صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابن مردنیش /

فهرست مطالب

ابن مردنیش


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْن مَرْدَنيش، ابوعبدالله محمد بن سعد بن محمد بن سعد (يا احمد) بن مردنيش جذامی‌يا تُجيبی (518 -567ق / 1124-1172م)، امير شرق اندلس كه حدود 25 سال بر آن نواحی حكم راند و برای تصرف مناطق مركزی با اميران مرابطی و موحدی به مبارزه پرداخت (مؤنس، 2 / 232؛ ابن ابار، 2 / 232؛ ابن خطيب، الاحاطة، 2 / 121). در باب نام جدش مردنيش نظرات گوناگونی ابراز شده (نک‍ : EI2؛ مؤنس، 2 / 232-233)، اما هنوز جای تحقيق بيشتر باقی است. او در خاندانی اسپانيايی و نومسلمان، در بنشكله از اعمال طُرطوشه زاده شده (ابن خلكان، 7 / 131) و احتمالاً نسبت جذامی‌وی به سبب ولای جدش به يكی از جذاميان ساكن اندلس بوده است (نک‍ : ابن حزم، 420-421). در منابع مسيحی بيشتر با عنوان لب يا ملك لب از او ياد می‌شود (مؤنس، همانجا). وی در خاندانی كه به شجاعت و مبارزه با مسيحيان مشهور بودند، پرورش يافت. پدرش سعد كه حكومت اِفراغه را برعهده داشت، در 527ق / 1133م شهر را از سقوط در مقابل حملات و محاصرۀ آلفونسوی اول حاكم آراگون حفظ نمود (ذهبی، 20 / 233-234؛ عنان، تعليقات، 2 / 121). اخباری نيز كه ذهبی (همانجا) به نقل از يسع بن حزم در ذكر شهامت جد ابوعبدالله يعنی مردنيش آورده، اين شهرت را تأييد می‌كند.
ابن مردنيش خود نيز جوانی شجاع بود (نک‍ : ذهبی، 20 / 240-241؛ مقری، 3 / 210، 563)، حتی ابن صاحب الصلاة كه در كتاب تاريخ خود، المن بالامامة، به نكوهش از وی پرداخته (صص 65، 76-77، جم‍‎‌ )، در ثورة المريدين او را به شجاعت ستوده است (نک‍ : ابن خطيب، همان، 2 / 122). در نوجوانی به خدمت ابن عياض درآمد (مراكشی، 209) و در روزگار وی دو بار در 540 و 542ق به نيابت از او در شهرهای مُرسيه و بلنسيه به حكومت پرداخت (ابن ابار، 2 / 231-232؛ ضبی، 43-44). پس از مرگ ابن عياض (542ق) و با اشارت قبلی او (مراكشی، 209-210) مردم بلنسيه با وی بيعت كردند. مردم مرسيه نيز در همان سال امارت وی را پذيرفتند (ضبی، 44). پس از تصرف شاطبه و دانيه، در 546ق نيز با شكست احمد بن ملحان طائی شهرهای بَسطه و وادی آش را ضميمۀ متصرفات خويش ساخت و مرزهای خود را تا نزديك جيّان ــ مركز موحدون در آن روزگار ــ پيش برد (ابن خطيب، همان، 2 / 126؛ عنان، عصر المرابطين، 1 / 320، 335)، اما پس از چندی عبدالمؤمن، سردار موحدون، با لشكری مجهز به سمت قلمرو ابن مردنيش لشكر كشيد. ابن مردنيش كه به واسطۀ نزديكی به سرزمينهای مسيحيان با بسياری از آنان پيمان همكاری داشت، پس از آگاهی از موضوع، از امیرِ بَرشلونه (بارسلون) ياری خواست. عبدالمؤمن كه يارای مقاومت در خود نمی‌ديد، از نيمۀ راه بازگشت و در اين لشكركشی تنها به محاصرۀ المريّه كه در دست مسيحيان بود، اكتفا كرد (ابن اثير، 11 / 156-157). در 546ق در غياب ابن مردنيش در بلنسيه شورشی رخ داد. گرچه اشاره ای به چگونگی اين شورش نشده است، اما از منابع برمی‌آيد كه موحدون در اين شورش دست داشته اند. همچنين از اين منابع می‌توان دريافت كه عبدالمؤمن به ابن مردنيش همچون ديگر شورشيان (ثائران) محلی كه با مرابطون پيكار كرده و بی‌درنگ به جريان موحدون پيوسته بودند، می‌نگريسته است (نک‍ : قلقشندی، 6 / 443-445). در 552ق ابن مردنيش به قصد ياری رساندن به هم پيمان مسيحی خود، آلفونسو كه از جانب موحدون تهديد می‌شد، به المريه شتافت، لكن در اين نبرد به سختی شكست خورد و به مرسيه عقب نشست (ابن اثير، 11 / 223-224؛ نيز نک‍ : ه‍ د، 2 / 81).
وی برای جبران اين شكست در 554ق از غيبت امير موحدون كه در مراكش به سر می‌برد، استفاده كرد و با كمك مسيحيان به جَيّان حمله برد. در اين واقعه محمد بن علی كومی‌والی شهر با وی بيعت كرد و همراه با او پس از فتح جيّان و اُبّده و بَيّاسه، حركت خود را به سمت قرطبه ادامه داد (ابن صاحب الصلاة، 65 -66؛ ابن خطيب، اعمال الاعلام، 261) و شهر را به محاصرۀ خويش در آورد، اما با حيله و تدبير ابوزيد عبدالرحمن بن تيجيت و قاضی اخيل بن ادريس، به گمان آنكه اشبيليه آمادۀ تسليم است، از محاصرۀ قرطبه دست كشيد و عازم اشبيليه شد و پس از سه روز محاصره چون نتوانست كاری انجام دهد، ناگزير از آنجا عقب نشست (ابن صاحب الصلاة، 66- 68). در 557ق به ياری پدرزنش ابراهيم بن هَمُشك (قس : ابن ابار، 2 / 260) كه با حيله بر غرناطه دست يافته و موحدون را در واقعۀ مَرج الرقاد شكست داده بود، مدت كوتاهی بر غرناطه مسلط شد (ابن اثير، 11 / 283-284؛ ابن صاحب الصلاة، 123-136).
در شعبان 560 ميان ابن مردنيش و موحدون كه از اشبيليه به قصد مقابله با تعرضات او و دفاع از قرطبه به سوی اين شهر حركت كرده بودند، نبرد سختی در فَحص جَلاّب، در نزديكی مرسيه، روی داد. در اين پيكار ابوحفص عمر (برادر يوسف بن عبدالمؤمن، خليفۀ موحدون) با لشكر عظيمی‌سپاه ابن مردنيش را درهم شكست (نک‍ : مؤنس، 2 / 260). پس از اين شكست ابن‌مردنيش كه به مرسيه پناه برده بود، برای جلوگيری از نفوذ موحدون با كمك هم پيمانان مسيحی خود از آنجا خارج شد و به شهر لورقه رفت، ليكن موحدون با استفاده از مسير ديگری وارد شهر شدند و حركت به سوی مرسيه را ادامه دادند و پس از نبردی سنگين در عيد قربان آن شهر را فتح كردند (ابن صاحب الصلاة، 197-200). در پی اين پيروزی موحدون به پاكسازی اطراف غرناطه (همو، 246؛ عنان، عصر المرابطين، 2 / 29-30) كه در دست هم‌پيمانان مسيحی ابن مردنيش بود، پرداختند، ولی آنان همچنان به شبيخون زدن، راهزنی و ايجاد ناامنی در منطقه ادامه می‌دادند (ابن صاحب الصلاة، 274-275؛ عنان، همانجا). سرانجام در 564ق ابن مردنيش كه به سبب شكستهای پی درپی نسبت به بستگان و ياران خويش بدبين شده و از مدتها قبل به آزار و اذيت آنان پرداخته بود، با ابن همشك نيز قطع رابطه كرد. ابن همشك هم كه به جهت بدرفتاريهای ابن مردنيش با اطرافيان، از عاقبت خويش بيمناك شده بود، با ارسال نامه ای به ابوحفص عمر به موحدون پيوست (ابن صاحب الصلاة، 302-303؛ ابن ابار، 2 / 260). در واقع جدايی ابن همشك از ابن مردنيش در پی آشوبهايی بود كه پس از شكست در واقعۀ فحص الجلاب، سراسر حوزۀ حكومت ابن مردنيش را در برگرفته بود (نک‍ : ابن صاحب الصلاة، 379؛ بيذق، 126، كه از قيام بسياری از فرماندهان وی چون برادر و دامادش ياد كرده است). ابن مردنيش در پی جدايی از ابن همشك به مسيحيان هم پيمان خود امتيازاتی داد (ابن صاحب الصلاة، 400). در رمضان همان سال خليفۀ موحدی با نامۀ ديگری او را به آيين توحيدی فراخواند (تازی، 304)، اما وی همچنان به اقدامات خود برضد ابن همشك افزود. در 565ق ابوحفص با اصرار و الحاح ابن همشك طی نامه ای از امير موحدی خواست تا با ابن مردنيش به جنگ پردازد. پس لشكر مجهز موحدون در رجب 566 عازم جنگ با او شد. ابن مردنيش در اين نبرد به سختی شكست خورد و مردم شهرهای قلمرو وی كه از ستم او به جان آمده بودند، از سپاه موحدی استقبال نمودند و بيشتر شهرها به تصرف موحدون درآمد (ابن صاحب الصلاة، 316- 319)، از جمله شهر المريّه كه توسط ابن صاحب البسيط ــ شوهر خواهر وی ــ تسليم موحدون گرديد.
پس ابن مردنيش در اقدامی‌انفعالی و جنون آميز و برای انتقام فرمان داد تا خواهر و خواهرزادگانش را به قتل رسانند (همو، 320-321). سرانجام به دنبال شكستهای پی درپی بيمار شد و ناچار به مرسيه بازگشت و چندی بعد (567ق) در حصار مرسيه بر اثر همان بيماری درگذشت (مراكشی، 249). بنابر روايتی كه چندان مستند نمی‌نمايد، پس از اين سنگدليها، مادرش او را مسموم كرد (ابن خلكان، 7 / 131؛ صفدی، 3 / 89).
ابن مردنيش در سايۀ شجاعت بسيار خويش و همكاری ياران و فرماندهان نيرومندی چون ابن همشك در راه رهايی مردم شرق اندلس از تسلط بربرها و ايجاد حكومتی مستقل و مقتدر گامهای بلندی برداشت، اما فساد اخلاق، می‌خوارگی، شهوت رانی، تحميل مالياتهای سنگين بر مردم (ابن خطيب، اعمال الاعلام، 260-261، الاحاطة، 2 / 122-126)، كشتن بسياری از اطرافيانش كه بی‌سبب به آنان بدبين می‌شد، ازجمله عبدالرحمن بن سعيد غرناطی و دو وزيرش موسوم به اِبْنَی جذع (ابن صاحب الصلاة، 302-303، 379؛ مراكشی، همانجا) و به ويژه اتّكای بسيار او به مسيحيان، كار او را به شكست كشاند. ابن مردنيش برخلاف نياكانش به شيوۀ مسيحيان اسپانيا می‌زيست، چون آنان لباس می‌پوشيد، به زبان آنان سخن می‌گفت (ابن خطيب، الاحاطة، 2 / 123؛ كردعلی، 168- 169؛ مؤنس، 2 / 233) و به پادشاهان مسيحی، ازجمله شاهان قشتاله، آراگون و برشلونه خراج می‌داد (ابن خطيب، همان، 2 / 124؛ مؤنس، همانجا). وجود پيمانهای نظامی‌متعدد ميان وی و سرزمينهای مسيحی (به سبب وجود مرزهای گسترده با آنان) باعث می‌شد كه در جنگ با موحدون از آنان ياری بخواهد (نک‍ : ابن صاحب الصلاة، 197-200، جم‍‎). وی به سبب بی‌اعتمادی به مسلمانان و برای جلب رضايت سربازان مسيحی، بسياری از ساكنان شهرهای قلمرو خويش، ازجمله بلنسيه و مرسيه را مجبور به ترك شهر ساخت و خانه هايشان را در اختيار سربازان مسيحی قرار داد (ابن ابار، 2 / 268؛ مراكشی، همانجا) و حتی برای رفاه آنان در شهرهای مذكور اماكنی و نيز ميخانه هايی به وجود آورد (ابن خطيب، همانجا). او در حالی كه گاه بسياری از دژها و شهرهای مسلمانان را به مسيحيان می‌سپرد و در برخی از شهرها بدانها اجازۀ تأسيس اسقف نشين می‌داد، خود از جانب آلفونسوی هفتم، المريه را اداره می‌كرد (ابن صاحب الصلاة، 246، 401؛ مؤنس، 2 / 233؛ نک‍ : EI2). اين اعمال و رفتار سبب شد تا مسلمانان از پيرامون او پراكنده شدند (ابن صاحب الصلاة، 379) و مهم تر آنكه فرماندهان با نفوذ وی چون ابن همشك و ابن صاحب البسيط از او گسستند و به اردوگاه موحدون پيوستند. پس از مرگ وی فرزندان و اقوامش بنابر وصيت او به اطاعت موحدون درآمدند و در رمضان 567 در اشبيليه با خليفۀ موحدی بيعت كردند (مراكشی، 250؛ ابن صاحب الصلاة، 480-481) و بدين سان شعلۀ جنگ 25 ساله برضد موحدون در اندلس خاموش شد.

مآخذ

ابن ابار، محمدبن عبدالله، الحلة السيراء، به كوشش حسين مؤنس، قاهره، 1963م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بيروت، 1403ق / 1983م؛ ابن خطيب، محمدبن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1394ق / 1974م؛ همو، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بيروت، 1956م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن صاحب الصلاة، عبدالملك، المن بالامامة، به كوشش عبدالهادی تازی، بيروت، 1987م؛ بيذق، ابوبكر علی صنهاجی، كتاب اخبار المهدی، به كوشش لوی پرووانسال، پاريس، 1928م؛ تازی، عبدالهادی، مقدمه و تحشيه بر المن بالامامة (نک‍ : ابن صاحب الصلاة در همين مآخذ)؛ ذهبی، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و محمد نعيم عرقسوسی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق / 1961م؛ ضبی، احمدبن یحیی، بغية الملتمس، قاهره، 1967م؛ عنان، محمد عبدالله، تعليقات بر الاحاطة (نک‍ : ابن خطيب در همين مآخذ)؛ همو، عصر المرابطين و الموحدين، قاهره، 1384ق / 1964م؛ قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383ق / 1963م؛ كردعلی، محمد، «غابر الاندلس و حاضرها»، مجلة المجمع العلمی‌العربی، دمشق، 1340ق / 1922م، شم‍ 2؛ مراكشی، عبدالواحد، المعجب، به كوشش محمد سعيد عريان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368ق / 1949م؛ مقری، احمدبن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388ق / 1968م؛ مؤنس، حسين، مقدمه و تحشيه بر الحلة السيراء (نک‍ : ابن ابار، در همين مآخذ)؛ نيز:

EI2.

مریم صادقی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: