ابن مطیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224145/ابن-مطیر
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
چاپ شده
4
اِبْنِ مُطَيْر، حسين بن مطير بن مُكَمِّل اسدی (د ح 170ق / 786م)، شاعر اواخر عهد اموی و اوايل عهد عباسی. او احتمالاً در واپسين دهۀ سدۀ نخست و يا آغاز سدۀ دوم ق به دنيا آمد. نيای وی مكمل بندهای بود كه آزادی خويش را بازيافته بود (ابوالفرج، 16 / 17؛ ياقوت، 10 / 166-167). ابن مطير احتمالاً در ثعلبيه يا زُباله (جايی نزديك كوفه و بر سر راه مكه) به دنيا آمد (ابوالفرج، 16 / 17، 23). از زندگی وی، به جز چند رويداد آگاهی ديگری در دست نيست. در روزگار حكومت وليد بن يزيد (125-126ق / 743-744م)، همراه چند تن از شاعران از جمله مروان بن ابی حفصه در دمشق بود و در مجلسی كه حماد راويه (ه م) نيز در آن حضور داشت، به خدمت خليفه رسيد (همو 16 / 17- 18). وی احتمالاً وليد بن يزيد و برخی ديگر از امويان را مدح گفته است، اما از اين مدايح اكنون اثری در دست نيست. شايد وی بعدها از بيم عباسيان، اين اشعار را پنهان میداشته است (نك : شكعه، 62). مدتی ردّپای او را در مدينه باز میيابيم. در خدمت والی همين شهر بود كه يكی از مشهورترين حوادث زندگی ادبی او رخ داد و يكی از زيباترين قصايد وصفی عربی به وجود آمد: روزی كه وی به خدمت والی رسيد، بارانی تند میباريد. والی، از باب آزمايش از او خواست تا باران را وصف كند. حسين، كوته زمانی به بام رفت و چون باز آمد، قصيدهای سرود كه همۀ سخن سنجان ادب عرب از جمله ابن قتيبه (1 / 34- 35)، ابن معتز (صص 117- 118)، ابوالفرج اصفهانی (16 / 25-26) و ابن عبدربه (3 / 465-466) از آن ياد كرده و آرايشِ ابيات و معانی دلآويز آن را سخت مورد ستايش قرار دادهاند. وی در اين شعر اعجاب روح بدوی را در برابر هيبت و عظمت طبيعت نشان میدهد. پس از استقرار خلافت عباسيان ابن مطير در يمن بر معن بن زائده (ه م) كه از سوی منصور دومين خليفۀ عباسی ولايت يافته بود، وارد شد و با خواندن قطعه شعری، از وضع بد خويش شكوه كرد. معن وی را گفت كه اگر قصد مدح گفتن دارد، مدح اينگونه نيست و بيتی از مديحهای را برای وی خواند. ظاهراً اين طعنه بر وی گران آمد، پس روز ديگر با قصيدهای در ستايش معن به ديدار وی شتافت و با برانگيختن تحسين او صلهای گرانبها يافت (ابوالفرج، 16 / 18-20؛ مرزبانی، 209؛ ياقوت، 10 / 167- 168). ظاهراً وی تا پايان عمر معن ابن زائده (151ق / 768م) در خدمت او ماند و چون امير درگذشت، مرثيهای سخت حزنانگيز ساخت كه زود شهرت يافت و در شمار بهترين مرثيههای ادب عرب درآمد (نك : ابوتمام، 1 / 387- 389؛ جاحظ، 3 / 151، 273؛ ابن اثير، 95)، چندانكه رشك مهدی خليفۀ عباسی را برانگيخت (ياقوت، 10 / 168-170). اين مرثيه كه به گفتۀ شكعه شبيه به يك قطعه موسيقیِ غمانگيز است (ص 65)، سبب شد كه تا مدتها وی را به عنوان بهترين شاعر عرب بشناسند (نك : ابوالفرج، 16 / 24؛ ابن اثير، همانجا).پس از آن وی به زباله بازگشت و آنگاه كه مهدی در راه سفر حج در زباله فرود آمد، به خدمت وی شتافت و به ستايش او پرداخت. خليفه ناخشنودی خويش را از وی آشكار ساخت، اما ابن مطير توانست با زيركی دل او را نرم گرداند و همان دم هزار دينار صله و كنيزكی زيباروی از وی بستاند (ابوالفرج، 16 / 23؛ ياقوت، 10 / 168-171). گويا پس از آن بود كه وی به بغداد رفت و در شمار مديحهسرايان مهدی درآمد و بارها صلههای گرانبها از وی دريافت كرد و حتی يك بار برای هر بيت از سرودۀ خويش هزار درهم صله گرفت (ابوالفرج، 16 / 22-23). از پايان كار ابن مطير آگاهی روشنی در دست نيست و تنها ابن شاكر در عيون التواريخ وفات وی را ذيل سال 170ق آورده و صفدی (13 / 64) نيز آن را حدود همان سال دانسته است (قس: عطوان، 124).ابن مطير غزل نيز بسيار سروده است، چندانكه برخی (وشاء، 133-134) او را در شمار غزلسرايان معروف آوردهاند. شعر تغزلی وی از همان آغاز مورد توجه و ستايش سخنشناسان بوده است (نك : ابن معتز، 114- 118؛ ابوالفرج، 16 / 25؛ ابوهلال، 344؛ ياقوت، 10 / 173-177؛ زنجانی، 239)، اما وی با ديگر غزلسرايان همروزگار خويش تفاوت آشكار داشته است. نخست اينكه وی با آنكه در شهرهای دمشق، مدينه و بغداد زندگی كرد، از شيوههای زندگی شهری كه در آن روزگار زندگی اعراب را به تندی دگرگون میساخت، تأثير نپذيرفت و بدوی تقريباً خالصی باقی ماند. اين امر در گفتار، رفتار، پوشش و حتی شعر وی آشكار بود (ابوالفرج،16 / 17)؛ بیسبب نيست كه سخن سنجان عرب همواره به شعر او استناد كردهاند (نك : قدامة، 129، 155؛ ابوهلال، 344، 396؛ ابن رشيق، 2 / 11). ابن مطير، به شيوۀ عشاق بدوی، درتغزل همواره جانب عفت را نگه میداشت و به بیبند و باريهايی كه در ميان شاعران رايج بود، آلوده نشد (شكعه، 68- 69؛ قس: شعری از وی در ادباء ياقوت، 10 / 173-174). معشوقۀ او همان زن هودجنشين بدوی بود كه دورادور به او عشق میورزيد (ابن معتز، 117؛ ابوالفرج، 16 / 19). شايد همين كهنگرايی و خصلت بيابانی شعر اوست كه حتی نظر فقيهان سختگير را جلب میكرده است (نك : ابن جوزی، 186؛ سيد مرتضی، 1 / 432-433؛ ياقوت، 10 / 173-175). بصری از وی در كنار كثير و جميل مشهورترين غزلسرايان عشق عذری ياد كرده است (2 / 159).راست است كه بيشتر منابع كهن او را شاعری كلاسيك و بدوی محض دانستهاند، اما برخی از نويسندگان معاصر، با توجه به معانی بديعی كه در برخی اشعار او يافتهاند، وی را در صف نخستين نوگرايان و پيشگامان تحول شعر و بهويژه غزل در عصر اموی نهادهاند. شكعه (68-74) به استناد همين معانی نو كه در اشعار او جلوهگر است و بعدها مورد تقليد شاعران معروفی چون دعبل، مسلم بن وليد و ابن معتز قرار گرفته، خواسته است نوگرايی او را بازنمايد.در سرودههای او صنعت تضاد پديدار است و مفاهيمی همچون سپيدی و سياهی در چهره و موی معشوق (ياقوت، 10 / 170-171)، خنده و گريه (ابوالفرج، 16 / 20)، تلخی و شيرينی (ابن جوزی، همانجا) و تنگدستی و ثروت (ابوالفرج، 16 / 21؛ حصری، 2 / 980)، با استادی و سادگی در هم آميخته، يا در برابر يكديگر قرار گرفتهاند و دعبل نيز با الهام گرفتن از برخی تعبيرهای او تحسين شعرشناسان عرب را نسبت به خويش برانگيخته است (ابوالفرج، 16 / 20؛ حصری، 2 / 981). افزون بر اين، سرودههای او از اندرزهای حكيمانه نيز برخوردار است. يكی از همين سرودهها، مهدی خليفه عباسی را به انديشه واداشت و شبی خواب از چشم وی ربود (ابوالفرج، 16 / 20-21؛ بيهقی، 402-403). شعرهای اندكی كه از وی برجای مانده، در بيشتر مآخذ ادب عرب پراكنده است (افزون بر مآخذ ياد شده، نك : ابن ابی عون، 318؛ ابن خلكان، 5 / 254؛ ابن رشيق، همانجا؛ ابوعبيد، 1 / 20، 108، جم ؛ ثعلب، 219-220) و در بيشتر آنها نيز وی، يكی از بهترين شاعران عرب معرفی شده است. اشعار وی نخستين بار توسط حسين عطوان گردآوری و در 1969م در مجلة معهد المخطوطات العربية و بار ديگر به كوشش محسن غياض در 1971م در بغداد به چاپ رسيده است.
ابن ابی عون، ابراهيم بن محمد، التشبيهات، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، كمبريج، 1369ق / 1950م؛ ابن اثير، ضياءالدين، الجامع الكبير، به كوشش جميل سعيد و مصطفی جواد، بغداد، 1375ق / 1956م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، ذم الهوی، به كوشش مصطفی عبدالواحد، قاهره، 1381ق / 1962م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن رشيق، علی بن حسن، العمدة، به كوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، قاهره، 1907م؛ ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ابراهيم ابياری، بيروت، 1402ق / 1982م؛ ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، به كوشش احسان عباس و يوسف نجم، بيروت، 1964م؛ ابن معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1968م؛ ابوتمام، حبيب بن اوس، ديوان الحماسة، شرح العلامة التبريزی، دمشق، 1331ق؛ ابوعبيد بكری، عبدالله بن عبدالعزیز، سمط اللآلی، به كوشش عبدالعزيز ميمنی، قاهره، 1354ق / 1936م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ ابوهلال عسكری، حسن بن عبدالله، كتاب الصناعتين، به كوشش مفيد قميحة، بيروت، 1401ق / 1981م؛ بصری، علی بن ابی الفرج، الحماسة البصرية، به كوشش مختارالدين احمد، بيروت، 1403ق / 1983م؛ بيهقی، ابراهيم بن محمد، المحاسن و المساوی، بيروت، دارصادر؛ ثعلب، احمدبن یحیی، مجالس، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، دارالمعارف؛ جاحظ، عمروبن بحر، البيان و التبيين، به كوشش حسن سندوبی، قاهره، 1351ق / 1932م؛ حصری، ابراهيم ابن علی، زهرالآداب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1372ق / 1953م؛ زنجانی، عبدالوهاب، شرح المضنون علی غير اهله، قاهره، 1331ق / 1913م؛ سيدمرتضی، علی بن حسین، امالی، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، داراحياء الكتب العربية؛ شكعه، مصطفی، الشعر و الشعراء فی العصر العباسی، بيروت، دارالعلم للملايين؛ صفدی، خليل ابن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش محمد حجيری، بيروت، 1404ق / 1984م؛ عطوان، حسين، «شعر الحسين بن مطير الاسدی»، مجلة معهد المخطوطات العربية، 1386ق / 1969م، شم 15؛ قدامة بن جعفر، ابوالفرج، نقد الشعر، به كوشش كمال مرتضی، قاهره، 1963م؛ مرزبانی، محمدبن عمران، الموشح، به كوشش محبالدين خطيب، قاهره، 1385ق؛ وشاء، محمد بن احمد، الظرف و الظرفاء، به كوشش فهمی سعد، بيروت، عالم الكتب؛ ياقوت، ادبا.
محمد سیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید