صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / ترکی، ادبیات /

فهرست مطالب

ترکی، ادبیات


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

تُرْکی، اَدَبیّات، آثار ادبی شفاهی و مکتوب پدید آمده به لهجه‌های مختلف زبان ترکی در میان اقوام و ملل متکلم بدانها. بنابراین هر گاه از ادبیات ترکی سخن گفته می‌شود، نه آن ترکان خاص و واقعی، بلکه همۀ این اقوام و نیز تمام اقوامی که در طول تاریخ زبان آنان را پذیرا و ترکی‌گوی شدند، مانند مردم ماوراء‌النهر، آناتولی، آذربایجان و اران، مدّ نظر قرار می‌گیرند (ارکون، 8, 34, 36، جم‍ ‌). فؤاد کوپریلی و به تبع او گروهی از تاریخ ادبیات‌نویسان و پژوهندگان ترک، ادبیات ترکی را به 3 دورۀ بزرگ تقسیم کرده‌اند: 1. ادبیات ترکی پیش از اسلام؛ 2. ادبیات ترکی دورۀ اسلامی متأثر از فرهنگ و تمدن اسلامی؛ 3. ادبیات معاصر و متأثر از تمدن و فرهنگ غربی (کوپریلی‌، تورک...، 9؛ نیز نک‍ : لوند، «تاریخ ادبیات ترک»، 25؛ جودت 15؛ «دائرة‌المعارف ترک»، XXXII/ 80).
البته منظور از دورۀ اسلامی روزگار گروش ترکان به اسلام است، نه تاریخ ظهور اسلام، و نیز باید افزود هنگامی که گروههایی از ترکان به دین اسلام درآمدند و به جهان اسلام پیوستند، گروههایی از آنان بر آیینهای پیشین خود از جمله مانوی، مسیحی و بیشتر بودایی باقی مانده بودند و اینان نیز کمابیش آثار ادبی خلق می‌کردند، و یا از طریق ترجمه، از زبانهای دیگر برمی‌گرفتند.

I. دورۀ پیش از اسلام

 ادبیات شفاهی

ترکان نیز همانند اقوام و ملل دیگر پیش از آشنایی با خط و نگارش، ادبیات شفاهی داشته‌اند. طبق قراین و مدارک موجود دو گروه در خلق و انتشار ونقل ادبیات شفاهی در میان ترکان نقش عمده داشتند: گروه نخستین شمنها یعنی روحانیان دینی آن مردم، و گروه دوم خنیاگران، که اغلب دوره‌گرد بوده‌اند. گروه نخست وظیفۀ تقدیم قربانی به خدایان، راهنمایی روان مردگان، رفع آزار روانهای پلید و درمان بیماران را برعهده داشته‌اند و وظیفۀ خویش را با حرکات موزون، پای‌افشانی، طبل‌نوازی، زمزمه و خواندن عباراتی شعر‌گونه انجام می‌دادند، و گروه دیگر در جشنها و شادیهای مردم حضور می‌یافتند و برای آنان داستان نقل می‌کردند، و آواز می‌خواندند و ساز می‌نواختند و گاه نیز این وظایف دوگانه درهم آمیخته می‌شد و کسانی پدید می‌آمدند که هر دو وظیفه را به انجام می‌رسانیدند. اینان، به ویژه شمنها در میان قومهای گوناگون ترک و حتى غیرترکان همسایۀ آنان مانند مغولها و تنگوزها به نامهای گوناگون نامیده می‌شدند. ترکان آلتایی و مغولها آنان را قام و تنگوزها شمن (شامان) و یاقوتها اویون، قرقیزها بخشی (باقشی) و اغوزها اوزان می‌نامیدند. در رهگذر این کنشهای اجتماعی داستانهایی که آمیخته‌ای از نظم و نثر بود، پدید آمد و برخی از آن داستانها از روزگار کهن تا امروز بازمانده، و در روایتهای نوتر اندک‌اندک دیگرگون شده، و رنگ و شکلهای گوناگون پذیرفته است. از آن گونه داستانها در دورانهای مختلف حتى روزگار متأخر نیز پدید آمده است (جودت، 11؛ کوپریلی‌، همان، 78، 86، 95-96).

محققان ترک هر گروه و یا هر یک از آن داستانها را به قومی از ترکی زبانان پیشین منسوب داشته‌اند: برخی را به گؤک ترکها، برخی را به اویغورها، برخی دیگر را به اغوزها و حتى برخی را به سکاهای ایرانی منسوب کرده‌اند (نک‍ :جودت، .14 ff). از جملۀ آنها این داستانها را می‌توان برشمرد:

داستان الپ ار تنکا که بعدها با افراسیاب شاهنامۀ فردوسی تطبیق داده شده است (نک‍ : خاص حاجب، 43؛ کوپریلی‌، همان، 57- 58؛ کاشغری، III/ 368).

داستان شو، قهرمانی که در برابر اسکندر مقدونی ایستاد (نک‍ : همو، III/ 412-416)، داستان اغوزخان (قاغان) نیای اغوزها (چ 1932، 1936م)، داستان بوزقورت (گرگ خاکستری)، داستان ارگنه قون (که این هر دو تنها در منابع مغولی بازمانده)، داستان آفرینش و داستان کوچ اویغوری (دربارۀ داستانها، نک‍ : سپتچـی ـ اوغلو، 103 ff.؛ اکیزو، 71 ff.).

از داستان اغوز که مهم‌ترین آن داستانها ست، دو روایت اسلامی و غیر اسلامی باقی‌مانده که نخستین آنها فارسی است که در جامع‌التواریخ رشیدالدین فضل‌الله (1/ 48-52) روایت، و دیگری ترکی است که به خط اویغوری تحریر شده است. در دومی از خداشناسی و اسلام آوردن اغوزخان سخنی به میان نیامده، اما هر دو هم‌زمان و در دوران پادشاهی محمود غازان‌خان، ایلخان مغول به نگارش درآمده است. فاروق سومر احتمال داده است که شاید دومی حتى در روزگار جانشینان غازان تحریر شده باشد (ص 374). در این متن واژه‌های فارسی بسیار به کار رفته است. روایت رشید‌الدین توسط ابوالغازی بهادرخان به ترکی شرقی ترجمه شده است (اولمز، 28؛ «فرهنگ...»، 106/ VII؛ اوگل، 198).

رشیدالدین فضل‌الله داستان اغوزخان را بی‌گمان از یک منبع شفاهی‌ترکی برگرفته‌است و نظر زکی‌‌ولیدی‌طوغان(ص 118-120) مبنی بر استفادۀ او از نوشته‌های فارسی و مغولی صایب به نظر نمی‌رسد، زیرا تمامی قراین حاکی از آن است که حتى راویان تاریخ مغول و نیاکان چنگیزخان برای رشیدالدین، ترک‌زبان بوده‌اند (روشن، 59؛ «فرهنگ»، 108 VII/ ).

نیز مـی‌توان از داستانهای ددم قورقود (نسخۀ در سدن) یا دده قورقوت (نسخۀ واتیکان) نام برد و این داستان بخشی از اغوز نامه به شمار می‌رود کـه در دوران متأخر به تحریر درآمده است (نک‍ : سومر، 378 ؛ بوراتاو، 46-48؛ کوپریلی‌زاده، همان، 63).

 ادبیات مکتوب

ادبیات مکتوب ترکی پیش از دورۀ اسلامی (غیر اسلامی) به دو گونه بازمانده است: گونۀ نخست سنگ‌گورهایی است که از سدۀ 8م به این سو در مغولستان و در کرانه‌های رود ینی‌سئی بازمانده است، و گونۀ دوم بیشتر ترجمه شده از سنسکریت، چینی، سغدی و جز آنها ست. این آثار بیشتر در باب آیینهای بودایی، مانوی و اندکی ترسایی و همچنین قطعاتی از یک شعر است که به باور برخی به مقوله‌های این آیینهای سه گانه ارتباطی ندارد. بیشتر این نوشته‌ها در تورفان و پیرامون و نزدیکیهای آن یافت شده است. سنگ‌نبشته‌ها 3 گروه است: نخستین به گؤک ترکها، دیگری به اویغورها، و گروه سوم به قرقیزها مربوط و منسوب است. پراهمیت‌ترین، مفصل‌ترین و ادیبانه‌ترین سنگ‌نبشته‌ها از آن گؤک ترکها ست و به ‌رغم آنکه جوینی در سدۀ 7ق/ 13م در سفر خویش به مغولستان آن سنگها را در ساحل رودهای سلنگه و توغلا دیده، و در تاریخ جهانگشای گزارش کرده بود (1/ 40)، شناسایی دوبارۀ آنها از اوایل سدۀ 18 م با کشف سنگ نوشته‌های ینی‌سئی در مجرای قدیمی رود اورخون در مغولستان و نزدیک خرابه‌های شهر قراقروم پایتخت مغولستـان (از عهد اوگتـای قا آن بب‍‌ـ ، نک‍ : 396 WNGD,؛ دایرة‌المعارف فارسی، 2/ 2525) آغاز، و سرانجام در اواخر سدۀ 19م سنگ نوشته‌های اورخون نیز کشف گردید. نخست هیئتهای علمی اعزامی روسی و فنلاندی آنها را مورد بررسی قرار دادند و رونوشت آنها را فراهم آورده و شناساندند و سپس ویلهلم تومسن دانمارکی به یاری متن چینی کتیبه‌ها، خط رونیک ترکی را رمز گشایی کرد و بازخواند و در میان سالهای 1893 تا 1916م متن تصحیح شده و ترجمۀ آنها را به زبان فرانسه منتشر ساخت. هم‌زمان و پس از او نیز دانشمندان بسیاری در روسیه و کشورهای دیگر بر روی ایـن سنگ نبشته‌هـا به تحقیـق و بررسی پـرداختند (نک‍ : جعفـرـ اوغلو، I/ 113-116؛ تکین، 5-12 ؛ جودت، 40).

نخستین این سنگ‌نبشته‌های سه‌گانه از آن تونیوقوق وزیر چند تن از قاغانهای گؤک ترک است که در رهایی آنان از اسارت چین و احیای پادشاهی آنان نقش مهمی ایفا کرده بود. او سنگ‌ نبشتۀ خود را اندکی پیش از مرگ خویش در حدود سال 108ق/ 726م پدید آورده است. کتیبۀ تونیوقوق اگر چه به اندازۀ دو کتیبۀ دیگر ماهرانه، سلیس و روان نیست و برخی ایرادهای زبانی بر آن وارد است، اما می‌توان آن را نوشته‌ای ادیبانه برشمرد. این کتیبه اندکی دورتر از دو سنگ نبشتۀ دیگر و در نزدیکی رود توغلا قراردارد (همو، 39-38؛ جعفر اوغلو، I/ 110-111؛ قفس اوغلو، 106-107، 64-65). دو سنگ نبشتۀ دیگر از آن بیلگه قاغان پادشاه گؤک ترک و برادر وی شاهزاده کول‌تیگین است و سنگ گور کول تیگین در 731م اندکی پس از قتل وی و سنگ گور بیلگه قاغان که در زمستان 734م درگذشته، در 735م برافراشته و نویسانده شده، و هر دو به فرمان خواهر زادۀ آنان یوللوغ تیگین صورت پذیرفته است (تکین، 12-13).

اگر چه استنباط پژوهندگان آن است که گؤک ‌ترکها زبان سغدی را که به خطی برگرفته از خط آرامی نوشته می‌شد، به عنوان زبان اداری به کار می‌برده‌‌اند و ترکی در این‌گونه موارد به کار نمی‌رفت، اما ویژگیهای ساختاری و زبان نثر سنگ‌نبشته‌های اورخون و به‌ویژه این دو سنگ نبشتۀ اخیر نشان از زبانی‌ کارکرده و مکتوب و ادبی دارد‌(بانارلی، 66، 53-56؛ جعفر اوغلو، 117 ff. I/ 110,؛ چابلیکا، 42-43 26,).

متن هر 3 سنگ‌نبشته، مفصل و بر روی تخته سنگهای 4 بر و با بلندی حدود 4 متر نوشته شده است (تکین، همانجا). سنگ نبشته‌های اورخون ضمن برخورداری از اهمیت تاریخی قابل توجه، نخستین نوشته‌های ادبی زبان ترکی به شمار می‌روند (بانارلی، 69-72).
گروه دوم سنگ‌نبشته‌ها از آن اویغوران است. اندکی پس از سقوط قطعی فرمانروایی گؤک ترکها، قوم دیگری از هم‌زبانان آنان که اویغور نامیده می‌شدند، در 127ق/ 745م بر جای آنان نشستند و فرمانروایی مغولستان را به دست گرفتند. در سنگ نبشتۀ بیلگه‌قاغان ضمن گزارش جنگی با آن قوم از آنان به نام اویغور و از فرمانروایشان با عنوان ایلتبر یاد شده است که پس از شکست به سوی شرق (چین)، گریخته‌اند. حکومت اویغورها نزدیک به 100 سال پایدار ماند، اما آنان در 225ق/ 840م از قرقیزها به سختی شکست خوردند و به ناچار به شرق و غرب پراکنده شدند («فرهنگ»، VIII/ 473؛ ارکون، 226-228؛ میدان لاروس، XII/ 453). اویغوران شکست خورده، بعدها در کانسو (دون هوانگ در چین شمالی) و در حوزۀ رود تاریم (تورفان) دو حکومت (خاقانی) نیمه مستقل تحت حمایت چین تشکیل داد‌ند و به کلی شهرنشین شدند («فرهنگ»، میدان لاروس، همانجاها؛ جعفر اوغلو، I/ 150)، حکومت شاخۀ غربی آنان پس از قدرت یافتن قراختاییها و استقرار آنان در ترکستان و ماوراء‌النهر به تابعیت آن دولت درآمدند و هنگام ظهور چنگیز در سدۀ 13م نیز به وی پیوستند و متابعت او را پذیرا شدند و سرزمین آنان نیز در عهد مغول در قلمرو جغتای پسر دوم چنگیزخان قرار گرفت. گزارشی از مسلمان‌ستیزی آنان در آغاز پادشاهی منگوقاآن در دست است، اما آنان پس از آن اندک‌اندک مسلمان شدند و اینک بیشتر مسلمانان چین اویغوران‌اند.

اویغوران بی‌گمان مانند دیگر قبیله‌های ترک زبان و مغول در آغاز و پیش از فرمانروایی یافتن، بر آیین شمنی بودند، اما در این دوره بر اثر روابط فرهنگی و نظامی که با چین داشتند و به سبب آنکه سرزمین آنان گذرگاه بازرگانان ملل مختلف و به ویژه بازرگانان با فرهنگ سغدی بود، با آیین ‌مانوی آشنا شدند و به سال 145ق/ 762م ایلتبر آنان بوقوقاغان آیین مانوی را به عنوان مذهب رسمی دربار و سرزمین خود اعلان داشت (نک‍ : بارتولد، 43؛ دکره، 152). در همان روزگار، مسیحیت نسطوری از سوی گروهی از آنان پذیرفته شده بود. آنان بعدها به واسطۀ سغدیان با آیین بودا آشنا شدند و این آیین به ویژه پس از شکست و پراکندگی آنان و به خصوص در میان اویغورانی که به غرب روی آورده بودند، رواج عام یافت و دو آیین پیشین را واپس راند. اما اسناد به دست آمده در تورفان نشانگر آن است که آیین مانوی و کمتر از آن آیین ترسایی تا قرنها در میان آنها رواج داشته است.

 از اویغوران چند سنگ‌نبشته بازمانده که مهم‌ترین آنها سنگ‌نبشته‌های تاریات، شینه ـ اوسو و تس است و این 3 سنگ نبشته به روزگار فرمانروایی بایان چور (مویون چور، حک‍ 128- 142ق / 746 - 759م)، برافراشته و نوشته شده است (نک‍ : میدان لاروس، همانجا؛ «فرهنگ»، VIII/ 476؛ بانارلی، 27 ؛ ارکون، 226 163-184,). زبان این سنگ‌نبشته‌ها چندان تفاوتی با زبان سنگ‌نبشته‌های گؤک ترکها ندارد و خط به کار رفته در آنها نیز همان خط رونیک است (جودت، 40؛ بانارلی، همانجا). سنگ نبشتۀ دیگری در شهر قرابلغسون (قارابالغاسون) پایتخت اویغوران از سدۀ 9م بازمانده که بیشتر اهمیت آن بدان سبب است که در کنار متن ترکی با خط رونیک ترجمۀ چینی و ترجمۀ سغدی آن نیز آمده است (تفضلی، 361). همان گونه که پیش‌تر اشاره شد و از سنگ نبشتۀ دیگری به نام بوگوت نیز چنین برمی‌آید که زبان سغدی از سدۀ 6م زبان رسمی و اداری گؤک ترکان بوده است و این سنگ نبشته (قرابلغسون) نقش و اهمیت زبان و خط و فرهنگ سغدی را در آسیای میانه بیشتر می‌نمایاند و مستندتر می‌سازد (همو، 357 بب‍ ؛ جعفر اوغلو، I/ 156).

اویغورها در سده‌های بعد خط سغدی را برای نوشتن زبان خویش به کار بردند. آنان در روزگار ظهور چنگیزخان این خط را به مغولان آموختند (نک‍ : جوینی، 1/ 17- 18؛ نیز «فرهنگ»، VIII/ 475-476). اگر چه خط رسمی جمهوری مغولستان در سدۀ 20م به سریل تبدیل شد، آن خط هنوز در مغولستان درونی (چین) رواج دارد و بر روی اسکناسهای جمهوری چین چاپ می‌شود و یادگاری از فرهنگ ایرانی به شمار می‌رود. سنگ‌نبشته‌های اویغوری از نظر مندرجات تاریخی و احتوای بر واژگان ترکی و جنبۀ ادبی نسبت به سنگ نبشته‌های اورخون در جایگاه نازل‌تری قرار دارد.

از قرقیزها که در سرزمینهای غربی‌تر و در دشتهای کرانۀ رود ینی‌سئی می‌زیستند و فرمانروایی را از دست اویغوران به‌درآورده بودند، سنگ نبشته‌های کوچک و بزرگ چندی در همان کرانه‌ها باقی‌مانده است، اگر چه برخی از محققان آنها را از سنگ‌نبشته‌های اورخون کهن‌تر می‌انگاشتند، اما اینک محرز گردیده است که آن کتیبه‌ها از هر لحاظ اهمیت کمتری نسبت به سنگ‌نبشته‌های پیشین دارد و در سده‌های 9 و 10م نوشته شده است (ارکون، 415 ؛ بانارلی، 57 ؛ کلاوسن، 17).

پس از سنگ‌نبشته‌ها، بازمانده‌های ادبیات مکتوب ترکی پیش از اسلام عبارت است از نوشته‌هایی که در اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م در شهر کوچو (قچو) در شرق تورفان که مرکز امارت اویغوران بوده، و نیز در کانسو به ویژه در غارهای نزدیک دون‌هوانگ کشف گردیده، و بیشتر به آثار تورفان معروف است (جعفر اوغلو، I/ 152؛ ناطق، 25، 54؛ دکره، 152). آثار تورفان به زبانهای تخاری، فارسی میانۀ پارتی و ساسانی، سغدی، چینی، فارسی دری، ختنی، مغولی، سنسکریت وترکی و با الفبای سغدی، برهمی، اندکی رونیک، اویغوری (سغدی) و مانوی نوشته شده است، اما نوشته‌های ترکی اویغوری بیشترین آنها را تشکیل می‌دهد. نوشته‌های اویغوری مجموعۀ تورفان اکثر متون دینی مسیحی، مانوی و بیشتر از همه بودایی است و اغلب آنها ترجمه‌هایی است از متون دینی آن آیینها در زبانهای گوناگون (نک‍ : «فرهنگ»، VIII/ 476-477). با بررسی متون تورفان چند سرایندۀ اویغور نیز شناسایی شده‌اند از جمله می‌توان از: کول ترقان، پاراتیا یاشیری، اسیغ توتونگ، چسوها توتونگ، کالیم کیشی و سینگقوسالی توتونگ نام برد که در ترجمۀ متنهای دینی دست داشته‌اند (EI2؛ «دائرة‌المعارف ترک»، XXXII/ 81).

 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: