صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن قیم جوزیه /

فهرست مطالب

ابن قیم جوزیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ قَيّمِ جَوزيّه، شمس‌الدين ابوعبدالله، محمد بن ابی بكر بن ايوب زُرَعی (7 صفر 691-13 رجب 751ق / 29 ژانويۀ 1292-16 سپتامبر 1350م)، دانشمند حنبلی كه به سبب كثرت تأليفات در زمينه‌های گوناگون شهرت يافته است. او را به اعتبار شغل پدرش كه قيم (مباشر) مدرسۀ جوزيه بوده است، ابن قيم خوانده‌اند (ابن كثير، 14 / 234؛ ارنؤوط، 1 / 15). بدون ترديد پدر ابن قيم به دليل شغلش در مدرسۀ جوزيه با آراء و آثار حنبليان آشنا بوده است و احتمال دارد كه اين آگاهيها در كودكی به فرزندش رسيده باشد، زيرا او را يكی از استادان ابن قيم دانسته‌اند (نك‍ : ابن حجر، 5 / 137).
از زندگی ابن قيم و اينكه چگونه به بلوغ فكری رسيده است، اطلاعی در دست نيست. شاگردان او چون ابن كثير و ابن رجب كه از احوال و آثار وی ياد كرده‌اند، گويا به جزئيات احوال ابن قيم در سالهای كودكی و نوجوانی آشنايی نداشته و بيشتر به هويت و شخصيت دينی و علمی او در روزگار پختگی و بلوغ فكری اشاره كرده‌اند. نوشته‌های خود وی نيز، حتی كليات زندگی او را در كودكی و نوجوانی روشن نمی‌كند. گويی زندگی فرهنگی او از روزگاری شروع شده كه دست ارادت به دامن تقی‌الدين ابن تيميه (ه‍ م) زده بوده است. البته اين نكته نه بدان معناست كه ابن قيم پيش از رسيدن به ابن تيميه به حيات فكری و فرهنگی دست نيافته است، زيرا او بدون ترديد در واپسين سالهای سدۀ 7 و دهۀ نخست سدۀ 8ق برخی از علوم عصر را می‌دانسته و نزد بسياری از استادان روزگارش به تحصيل علوم می‌پرداخته است. چنانكه نزد ابن ابی الفتح بَعلی (د 709ق) و مجدالدين تونسی (د 718ق) كتابهايی در ادب عربی چون ملخّص ابوالبقاء و الفيۀ ابن مالك و قسمتی از كافية الشافية و بخشی از المقرب ابن عصفور را خوانده (صفدی، 2 / 271؛ داوودی، 2 / 94) و نزد مجدالدين حرانی (د 729ق) كتابهای فقهی چون مختصر ابوالقاسم حِرَقی و المقنع ابن قدامه را فراگرفته و اصول و كلام را از صفی‌الدين هندی آموخته و نزد او آثاری چون الاربعين و المحصل فخر رازی را خوانده است (ابن حجر، صفدی، همانجاها) و نيز از ابن شيرازی، ابن مكتوم، ابن عبدالدائم (د 718ق)، تقی‌الدين سليمان، مطعم، شهاب‌الدين نابلسی و فاطمه دختر ابراهيم بن محمد بن جوهر استماع حديث كرده است (ابن رجب، 2 / 447؛ صفدی، ابن حجر، داوودی، همانجاها؛ سيوطی، 1 / 62) و اگر گفتۀ مراغی (2 / 161) درست باشد، ابن قيم پيش از رسيدن به ابن تيميه، يعنی قبل از 712ق با تصوف نيز آشنا بوده و به مشرب صوفيانه تمايل داشته است. با اينهمه، آنچه از مجموع نوشته‌های ابن قيم و نيز از گفتارهای كوتاه و بلند ديگران دربارۀ او حاصل می‌آيد، اينكه دانش و آموخته‌های علمی وی آنگاه شكوفا شده و تكميل گرديده كه در اوج جوانی، يعنی در 21 سالگی به جمع شاگردان ابن تيميه پيوسته است. در 712ق كه ابن تيميه از قاهره به دمشق باز آمد، ابن قيم به او پيوست (ابن كثير، همانجا) و مدت 16 سال همراه او بود و از اين همراهی بسيار بهره‌مند شد (مقريزی، 2(3) / 834؛ منجد، 372). 
گفته‌اند كه ابن قيم به سبب انكار مسافرت به قصد زيارت مقبرۀ خليل‌الله (ع) به زندان افتاد (ابن رجب، 2 / 448). به درستی نمی‌دانيم كه محبوس شدن او به سبب اين موضوع در چه سالی روی داده است، اما مسلم می‌نمايد كه او اينگونه آراء را دربارۀ زيارت قبور پس از آشنايی با ابن تيميه فراگرفته است. بنابراين زندانی شدن او نخستين بار می‌بايست پيش از 726ق روی داده باشد، زيرا در اين سال وی بار ديگر همزمان با استادش ابن تيميه به زندان افتاد (ابن كثير، 14 / 140؛ ابن رجب، همانجا؛ ابن حجر، 5 / 138). در اين نوبت، ابن قيم حدود دو سال در قلعۀ دمشق محبوس بود و هر چند با ابن تيميه در آن قلعه به سر می‌برد، ولی محدودۀ حبس او از استادش جدا بود و در همين زندان بود كه ابن قيم به تدبر و تفكر در آيات قرآنی پرداخت (ابن رجب، همانجا). پس از مرگ ابن تيميه، چنانكه آثار ابن قيم نشان می‌دهد تا پايان عمر به او و آراء او وفادار ماند (قس: ابن حجر، همانجا). عده‌ای ابن قيم را رئيس اصحاب ابن تيميه دانسته (قنوجی، 419؛ حسينی، 4 / 155) و گفته‌اند كه ابن تيميه چون او خلف و پيروی نداشته است (صفدی، همانجا). خود وی نيز ابن تيميه را بزرگ‌ترين ناصر اسلام خوانده است (مختصر الصواعق، 143-144).
دربارۀ ابن قيم گفته‌اند كه از حسن خلق و مودت بهره‌مند بود، به كسی حقد و حسد نمی‌ورزيد (ابن كثير، 14 / 234)، عابد و خاضع و منيب بود (همو، 14 / 235؛ ابن حجر، داوودی، همانجاها)، در اوقات آسودگی به استنساخ نوشته‌های خود و ديگران اهتمام می‌كرد (ابن رجب، 2 / 449) و به جمع كردن كتاب علاقه‌ای وافر داشت و كتابخانه‌ای فراهم كرده بود كه پس از مرگ او، فرزندانش مدتها آنها را می‌فروختند (ابن حجر، همانجا).
از 728ق كه سال رهايی او از زندان قلعۀ دمشق بوده است تا 731ق كه به سفر حج رفت (نك‍ : ابن كثير، 14 / 154)، از احوال او اطلاعی دقيق در دست نيست، اما اين مقدار دانسته است كه حنبليان، او را نمايندۀ صديق و يار وفادار ابن تيميه می‌دانستند و به امامت او در مدرسۀ جوزيه نماز می‌گزاردند (ابن رجب، همانجا). شكی نيست كه ابن قيم در اين سالها به تأليف و تصنيف برخی از آثار خود اهتمام داشته است و نيز عده‌ای از حنبليان پيرو ابن تيميه برای روشن نمودن برخی از فتواهای وی نزد او می‌رفته‌اند. نيز احتمال دارد كه در همين سالها مجالس درسی نزد او برپا بوده باشد، ولی آنچه محقق می‌نمايد، اينكه حلقۀ درس او از 743ق رسميت و عموميت يافته است، زيرا از صفر همان سال او را در مقام تدريس در مدرسۀ صدريه كه يكی ديگر از مدارس مهم حنبليان در دمشق بوده است، می‌يابيم (ابن كثير، 14 / 202). ظاهراً به هنگام تدريس در مدرسۀ مذكور بوده است كه ابن قيم پاره‌ای از فتواهای ابن تيميه را پی گرفته و عده‌ای از مخالفان را بيدار كرده است. چنانكه در نوشته‌ای كه پيش از محرم 746 در خصوص عدم ضرورت وجود محلل در «سبق» پرداخته بود (نك‍ : ابن رجب، همانجا؛ صفدی، 2 / 272) و در آن رأی ابن تيميه را تأييد كرده بود، تقی‌الدين سبكی احضارش كرد و او را به پذيرش رأی جمهور كه بر ضرورت وجود محلل در مسابقه اتفاق داشتند، واداشت (ابن حجر، 5 / 140؛ ابن كثير، 14 / 216). بار ديگر نيز در 750ق ابن قيم در مورد طلاق فتوايی داد و در آن نظر ابن تيميه را اختيار كرد (همو، 14 / 235؛ لائوست، 67). محتمل است كه ابن قيم در اين فتوا به انكار وقوع سه طلاق در يك لفظ پرداخته باشد كه پيش از او با ابن تيميه نيز به سبب همين نظر، فقهای شافعی و حنفی مخالفت كرده بودند (نك‍ : زرياب، 113). به هر حال در اين نوبت باز هم سبكی با او درافتاد. درگيری آنان به درازا كشيد تا آنكه امير سيف‌الدين بن فضل بَدَوی آن دو را به صلح فراخواند و آشتی داد (ابن كثير، لائوست، همانجاها). با همه مخالفتهايی كه با ابن قيم می‌شد، تا آخر عمر از كوشش و تلاش بی‌وقفۀ علمی باز نماند، چنانكه نه تنها دهها اثر كوتاه و بلند از خود بر جای گذاشت (ابن رجب، 2 / 449)، گروه بسياری نيز نزد وی به شاگردی پرداختند، از جمله: 1. ابن كثير كه به گفتۀ خود وی (14 / 234-235) بيشتر از ديگران به ابن قيم نزديك بوده است؛ 2. ابن رجب كه تا پايان عمر استاد از او بهره برد و خود، او را از مشايخش دانسته است (2 / 447)؛ 3. شمس‌الدين محمد بن احمد بن عبدالهادی مقدسی جمّاعيلی (د 744ق) از محدثان مشهور سدۀ 8ق (نك‍ : ارنؤوط، 21-22)؛ 4. شمس‌الدين محمد بن عبدالقادر نابلسی حنبلی (د 797ق) كه بيشتر نوشته‌های ابن قيم را نزد وی خوانده و فقه را از او آموخته است (همو، 1 / 22). علاوه بر اينها، از ديگر شاگردان ابن قيم كه به نام از آنان ياد كرده‌اند، دو فرزند اوست: يكی برهان‌الدين ابراهيم (د 767ق) كه نزد پدر نحو و فقه آموخت و شرحی بر الفيۀ ابن مالك نوشت (ابن حجر، 1 / 65) و ديگری شرف‌الدين عبدالله كه از فاضلان روزگار خود بوده، تا جايی كه پس از درگذشت پدر به جای او در مدرسۀ صدريه درس می‌گفته است (ابن كثير، 14 / 235).
تدريس و تربيت شاگردان در مدرسۀ صدريه حدود 8 سال ابن قيم را به خود مشغول داشته است. گويا در واپسين سالهای همين دوره به مكه سفری كرده (قس: ابن رجب، 2 / 448؛ ابن عماد، 6 / 169) و پس از بازگشت از اين سفر، ظاهراً بعد از آنكه ايامی را باز در مدرسۀ مذكور تدريس می‌كرده است، درگذشته (ابن كثير، 140 / 234؛ حسينی، 4 / 155) و در كنار مدفن مادرش در مقبرۀ باب صغير به خاك سپرده شده است (ابن كثير، همانجا؛ ابن رجب، 2 / 450).

آراءِ

 با توجه به اينكه ابن قيم در عقايد مشرب سلفی داشته است، بسياری از يافته‌های فلسفی، عرفانی و علمی را كه نشانه‌ای از آنها در اقوال سلف ديده نمی‌شد، نامقبول می‌گرفت. ركن و پايۀ آراء ابن قيم كه در بسياری از نوشته‌های او تكرار شده، مسألۀ توحيد است. تعلق خاطر فراوان او به اين موضوع بدان جهت است كه توحيد، اساسی‌ترين مسأله در بينش سلفيان تلقی می‌شده است. وی توحيد را نه تنها از نظر علمی و جنبۀ الهی مورد توجه داشته، بلكه به آن به عنوان يك اصل انسانی كه در زندگی فردی وسلوك اجتماعی سهمی بسزا دارد، می‌نگريسته است. 
شناخت ابن قيم از قرآن و آراء او در زمينۀ تفسير و رد تأويل، نيز بخشی چشمگير از نوشته‌های او را در برگرفته است. او نه تنها بيشتر پندارهايش را به استناد نصوص قرآنی تثبيت كرده، بلكه به نوشتن تفاسيری در خصوص برخی از سور كوتاه هم پرداخته است. به علاوه بر طبق گرايشی كه وی به سلف داشته، در تفسير نيز بر اقوال و آراء آنان بسيار تكيه كرده است، اما اتكای بسيار زياد او بر سخنان صحابه و تابعين به آن معنی نيست كه به استنباطهای سلفی‌گری و عقيدتی و به آراء جدلی خود در تفسير آيات قرآنی نپرداخته باشد. او با آنكه تأويلات همۀ فرق باطنی را فاسد می‌داند (مختصر الصواعق، 59) و تأويل را جنايتی بر می‌شمارد كه در عالم اسلام روی داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نيز فريفته است (همان، 12) و با وجودی كه گروههای ضاله و گمراه را در «حديث تفرقه» كسانی می‌داند كه به تأويل رغبت كرده‌اند (همان، 53)، اما خود او نيز گاه گاهی به تأويلاتی در قرآن پرداخته است (مثلاً نك‍ : مدارج، 1 / 83-85).
در علم حديث برخی از نويسندگان معاصر وی و نيز متأخر كوششها و شناخت ابن قيم را ستوده و به اعتنای زياد او در اين زمينه توجه داده‌اند (ابن كثير، 14 / 234؛ نعيمی، 2 / 90) و از عنايت او به متون حديث و رجال آن سخن گفته‌اند (ابن رجب، 2 / 448). پرداختن ابن قيم به روش شناخت اخبار آحاد (مختصر الصواعق، 455-462) و نشان دادن ضوابطی كه موضوع بودن حديثی را می‌شناساند ( المنار، 43 به بعد) و نوشتن يك دوره سيرۀ نبی (ص) براساس احاديث نبوی، نشانه‌هايی است بارز از تسلط او بر احاديث و اخبار. 
ابن قيم كه از زمرۀ فقهای روزگار خود بوده و به عنوان مفتی شناخته می‌شده، به نظريۀ تغيير فتاوی و احكام و شيوه‌های ادارۀ امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سياستهای جزئی كه حاكمان بايد به كار گيرند، با اختلاف ازمنه فرق می‌كند و اشتباه عده‌ای اين است كه اينگونه تدبيرها را كه رسول خدا و صحابه در عصر خودشان به كار برده‌اند، شرايع ابدی و عمومی تلقی می‌كنند و تخلف از آن را روا نمی‌شمرند ( الطرق الحكميّة، 3- 18)، لذا بايد در هر موردی كه تدبيری از پيشينيان رسيده، به دقت بررسی كرد كه آيا آن تدبير يك تقنين دائمی و همگانی است يا تابع مصالح وقت بوده و مقيد به زمان و مكان. ابن قيم كتاب الطرق الحكميّة را برای اين نوشته است كه با ارائۀ شواهد زيادی نشان دهد، چگونه پيشينيان از تدبيرهای عقلی برای احقاق حقوق مردم در مقام قضا و ادارۀ امور جامعه و تأمين مصالح عمومی مسلمين استفاده می‌كرده و شيوه‌های مجاز را به آنچه در كتاب و سنت آمده، منحصر نمی‌دانسته‌اند. 
ابن قيم كه انديشۀ اصلاح‌طلبی در آداب و عادات دينی را در سر داشت، از اينكه به جهت اصلاح برخی از آنها نظريه‌هایی مخالف و متضاد با پسندهای همگانی و معمول عامۀ مردم مطرح سازد، ترديد و تشويشی نداشت. از اينگونه است رأی و نظر او در انكار سفر كردن صرفاً برای زيارت قبور كه يك بار هم، چنانكه گفته شد، در پی ابراز چنين نظری به زندانش انداختند. نيز معتقد بود كه به هيچ روی ساختن مساجد و بقاع بر قبور روا نيست ( اغاثة، 1 / 185).
فلسفی انديشيدن در خصوص شرع و اصول دين يكی از سنتهای فكری روزگار ابن قيم بوده است كه وی با آن درگير شده و آن را يك سنت فكری غير دينی تلقی كرده است. البته او چون ديگر متشرعان، فلسفه را به معنای «حكمت» می‌پذيرد و آن را دو نوع می‌داند: «قولی» كه كلام حق است، و «فعلی» كه فعل صواب است. حكمت در نظر او چيزی نيست، مگر طريق پيامبران كه متضمن قول حق و فعل صواب است (همان، 2 / 256-257). اينگونه حكمت كه به نظر ابن قيم عده‌ای اندك از فلاسفه همچون ابن رشد و ابوالبركات بغدادی به آن اعتنا داشته‌اند، آراء ارسطو را در الهيات برنمی‌تابد و حدوث عالم را اذعان دارد، صفات كمالی و افعال اختياری حق را اثبات می‌كند، رسولان و شريعتهای آنان را حرمت می‌نهد و طوری ورای طور عقل را می‌پذيرد، بيشتر به رياضی و طبيعی و توابع آنها می‌پردازد و سخن گفتن در الهيات را خاص پيامبران می‌داند (همان، 2 / 256- 259).
او در حكمت متأثر از آراء و آثار ابن تيميه بوده و در انكار آراء فلسفی به نوشته‌های استادش كه چندين اثر در ابطال يافته‌ها و گفته‌های فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است. سرچشمۀ فلسفه به پندار ابن قيم به روزگاری می‌رسد كه معارضۀ عقل و نقل با شبهات ابليس آغاز شد. او كه با شبهه‌های ابليس از طريق نقد و نظر شهرستانی آشنا بوده (نك‍ : مختصر الصواعق، 175-181؛ قس: شهرستانی، 23-27)، می‌پنداشته است كه بسياری از انديشه‌های فلسفی و آراء مذاهب از شبهات مذكور برخاسته است (مختصر الصواعق، 180-181). درست است كه ابن قيم از ميان فرزانگان يونان سقراط را موحد دانسته و او را آشنا به صفات خدا و معتقد به معاد شناسانيده است ( اغاثة، 2 / 264-265) و افلاطون را كه به انكار عبادت اصنام پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده، تأييد كرده است (همان، 2 / 266)، ولی آنجا كه «عقليات يونانی» را رد می‌كند (مختصر الصواعق، 140-142)، بيشتر نظر به ارسطو دارد كه به نظر ابن قيم وی عالم را قديم گفته و ديگر فلاسفه را فريفته است ( اغاثة، همانجا). او بيشتر فيلسوفانی را كه به سخنان ارسطو اعتنا كرده و او را معلم اول خوانده و منطقش را ميزان استدلال عقلی دانسته‌اند، از جملۀ «ملاحده» می‌داند (همان، 2 / 256، 260).
به رغم برخورد سطحی ابن قيم با فلسفه و فيلسوفانی چون فارابی، ابن سينا، محمد بن زكريای رازی و به ويژه خواجه نصيرالدين طوسی (نك‍ : اغاثة، 2 / 246، 260-267، اجتماع الجيوش، 45، مختصر الصواعق، 143)، ستيهندگی او با تصوف و آداب خانقاهی و نيز برخورد او با عرفان فلسفی بر اثر آگاهی و تأمل بيشتر رخ نموده، هر چند در اين مورد هم وی از شناختی كامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفی دانسته‌اند كه بر علوم اهل معارف آگاه بوده و در دقايق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخی رجال صوفيه را می‌شناخته است (ابن رجب، 2 / 448؛ داوودی، 2 / 94). اين نظر دربارۀ ابن قيم به صورتی كه او را عارف تشريعی حنبلی بناميم، مقبول است، اما اين سخن كه او عارفی بوده است صوفی (ابن شطی، 68) جای ترديد دارد، زيرا اگرچه گفته شده است او بسيار عبادت می‌كرده و ذكر می‌گفته (ابن رجب، همانجا)، اما آنچه مسلم است و از مطاوی اقوال او برمی‌آيد، اين است كه وی يافته‌ها و پسندهای عرفانی و آداب خانقاهی را كه مؤيدات آنها در كتاب و سنت ديده نشود يا گفتار سلف آنها را تأييد نكند، نمی‌پذيرد و حتی ادعا دارد كه مواجيد و احوال صوفيه را می‌بايست بر علم عرضه كرد و درستی و نادرستی آنها را از طريق علم بازشناخت (طريق الهجرتين، 324-325). 
نقد و رد ابن قيم بر پسندها و تأملات خانقاهی و نيز ستيز او با وحدت وجوديان آنگاه نظام يافته كه بر آثار ابن تيميه، در اين زمينه تأمل كرده است (نك‍ : اسماء مؤلفات، 384، 386، 387). هرچند او بر پاره‌ای از تأويلات صوفيه خرده می‌گيرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر می‌شمارد (مختصر الصواعق، 51-53)، اما بيشترين انتقادات را بر بعضی از آداب، مصطلحات و باورهای صوفيانی وارد می‌داند كه اهل سُكرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.
ولی در مجموع روی سخن ابن قيم بيشتر به خانقاهيان خلف است كه آنان را به جهل نسبت می‌دهد، اما صوفيان سلف مانند جنيد، بايزيد بسطامی و سري سقطی به نزد او عارفانی بوده‌اند كه جانب قرآن و سنت را رعايت می‌كرده‌اند و بين آن دو سلوك می‌نموده‌اند ( اغاثة، 1 / 123-125). 

آثار

 بدون ترديد ابن قيم را می‌توان يكی از نويسندگان پركار به حساب آورد كه نوشته‌هايش در زمان حيات او و پس از آن نيز موردتوجه بوده است (ابن حجر، 5 / 139؛ ابن شطی، 69؛ حسينی، 4 / 155). دربارۀ آثار ابن قيم می‌بايست به چند نكته توجه داشت: يكی اينكه چون نوشته‌های وی متضمن جدالهای دينی و مذهبی است، احتمال بايد داد كه توسط طرفداران او در سده‌های متأخر، خاصه آن دسته از سلفيان كه از آراء وی استنباطهايی داشته‌اند، دچار تحريف و دگرگونيهای عمدی شده باشد، از اين رو بررسی و نقد درست آراء و عقايدش ايجاب می‌كند كه هرگونه نقد و نظری دربارۀ او بر پايۀ نسخ اصيل و يا نسخه‌های مصحح انتقادی نوشته‌هايش صورت پذيرد. ديگر آنكه چون سرچشمۀ آراء و برداشتهای دينی ـ فرهنگی او نوشته‌های ديگر سلفيان چون ابن جوزی و ابن تيميه بوده است، جا دارد كه از آثار آن دو و ديگر حنبليان پيش از ابن قيم به لحاظ بررسی و تفتيش و حتی تصحيح و تنقيح نوشته‌هايش استفادۀ كافی برده شود. نيز مشتركات و تكرار موضوعاتی كه ابن قيم به آنها پرداخته، نبايد در بررسی و شناخت آثارش ناديده گرفته شود. زيرا او ظاهراً به سبب اهميت دادن به مسائلی كه در يكی از آثارش عنوان كرده، به تكرار همانها در ديگر تأليفاتش اهتمام داشته، به طوری كه گاهی يك نكته واحد را در چندين اثرش، حتی در برخی موارد با لفظی همسان مطرح كرده است. 
در شمار نوشته‌های ابن قيم چنانكه معاصران او و نيز متأخران نشان داده‌اند، اختلاف است (نک‍ : ابن رجب، 2 / 449-450؛ داوودی، 2 / 95-97؛ قس: ابن حجر، همانجا). سخاوی 52 اثر او را بر شمرده (نك‍ : قنوجی، 419) و بروكلمان (GAL, S, II / 128) ظاهراً به تبع سخاوی از نام و نشان 52 تأليف او ياد كرده است. معاصران نيز دهها عنوان ديگر بر اين رقم افزوده‌اند (نك‍ : نمرالخطيب، 133- 138). آنچه برآورد شمار نوشته‌های او را دشوار كرده، يكی اختلاف در ضبط يك اثر واحد اوست، به دو نام يا بيشتر و ديگری استخراج بخشهايی از آثار بلند اوست، به صورتی كه به آن نامی مستقل و جداگانه داده‌اند. با وجود اين شمار آثار كوتاه و بلند ابن قيم بيشتر از آن است كه سخاوی احصا كرده و بروكلمان برشمرده است. 

الف ـ چاپی

 1. اجتماع الجيوش الاسلامية علی غزو المعطّلة والجهمية، از نوشته‌های كوتاه اوست در بحث استواء. اين رساله در 1314ق در امريتسار هند و در 1351ق در مصر و سپس در 1404ق در بيروت چاپ شده است؛ 2. احكام اهل الذمة، رساله‌ای است كوتاه كه در 1961م به كوشش صبحی صالح در دمشق به چاپ رسيده است؛ 3. اخبارالنساء، خلاصه‌اي است از اخبار النساء ابن جوزی كه ابن قيم با حذف اسناد آن را تلخيص كرده و زركلی (6 / 56) در نسبت آن به ابن قيم ترديد كرده است. اين كتاب در قاهره (1307ق / 1889م) به كوشش نزار رضا و در بيروت (1384ق / 1964م) منتشر شده است؛ 4. اسماء مؤلفات ابن تيمية، رساله‌ای است كه مؤلف به خواهش دوستداران ابن تيميه، نوشته‌های او را به صورت موضوعی فهرست نموده است. رسالۀ مزبور به كوشش صلاح‌الدين منجد (1372ق) در مجلد 28 مجلة المجمع العلمی در دمشق چاپ شده است؛ 5. اعلام الموقعين عن رب العالمين، اثری است در اصول و فقه حنبلی كه به نام معالم الموقعين نيز ناميده شده (صفدی، 2 / 271ق) و به كوشش محمد محيی‌الدين عبدالحميد در قاهره (1374ق) و نيز به اهتمام طه عبدالرؤف سعد در همانجا (1968م) و سرانجام به كوشش عبدالرحمن وكيل در همانجا (1969م) چاپ شده است؛ 6. اغاثة اللهفان من مصائد الشيطان. اين كتاب كه ابن رجب (2 / 450) آن را به صورت مصائد الشيطان ضبط كرده، يكی از نوشته‌های بلند و ارزندۀ ابن قيم است كه در آن از علاج بيماريهای قلب سخن گفته است. اين اثر به كوشش محمد حامد‌الفقی در قاهره (1358ق / 1939م) و سپس به كوشش محمد كيلانی در همانجا (1961م) منتشر شده است؛ 7. اغاثة اللهفان فی حكم طلاق الغضبان، اثری است كوتاه كه نام و نشان آن پس از سدۀ 10ق در ميان تأليفات ابن قيم شهرت يافته است. اين رساله در 1318 و 1322ق در قاهره عرضه شده است؛ 8. الامثال فی القرآن، رسالۀ كوتاهی است در توجيه و تبيين برخی مثلهای قرآن كه به كوشش سعيد محمد نمر الخطيب در بيروت (1981م) چاپ شده است؛ 9. بدائع الفوائد، يادداشتهايی است كوتاه دربارۀ فقه، نحو، تفسير و ردّ آراءِ معتزلی و اشعری كه احتمال دارد يكی از شاگردان او به جمع و تنظيم آنها پرداخته باشد. مجموعۀ يادداشتهای مذكور نخست در حيدرآباد دكن در 4 جزء و پس از آن در مصر (1344ق) انتشار يافته است؛ 10. التبیان فی اقسام القرآن. در اين اثر مؤلف از سوگندهای قرآن با ادلۀ كلام حنبلی سخن گفته است. اين كتاب نخست در مكه (1321ق) و سپس به كوشش محمد حامدالفقی در قاهره (1352ق / 1933م) چاپ شده است؛ 11. تحفة المودود فی احكام المولود. از اين رساله چاپهای متعدد به عمل آمده و تصحيح انتقادی آن به كوشش عبدالقادر ارنؤوط در دمشق (1971م) انتشار يافته است؛ 12. تفاسير. ابن قيم بر چند سورۀ قرآن و بسياری از آيات آن تفسيرهای كوتاه و بلندی نوشته است، از جمله بر سورۀ «فاتحه» كه آن را در آغازِ مدارج السالكين گنجانده است. سورۀ «كافرون» را نيز تفسير نموده و بر «معوذتين » نيز تفسيرهايی نوشته است كه گويا ضبط صفدی (2 / 272) به صورت الرسالة الشافية فی اسرار المعوذتين اشاره به همين تفسير او دارد. این تفسير بارها در بمبئی (1955م)، بيروت (1968م)، مصر و نيز مكه به چاپ رسيده است؛ 13. تهذيب سنن ابی داوود يا مختصر سنن ابی داوود، كه ابن قيم مشكلات سنن ابی داوود را حل كرده است (ابن رجب، 2 / 449؛ صفدی، 2 / 271). محمد حامد الفقی آن را ويراسته و در قاهره (1948-1950م) منتشر كرده است؛ 14. جلاء الافهام فی ذكر الصلاة علی خير الانام، در امريتسار هند (1897م) و نيز به كوشش طه يوسف شاهين در قاهره (1968م) عرضه شده است؛ 15. الجواب الكافی لمن سأل عن الدواء الشافی، در هند (1307ق) و در مصر (1346ق) به چاپ رسيده است؛ 16. حادی الارواح الی بلاد الافراح، كتابی است در 70 باب دربارۀ صفات بهشت كه با عنوان هادی الارواح نيز ضبط شده است. متن كامل آن در قاهره (1325ق) همراه با اعلام الموقعين و نيز به كوشش محمودحسن ربيع در همانجا (1357ق) چاپ شده است؛ 17. الرسالة التبوكية، چاپ مكه در 1347ق؛ 18. روضة المحبين و نزهة المشتاقين، اثری است در 29 باب، دربارۀ حقيقت محبت كه احمد عبيد، نخست قسمتی از آن را به نام احكام النظر در دمشق (1348ق) انتشار داد و سپس متن كامل را در همانجا (1349ق) به چاپ رسانيد. فصلهای 6، 8 و 9 آن را محمد عبدالرحيم استخراج و به نام حكم النظر الی النساء در بيروت (1408ق) منتشر كرده، ولی در مقدمه‌اش به اين نكته توجه نداده است؛ 19. الروح، رساله‌ای است بلند دربارۀ روح و بقای آن. اين رساله چند بار به چاپ رسيده و تصحيح انتقادی آن به كوشش محمد اسكندر يلدا در بيروت (1402ق) انتشار يافته است؛ 20. زاد المعاد فی هدی خيرالعباد، از آثار مشهور ابن قيم است در سيرت پيامبر (ص) كه بنابر گفتۀ خودش (1 / 70) آن را در حين مسافرت نوشته است. اين كتاب چندين بار چاپ شده و تصحيح انتقادی آن به كوشش شعيب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط در بيروت (1402ق) منتشر شده است؛ 21. شفاء العليل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة التعليل، از نوشته‌های كلامی ابن قيم است، در زمينۀ جبر و اختيار كه حاجی خليفه (2 / 1450) از آن به صورت كتاب القضاء و القدر ياد كرده است. اين كتاب در قاهره (1323ق) و نيز طائف (1960م) منتشرشده است؛ 22. شرح الشروط العمرية، رساله‌ای است دربارۀ اهل ذمه كه از احكام اهل الذمة (نك‍ : شم‍ 2) استخراج شده است. صبحی صالح آن را تصحيح كرده و در دمشق (1381ق) انتشار داده است؛ 23. الصلاة واحكام تاركها، از رساله‌های فتوايی ابن قيم است كه در دهلی (1895م) و قاهره (1905م) و سپس براساس نسخ چاپی مذكور به نام حكم تارك الصلاة به كوشش تيسير زعيتر در بيروت (1405ق) به چاپ رسيده است؛ 24. الصواعق المنزلة علی الجهمية و المعطلة، از آثار مشهور ابن قيم و متضمن عمدۀ آراء كلامی او كه خلاصۀ آن با عنوان الصواعق المرسلة به اهتمام محمد بن موصلی فراهم آمده و در بيروت (1405ق) منتشر شده است؛ 25. الطب النبوی، درقاهره (1985م) با عنوان معجم التداوی بالاعشاب چاپ شده و تصحيح انتقاديش را شعيب ارنؤوط در بيروت (1988م) منتشر كرده است؛ 26. الطرق الحكمية فی السياسة الشرعية. اين اثر به لحاظ شناخت نظام سياسی در خور تأمل و مشحون از روايتهای تاريخی و نكات اجتماعی است كه مؤلف در تأليف آن به كتاب الحسبة و السياسة الشرعية ابن تيميه نظر داشته است (لائوست، 68). اين كتاب در 1317، 1318، 1327ق در قاهره چاپ شده و سپس به كوشش محمد حامد الفقی در قاهره (1372ق) منتشر شده است؛ 27. طريق الهجرتين و باب السعادتين، اثری است در عرفان تشريعی كه مؤلف محاسن المجالسِ ابوالعباس احمدبن محمد صنهاجی معروف به ابن عريف (د 536ق) را نقد و رد و در بعضی موارد تفسير كرده است. قصی محب‌الدين خطيب در قاهره (1376ق) و عبدالمنعم عانی در بيروت (1980م) آن را به چاپ رسانده‌اند؛ 28. عدة الصابرين و ذخيرة الشاكرين، نخست در قاهره (1340ق) به چاپ رسيده و سپس به كوشش نعيم زرزور در بيروت (1983م) انتشار يافته است؛ 29. الفارق بين المخلوق و الخالق، مصر، 1322ق؛ 30. فتاوی رسول الله، مستخرج از اعلام الموقعين كه در دمشق (1987م) منتشر شده است؛ 31. الفروسية، كه به كوشش عزت عطار حسينی در قاهره (1361ق) چاپ شده است؛ 32. الفوائد، كه به اهتمام احمد راتب عرموش در بيروت (1399ق) انتشار يافته است؛ 33. الفوائد المشوقة الی علم القرآن و علم البيان، مصر، 1318ق؛ 34. القصيدة النونية، از آثار كلامی ابن قيم در 000‘3 بيت، متضمن آرائی كه مؤلف در الصواعق المنزلة آورده است. احمد بن ابراهيم سُديری نجدی (د 1329ق) آن را با عنوان توضيح المقاصد و تصحيح القواعد شرح كرده و نيز محمد خليل هراس بر آن شرحی نوشته كه در بيروت (1406ق) منتشر شده است. اين قصيده را با عنوان الكافية الشافية فی الانتصار للفرقة الناجية نيز ناميده‌اند. متن القصيدة النونية دراگره (1306ق / 1889م) و در قاهره (1319ق) به طبع رسيده است؛ 35. مدارج السالكين بين منازل ايّاك نعبد و ايّاك نستعين، گزارشی است مفصل بر منازل السائرين خواجه عبدالله انصاری. اين اثر يك بار به كوشش محمد رشيدرضا در قاهره (1331-1333ق) و بار ديگر به اهتمام محمد حامد الفقی در همانجا (1956م) چاپ شده و عبدالمنعم صالح عربی به تهذيب آن پرداخته و تلخيصش را در قاهره (1987م) منتشر كرده است؛ 36. مشروعية زيارة القبور، كه به كوشش عزت عطار حسينی در قاهره (1955م) چاپ شده است؛ 37. مفتاح دار السعادة و منشور ولاية العلم والارادة، اثری است كلامی ـ جدلی كه در مصر (1323ق) و هند (1329ق) و نيز به كوشش محمود ربيع در قاهره (1939م) منتشر شده است؛ 38. مكائد الشياطين، شرحی است از ابن قيم بر ذمّ الموسوسين و التحذير من الوسوسة تأليف ابن قدامۀ مقدسی كه شرح همراه با متن آن در بيروت، 1402ق / 1982م انتشار يافته است؛ 39. المنار المنيف فی الصحيح و الضعيف. بعضی از معاصران آن را تلخيصی بسيار دقيق از كتاب الموضوعات ابن جوزی دانسته‌اند (ابوغده، 11-12). اين كتاب به اهتمام عبدالفتاح ابوغده در حلب (1390ق) به چاپ رسيده است؛ 40. الوابل الصيب من الكلم الطيب، تصحيح انتقادی آن به كوشش عبدالقادر ارنؤوط در دمشق، (1399ق) منتشر شده است؛ 41. هداية الحياری فی الرد علی اليهود و النصاري، در قاهره (1323ق) و نيز به كوشش سيف‌الدين كاتب در بيروت (1400ق) چاپ شده است. 
علاوه بر اينها، يادداشتها و تعليقات ابن قيم است بر القياس فی الشرع الاسلامی از ابن تيميه كه به كوشش محب‌الدين خطيب در قاهره، (1346ق) چاپ شده است. اشعار او نيز ياد‌كردنی است، زيرا سوای قصيده‌های نونيه و ميميه و رسالة الحلبية، سروده‌هايی ديگر هم از او در نوشته‌های متأخران و نيز معاصرانش آمده است (نك‍ : ابن رجب، 2 / 451-452؛ صفدی، 2 / 272) و خود نيز در نوشته‌هايش ابياتی از سروده‌هايش را جای داده است (نك‍ : مدارج، 1 / 122، 2 / 42، 3 / 200، روضة المحبين، 237).

ب ـ خطی

 1. اختلاط المذهبين. نسخه‌ای از آن در رامپور موجود است (GAL, II / 128)؛ 2. استنشاق نسيم الانس من نفحات رياض القدس. نسخه‌ای از آن در آصفيه نگهداری می‌شود (بهادر، 4 / 236)؛ 3. تعليم النساء من الواجب. نسخه‌ای از آن در آصفيه موجود است (نك‍ : GAL, S، همانجا)؛ 4. رسالة فی اختيارات تقی‌الدين ابن تيمية. نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ برلين موجود است (نك‍ : همانجا)؛ 5. رسالة فی النفاق. نسخه‌ای از آن در لكهنو (فهرست، 3 / 413) موجود است؛ 6. روضة العاشق و نزهة الوامق. نسخه‌ای از آن در متحف العراقی موجود است (نقشبندی، 324)؛ 7. السبق و الرمی. نسخه‌ای از آن در آصفيه نگهداری می‌شود (نك‍ : GAL, S، همانجا)؛ 8. الشافية للامراض الفاشية. نسخه‌ای از آن در برلين موجود است ( آلوارت، شم‍ 8800)؛ 9. طبقات المكلفين فی الآخرة. نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ دانشگاه ملك سعود موجود است (فهرس، 5 / 272-273)؛ 10. العقبية فی الرد علی منكری عذاب القبر من الزندقة و القدرية (نك‍ : GAL, S، همانجا)؛ 11. الكلم الطيب و العمل الصالح. نسخه‌های آن در لكهنو (فهرست، 3 / 565)، كوپريلی (كوپريلی، 1 / 374)، كتابخانۀ اوقاف بغداد (جبوری، 45-46) و برلين (GAL, S, II / 127) موجود است؛ 12. كشف الغِطاء عن حكم سماع الغناء. ابن قيم در ردّ سماع اهل ذوق تأليفی مستقل داشته، چنانكه در اغاثة اللهفان (1 / 267) به آن ارجاع داده است. صفدی (2 / 272) و به تبع او زركلی (6 / 56) اين اثرش را به نامی كه عنوان شده است، ياد كرده‌اند، اما حاجی خليفه (1 / 650) از آن به صورت حرمة السماع ياد كرده و بروكلمان (GAL, S، همانجا) به گونۀ الكلام فی مسألة السماع ضبط نموده است؛ 13. مناسك الحج. نسخه‌ای از آن در لكهنو موجود است (فهرست، 3 / 143).

ج ـ آثار يافت نشده

 1. اقتضاء الذكر بحصول الخير و دفع الشر (صفدی، همانجا)؛ 2. بطلان الكيميا من اربعين وجهاً (ابن رجب، 2 / 450)؛ 3. بيان الدليل علی استغناء المسابقة عن التحليل (همو، 2 / 449). صفدی (همانجا) آن را به صورت بيان الاستدلال علی بطلان محلّل السباق و النضال ضبط كرده است؛ 4. التحرير فيما يحل ويحرم من لباس الحرير (ابن رجب، 2 / 450) كه صفدی (همانجا) صدر آن را به صورت التحبير بما يحل ويحرم لبسه من الحرير خوانده است؛ 5. تفضيل مكة علی المدينة (ابن رجب، همانجا؛ سخاوی، 280)؛ 6. جوابات عابدی الصلبان وان ما هم عليه دين الشيطان (ابن رجب، همانجا)؛ 7. حكم اغمام هلال رمضان (همانجا)؛ 8. الرسالة الحلبية فی الطريقة المحمدية (صفدی، همانجا؛ حاجی خليفه، 1 / 861)؛ 9. رفع التنزيل (همو، 1 / 909)؛ 10. رفع‌الیدين فی الصلاة (ابن رجب، همانجا؛ صفدی، 2 / 271)؛ 11. زاد المسافرين الی منازل السعداء فی هدی خاتم الانبياء (ابن رجب، 2 / 449)؛ 12. شرح الاسماء الحسنی (همو، 2 / 450)؛ 13. شرح اسماء الكتاب العزيز (همو، 2 / 449)؛ 14. الصراط المستقيم فی احكام اهل الجحيم (ابن رجب، 2 / 450)؛ 15. الصبر و الشكر (حاجی خليفه، 2 / 1432)؛ 16. الطاعون (ابن رجب، همانجا)؛ 17. الفرق بين الخلّة و المحبّة و مناظرة الخليل لقومه (همانجا)؛ 18. فضل العلماء (همانجا)؛ 19. الكبائر (همانجا)؛ 20. المسائل الطرابلسية (همانجا)؛ 21. معانی الادوات و الحروف (صفدی، 2 / 272)؛ 22. مقتضی السياسة فی شرح نكت الحماسة (بغدادی، 2 / 540)؛ 23. المهذب فی القراءات العشر (حاجی خليفه، 2 / 1914)؛ 24. نقد المنقول و المحك المميز بين المردود و المقبول (داوودی، 2 / 96)؛ 25. نكاح المحرم (ابن رجب، همانجا)؛ 26. نور المؤمن وحياته (همانجا).

مآخذ

 ابن حجر، احمدبن علی، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1396ق / 1976م؛ ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد، الذيل علی طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1372ق / 1953م؛ ابن شطی، محمد جليل بن عمر، مختصر طبقات الحنابلة، به كوشش فواز الزمرلی، بيروت، دارالكتاب العربی؛ ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن قيم جوزيه، محمدبن ابوبکر، اجتماع الجيوش الاسلامية، بيروت، 1404ق / 1984م؛ همو، «اسماء مؤلفات ابن تيمية»، به كوشش صلاح‌الدين منجد، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1372ق / 1953م، شم‍ 28؛ همو، اغاثة اللهفان، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1357ق؛ همو، الامثال فی القرآن الكريم، به كوشش سعيد محمد نمر الخطيب، بيروت، 1981م؛ همو، روضة المحبين، حلب، 1397ق؛ همو، زاد المعاد، به كوشش شعيب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بيروت، 1402ق / 1982م؛ همو، الطرق الحكمية، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1372ق / 1953م؛ همو، طريق الهجرتين، به كوشش قصی محب‌الدين خطيب، قاهره، 1376ق؛ همو، مختصر الصواعق المرسلة، تلخيص محمد بن موصلی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ همو، مدارج السالكين، به كوشش محمد حامد الفقی، بيروت، 1392ق؛ همو، المنار المنيف، به كوشش عبدالفتاح ابوغده، حلب، 1390ق؛ ابن كثير، البداية؛ ابوغده، عبدالفتاح، مقدمه بر المنار (نك‍ : ابن قيم در همين مآخذ)؛ ارنؤوط، شعيب، مقدمه بر زادالمعاد (نك‍ : ابن قيم در همين مآخذ)؛ بغدادی، ايضاح؛ بهادر، ميرعثمان علی خان، فهرست كتب عربی و فارسی و اردو مخزونۀ كتب خانۀ آصفيه، حيدرآباد دكن، 1355ق؛ جبوری، عبدالله، فهرس مخطوطات حسن الانكرلی المهداة الی مكتبة الاوقاف العامة بغداد، نجف، 1387ق / 1967م؛ حاجی خليفه، كشف؛ حسينی، محمدبن علی، ذيول العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ داوودی، محمدبن علی، طبقات المفسرين، بيروت، 1403ق / 1983م؛ زركلی، اعلام؛ زرياب خويی، عباس، بزم آورد، تهران، 1368ش؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، بغداد، 1382ق / 1963م؛ سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق / 1964م؛ شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، 1375ق / 1956م؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق / 1961م؛ فهرست نسخه‌های خطی عربی كتابخانۀ ندوة العلماء لكهنو، دهلی نو، 1365ش؛ فهرس مخطوطات جامعة الملك سعود (اصول‌الدين و الفرق الاسلامية)، رياض، 1402ق / 1982م؛ قنوجی، صديق بن حسن، التاج المكلل، به كوشش عبدالحكيم شرف‌الدين، بمبئی، 1383ق / 1963م؛ كوپريلی، خطی؛ مراغی، عبدالله مصطفی، الفتح المبين فی طبقات الاصوليين، بيروت، 1394ق / 1974م؛ مقريزی، احمد ابن علی، السلوك، به كوشش محمد مصطفی زياده، قاهره، 1378ق / 1958م؛ منجد، صلاح‌الدين، مقدمه بر اسماء مؤلفات (نك‍ : ابن قيم در همين مآخذ)؛ نعيمی، عبدالقادر بن محمد، الدارس فی تاريخ المدارس، به كوشش جعفر حسنی، دمشق، 1367ق / 1948م؛ نقشبندی، اسامه ناصر و ظمياء محمد عباس، مخطوطات الادب فی المتحف العراقی، كويت، 1985م؛ نمرالخطيب، سعيد محمد، مقدمه بر الامثال (نك‍ ‍: ابن قيم در همين مآخذ)؛ نيز:

Ahlwardt; GAL; GAL, S; Laoust, H., «Le Hanbalisme sous les Mamlouks bahrides», Revue des études islamiques, Paris, 1960, vol. XXVIII.

نجیب مایل هروی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: