صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن مدبر /

فهرست مطالب

ابن مدبر


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ مُدَبِّر، نام سه برادر اديب و شاعر، از درباريان عصر اول عباسی. مدبر نام نيای بزرگ آنان است (برای تلفظ درست كلمه، نك‍ : ذهبی، 2 / 581) كه گويا از موالی ايرانی‌نژاد بوده است («مدبر» برده‌ای است كه پس از درگذشت مولايش آزاد می‌گردد) و بر پايۀ برخی از گزارشها نسب وی به پادشاهان ساسانی می‌رسيده است (بكری، 1 / 134؛ قس: ابن خلكان، 7 / 56؛ صفدی، 6 / 107). پدر آنان محمد (بن عبيدالله) بن مدبر ظاهراً بی‌آنكه شغل مهمی داشته باشد، در حاشيۀ دستگاه خلافت در ناز و نعمت می‌زيسته است (نک‍ : جهشياری، 154). خاندان مدبر غالباً مورد عنايت و اعتماد خلفای عباسی بوده‌اند، هرچند كه گاه و بيگاه از خشم و زندان آنان نيز بی‌نصيب نمی‌ماندند.

1. ابواسحاق (ابويُسر) ابراهيم بن محمد بن عبيدالله بن مدبر

(195-17 شوال 279ق / 811-10 ژانويۀ 893م)، اديب، شاعر، كاتب و وزير عباسيان. از برادرش احمد كوچك‌تر، ولی از او نامدارتر است (ابن ابار، 158؛ صفدی، 8 / 38؛ ابن شاكر، 1 / 132). در جوانی گويا با چند تن از همسالانش همراه لشكر مأمون (حك‍ 198- 218ق) به سرزمين روم رفت و در همين سفر بود كه با عَريب مغنّيۀ مشهور دربار عباسيان كه سپس با وی رابطه‌ای صميمانه و عاشقانه يافت، آشنا گرديد (ابوالفرج، 18 / 180؛ قس: فروخ، 2 / 334). در زمان متوكل (حك‍ 232-247ق) رسماً به خدمت عباسيان درآمد و بسيار مورد توجه خليفه قرار گرفت (نك‍ : ابوالفرج، 19 / 114-115؛ قس: ابن ابار، 159) و گويا به پستهای مهمی ازجمله رياست ديوان ابنيه كه مرتبتی در رديف مقام وزيران بود، گمارده شد (صفدی، 6 / 107). اما بر اثر دسيسه‌سازی و كينه‌توزی ابن خاقان (ه‍ م) وزير متوكل، به زندان افتاد. اين گرفتاری به درازا كشيد و چيزی نمانده بود كه ياد وی را از خاطر خليفه بزدايد، اما او به ياری ذوق شاعرانۀ خويش چاره‌ای انديشيد و دل خليفه را نسبت به خويشتن نرم ساخت و از بند رهايی يافت (تنوخی، الفرج، 2 / 124؛ قس: ابوالفرج، 19 / 115؛ ابن ابار، 160-162؛ قس: سوردل، I / 279). ظاهراً قصيده‌ها و قطعه‌هايی كه در زندان و بيشتر در ستايش متوكل سرود، در شمار مهم‌ترين شعرهای وی بوده است (ابوالفرج، 19 / 115-116؛ صفدی، 6 / 108- 109؛ ابن شاكر، 1 / 45-46). در يكی از اين سروده‌ها، گرفتار شدن خويش را در زندان به ماندن شراب در خمهای گلين قير اندود كه موجب پختگی باده می‌گردد، تشبيه كرده است (ابوالفرج، 19 / 115؛ صفدی، 6 / 108؛ ابن شاكر، 1 / 46). در هر حال، در شعر وی روح سرسپردگی به دستگاه خلافت عباسی، حتی در روزگار گرفتاری در زندان، به چشم می‌خورد.
پس از رهايی از بند، ولايت بصره به وی سپرده شد و در تمام دوران فرمانروايی جانشينان متوكل، منتصر (حك‍ 247- 248ق)، معتز (حك‍ 252-255ق) و مهتدی (حك‍ 255-256ق)، نيز در آن مقام بماند، اما در 256ق كه زنگيان سر به شورش برداشتند و شهرهای جنوب عراق و نيز اهواز را به تصرف درآوردند، ابراهيم به دست آنان اسير شد و به زندان افتاد (طبری، 9 / 472؛ ابن اثير، 7 / 237؛ ابن خلدون، 3(3) / 640-641). وی نزديك به 10 ماه در اين زندان به سر برد، اما بار ديگر با زيركی از زندان گريخت (طبری، 9 / 477؛ ابن اثير، 7 / 242؛ ابن ابار، 162). بحتری در قطعه شعری، اين گريز وی را از زندان ستوده است (تنوخی، همان، 2 / 18- 19).
در 263ق معتمد عباسی (حك‍ 256- 279ق) به وی پيشنهاد كرد كه وزارت او را برعهده گيرد و چون وی از پذيرفتن اين مقام سرباز زد، او را به تعليم فرزندش مفوّض گماشت و رياست چند ديوان را به او واگذاشت. با اينهمه در 269ق هنگام سفر معتمد به مصر ابراهيم چندی وزارت او را عهده‌دار گرديد (ياقوت، ادبا، 1 / 227؛ صفدی، 6 / 107؛ قس: سوردل، I / 316) و از آن پس معتمد همواره از او به عنوان وزيری لايق ياد می‌كرد (ابن ابار، صفدی، همانجاها). پس از درگذشت معتمد وی كه واپسين ماههای عمر را می‌گذرانيد، رياست ديوان ضياع را در حكومت معتضد (279- 289ق) به عهده داشت (نك‍ : طبری، 10 / 31؛ ياقوت، همانجا؛ ابن اثير، 7 / 460).
زندگی ادبی و سياسی ابراهيم بن مدبر مانند زندگی اكثر ممدوحان بزرگ آن روزگار به هم آميخته است. وی از سويی در مقام يكی از بزرگ‌ترين كارگزاران دستگاه خلافت، آن قدر شهرت و اعتبار يافته بود كه ستايش و يا هجای شاعران را نسبت به خويش برانگيزد، چنانكه به گفتۀ صفدی (همانجا) در روزگار وی شاعری نبوده است كه وی را مدح نگفته باشد. در اين ميان دو تن از بزرگ‌ترين شاعران هم‌روزگار وی، بحتری و ابن رومی (ه‍ م)، هم وی را ستوده و هم هجو گفته‌اند (نك‍ : بحتری 4 / 2121-2126، 2134، 2228-2235؛ ابن رومی، 1 / 106، 403، 2 / 475، 562، 779، 780، 813). صفدی (همانجا) ابوهفان (ه‍ م) را نيز در شمار ستايشگران وی نهاده است. همين نفوذ سياسی وی موجب شده است كه قسطابن‌لوقای بعلبكی، طبيب و فيلسوف هم‌روزگارش يكی از كتابهای خود در علم پزشكی را برای وی بفرستد و نيز كتابی ديگر را با عنوان الفصد در 91 باب، برای او تأليف كند (ابن ابی اصيبعه، 1 / 244-245). ابراهيم خود نيز به عنوان شاعر و اديبی كه در نظم و نثر چيره‌دست بوده (ابن نديم، 137؛ ياقوت، همانجا)، به سرودن شعر و روايت ادب پرداخته است. وی با برخی از شاعران و دانشمندان هم‌روزگارش، از جمله محمد بن صالح (ابوالفرج، 15 / 92-93) و جاحظ و ابوالعيناءِ اخباری دوستی و همنشينی داشته است (ياقوت، همان، 16 / 92-94، 18 / 293). شيفتگی وی به جاحظ سبب شده است كه نثرش از جاحظ تأثير پذيرد (فروخ، همانجا). اما علت دشمنی وی نسبت به ابوتمام (ه‍ م) روشن نيست (نك‍ : صولی، 97- 99؛ مسعودی، 3 / 483- 485). در اين ميان دلباختگی وی به عريب كه از فرزندان جعفر بن يحيی برمكی بود (برای آگاهی از زندگی وی، نك‍ : ابوالفرج، 18 / 175- 188)، درخور توجه است. اگرچه، در منابع ما، به روابط عاشقانۀ آن دو اشارات فراوان رفته است (نك‍ : همو، 19 / 116- 118)، حتی گفته‌اند زمانی كه وی به زندان متوكل افتاده بود، عريب، از سامره برای او نامه می‌نگاشت و نزد خليفه شفاعت می‌كرد تا شايد آزاد گردد (همو،19 / 116)، با اينهمه به نظر می‌رسد كه شيفتگی ابراهيم به عريب كه 14 سال نيز از وی مسن‌تر بود، بيشتر به دليل فضل و ادب و هنر آن زن بوده است (نك‍ : همو، 18 / 175). به همين سبب، اين دوستی تا روزگار پيری آن دو نيز پايدار ماند. داستانی هم كه تنوخی (نشوار، 131-133) دربارۀ آن دو در كهن‌سالی نقل می‌كند، بيشتر بر دوستی ديرينه دلالت دارد تا بر عشق. زندگی آن دو چندان با يكديگر درآميخته كه تذكره‌نويسان نتوانسته‌اند بی‌اشاره به زندگی يكی از آنان، از ديگری ياد كنند (نك‍ : ابوالفرج، همانجاها). راست است كه ابراهيم با ديگر زنان آوازه خوان نيز روابطی عاشقانه داشته (نك‍ : همو، 19 / 116-117؛ ياقوت، بلدان، 4 / 656؛ حميری، 254)، اما گويا پيوند وی با عريب فراتر از عشق به زنی آوازه‌خوان بوده است.
ابراهيم شعر اندك سروده و اغلب آنها در مدح و هجاست. برخی از آنها در مآخذ موجود برجای مانده است. وی بيشتر مدايح خود را تقديم متوكّل كرده است (نك‍ : ابوالفرج، 19 / 115-116؛ ياقوت، ادبا، 1 / 228- 229؛ ابن ابار، 160-162؛ صفدی، 6 / 108؛ ابن شاكر، 1 / 45-47). او بر آن بود كه شعر دونان را برمی‌كشد و بزرگان را فرو می‌نهد (ابوحيان، 1 / 357). عنايت وی به شعر و شاعری، لاجرم موجب می‌شد ميان او و اديبان و شاعران زمان نيز پيوندهای استوار برقرار گردد. ابراهيم ظاهراً از علی بن جهم (ابوالفرج، 9 / 113) و ابن سكيت (نك‍ : ابوحيان، 1 / 468) روايت كرده و علی اخفش، ابوبكر صولی، ميمون بن هارون، ابن مهرويه و ابن قدامه اخبار و اشعار او را روايت كرده‌اند (نك‍ : ابوالفرج، 9 / 26، 28، 108، 109؛ قالی، 1 / 29؛ صفدی، همانجا).

آثار

 تنها اثری كه علاوه بر شعر، از ابن مدبر به جای مانده الرسالة العذراء فی موازين البلاغة و ادوات الكتابة است كه اولين بار ضمن رسائل البلغاء (قاهره، 1331ق / 1913م) و بار ديگر با مقدمه‌ای به زبان فرانسوی به كوشش زكی مبارك (قاهره، 1350ق / 1931م) به چاپ رسيده است. در انتساب اين اثر به ابراهيم بايد اندكی ترديد كرد. چه، در هيچ يك از مآخذ، چنين كتابی به او نسبت داده نشده است. ثانياً با توجه به مقدمۀ «الرّسالة العذراء» (ص 176)، مؤلف آن را در پاسخ رسالۀ اديبانۀ يكی از دانشمندان معاصر خويش نوشته كه نظر به شهرت ابن مدبر، قاعدتاً نمی‌بايست مجهول بماند. اما اگر اين انتساب را درست بدانيم، ابراهيم بن مدبر نخستين كسی است كه كتابی مستقل بر زمينۀ نثر فنی و اصول و ضوابط آن تأليف كرده است (نک‍ : GAL, S, I / 152-153).

2. ابوالحسن احمد بن محمد برادر ابراهيم

(د 270 يا 271ق / 883 يا 884م)، كاتب و شاعر. از آغاز زندگی وی آگاهی چندانی در دست نيست. اندكی پيش از لشكركشی مأمون به روم، وی در انتظار به دست آوردن شغل مناسبی در دستگاه خلافت عباسيان بود. در اين هنگام جعفر بن خياط، وزير مأمون، وی را به عنوان كاتب خويش برگزيد. احمد كه گويا مردی جاه‌طلب بود، به رغم ناخشنودی پدر، اين پيشنهاد را پذيرفت و رنج سفر بر خويش هموار ساخت. با اين حال پدرش كه مردی صاحب مال بود، از مراقبت وی دريغ نورزيد (جهشياری، 154). در 229ق وی نيز به همراه كاتبانی كه به فرمان واثق (حك‍ ‍227-232) و توسط ابن زيّات زندانی شدند، گرفتار آمد، اما پس از مرگ واثق از زندان رهايی يافت (تنوخی، الفرج، 2 / 259-261؛ قس: سوردل، I / 267). در آغاز خلافت متوكل به رياست هفت ديوان ازجمله ديوان خراج منصوب گرديد، اما كاتبان ديوانها كه از وی بيم داشتند، برای دور ساختن او از دستگاه خلافت نيرنگی ساختند و متوكل را بر آن داشتند تا او را به سرپرستی خراج دمشق و اردن بگمارد. بدين ترتيب، وی در 240ق به دمشق رفت و در آنجا توانست ثروت هنگفتی فراهم آورد (يعقوبی، 2 / 488-490؛ قس: تنوخی، همان، 1 / 247-250؛ ابن عساكر، 2 / 60؛ صفدی، 8 / 38؛ ابن شاكر، 1 / 132؛ قس: سوردل، I / 276-278).
چون خلافت به منتصر رسيد، احمد را از شام به مصر فرستاد (يعقوبی، 2 / 493) و او چون بر خراج مصر ولايت يافت، مالياتهای تازه‌ای وضع كرد كه تا روزگار فاطميان نيز برقرار بود (مقريزی، 1 / 103-104). در زمان معتز به سبب بدخواهی برخی از كارگزاران دولت بين وی و احمد بن طولون (ه‍ م) عامل خليفه در مصر، دشمنی برخاست كه سرانجام به عزل ابن مدبر انجاميد. ابن طولون او را دستگير و زندانی كرد و مدت 3 ماه شكنجه داد (يعقوبی، 2 / 503-504). چون معتمد به خلافت رسيد، به ابن طولون فرمان داد تا مقام ابن مدبر را به وی بازگرداند. به اين ترتيب، وی پس از تحمل حدود 10 ماه زندان بار ديگر متولی خراج مصر گرديد. چندی بعد، خليفه وی را از رياست خراج مصر برداشت و خراج شامات را به او واگذاشت (همو، 2 / 508- 509). در 267ق ابن طولون بر دمشق تسلط يافت و بار ديگر ابن مدبر در چنگال وی گرفتار شد و اموالش مصادره گرديد و خود او نيز در مصر به زندان افتاد (ابن جوزی، 5 / 59-60؛ ابن تغری بردی، 3 / 43). وی واپسين سالهای عمر خويش را در همين زندان گذراند و سرانجام پس از تحمل سختی و شكنجه درگذشت (ابن عساكر، 2 / 62؛ صفدی، 8 / 39؛ ابن شاكر، همانجا). احمد بن مدبر به اعتبار ثروت و دانش خويش و نيز بزرگی تبارش ممدوح شعرای معاصر خود بود. بحتری قصايدی در ستايش وی سروده است (2 / 771-773؛ ابن عساكر، 2 / 60). او افزون بر شاعران، دانشمندانی را كه مشغول ترجمۀ رساله‌های يونانی بودند، نيز می‌نواخت (ابن ابی اصيبعه، 1 / 206). با اينهمه از هجو برخی شاعران در امان نبود (نك‍ : فروخ، 2 / 327). از وی در شمار كاتبان بنام چون ابن مقفع (ه‍ م) نام برده‌اند و گفته‌اند كه در فن كتابت سرآمد بود و شايستگی چنين عنوانی را داشت (ابن عبدربه، 4 / 170). نمونه‌ای از نثر او در نامه‌ای كه خطاب به ابن زيّات نوشته، درست است (همو، 4 / 235؛ ابوحيان، 1 / 272). وی در سرودن شعر نيز دست داشت. قطعه‌هايی از اشعارش در منابع موجود برجای مانده است (مسعودی، 4 / 5؛ ياقوت، ادبا، 1 / 197، بلدان، 3 / 314). اديبانی چون صولی سروده‌های او را نمی‌پسنديده‌اند (نك‍ : مرزبانی، 313)، اما احمد بن مدبر خود شيفتۀ سروده‌های نغز و دلكش بود و آنگاه كه قطعه‌ای از اشعار دعبل را شنيد، بی‌آنكه خود او را بشناسد، وی را ستود و توسط راوی شعر، او را به دربار فراخواند (ابوالفرج، 18 / 41). احمد، مدح‌گويان خود را صله‌های كلان می‌بخشيد، اما اگر مديحۀ ايشان سست و كم‌مايه بود، به جای صله، به گزاردن 100 ركعت نماز نافله مجبورشان می‌كرد (ابن عساكر، همانجا؛ ابن عبدالبر، 1(2) / 566؛ ابن خلكان، 2 / 19-20، 7 / 55-56؛ صفدی، 8 / 39-40؛ ابن شاكر، 1 / 134).
ديوان احمد اكنون در دست نيست، اما به گفتۀ ابن نديم (ص 191) اين كتاب مشتمل بر 50 برگ بوده است. همو (ص 137) كتاب المجالسة و المذاكرة را كه گويا جنگی ادبی بوده، به او نسبت داده است.

3. محمد بن محمد

برادر ابراهيم و احمد. ابن نديم (همانجا) او را مانند دو برادر ديگرش شاعر، كاتب و اهل بلاغت دانسته است، اما از زندگی و نيز آثار وی هيچ اطلاعی در دست نيست. 
در منابع از شخصی به نام ابوغالب ابن احمد بن مدّبر نيز ياد شده است. از دو قطعه شعری كه بحتری (4 / 2303، 2397) در مدح او سروده، پيداست كه از پيوستگان خلفا بوده و منزلتی داشته است. وی همان جوانی است كه در زندان صاحب الزنج، در اهواز، همراه ابراهيم ابن مدبر بود و با او از زندان گريخت (طبری، 9 / 477). ابن ابار (ص 155) نيز متن نامۀ يكی از كاتبان را خطاب به ابوغالب ابن مدبر آورده است. اطلاع ديگری از شرح حال وی در دست نيست.

مآخذ

 ابن ابار، محمدبن عبدالله، اعتاب الكتاب، به كوشش صالح اشتر، دمشق، 1380ق / 1961م؛ ابن ابی اصيبعه، احمدبن قاسم، عيون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق / 1882م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1358ق، ابن خلدون، العبر؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن رومی، علی بن عباس، ديوان، به كوشش حسين نصار، قاهره، 1393ق / 1973م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973م؛ ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، بهجة المجالس، به كوشش محمد موسی خولی، قاهره، 1981م ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 1402ق / 1982م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، التاريخ الكبير، به كوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1330ق؛ ابن مدبر، ابراهيم بن محمد، «الرسالة العذراء»، رسائل البلغاء، به كوشش محمد كردعلی، قاهره، 1331ق / 1913م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوحيان توحيدی، البصائر و الذخائر، به كوشش ابراهيم كيلانی، دمشق، 1964م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، 1285م؛ بحتری، وليدبن عبید، ديوان، به كوشش حسن كامل صيرفی، قاهره، 1977م؛ بكری، عبدالله بن عبدالعزیز، سمط اللآلی، به كوشش عبدالعزيز ميمنی، قاهره، 1354ق / 1936م؛ تنوخی، محسن بن علی، الفرج بعدالشدة، به كوشش عبود شالجی، بيروت، 1398ق / 1978م؛ همو، نشوار المحاضرة، به كوشش د. س. مارگليوث، قاهره، 1921م؛ جهشياری، محمدبن عبدوس، كتاب الوزراء و الكتاب، به كوشش عبدالحميد احمد حنفی، قاهره، 1357ق / 1938م؛ حميری، محمدبن عبدالمنعم، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1980م؛ ذهبی، محمدبن احمد، المشتبه، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1962م؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش محمد يوسف نجم و ددرينگ، بيروت، 1391-1392ق؛ صولی، محمدبن یحیی، اخبار ابی تمّام، به كوشش خليل محمود عساكر و ديگران، بيروت، المكتب التجاری؛ طبری، تاريخ؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی؛ بيروت، 1401ق / 1981م؛ قالی، اسماعيل بن قاسم، الامالی، قاهره، دارالكتب المصرية؛ مرزبانی، محمدبن عمران، الموشح، به كوشش محب‌الدين خطيب، قاهره، 1385ق؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بيروت، 1966م؛ مقريزی، احمدبن علی، الخطط، بولاق، 1270ق؛ ياقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ يعقوبی، احمدبن اسحاق، تاريخ، بيروت، 1379 ق / 1960م؛ نيز:

GAL, S; Sourdel, Dominique, Le Vizirat ʿAbbāside, Damas, 1959.

محمدعلی لسانی فشارکی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: