صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن قاسم، ابوعبدالله /

فهرست مطالب

ابن قاسم، ابوعبدالله


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ قاسِم، ابوعبدالله عبدالرحمن بن قاسم بن خالد بن جُنادَۀ عُتَقی (د صفر 191 / دسامبر 806)، يكی از شاخص‌ترين شاگردان مالك بن انس و از مروجان مذهب وی. او از موالی منتسب به «عُتَقا» بود و اين لقب به جماعتی از قبايلی چند اطلاق می‌شد که در زمان رسول اكرم (ص) بر آن حضرت تعرض كرده، اسير و سپس به دست آن بزرگوار آزاد شده بودند (ابن عبدالبر، 50). او در رَملۀ فلسطین زاده شد (قاضی عياض، 2 / 433). اگر چه در تاريخ تولد وی اقوال متفاوت است، اما سال 132ق (در حد ضعيف‌تری 128ق) را می‌توان صحيح‌تر انگاشت (ابن عبدالبر، همانجا؛ ابواسحاق شيرازی، 155؛ برای تواريخ مختلف، نك‍ : ابن خلكان، 3 / 129؛ذهبی، تذکرة، 1 / 356، العبر، 1 / 238؛ ابن حجر، 6 / 253). پدرش ديوانیِ صاحب مقامی بود كه پس از مرگ، ماتركی جهت فرزندش به جای گذارد و ابن قاسم آن را در راه طلب علم و سفرهايی چند برای استفاده از محضر مالك صرف كرد (قاضی عياض، همانجا؛ ذهبی، تذكرة، همانجا، الكاشف، 181). ابن قاسم مدت 20 سال نزد مالك دانش اندوخت (ابواسحاق شيرازی، همانجا؛ ابن رشد، 27). وی افزون بر مالك نزد استادان ديگری نيز چون ابن ابی حازم، ابن ماجشون، ابومسعود ابن اَشْرَس و بكر بن مضر به آموختن فقه و حديث پرداخت (بخاری، 5 / 217؛ ابوالعرب، 223؛ قاضی عياض، 2 / 433، 434؛ ابن حجر، همانجا). افرادی چون حارث بن مسكين، ابن عبدالحكم، سعيد بن تليد، يحيی ابن يحيی اندلسی، سَحنون، اسد بن فرات و ديگران از محضر او سود جسته، به فراگيری فقه و حديث پرداختند (ابن عبدالحكم، 44؛ ابن ابی حاتم، 2(2) / 279؛ ابن عبدالبر، 51؛ ابن سعيد، 163؛ ذهبی، تذكرة، همانجا). او يكی از راويان الموَطَأ مالك بوده و قاضی عياض از قول نسايی، ثبت صحيح وی از الموطأ را بی‌بديل دانسته (2 / 434-435) و ابن عبدالبر علاوه بر تصريح بر ضابط بودن وی، روايتش را صحيح و كم خطا شمرده است (ص 50). محمد فؤاد عبدالباقی در تصحيح متن الموطأ از اجزاء باقی ماندۀ روايت ابن قاسم نيز استفاده كرده است (ص «ای»)؛ علاوه بر اين در ميان شاگردان مالك، وی به فقاهت شهره بوده، تا حدی كه مالك خود در قياس با شاگرد ديگرش ابن وهب، با لفظ «فقيه» از ابن قاسم ياد می‌كند و قاضی عياض ضمن تأييد اينكه او افقه صحابۀ مالك بوده، به تبحرش در خصوص مسائل مربوط به معاملات تأكيد می‌كند (2 / 434-435). ابن قاسم از اولين شاگردان مالك بود كه مذهب او را به مصر برد. وی با همراهی عبدالرحيم بن خالد بن يزيد، ابن عبدالحكم و ديگران، فقه مالكی را، تا زمان غلبۀ فقه شافعی د رآن ديار رايج ساخت (مقريزی، 2 / 334). نقش عمده‌ای كه ابن قاسم در تاريخ مذهب مالك دارد، تدوين فتاوی اوست. البته در تدوين اين فتاوی نبايد نقش دو تن از شاگردان او به نام اسد بن فرات و سحنون بن سعيد را از ياد برد. اسد كه در راه طلب علم، در عراق شاگردان ابوحنيفه چون محمد بن حسن شيبانی را درك كرده بود، پس از مرگ مالك، نزد اصحاب وی در مصر حضور يافت و سرانجام، جهت علم اندوزی و يافتن پاسخ سؤالات فقهی در درس ابن قاسم شركت كرد و آراء برگرفته از وی را در مجموعه‌ای كه به الاسدية شناخته می‌شود، گرد آورد. ابن قاسم در بعضی موارد در مقابل سؤالات اسد كلماتی حاكی از ترديد، در نقل، بيان می‌داشت (همچون «اخال»، «اظن»، «احسب») و چون مجموعۀ مزبور توسط اسد به قيروان برده شد، به سبب وجود همين كلمات ترديدآميز، مورد بی‌‌مهری مردم قرار گرفت. به هر صورت اين اولين گام بود كه در راه تدوين فتاوی مالك از طريق ابن قاسم ــ پس از 179 ق ــ برداشته شد. از سوی ديگر سحنون نسخه‌ای از الاسدية را به دست آورده، نزد ابن قاسم برد و او ايرادات آن را رفع كرد. ابن قاسم در بررسی آن به تأمل در موارد ترديد پرداخته، كلماتی را كه نشانۀ حدس و گمان در نقل از مالك بود، براساس اجتهاد حذف كرد. اين تغييرات سبب شد تا بين آنچه سحنون تهيه كرده و نامش را المدونة و المختلفة گذارده بود، با الاسدية اختلافاتی ظاهر گردد. ابن قاسم المدونة را تأييد كرد و در نامه‌ای به اسد، كتابش را منسوخ خواند. اسد به گفتۀ ابن قاسم تن نداد، اما مردم، گردآوردۀ او را واگذارده و المدونة را پذيرفتند (برای تفصيل مطلب، نك‍ : مالكی، 1 / 172-181؛ ابن خلكان، 3 / 181). به اظهار مالكی (1 / 181) از همان اوايل، التفات هر چه بيشتر به المدونة، از توجه به الاسدية كاسته بود، تا آنجا كه ابن رشد با وصف كتاب سحنون، كتاب اسد را به گونه‌ای منسوخ مطرح می‌كند (1 / 27- 28) و سرانجام ابن حاجب، كتاب اخير را در عصر خود مهجور می‌داند (ابن خلكان، 3 / 181). اين اثر كه قدر مسلم پس از 188ق تدوين يافته (نک‍ : همانجا)، در سالهای 1324-1325ق توسط محمد ساسی مغربی در مصر به چاپ رسيده است. در جای جای المدونة علاوه بر آراء منقول از مالك، نظرات خود ابن قاسم نيز به چشم می‌خورد. اين اظهارنظرها در مسائلی است كه مالك به آنها نپرداخته و نياز به پاسخ‌گويی و گشايش داشته است. ابن قاسم غالباً در اين موارد، با تصريح به اينكه مالك در اين باب سخنی نگفته، به اجتهاد پرداخته است (برای نمونه، نك‍ : 1 / 36، 39، جم‍‌ ). در واقع او در كليات تابع مالك بوده و براساس آن كليات، در مواردی كه مالك سكوت كرده، به استنباط پرداخته است.
ابن قاسم تمايلات زهدگرايانه نيز داشته است. او دوری و پرهيز از صاحبان مال و قدرت را بيشتر می‌پسنديده و حتی نزديكی به آنان را عيب می‌دانسته است، تا آنجا كه اموالی را كه هارون الرشيد به وی پيشكش كرد، نپذيرفت (ذهبی، تذكرة، 1 / 356، سير، 9 / 122؛ ابن كثير، 10 / 206). در ميان مشايخ وی، از سليمان بن قاسم نامی، به عنوان شيخ او در زهديات ياد شده است، آنچنانكه قاضی عياض نقل می‌كند، ابن قاسم در فقه به مالك و در ورع و زهد به سليمان اقتدا كرده است (2 / 440). در طبقات الاولياء اشاره‌ای است بر اينكه مردم به زيارت قبر ابن قاسم می‌رفتند و براي اجابت دعاهای خود به وی متوسل می‌شدند (ابن ملقن، 281-282). در خلال منابع شرح حال او به رقابتی نه چندان دوستانه بين وی با اشهب، ديگر شاگرد مالك، برمی‌خوريم. مثلاً قاضی عياض نقل می‌كند، در مجلس پرسش و پاسخ اسد بن فرات و ابن قاسم، اشهب نيز حضور داشته و در مسائلی با ابن قاسم مخالفت كرده است. البته چنانكه از ابن قاسم نقل شده، شايد بتوان سبب اختلافات وی با اشهب را در اختلاف روايات آن دو از مالك جست‌وجو كرد (ابواسحاق شيرازی، 155؛ قاضی عياض، 2 / 439، 441). در هر حال، ابن قاسم بود كه رياست فقهی مصر آن زمان را در دست داشت و اشهب تا هنگامی كه وی زنده بود، نتوانست به اين مقام دست يابد (ابواسحاق شيرازی، همانجا). سرانجام ابن قاسم به سبب بيماری در بازگشت از سفر حج، چند روز پس از رسيدن به مصر، درگذشت (همانجا، قاضی عياض، 2 / 444، 446) سه فرزند او عبدلله ــ كه گويا در جوانی از دنيا رفت ــ ، ابوالازهر عبدالصمد و موسی (ابن ماكولا، 7 / 84؛ قاضی عياض، 2 / 437، 438- 439)، هيچ گاه در شهرت علمی به مرتبۀ پدر نرسيدند؛ اما ابن قاسم توانست شاگردانی تربيت كند كه در مناطق مختلف جهان اسلام سبب رواج مذهب مالكی گردند.

مآخذ

 ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن،1372ق / 1953م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دكن، 1326ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن رشد، محمدبن احمد، المقدمات الممهدات، قاهره، 1325ق؛ ابن سعيد، علی بن موسی، المُغرب فی حُلی المغرب، به كوشش شوقی ضيف، قاهره، 1953م؛ ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، الانتفاء، بيروت، دارالكتب العلمية؛ ابن عبدالحكم، عبدالرحمن بن عبدالله، فتوح مصر، ليدن، 1920م؛ ابن قاسم، عبدالرحمن، المدونة الكبری، قاهره، 1324-1325ق؛ ابن كثير، البداية و النهاية، بيروت، 1974م؛ ابن ماكولا، علی بن هبةالله، الاكمال، حيدرآباد دكن، 1406ق؛ ابن ملقن، عمربن علی، طبقات الاولياء، بيروت، 1406ق؛ ابواسحاق شيرازی، ابراهيم بن علی، طبقات الفقهاء، بيروت، دارالقلم؛ ابوالعرب، محمدبن احمد، طبقات علماء افريقية و تونس، الجزاير، 1985م؛ بخاری، محمدبن اسمعیل، صحيح، استانبول، 1315ق؛ ذهبی، محمدبن احمد، تذكرة الحفاظ؛ حيدرآباد دكن، 1333-1334ق؛ همو، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1406ق؛ همو، العبر، بيروت، 1405ق؛ همو، الكاشف، قاهره، 1972م؛ عبدالباقی، محمد فؤاد، مقدمه بر الموطأ مالك، بيروت، 1406ق؛ قاضی عياض، عياض بن موسی، ترتيب المدارك، به كوشش احمد بكير محمود، بيروت، 1387ق؛ مالكی، عبدالله بن ابی عبدالله، رياض النفوس، قاهره، 1951م؛ مقريزی، احمدبن علی، الخطط، بولاق، 1270ق.

فرامرز حاج منوچهری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: