ابن معذل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224154/ابن-معذل
دوشنبه 9 تیر 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ مُعَذَّل، ابوالقاسم عبدالصمد (د 240ق / 854م)، شاعر هجوسرای عرب. خاندان وی يكی از دو شاخۀ قبيلۀ عبدالقيس بود كه از كوفه به بصره كوچ كردند (مرزبانی، 304؛ ابوالفرج، 12 / 57؛ زاهد، 5-6). عبدالصمد يكی از یازده فرزند معذل بن غيلان است كه همه در شعر و ادب دست داشتهاند (مرزبانی، همانجا). معذل كه خود شاعری هجوسرا و ماجن بود، با ابان بن عبدالحميد لاحقی شاعر، روابط بسيار نزديكی داشت، اما اين دوستی، مانع آن نبود كه اين دو يكديگر را به گونهای زشت و زننده هجا گويند (نك : صولی، الاوراق، 6- 8؛ ابوالفرج، همانجا؛ بغدادی، 3 / 458). معذل با عيسی بن جعفر، والی هارون الرشيد در بصره نيز دوستی داشت و گويا همين دوستی سبب شد كه وی به بصره برود و در آنجا اقامت كند (مرزبانی، همانجا). غيلان نيای عبدالصمد نيز در زمرۀ شاعران بود. از معذل و غيلان رواياتی اندك در حديث، لغت و اخبار عرب نيز نقل شده است (ابوالفرج، همانجا).سال تولد ابن معذل به درستی روشن نيست، اما احتمالاً در حدود 185ق / 801م بوده است (نك : زاهد، 7-10). خاندان وی بیگمان از ثروت و مكنت كافی برخوردار بودهاند، چه میدانيم كه اخفش اوسط، نحوی معروف بصره و شاگرد سيبويه را به تعليم و تربيت وی گماشتند (ثعالبی، 222-223). وی نزد اخفش احتمالاً نحو، عروض و قرائت قرآن آموخت (نك : زاهد، 12-14) و از محضر اصمعی توشهای برگرفت (همو، 13، زبيدی، 187) و گويا از دانشاندوزی به همين اندك بسنده كرد و رفت و آمد وی به جامع بصره و آموختن فقه و حديث و كلام كه زاهد (صص 14-16) از يكی از سرودههای وی استنباط كرده، بيشتر از باب تفنن و سرگرمی بوده است، چه اين شعر به هيچ روی حاكی از دانشاندوزی وی در حلقههای درس جامع بصره نيست و بيشتر دليلی بر بیبندوباريهای اوست. ابن معذل در روزگاری پرآشوب میزيست و زندگانی نه چندان طولانی او همزمان با فرمانروايی 5 تن از خلفاي عباسی بود (نك : همو، 3). درگيريهای ميان امين و مأمون، شورش ابن طباطبا و ورود سپاهيان ابوالسرايا به بصره (نك : طبری، 8 / 428، 445، 478، 528-530؛ زاهد، 5)، حكومت حسن بن سهل بر عراق و كشمكشهای فراوان ميان علويان و طرفداران خلافت عباسی (نك : زرينكوب، 214- 218)، پارهای از رويدادهايی است كه به روزگار وی پديد آمده است. افزون بر اين بصره در سدههای 2 و 3ق بزرگترين مركز فرهنگی و علمی جهان اسلام بوده است و كندی نخستين فيلسوف جهان اسلام (ح 185-252ق / 801 تا 866م) در همين شهر پرورش يافت و چند تن از بزرگان معتزله از جمله ابراهيم بن سيّار نظّام، ابوهذيل علاف و بشربن معتمر از همروزگاران ابن معذل بودهاند. بالا گرفتن كار معتزليان و پديد آمدن «محنه» نيز از ديگر تحولات فرهنگی و سياسی اين روزگار بوده است (نك : طبری، 8 / 631 به بعد)، اما از اينهمه، هيچ بازتابی در شعر ابن معذل به چشم نمیخورد و به جای آن مضامين شعر وی، وصف زنان و مغازله با آنان (ابن معذل، 80، 84، 141؛ قالی، 1 / 30)، غلامبارگی (ابن معذل، 105، 148-151، 151، 196-197، 204)، وصف بادهنوشی، مستی و شراب (همو، 77، 208، 209؛ رقيق النديم، 193، 218) و شرح كامرواييهای فراوان اوست (ابن معذل، 75-76، 82-83، 109-110). وی اشراف زادهای بود كه به دور از همۀ جنجالهای سياسی و تحولات فرهنگی به بادهنوشی و عياشی خويش سرگرم بود و گويی تنها نگرانی وی مهيا شدن بساط عيش و نوش بوده است (نك : همو، 79؛ راغب، 1 / 673). شعر در دست وی وسيلهای برای استهزای ديگران، پردهدری و شرح روابط خصوصی خويش با ديگر اشراف بصره است (ابن معذل، 73-74؛ ابوالفرج، 12 / 63). چنين مینمايد كه وی شخصيتی بيمارگونه داشته، چنانكه گويی از مسخره كردن ديگران خشنود میشده است (نك : ابن معذل، 147، 193؛ ابوالفرج، 12 / 59) و در حالی كه خود هرزه و بیبندوبار بود، با پردهدريهای خويش آبروی ديگران را به بازی میگرفته است (ابن معذل، 73-76، 179، 202-203؛ حصری، 3 / 675؛ ابوالفرج، همانجا)، به گونهای كه هيچ کس، حتی برادر، برادرزاده، دوستان و همسايگانش نيز از زبان زهرآگين وی در امان نبودهاند (ابن معتز، 368؛ ابوالفرج، 12 / 71-72؛ قالی، 1 / 275؛ ابوعبيد، 1 / 325). در اين ميان برادر بزرگتر او ابوالفضل احمد بن معذل كه به سبب منزلت اجتماعی خود مورد حسد وی بود (ابوالفرج، 12 / 57)، بيش از همه از اين رفتار او رنج میبرده است (ابن معتز، همانجا؛ قالی، 1 / 106). وی كه فقيهی پرهيزگار و مورد احترام بود (همانجاها؛ حصری، 3 / 671) و با برادر در يك خانه میزيست، هرگاه زبان به شكايت میگشود، به سختی مورد استهزا و هجو وی قرار میگرفت (ابن معذل، 64، 69-70، 183-184؛ قالی، حصری، همانجا؛ زاهد، 13)، چندانكه به ناچار او را چون انگشتی زايد میخواند كه بريدن آن مايۀ رنج و باقی ماندنش مايۀ زشتی است (ابن ابی عون، 312).ابن معذل نمونۀ كامل گروهی از اشراف بصره بود كه در سايۀ گسترش قلمرو خلافت به ثروت و آسايش رسيده بودند و از اين رو زندگی را به هرزگی و عياشی میگذراندند. در ميان دوستان وی شماری از شاعران آن روز بصره، ازجمله ابوقلابۀ جرمی و ابن ابی عيينه (ابوالفرج، 12 / 65-66) به چشم میخورد. وی گرچه با برخی از بزرگان مانند علی بن عيسی، امير بصره، دوستی داشت (ابن معذل، 181-182؛ ابوالفرج، 3 / 160؛ زاهد، 22)، خود شاعر درباری نبود تا از صلههای فراوان برخوردار باشد. در منابع موجود اشارههايی به زندگی او به چشم میخورد، اما دربارۀ اينكه وی معاش خود را از چه طريقی میگذرانده است، چيزی ديده نمیشود (نك : ابن معذل، 79، 81-82؛ ابوالفرج، 12 / 62-63، 65-67).آشنايی وی با اسحاق موصلی موسيقیدان مشهور (رقيق النديم، 141-142) و نيز دعوت شروين، آوازهخوان معروف بصره، به منزل خويش (ابوالفرج، 12 / 65)، همه گواه خوشگذرانی اوست، اما همين آوازهخوان چون دعوت وی را نپذيرفت، به زشتی مورد هجو او قرار گرفت و ناگزير بصره را ترك كرد (همانجا) و نيز دوستان شاعر آنگاه كه طعمهای از وی میربودند، قربانی چنين هجويههايی میشدند (ابن معذل، 66- 68، 73-74؛ ابوالفرج، 12 / 58- 59، 65-66؛ زاهد، 27- 28)، اما تنها اينان نبودند كه مورد هجو قرار میگرفتند، بلكه اهل فضل و دانش همچون ابوالعباس مبرد و ابوعثمان مازنی نيز از اين گزند مصون نبودهاند (نك : ابن معذل، 125- 128، 144-145، 207؛ خطيب، 3 / 383؛ رقيق النديم، 438- 439). زبان وی چندان زهرآگين و گزنده بود كه به وی لقب «ابوالسم» دادند (ابوالفرج، 12 / 68) و از اين جهت وی را بايد فرزند خلف معذل شمرد (نك : صولی، الاوراق، 7). گرچه نمیتوان او را با شاعران هجوسرايی چون ابن بسّام و ابن عنين مقايسه كرد، چه با آنكه وی شاعری است ناآرام و سركش (زاهد، 21)، اما سركشی و ناآرامی وی، نه عصيانی است بر ضد قدرت سياسی حاكم و نه تشويشی برای حفظ ادب و فرهنگ عربی و نه شورشی برخاسته از خصومتهای قبيلهای؛ عصيان وی پرخاش و اعتراضی است، بر ضد كنيزی آوازهخوان در بصره (ابوالفرج، 12 / 60) يا دوستی كه مايۀ عشرتی را به تنهايی تصاحب كرده است، وی حتی نيكی ديگران را دربارۀ خويش سپاس نمیگفته است (حصری، 3 / 675)، از اين رو زندگی پر از رسوايی وی آكنده از درگيری با مخالفان بسيار اوست (پلا، 168). وی را میتوان چون پدرش در شمار آن دسته از شاعران سدههای 2 و 3ق در بصره نهاد كه در هجا به ديدۀ گونهای تخصص شخصی مینگريستند (همو، 167). با اين حال وی گاه از خود آزادگی و مناعت نشان میداده، چنانكه درخواست از بزرگان را مايۀ ذلت خويش میدانسته است (ابن عبدالبر، 1(1) / 170) و مثلاً ابوتمام را كه برای به دست آوردن مال و لذت، از آبروی خويش مايه میگذاشته، مورد نكوهش قرار داده است (صولی، اخبار، 34-35؛ قس: ابوالفرج، 12 / 70)، چندانكه ابوتمام از آمدن به بصره خودداری ورزيد (صولی، همان، 241-242؛ ابن خلكان، 1 / 335). به هر حال ابن معذل در روزگار خويش شاعری مورد توجه بوده است، به گونهای كه مثلاً ابوعثمان مازنی كه خود مورد هجای ابن معذل قرار گرفته، با خواندن هجويۀ او دربارۀ قاضی بصره، در حضور متوكل، پاداش دريافت كرده است (زبيدی، 95-97). شعر و زندگی او بيانگر جنبههايی از زندگی گروهی از مردم آن روز بصره است، به همين سبب، به رغم آنچه گفته شد، مردم هرگز از وی دوری نمیكردهاند. وی از پيروان طريقۀ ابونواس شمرده شده است (رقيق النديم، 193). شاعرانی مانند بحتری نيز از وی تأثير پذيرفتهاند و حتی ابوهلال عسكری وی را برتر از بحتری شمرده است (صص 176-364). اهميت وی آن قدر بوده كه مرزبانی (297-384ق) كتابی مستقل با عنوان اخبار عبدالصمد بن المعذل به شرح حال وی اختصاص داده است (ابن نديم، 191).به گفتۀ ابن نديم (ص 234) ديوان وی در 150 برگ بوده است، اما اكنون از آن جز قطعاتی پراكنده در دست نيست. اين قطعات را زهير غازی زاهد از مآخذ گوناگون گرد آورده و به همراه مقدمهای عالمانه در بغداد (1390ق / 1970م) منتشر ساخته است. ابن معذل سرانجام، ظاهراً به دليل هجو ابراهيم التيمی قاضی بصره، به دست گروهی از طرفداران يا نزديكان وی به قتل رسيد (زاهد، 31-32). اشارتی به تهديدهايی كه از سوی قاضی مذكور بر ضد او میشده، در اشعار وی ديده میشود (همو، 32).
ابن ابی عون، ابراهيم بن محمد، التشبيهات، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، كمبريج، 1369ق / 1950م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، بهجة المجالس و انس المُجالس، به كوشش محمد موسی خولی، بيروت، 1981م؛ ابن معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به كوشش محمد عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1375ق / 1956م؛ ابن معذل، عبدالصمد، «شعر» (نك : زاهد در همين مآخذ)؛ ابن نديم، الفهرست، مصر، مطبعۀ رحمانيه؛ ابوعبيد بكری، عبدالله بن عبدالعزیز، سمط اللآلی، به كوشش عبدالعزيز ميمنی، قاهره، 1354ق / 1936م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بيروت، 1390ق / 1970م؛ ابوهلال عسكری، حسن بن عبدالله، الصناعتين، قاهره، 1319ق؛ بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانة الادب، بولاق، 1299ق؛ ثعالبی، خاص الخاص، به كوشش صادق نقوی، حيدرآباد دكن، 1405ق / 1984م؛ حصری، ابراهيم بن علی، زهر الاداب، به كوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، قاهره، 1373ق / 1953م؛ خطيب بغدادی، احمدبن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ راغب اصفهانی، حسين بن محمد، محاضرات الادباء؛ رقيق النديم، ابراهيم، قطب السرور فی اوصاف الخمور، به كوشش احمد جندی، دمشق، 1969م؛ زاهد، زهير غازی، شعر عبدالصمد بن المعذل، بغداد، 1390ق / 1972م؛ زبيدی، محمدبن الحسن، طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1372ق / 1954م؛ زرينكوب، عبدالحسين، دو قرن سكوت، تهران، 1336ق؛ صولی، محمدبن یحیی، اخبار ابی تمام، به كوشش خليل محمود عساكر و ديگران، بيروت، المكتب التجاری؛ همو، الاوراق (قسم اخبار الشعرا)، به كوشش هيورث دن، قاهره، 1934م؛ طبری، تاريخ؛ قالی بغدادی، اسماعيل بن قاسم، الامالی، قاهره، 1373ق / 1953م؛ مرزبانی، محمدبن عمران، معجم الشعرا، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379ق / 1960م؛ نيز:
Pellat, Charles, Le milieu baṣrien et la formation de Gāhiẓ, Paris, 1953.
محمد سیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید