صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن مبارک، ابوعبدالرحمن /

فهرست مطالب

ابن مبارک، ابوعبدالرحمن


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ مُبارَك، ابوعبدالرحمن عبدالله بن مبارك حنظلی مروزی (118-181ق / 736-797م)، از فقيهان و اصحاب حديث. در برخی از مآخذ ايرانی از او با لقب «شاهنشاه» ياد كرده‌اند (نك‍ : ابونعيم، 8 / 162؛ عطار، 1 / 179؛ قس: نووی، 1(1) / 286، كه به نقل از ابواسامه او را در ميان محدثان مانند اميرالمؤمنين در ميان مردم خوانده است). 
ابن مبارك در مرو از پدری ترك و مادری خوارزمی زاده شد. پدرش از موالی بازرگانی از بنوحنظله بود كه در همدان اقامت داشت (خطيب، تاريخ، 10 / 153؛ ابن خلكان، 3 / 32). از اوايل زندگی ابن مبارك اطلاع كافی در دست نيست. تنها در برخی از منابع داستانهايی آمده است، حاكی از اينكه در جوانی روزگار خود را به عشق‌بازی و خوش‌گذرانی سپری می‌كرد، اما به زودی توبه كرد و روی به علم و عبادت آورد (قاضی عياض، 3 / 43؛ ابن عساكر، 523؛ عطار، همانجا). ابن مبارك به قولی 20 ساله بود كه طلب علم را آغاز كرد و نزد ربيع ابن انس خراسانی رفت و از او حديث شنيد (ذهبی، سير، 8 / 379). در 141ق بود كه مرو را ترك كرد و برای كسب دانش به عراق رفت و در بغداد به صحبت مشايخ آن ديار رسيد. سپس به مكه رفت و مدتی در آنجا مجاور شد (خطيب، همان، 10 / 168؛ عطار، 1 / 180). گويا در اين سفر بود كه بسياری از تابعين را دريافت و از آنان دانش آموخت (ابن جوزی، 4 / 146). وی در مرو مورد احترام بوده است، به طوری كه والی مرو، عبدالله بن ابی‌العباس طرسوسی، برای استماع حديث به منزلش می‌رفته است (ابونعيم، 8 / 169). افزون بر اين در دو رباطی كه برای طالبان حديث و فقه در مرو بنا كرده بود، مجالس درسی برپا می‌داشته (عطار، همانجا) و خانۀ وسيع او در مرو نيز محل اجتماع طالبان دانش بوده است (نك‍ : ابن جوزی، 4 / 134).
اين همه نشان از آن دارد كه ابن مبارك پس از نخستين سفرش، محدثی فقيه شناخته می‌شده است. با اينهمه ابن مبارك برای تحصيل علم به سفرهای ديگری از جمله حرمين، شهرهای مختلف عراق، شام، مصر، يمن و خراسان نيز رفته است (ابن سعد، 7 / 372). او در اين سفرها، در كنار كسب علم به تجارت نيز می‌پرداخته است. چنانكه گفته‌اند وی بازرگانی متمول بوده و مبالغ قابل توجهی بر ارباب زهد و دانش انفاق می‌كرده است (عليمی، 1 / 111). در سفرهايی كه ذكر آنها رفت، ابن مبارك بسياری از شيوخ چون هشام بن عروه، ابان بن تغلب، سليمان اعمش، حماد بن زيد، عبدالله بن لهيعه، عبدالرحمن اوزاعی، عبدالملك بن جريج و ابوبكر بن عياش را ديده و از آنان استماع كرده است (برای فهرستی از مشايخ او، نك‍ : مزی، 9 / 399-403). وی همچنين در زمرۀ نخستين شاگردان ابوحنيفه به شمار می‌رود (عبادی، ابوعاصم، 1-2؛ قاضی عياض، 3 / 36). ابن مبارك هر چند مجلس درس او را دوست می‌داشت و وی را به قولی «افقه» مردم می‌دانست (ذهبی، سير، 6 / 400، 403؛ نيز نك‍ : ابن عبدالبر، 132-133)، با اين حال پيروی ابوحنيفه نمی‌كرد و خود در مسائل فقهی نظر اجتهادی داشت (نك‍ : ابن نديم، 284؛ قاضی عياض، همانجا؛ تميمی، 406). وی نزد مالك نيز فقه آموخته و كتاب الموطَأ او را از خودش روايت كرده است (ابن خلكان، همانجا). از ديگر مشايخ ابن مبارك در فقه سفيان ثوری است كه حق او در پرورش وی به قول خودش، چونان حقی است كه ابوحنيفه بر او داشته است (نك‍ : ذهبی، همان، 6 / 398).
ابن مبارك به قولی مشهور آنگاه كه از جهاد برمی‌گشت در هيت درگذشت (نك‍ : ابن سعد، 7 / 372؛ قس: بسوی، 1 / 171). او را در همانجا به خاك سپردند و مردم به تربت او تبرك می‌جسته‌اند (ابن حبان، 7 / 7؛ ياقوت، 5 / 421). پس از وفات وی هارون‌الرشيد او را بزرگ داشت و به سوگ نشست و دستور داد تا مردم عزا بگيرند (خطيب، همان، 10 / 163؛ ابن شاكر، فوات، 4 / 227). بارزترين نكته‌ای كه دربارۀ ابن مبارك گفتنی است، پرداختن وی به حديث است، تا جايی كه می‌گفت: «اگر می‌دانستم كه نماز افضل از حديث است، حديث نمی‌گفتم» (خطيب، شرف، 113) و چنانكه از زبان خودش نقل شده وی از 000‘4 شيخ، حديث شنيده و از 000‘1 تن از آنان روايت كرده است (ذهبی، تذكرة، 1 / 276) و به اين اعتبار او را «كثير الحديث» دانسته‌اند (ابن عساكر، 522؛ نيز نك‍ : قاضی عياض، 3 / 39) و احاديث بسياری از او در صحاح ششگانه و غير آن ديده می‌شود (به عنوان نمونه، نك‍ : المعجم المفهرس، 8 / 166) و اين امر به آن دليل است كه احاديث او به اتفاق محدّثان، حجت تلقی می‌شده و خود نيز در نظر اكثر محدثان مورد وثوق بوده است (ابن سعد، 7 / 372؛ عجلی، 275؛ ابن ابی حاتم، 2(2) / 180-181؛ خطيب، تاريخ، 10 / 155، 164). وی در نقد حديث نيز در ميان محدثان از شهرتی كافی برخوردار بود و آراءِ او در اين زمينه مورد توجه اهل حديث مانند ابن صلاح (صص 219، 236، 246، 371-372) و ابن جماعه (صص 66، 71، 81، 83، 88 114، 121، 139) قرار گرفته است. بسياری از اهل حديث به‌ويژه خراسانيان و عراقيان، برای سماع حديث به نزد او می‌آمده‌اند.
از جملۀ محدّثان مشهور كه از ابن مبارك حديث روايت كرده‌اند، يحيی بن مَعين، احمد بن منيع بغوی، ابوداوود طيالسی، ابوبكر ابن ابی شيبه، محمد بن حسن شيبانی، ابوكريب محمد بن علاءِ همدانی، نعيم بن حماد، هناد بن سری، يحيی بن آدم و يحيی بن سعيد قطان را می‌توان نام برد (برای فهرستی از راويان او، نك‍ : مزی، 9 / 403-405). ابن مبارك در فقه نيز از شهرتی سزاوار برخوردار شد و اقوال يا نقليات فقهی او در منابع مورد توجه قرار گرفت (مثلاً نك‍ : ترمذی، 1 / 110، جم‍ ؛ سرخسی، 2 / 18، 152-153، جم‍‌ ).
پيشينيان و متأخران افزون بر ستايش مقام علمی ابن مبارك، وی را با اوصافی چون زاهد، پارسا، عابد و سخی ستوده و حتی او را با صحابۀ پيامبر (ص) مقايسه كرده‌اند (ابن ابی حاتم، 2(2) / 181؛ ابن عبدربه، 5 / 290؛ خطيب، همان، 10 / 157، 163؛ ابن حجر، 5 / 385). آنچه در خصوص زهد ابن مبارك در خور تأمل است، اين است كه وی با آنكه به سلطنت زهد قائل است و آن را بزرگ‌تر از سلطنت سياسی می‌شمارد و مردم را به پيروی از سلطان زهد فرا می‌خواند (نك‍ : شعرانی، 1 / 59)، اما در اينكه او را «زاهد» می‌خوانده‌اند، فروتنانه شك می‌ورزيد، زيرا كسی را زاهد می‌دانست كه با وجود تمكّن زهد ورزد (غزالی، 2 / 437). زهد ابن مبارك از يك سو و از سوی ديگر ارتباطش با برخی از زاهدان نام‌آور چونان سفيان ثوری، فُضيل عياض و ابوعلی ثقفی ــ كه بعدها از جملۀ ارباب طريقت محسوب شده‌اند ــ و نيز پاره‌ای از سخنان او و داستانهايی كه يا در زندگيش روی داده و يا پس از او ديگران برساخته‌اند، سبب شده است كه عده‌ای او را يكی از مشايخ طريقت بخوانند و برخی آداب و اصطلاحات صوفيانه را به استناد اقوال و داستانهای زندگی او تبيين كنند (نك‍ : هجويری، 117؛ عبادی، منصور، 75-76؛ عطار، 1 / 179- 188) و حتی صوفيان متأخر طی ارض و ديگر كرامات به او نسبت دهند (نك‍ : ابن حجر، 5 / 387، به نقل از الارشاد خليلی؛ معصومعليشاه، 2 / 193-196؛ نبهانی، 1 / 104؛ لاهوری، 2 / 130-132). ابن مبارك با وجود زهدگرايی و گوشه‌نشينی، از زندگی اجتماعی به دور نبوده است. با اينهمه وی قربت به دستگاه خلافت را برای اهل حديث و عالمان ناخوش می‌پنداشته است (نك‍ : عطار، 1 / 180؛ قاضی عياض، 3 / 41؛ سبكی، 1 / 285؛ عليمی، 1 / 111-112).
اهميت دادن به جهاد نيز موضع سياسی ـ دينی ابن مبارك را می‌نماياند. او كه به «فخرالمجاهدين» شهرت داشت، در سخت‌ترين لحظه‌ها از جهاد استقبال می‌كرد. آنچنانكه نقل شده است در وقت كارزار حاضر بوده و به هنگام تقسيم غنايم غيبت می‌كرده است. وی قصايدی بلند دربارۀ جهاد و ترغيب به آن سروده كه از شهرتی تمام برخوردار بوده است (ابن سعد، 7 / 372؛ قاضی عياض، 3 / 42، 48؛ ذهبی، تذكرة، 1 / 275-276).

آثـار

 ابن مبارك تأليفات بسياری داشته كه مورد مراجعۀ طالبان علم بوده است (ابن سعد، همانجا؛ خطيب، همان، 10 / 156؛ ابن عساكر، 522). مسائلی را هم كه وی مورد بحث قرار می‌داده، ظاهراً در روزگار او و يا پس از درگذشتش می‌نوشته‌اند (نك‍ : ابن معين، 1 / 115). اهم تأليفات او بدين قرار است:

الف ـ چاپی

 1. الزهد و الرقائق، كه به كوشش حبيب الرحمن اعظمی در هند (1966م) به چاپ رسيده است. گفتنی است كه در منابع كهن و متأخر «الرقائق» و «الزهد» را به عنوان دو اثر نام برده‌اند (نك‍ : ابن عبدربه، 2 / 474؛ قاضی عياض، 3 / 48؛ بغدادی، 1 / 438)؛ 2. كتاب الجهاد، كه به گفتۀ برخی نخستين اثری است كه در باب جهاد فراهم آمده و قاضی عياض (همانجا) از آن با عنوان رغائب الجهاد ياد كرده است. اين اثر به كوشش نزيه حماد در 1391ق / 1971م در بيروت منتشر شده است.

ب ـ خطی

 1. البرّ والصلة، كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ ظاهريه موجود است (ظاهريه، 103؛ فهرس، 392). ابن حجر در الاصابة مطالبی را از آن نقل كرده است (نك‍ : GAS, I / 95)؛ 2. المسند، كه پاره‌هايی از آن در كتابخانۀ ظاهريه به خط ابن عساكر قاسم بن علی موجود است (ظاهريه، 104)؛ 3. اثری ديگر كه مشتمل است بر بعضی از احاديث به روايت حسن بن سفيان و در كتابخانۀ ظاهريه (همان، 103) نگهداری می‌شود.

آثار يافت نشده

 اربعين، كه نخستين تأليف در نوع خود شمرده شده است (حاجی خليفه، 1 / 57)؛ ارجوزة فی الصحابة و التابعين (قاضی عياض، همانجا)؛ التفسير و التاريخ (ابن نديم، 228). گفتنی است كه از ابن مبارك نكته‌های بسياری پيرامون تاريخ و وقايع قرن نخست و نيمۀ اول قرن دوم هجری روايت شده كه شايد با اثر اخير بی‌ارتباط نباشد (برای نمونه، نك‍ : بلاذری، فتوح، 400، انساب، 4(1) / 95، 129، 368؛ بسوی، 1 / 172؛ صولی، 216؛ كندی، 34).
علاوه بر اينها ابن مبارك را به شعر و شاعری نيز ستوده‌اند (نك‍ : عجلی، 275؛ ابن شاكر، عيون، 6 / 306) و بعضی از اشعار او را كه مشحون از پندها و نكته‌های اخلاقی است، نقل كرده‌اند (به عنوان نمونه، نك‍ : ابن عبدربه، 2 / 321، 474؛ تجيبی، 279؛ قاضی عياض 3 / 45- 48؛ ابن خلكان، 3 / 33). اشعاری نيز از ابن مبارك در قالب قصيده به صورت خطی در مجموعه‌ای در كتابخانۀ موزۀ عراق موجود است (نقشبندی، 561).

مآخذ

 ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1371ق / 1952م؛ ابن جماعه، محمدبن ابراهیم، المنهل الروی، به كوشش محيی‌الدين رمضان، دمشق، 1406ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوری، بيروت، 1406ق؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، 1401ق / 1981م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، تهذيب‌التهذيب، حيدرآباد دكن، 1326ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، به كوشش احسان عباس، بيروت، دارصادر؛ ابن شاكر كتبی، محمد، عيون التواريخ، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ همو، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1974م؛ ابن صلاح، عثمان ابن عبدالرحمن، مقدمه، به كوشش عائشه عبدالرحمن، قاهره، 1976م؛ ابن عبدالبر، يوسف، الانتقاء، بيروت، دارالكتب العلمية؛ ابن عبدربه، محمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 1402ق / 1982م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاريخ دمشق (عبدالله بن محمد ـ عبدالرحمن بن عسيله)، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث، شم‍ (6)2887؛ ابن معين، يحيی، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصار، دمشق، 1405ق؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابونعيم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلية الاولياء، بيروت، 1387ق؛ بسوی، يعقوب بن سفیان، المعرفة و التاريخ، به كوشش اكرم ضياء عمری، بغداد، 1394ق / 1974م؛ بغدادی، هديه؛ بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1400ق؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش رضوان محمد رضوان، بيروت، 1398ق / 1978م؛ تجيبی، اسماعيل بن احمد، المختار من شعربشار، به كوشش سعيد محمد بدرالدين علوی، مطبعة الاعتماد؛ ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحيح، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1365ق؛ تميمی، تقی‌الدين بن عبدالقادر، طبقات السنية، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ حاجی خليفه، كشف؛ خطيب بغدادی، احمدبن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، شرف اصحاب الحديث، به كوشش محمد سعيد خطيب اوغلی، آنكارا، 1971م؛ ذهبی، محمدبن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1388ق / 1968م؛ همو، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و حسين اسد، بيروت، 1404ق؛ سبكی، عبدالوهاب بن تقی‌الدین، طبقات الشافعية الكبری، به كوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح حلو، قاهره، 1383ق / 1964م؛ سرخسی، شمس‌الدين، المبسوط، بيروت، دارالمعرفة؛ شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الكبری، بيروت، دارالفكر؛ صولی، محمدبن یحیی، اخبار الراضی باالله، به كوشش هيورث ـ دن، قاهره، 1935م؛ ظاهريه، خطی (حديث)؛ عبادی، ابوعاصم، طبقات الفقهاء الشافعية، گوستا ويتستام، ليدن، 1964م؛ عبادی، منصوربن اردشیر، مناقب الصوفية، به كوشش نجيب مايل هروی، تهران، 1363ش؛ عجلی، احمدبن عبدالله، تاريخ الثقات، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بيروت، 1405ق؛ عطار، فريدالدين، تذكرة الاولياء، به كوشش نيكلسون، ليدن، 1322ق / 1905ق؛ عليمی، عبدالرحمن بن محمد، المنهج الاحمد، به كوشش محيی‌الدين عبدالحميد، بيروت، 1404ق؛ غزالی، محمد، كيميای سعادت، به كوشش حسين خديوجم، تهران، 1368ش؛ فهرس مجاميع المدرسة العمرية، به كوشش ياسين محمد سواس، كويت، 1408ق / 1987م؛ قاضی عياض، ترتيب المدارك، به كوشش محمد بن تاويت طنجی، رباط، وزارة الاوقاف؛ كندی، محمدبن یوسف، الولاة، به كوشش روون گِست، بيروت، 1908م؛ لاهوری، غلام سرور، خزينة الاصفياء، لكهنو، 1290ق؛ مزی، يوسف، تهذيب الكمال، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث، شم‍ (9)2848؛ المعجم المفهرس، به كوشش ونسينك و ديگران، ليدن، 1988م؛ معصومعليشاه، محمد معصوم شيرازی، طرائق الحقائق، به كوشش محمدجعفر محجوب، تهران، كتابخانۀ سنايی؛ نبهانی، يوسف بن اسماعیل، جامع كرامات الاولياء، بيروت، دارصادر؛ نقشبندی، اسامه ناصر و ضياء محمد عباس، مخطوطات الادب فی المتحف العراقی، كويت، 1985م؛ نووی، محيی‌الدين بن شرف، تهذيب الاسماء، قاهره، ادارة الطباعة المنيرية، هجويری، علی بن عثمان، كشف المحجوب، به كوشش والنتين ژوكوفسكی، لنينگراد، 1926م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز:

GAS.

نجیب مایل هروی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: