صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابن مخلد /

فهرست مطالب

ابن مخلد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ مَخْلَد، لقب دو تن از ديوان‌سالاران و وزيران ايرانی نژاد عهد عباسی در سده‌های 3 و 4ق / 9 و 10م و شاخه‌ای از خاندان ابن جرّاح (ه‍ م) كه اصلاً از ديرقُنّی نزديك بغداد برخاستند:

1. ابومحمد حسن بن مخلد بن جراح

(209- 268ق / 824-881م)، كاتب و وزير چند تن از خلفای عباسی. از آغاز و چگونگی پيوستن حسن به دستگاه خلافت اطلاعی در دست نيست. در منابع نخستين بار از او به عنوان جانشين ابراهيم بن عباس رئيس ديوان ضياع ياد شده كه پس از مرگ ابراهيم، از سوی متوكل در 243ق به رياست آن ديوان گماشته شد (طبری، 9 / 209). ابن طقطقی (ص 344) او را كاتبی چيره‌دست خوانده است كه به جهت ثبت جزئيات اموال مناطق مختلف قلمرو خلافت و آنچه به ديوان می‌رسيد، نسبت به همۀ آنها احاطه و آگاهی كاملی داشت. حسن تا اواخر خلافت معتزّ (مق‍ 255ق / 869م) رئيس ديوان ضياع بود. در اين تاريخ صالح بن وصيف او را همراه با چند تن ديگر از ديوانيان، به اتهام سوء استفاده از بيت المال دستگير كرد و به زندان افكند و اموال و ضياع آنان را، پس از شكنجۀ فراوان، مصادره كرد و خليفه نيز پس از اين واقعه معزول شد (يعقوبی، 2 / 504؛ طبری، 9 / 387- 388) و حسن بن مخلد نيز از زندان آزاد گرديد (طبری، 9 / 398، 399). او مدتی كاتب الموفق پسر متوكل بود (صفدی، 12 / 267). خليفه معتمد عباسی در ذيقعدۀ 263، پس از مرگ وزير عبيدالله بن يحيی بن خاقان وزارت را در سامرا به وی سپرد (طبری، 9 / 532). چون موسی بن بغا چند روز بعد به سامرا آمد، ابن مخلد به بغداد گريخت و سليمان بن وهب از طرفداران الموفق در 6 ذيحجۀ همان سال به درخواست موسی به وزارت نشست و كس به بغداد فرستاد تا ابن مخلد را گرفتند و يك ميليون دينار از اموالش را مصادره كردند. پس از مرگ موسی بن بغا كه كار سليمان به ضعف گراييد، ابن مخلد باز نيرو يافت و سليمان او را در امور وزارت شركت داد (صفدی، 12 / 267، 268). پس از گرفتار شدن سليمان (27 ذيقعدۀ 264)، ابن مخلد دوباره به وزارت منصوب شد (طبری، 9 / 540). وزارت او اين بار نيز چندان دوام نيافت و الموفق برای پيشبرد مقاصد خود به سامرا رفت و با اصرار و تهديد او، سليمان آزاد شد و به وزارت بازگشت (8 ذيحجۀ 264) و حسن بن مخلد گريخت و اموال او و اطرافيانش را مصادره كردند، با اينهمه ظاهراً (همو، 9 / 541) يك بار ديگر (265ق) مدتی به وزارت برگزيده شد (ابن عساكر، 4 / 249) و پس از عزل به مصر تبعيد شد و ابن طولون او را به نيكی پذيرفت و امور نظارت در اقليم را در برابر سالی يك ميليون دينار به وی واگذار كرد، ولی در اثر دسيسه‌های عاملان ابن طولون و متهم شدن ابن مخلد به جاسوسی به نفع الموفق، به انطاكيه تبعيد شد. ابن طولون به نايب خود در انطاكيه دستور شكنجۀ او را داد كه در اثر آن درگذشت (صفدی، 12 / 268؛ ذهبی، 13 / 8). از او اشعاری به جای مانده است.

2. ابوالقاسم سليمان بن حسن بن مخلد بن جراح

(د 332ق / 944م). از آغاز كار او اطلاعی در دست نيست. با توجه به آنكه گفته‌اند در 71 سالگی (صفدی، 15 / 363) درگذشت، بايد در 261ق متولد شده باشد. چون ابن فرات نخستين بار به وزارت رسيد (296ق / 909م)، سليمان كه متصدی بخشی از ديوان خاصه بود، به رياست آن ديوان منصوب شد. وی مدت 2 سال در اين مقام ماند و چون به ضديت با ابن فرات برخاست او را به زندان افكندند و اموالش را مصادره كردند، اما ابن فرات به سبب دوستی كه با پدر او حسن بن مخلد داشت و نيز به سبب آنكه مادرش مشرف به مرگ بود و آرزوی ديدار فرزند داشت، او را رها كرد و رسيدگی به محاسبات اعمال دشت ميشان را در 298ق و بقايای مالياتی سالهای قبل را به او واگذاشت (تنوخی، 2 / 141-142؛ صابی، 33، 117). وی در 301ق در زمان مقتدر متولی ديوان الدار و كاتب دايی مقتدر شد (قرطبی، 42)، اما در 311ق به شيراز تبعيد شد (قرطبی، 113) و يك سال بعد آزاد گرديد (همدانی، 1 / 47). پس از بركناری ابن مقلۀ وزير در 318ق / 930م، مقتدر با صلاحديد علی بن عيسی بن جراح، ابن مخلد را به وزارت برگزيد و مقرر داشت كه بی‌تأييد علی بن عيسی كاری انجام ندهد (قرطبی، 150؛ ابن اثير، 7 / 218)، ولی او نتوانست در آن دوران پرآشوب بر مشكلات چيره شود. در رجب 319، خليفه او را بركنار كرد و عبيدالله كلوذانی را به وزارت برگزيد (قرطبی، 161). همدانی اين حادثه را در 318ق ضبط كرده كه درست به نظر نمی‌رسد (1 / 63). سليمان در دوران خلافت الراضی (322- 329ق) بار ديگر به وزارت رسيد و چون خليفه ناتوانی او را در انجام كارها ديد، ابن رائق را مقام اميرالامرائی داد و كارها را بدو سپرد و برای سليمان چيزی جز نام و عنوان وزارت نماند (ابن طقطقی، 383). وی هنگام مرگ الراضی (329ق) همچنان وزير بود و چون متقی عباسی به خلافت رسيد، او را مدت 4 ماه در همان مقام ابقا كرد (همو، 385).
ذهبی (15 / 327- 328) او را كاتبی چيره‌دست و وزيری بزرگ خوانده، حال آنكه ابن طقطقی (ص 372) گويد: وی بی‌كفايت و بی‌خرد بود و صاحب مقام بودنش از بخت و اقبال او بوده است.

مآخذ

 ابن اثير، الكامل؛ ابن طقطقی، محمدبن علی، الفخری، به كوشش درنبورگ، پاريس، 1894م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، التاريخ الكبير، به كوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1332ق؛ تنوخی، محسن بن علی، الفرج بعد الشدة، به كوشش محمود شالجی، بيروت، 1398ق / 1978م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش علی ابوزيد و ابراهيم الزيبق، بيروت، 1404ق / 1984م؛ صابی، هلال بن محسن، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958م؛ صفدی، خليل بن ایبک، فوات الوفيات، به كوشش رمضان عبدالتواب، بيروت، 1399ق / 1979م؛ طبری، تاريخ؛ قرطبی، عريب بن سعد، صلة تاريخ الطبری، ليدن، 1898م؛ همدانی، محمدبن عبدالملک، تكملة تاريخ الطبری، به كوشش البرت يوسف كنعان، بيروت، 1958م؛ يعقوبی، احمدبن اسحاق، تاريخ، بيروت، 1379ق / 1960م.

عبدالامیر سلیم

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: