مامقانی، 2/ 81، 111-117).
در علم مصطلح الحدیث برای بیان درجۀ اعتبار راوی از اصطلاحاتی متفاوت، با درجاتی مختلف استفاده می‌شود (نک‍ ‍: عراقی، 175-177؛ شیخ بهایی، 5-6). افزون بر اصطلاحاتی ویژه همچون تکرار ثقه: «ثِقَةٌ ثقةٌ»، بالاترین واژه‌های به کار رفته برای تعدیل بر وزن اَفعل (همچون اوثَق، اَضبَط وَ اَثبَت)، و برای تجریح معمولاً به صیغۀ مبالغه (همچون کذّاب و وَضّاع) می‌آید (نک‍ : عراقی، همانجا؛ سیوطی، 30-31؛ تهانوی، 242 بب‍‍ (. مجموعۀ این اصطلاحات که از آنها در موضوع اصلی جرح و تعدیل راوی و یادکردِ ضعفا و ثقات بهره گرفته می‌شود، خود موضوع تألیف انبوهی از آثار در همین زمینه‌ها گشته است (نک‍ : کتانی، 144 بب‍ ؛ راجحی، 110-111).
تزکیه افزون بر حدیث، در بخش شهادات از آداب قضا هم موضوعیت دارد. در واقع یکی از شیوه‌های حصول‌ اطمینان قاضی ‌از عدالت شهود، اظهار نظر مزکیان است (نک‍ : ابن ابی الدم، 103‌بب‍ ‌)؛ همانند نوع نگرش موجود در میان رجالیان علم حدیث، در قضا هم شمار مزکیان دارای اهمیت است (همو، 111 بب‍ ‌). تزکیه دارای شرایطی است و مزکی با قرائت سوگند‌نامه‌ای، از پیش به صدق سخن خود شهادت می‌دهد (همو، 103-104). تزکیه به عنوان حقی الاهی و حق قاضی، لازم‌الاجرا ست؛ اما چگونگی برخورد نسبت به تعدیل یا جرح متفاوت است و جرح نیازمند بیان دلیل و مدرک است (نک‍ ‍: همو، 114-115).

مآخذ

ابن ابی الدم، ابراهیم، ادب القضاء، به کوشش محمد مصطفى زحیلی، دمشق، 1395ق/ 1975م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، نزهة النظر، به کوشش اسحاق عزوز، مکه، 1409ق/ 1989م؛ ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث، به کوشش نورالدین عتر، دمشق، 1404ق/ 1984م؛ تهانوی، احمد، قواعد فی علوم الحدیث، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، 1392ق/ 1972م؛ خطیب بغدادی، احمد، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش احمد عمر هاشم، بیروت، 1406ق؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، 1409ق/ 1988م؛ راجحی، علی، مصطلح الحدیث، بیروت، 1983م؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، به کوشش محمدسید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛ زمخشری، محمود، الکشاف، به کوشش محمد عبدالسلام شاهین، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ سیوطی، الفیة الحدیث، بیروت، دارالفکر؛ شهید ثانی، زین‌الدین، الدرایة، تهران، 1404ق؛ شیخ انصاری، مرتضى، فرائد الاصول، به‌کوشش عبدالله نورانی، قم، 1407ق؛ شیخ بهایی، محمد، الوجیزة، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، 1356ق؛ صالح، صبحی، علوم الحدیث، بیروت، 1986م؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، 1394ق/ 1974م؛ طبرسی، فضل، مجمع‌البیان، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ عراقی، عبدالرحیم، فتح المغیث، به کوشش محمود ربیع، بیروت، 1416ق/ 1995م؛ قرآن کریم؛ قطب، محمدعلی، مختصر علوم الحدیث، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، چ سنگی، 1308ق؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986م؛ مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، به کوشش محمدرضا مامقانی، قم، 1411ق؛ نراقی، احمد، معراج السعادة، قم، 1371ش.

مهدی مطیع

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: